یکی از چالشهای جدی جریان اصلاحطلب از همان روزهای ابتدای شکلگیری دوم خرداد، چگونگی مرزبندی با ضد انقلاب و اپوزیسیونی بود که به گفته خودشان اختلافات جدی با آنان داشتند[...]
یکی از چالشهای جدی جریان اصلاحطلب از همان روزهای ابتدای شکلگیری دوم خرداد، چگونگی مرزبندی با ضد انقلاب و اپوزیسیونی بود که به گفته خودشان اختلافات جدی با آنان داشتند، اما در کلام و ادبیات سیاسی مورد استفاده، شباهتهای بسیاری برای آنان میتوان مشاهده کرد. این نبود شفافیت موجب شد تا از یکسو فرصتطلبانی در این میان شکل بگیرند که هرگاه خواستند در قالب اپوزیسیون ظاهر شوند، در حالی که خود را اصلاحطلب معرفی میکردند! از دیگر سو این نشست و برخاستها بسترساز رشد بیماری ارتجاعی شد که همچون آفتی بر دامن اصلاحطلبان افتاده است. در طول سالهای اخیر (بالاخص پس از فتنه 88) این روند با شدت بیشتری دنبال شده است و هر روز شاهد اظهارات منسوبانی به این جریان هستیم که از گذشته خویش پشیمان شده و به بیگانه دل سپردهاند.
با این مقدمه نگاهی به خبری میاندازیم که این روزها فضای سیاسی کشور را به خود مشغول کرده است. چند روز پیش بود که مصطفی تاجزاده یکی از لیدرهای طیف ساختارشکن جریان اصلاحطلب دستگیر شد. هر چند علت بازداشت تاجزاده «اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور» و «نشر اکاذیب جهت تشویش اذهان عمومی» ذکر شده است؛ اما نسبت به این دلایل تردیدهایی وارد شده و ضد انقلاب تلاش دارد ضمن حمایت از تاجزاده، نظام را برای آزادی او تحت فشار قرار دهد.
حقیقت آن است که مصطفی تاجزاده از عملکرد خود در دهه 60 پشیمان است. تاجزاده و حامیانش که پشت سر وی حرکت میکنند، اگر به این نتیجه برسند که جایگزینی برای جمهوری اسلامی وجود دارد، قطعاً اقدام به براندازی هم خواهند کرد. (کما اینکه در فتنه 88، فتنهگران حامی موسوی به چیزی جز براندازی ساختار قانونی رضایت نداشتند.) هرچند برخی تلاش دارند او را اصلاحطلبی در درون نظام و مصلح اجتماعی تعریف کنند، ولی نگاهی به سوابق گذشته و تحلیل محتوای مواضع اخیر وی به خوبی نشان میدهد، تاجزاده به رویکرد براندازان به اندازه کافی نزدیک شده است که دیگر نتوان او را اصلاحطلب دانست!
نمونههایی از توئیتهای اخیر تاجزاده و همچنین مواضع او در اتاقهای بحث کلاب هاوس در هفتههای قبل از دستگیری بیشتر میتواند ما را با مواضع و رویکردهای ضدامنیتی وی در مقام طراحی و تئوریپردازی براندازی آشنا کند. برای نمونه، «راه نجات کشور اصلاحات ساختاری است؛ پاسخگو، دورهای و انتخابی شدن رهبر و ادغام رهبری و ریاستجمهوری؛ خلع ید از سپاه در تمام عرصههای غیر نظامی؛ استقلال قاضی و دستگاه قضا؛ تأسیس شبکههای خصوصی صوتیـ تصویری؛ آزادی اندیشه، بیان، قلم، مطبوعات، اطلاعرسانی؛ انتخابات آزاد.»
تاجزاده در این ماهها سه خط براندازانه را دنبال کرده است که همانها میتواند دلایل اصلی دستگیری وی باشد.
اول آنکه تلاش کرده است تا اینگونه القا کند که جمهوری اسلامی به بنبست و پایان خط رسیده است و تداوم وضع موجود، آن را به پرتگاه سقوط خواهد کشاند و راهی جز استحاله و دست شستن از حکومت دینی و عبور از نظریه ولایت فقیه و دل سپردن به لیبرال دموکراسی وجود ندارد. هر چند برخی مدعی هستند بین تاجزاده و براندازان فاصله است، اما حقیقت آن است که تفاوت ماهوی چندانی بین آنها وجود ندارد و هر دو در عبور از حکومت اسلامی همنظرند. تفاوت در آن است که تاجزاده از ضرورت استحاله و سکولاریزه کردن جمهوری اسلامی و به نوعی براندازی نرم سخن میگوید و براندازان توهمات براندازانه سختشان را نشخوار میکنند!
دوم آنکه تاجزاده مدتهای متمادی است که تلاش دارد تا نوک پیکان حملات مخالفان و ضدانقلاب را به سوی رهبری جهت دهد و در اظهارنظراتش در این ایام بر این خط پافشاری کرده است. وی به بهانههای گوناگون به دروغپراکنی علیه رهبری مشغول است و در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی سعی داشته است خود را مهمترین منتقد رهبری نشان داده و راه اصلی اصلاحات در کشور را در انتقاد از رهبری و عبور از ایشان منحصر کند.
سوم آنکه تاجزاده در این ایام عملا میداندار آشوب و بلوا و نافرمانی مدنی شده و برای گسترش تجمعات اعتراضی غیرقانونی و فشار میدانی بر جمهوری اسلامی تلاش کرده است تا از این طریق نظام را به انفعال و عقبنشینی و امتیازدهی مجبور کند!
بدون شک، مسیری که تاجزاده پس از فتنه سال 1388 برگزیده است، راهی است که او را تمام قد در برابر نظام اسلامی و آرمانهای ملت ایران قرار داده است. دستگیری او پس از فتنه 88 و محبوس بودن هفت ساله وی نیز نتیجه همین افراطیگری بود که متأسفانه از آن عبرت نگرفته و بار دیگر بر همین مسیر تأکید ورزید. تاجزاده در حالی در 17 تیرماه دستگیر شد که پیش از این چندین مرتبه احضاریه از دادگاه دریافت کرده بود، اما حاضر به حضور در دادگاه نشده بود؛ بنابراین دستگاه قضا مجبور به صدور حکم جلب شده است.
سخن آخر آنکه اصلاحطلبان به جای آنکه بر تعصبات جناحی پافشاری کنند، خوب است که در درون اردوگاه خود بازنگری داشته باشند و مرزهای خود را با براندازان و ضدانقلاب تعریف و روشن کنند تا آفت نفوذ و ارتجاع بیش از این دامنگیر این جریان نشود.