عصر حاضر را عصر «رسانه و ارتباطات» نام نهادهاند؛ چرا که در طول دهههای اخیر بشر بیش از هر زمانی در طول تاریخ حیات و تمدن خود به رسانهها و ابزارهای نوین ارتباطی وابسته شده و هر روز نیز به واسطه نبوغ خود نسلهای جدیدی از این دست ابزارهای ارتباطی را ابداع کرده و توسعه میدهد[...]
عصر حاضر را عصر «رسانه و ارتباطات» نام نهادهاند؛ چرا که در طول دهههای اخیر بشر بیش از هر زمانی در طول تاریخ حیات و تمدن خود به رسانهها و ابزارهای نوین ارتباطی وابسته شده و هر روز نیز به واسطه نبوغ خود نسلهای جدیدی از این دست ابزارهای ارتباطی را ابداع کرده و توسعه میدهد؛ به همین دلیل نیز امروزه بشر با تنوع ابزارهای رسانهای تعاملی و چند سویه روبهروست؛ بنابراین دیگر مانند یک دهه قبل نمیتوان رسانه را به رادیو، تلویزیون و مطبوعات محدود دانست و امیدوار بود که به واسطه تسلط بر این انواع سنتی و غیر تعاملی رسانه بتوان به شکل مطلوب افکار عمومی یک جامعه را کنترل و هدایت کرد؛ آن هم در شرایطی که دشمنان انقلاب اسلامی از هر فرصت و ظرفیت رسانهای برای پیشبرد جنگ روانی و رسانهای خود علیه ملت ایران بهره میبرند. از اینرو به مناسبت سالگرد شهادت «محمود صارمی» خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف و بزرگداشت روز خبرنگار با «عباس محمدیان» رئیس سازمان بسیج رسانه کشور درباره نقش و جایگاه بسیج رسانه در عرصه جهاد تبیین و مقابله با جنگ روانی و رسانهای دشمنان علیه امنیت روانی ملت ایران گفتوگو کردیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
* از نظر شما جنگ نرم به چه معناست و چه کسانی بیشتر در معرض این نوع جنگ قرار دارند؟
مفهوم جنگ نرم در فرهنگها و دانشنامههای علوم سیاسی به معنای استفاده گسترده و تهاجمی از اقدامات روانی و تبلیغات رسانهای در راستای تحمیل فشار و در نهایت فروپاشی به یک جامعه تعریف شده است، این نوع جنگ شامل هرگونه اقدام مخرب روانی و رسانهای است که بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش، رقیب را به سمت و سوی انفعال یا شکست بکشاند. در واقع، جنگ نرم با هدف قرار دادن فکر و اندیشه جامعه هدف خود به دنبال سست کردن و از بین بردن حلقههای فکری و فرهنگی ملتهاست.
در طول چهار دهه گذشته دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به انحای مختلف با آرمانها و ارزشهای مردم ایران اسلامی مقابله کردهاند. این مقابله همواره از میادین جنگ تحمیلی گرفته تا فشارهای مداوم اقتصادی، وجود داشته است؛ ولی از یک برهه زمانی به بعد، استکبار جهانی که در قالب استعمار نو، به دنبال منافع خویش از هر عملی فروگذار نبود، به این حقیقت پی برد که برای دستیابی به اهداف اقتصادی و سیاسی نامشروعش، بایستی بر عرصه فرهنگی و رسانهای تسلط داشته باشد؛ چرا که با ایجاد تغییر در کوچکترین عناصر اجتماعی یا همان مؤلفههای فرهنگی، به مثابه سلولهای بنیادین جامعه، میتوان تغییرات شگرفی در دیگر ابعاد ایجاد کرد. در این مسیر البته رسانهها نقش تسهیلگر و شتابدهنده را بر عهده دارند؛ به همین دلیل نیز رهبر معظم انقلاب(حفظهالله) بارها با تأکید بر تعابیری، نظیر «شبیخون فرهنگی» و «جنگ نرم» نسبت به این تهاجم هدفمند فرهنگی و رسانهای دشمن به باورها و اعتقادات ملت شریف ایران و فراتر از آن جهان اسلام هشدار دادهاند.
باید به این نکته توجه داشت که در جنگ نرم، قدرتهای متخاصم با بهکارگیری قدرتهای رسانهای خود و با تکیه بر توان جنگ روانی، رقیب را به انفعال یا شکست وا میدارند. به همین دلیل جنگ رسانهای امروزه یکی از مهمترین اشکال جنگ نرم به شمار میآیند؛ چرا که رسانه ابزار انتقال اندیشههاست و امروزه توسعه فناوریهای ارتباطی، رسانهها را بیش از پیش در دسترس ملتها قرار داده است که این مسئله خود زمینهساز بروز تهدیدات مختلفی علیه استقلال فکری و هویتی ملتها شده است.
به عبارت بهتر، جنگ نرم در پی از پای درآوردن اندیشههای بصیر در جامعه هدف است تا در پی از دست رفتن بصیرت، حلقههای فکری و فرهنگی جامعه هدف سست شده به واسطه آن نظام سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن جامعه دچار تزلزل و بیثباتی شود. اگر بخواهیم گروههای هدف جنگ نرم را فهرست کنیم بدون شک سه گروه مسئولان، نخبگان و تودههای مردم مهمترین گروههای هدف جنگ نرم را تشکیل میدهند. البته در این بین نخبگان از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردارند؛ چرا که میتوانند به عنوان تصمیمگیران و تصمیمسازان یک ملت و حکومت ایفای نقش کنند. نخبگان به منزله چهرههای شاخص و تأثیرگذار یک جامعه اگر در جنگ نرم و در مواجهه با تهاجمات روانی و رسانهای دشمن دچار سستی شود، میتوانند ترس و دلهره را به دیگر اقشار جامعه منتقل کنند و اینگونه به شکل ناخواسته روحیه مقاوم یک ملت را درهم بشکنند.
دشمن به خوبی بر این نکته واقف است که نخبگان بیبصیرت از طریق اعمال نفوذ فکری و سوءاستفاده از ضعف بصیرت به راحتی به انحراف کشیده میشوند و به واسطه منحرف کردن آنها میتوان به سرعت یک ملت را تحت نفوذ و سلطه خود درآورد؛ از این رو نخبگان و خواص ملتها همواره به عنوان یک هدف ویژه و دارای اولویت بالا مورد توجه دشمنان قرار دارند و بروز کوچکترین نشانه ضعف در بصیرت آنها میتواند زمینه هجوم دشمن و قربانی شدن آنها در مسیر تأمین اهداف دشمن را فراهم آورد.
البته آحاد مردم و مسئولان جامعه نیز در معرض خطر جنگ نرم قرار دارند؛ اما در بین این دو گروه بدون شک مسئولان جامعه بیش از همه در معرض خطر تأثیرپذیری از جنگ روانی و رسانهای قرار دارند؛ چرا که دشمن با متمرکز کردن تهاجم روانی همهجانبه خود علیه مسئولان جامعه به دنبال ایجاد انحراف در رویکردهای آنها نسبت به مصالح و منافع نظام اسلامی است که متأسفانه در طول تاریخ انقلاب اسلامی شاهد نمونههایی تلخ و تأمل برانگیز در این حوزه بودهایم.
* نقش رسانهها در فرآیند مقابله با جنگ نرم دشمن چیست؟
بدون شک، رسانهها در جنگ نرم در خط مقدم قرار دارند؛ چرا که رسانهها میتوانند جریانهای فکری حاکم بر ملتها را هدایت کنند، به همین دلیل نیز در جنگ نرم رسانهها ابزار بسیار قوی و کارآمدی به شمار میآیند؛ با این حال در سطح جهان رسانهها اغلب در اختیار مراکز ثروت و قدرت قرار دارند و به همین دلیل نیز در مواجهه با مسائلی، مانند مسئله فلسطین و یمن شاهد سکوت رسانههای غربی هستیم.
پر واضح است که برای تقویت زیرساختهای فرهنگی و رسانهای کشور و همچنین مقابله با جنگ رسانهای دشمنان انقلاب اسلامی، ما باید به نقش رسانه به مثابه یک ابزار مهم و جریانساز بیش از پیش توجه کنیم.
در اینجا باید به این نکته توجه داشته باشیم که پدیده جنگ نرم که هم اکنون به منزله پروژهای عظیم علیه ملت و نظام اسلامی کشورمان در حال تدوین و اجراست، در شاخصهایی، مانند ایجاد نابسامانی اقتصادی، شکلدادن به نارضایتی در جامعه، ناکارآمدنمایی دستگاه اداری و اجرایی دولت و تضعیف حاکمیت ایران متبلور میشود. در برآیند جنگ نرم، عوامل دشمن یا زمینههای موجود در جامعه برای پیشبرد اهداف و برنامههای خود بهره میبرند یا بهطور مجازی و با تکیه بر ضعف سواد رسانهای مخاطبان سعی در ایجاد نارضایتی در نزد افکار عمومی و سپس بهرهبرداری از آن دارند.
متأسفانه تجربه بیش از چهار دهه مواجهه جمهوری اسلامی ایران با تحرکات ضد ایرانی به خوبی اثبات میکند که دشمن به طور ویژه به دنبال تحریک افکار عمومی علیه نظام و در نتیجه تضعیف مردم به منزله مهمترین ستون حمایتی نظامی اسلامی کشورمان است و این مهم جز با تکیه بر ظرفیتهای رسانههای زاویهدار محقق نخواهد شد. از اینرو در دهههای گذشته دشمنان کشورمان به طور جدی به دنبال تربیت قلم به دستانی همسو با خود در بطن کشورمان بودهاند و در برخی برهههای تاریخی و به دلیل غفلت مسئولان وقت به توفیقاتی نیز دست یافتهاند؛ اما خوشبختانه در طول یک دهه گذشته و پس از شکلگیری سازمان بسیج رسانه و به مدد نیروهای تربیت شده از سوی این نهاد انقلابی، دشمن در مسیر پیشبرد اهداف خود با مانعی جدی روبهرو شده است.
* لطفا در رابطه با سازمان بسیج رسانه و مأموریت این نهاد انقلابی کمی توضیح دهید.
سازمان بسیج رسانه به منزله یکی از اقشار تخصصی سازمان بسیج مستضعفین در سال 1392 فعالیت خود را آغاز کرد و هم اکنون یکی از مهمترین اقشار بسیج در خط مقدم دفاع از انقلاب اسلامی است که مسئولیت تشکیل جبهه رسانهای تراز انقلاب اسلامی را بر عهده دارد. این مسئولیت به معنای آن است که سازمان بسیج رسانه باید حول رهنمودهای امام امت و منافع ملی کشورمان تمام ظرفیتهای دلسوز و متعهد به انقلاب اسلامی را گردهم آورده و ظرفیتهای آنها را در مسیر خدمت به انقلاب اسلامی و ملت شریف ایران قرار دهد.
باید به این نکته توجه داشت که نهاد مقدس بسیج در ساحت فکر و اندیشه، حامل، ناقل، مروج، توسعهبخش و تداومدهنده آرمان انقلاب اسلامی و در حوزه ساختار و سازمان نیز مأمور به دفاع از ارزشهای آن است. سازمان بسیج رسانه نیز در همین چهارچوب خود را موظف به دفاع از ارزشهای اسلامی در مقابل جنگ بیامان روانی و رسانهای دشمن میداند.
خوشبختانه، سازمان بسیج در طول چهار دهه گذشته به مثابه ستون فقرات انقلاب اسلامی چه به منزله نیروی اجتماعی، چه به منزله رسانهای میان مردمی و چه به عنوان عامل اصلی در بازدارندگی دفاعی به خوبی ایفای نقش کرده است و قطعاً در آینده انقلاب نیز نقشی بیبدیل بر عهده خواهد داشت.
متأسفانه، امروزه کسب تسلط بر درگاههای رسانهای کشورمان به یکی از مهمترین اولویتهای دشمن بدل شده است، به همین دلیل نیز با وجود تحریمهای علمی اعمال شده علیه کشورمان، شاهدیم که برترین دانشگاههای ایالات متحده آمریکا بورسهای تحصیلی ویژهای را به ایرانیان علاقمند به این عرصه ارائه میدهند؛ چرا که دشمنان انقلاب اسلامی امیدوارند با جذب و تربیت نخبگان رسانهای کشورمان امکان تسلط بر فضای رسانهای کشورمان برایشان فراهم شود. دشمنان ما معتقدند، با تربیت خبرنگاران و سردبیران فریب خورده میتوانند به راحتی اهرمهای خبری و اطلاعرسانی کشورمان را به دست بگیرند، البته آنها در نهایت به دنبال این هدف هستند که از طریق تغییر باورها و نگرشهای جمعی یا شکلدهی به افکار عمومی استحاله یا حتی فروپاشی نظام اسلامی کشورمان را رقم بزنند.
امروز بر کسی پوشیده نیست که دشمنان انقلاب اسلامی و در رأس آنها آمریکا و رژیم صهیونیستی با تکیه بر صدها رسانه مکتوب و دیجیتال خود، هم اکنون استبداد رسانهای گستردهای را در سطح جهان رقم زدهاند و به واسطه این استبداد رسانهای مانع از نشر معارف آزادی بخش و ضد سلطه در جهان میشوند؛ اما نکته جالب توجه اینجاست که این دشمنان از انتشار خبر تشکیل جبهه رسانهای تراز انقلاب اسلامی از طریق سازمان بسیج رسانه چنان به وحشت افتادند که طی چند ماه اخیر بارها این موضوع را بررسی کردهاند و از هر فرصتی برای هجمه علیه بسیج رسانه استفاده میکنند.
* بسیج رسانه به عنوان یک نهاد فراگیر رسانهای چگونه به مصاف استبداد رسانهای غرب رفته است؟
همانگونه که پیشتر اشاره شد، استبداد رسانهای شکل گرفته از سوی استکبار جهانی به دنبال ممانعت از شنیده شدن پیامهای آزادیبخش در سطح جهان است؛ چرا که شنیده شدن این دست پیامها از سوی ملتهای تحت استعمار و استثمار زمینه بیداری آنها و خارج شدنشان از زیر یوغ استکبار را فراهم خواهد کرد؛ از این رو با توجه به آرمانهای آزادیبخش انقلاب اسلامی، اصحاب رسانه دوستدار انقلاب باید در مسیر در هم شکستن استبداد رسانهای امروز جهان گام بردارند. خوشبختانه سازمان بسیج رسانه در این مسیر همراه و یاری گر اصحاب رسانه است و در طول حدود یک دهه از عمر فعالیت خود توانسته است ظرفیتسازی رسانهای مطلوبی را در سطح کشور انجام دهد که تا پیش از آن سابقه نداشته است.
بد نیست بدانید که امروز به لطف مجاهدتهای شبانهروزی مدیران و کارشناسان سازمان بسیج رسانه کشور در اغلب شهرهای کشور کانونهای رسانهای فعالان بسیجی دایر شده است که این ظرفیت اهمیت خود را در بزنگاههای تاریخی به خوبی نشان داده است.
البته این نکته نیز نباید نا گفته بماند که یکی از مهمترین هنرها و دستاوردهای سازمان بسیج رسانه ایجاد حس اعتماد در بین اصحاب رسانه کشور است، در واقع اصحاب رسانه کشور فارغ از دیدگاههای سیاسی و جریانی خود بسیج رسانه را خانه خود و محلی برای هم افزایی به منظور تأمین منافع ملی از دریچه رسانه میدانند.
علاوه بر این، سازمان بسیج رسانه در طول دوران فعالیت خود به طور ویژه تربیت نسل جدید فعالان رسانهای انقلاب را در دستور کار خود داشته و به مدد ردههای استانی خود توانسته است در اقصی نقاط کشور خبرنگاران جوان و توانمندی را تربیت کند که بخش قابل توجهی از آنها امروز سکاندار رسانههای ملی و محلی کشور هستند.
* چرا اعتمادسازی در بین اصحاب رسانه در عرصه مقابله با جنگ نرم اهمیت دارد؟
پیشتر اشاره شد که دشمن از طریق به کارگیری جنگ نرم و رسانهای به دنبال ناکام گذاشتن انقلاب اسلامی در مسیر تحقق اهداف و آرمانهایش است. طبیعتاً بری مقابله هوشمندانه با چنین هجمه گستردهای نیازمند تشکیل یک جبهه قدرتمند از فعالان رسانهای هستیم تا با تکیه بر ظرفیت یکایک آنها بتوانیم در عرصه پدافند و به طور خاص آفند اقدامات مؤثری را به سرانجام برسانیم.
برای تشکیل یک جبهه رسانهای در گام اول باید بین اصحاب رسانه اعتمادسازی کرد؛ چرا که بدون جلب اعتماد یکایک فعالان رسانهای اثرگذار، نمیتوان از آنها انتظار اقدام مشترک و هماهنگ در مواجهه با بحرانها و هجمههای روانی و رسانهای دشمن را داشت. برای اعتمادسازی در بین اصحاب رسانه نیز کافی است از همه آنها ذیل یک هدف، یعنی خدمت به نظام، انقلاب اسلامی دعوت به همکاری و همافزایی شود.
در اینجا باید این واقعیت را بازگو کرد که اصحاب رسانه اگر چه به دلیل ماهیت کاری خود در فضاهای سیاسی فعال هستند، اما اصالت کار خبرنگاری را نه در خدمت به احزاب و جریانها، بلکه در خدمت به ملت و انقلاب اسلامی میدانند؛ از این رو سازمان بسیج رسانه با توجه به هدفگذاریهای عالی و مبتنی بر آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی خود هم اکنون برای آحاد اصحاب رسانه دلسوز و متعهد کشور یک خانه امن و دلنشین به شمار میآید.
* رسانههای معاند انقلاب اسلامی از هر فرصتی برای بحرانسازی در کشورمان استفاده میکنند، لطفاً بفرمایید سازمان بسیج رسانه برای مدیریت این بحرانها و خنثیسازی آنها تاکنون چه اقداماتی انجام داده است؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید مفهوم مدیریت بحران را بازشناسی کنیم. مدیریت بحران تدابیری است که یک جامعه یا دولت، برای استفاده از کلیه منابع موجود و قابل تصور، به منظور حفظ ثبات مورد نظر خود در پیش میگیرد. یکی از منابعی که در این خصوص همواره مورد توجه سیاستگذاران جامعه است و در صورت بروز بحران، برای مهار اوضاع از آن بهره میگیرند. «رسانهها» هستند. رسانه میتواند افکار عمومی را از طریق انتقال اطلاعات صحیح و مناسب مدیریت کند و از سوی دیگر، مخالفان را به تسلیم وادار کند.
یکی از راهکارهای مدیریت بحران توضیح نکات مبهم ایجاد شده از طریق رسانههای دشمن و نفوذ در دلها از طریق تبیین دقیق مسائل مورد توجه افکار عمومی است. در چنین شرایطی رسانه وارد عمل میشود و جایگاه مهمی در این زمینه مییابد. اگر بپذیریم ثبات و امنیت ملی، تابع مستقیمی از رویکرد افکار عمومی، رضایت یا نارضایتی مردم و واکنش آنها هنگام بحران است، به میزان نزدیک بودن رابطه رسانهها با مدیریت بحران پی خواهیم برد. پیشتر تأکید شد، رسانه موتور محرک افکار و باورهای عموم مردم است؛ لذا از طریق مدیریت هوشمند رسانهها میتوان بحرانها را به شکل مطلوبی مدیریت کرد و مانع از سوءاستفاده دشمنان شد.
باید به این نکته توجه داشت که در رویارویی با این بحرانها، اولین اقدام لازم و حیاتی دستهبندی حقیقت و واقعیت است. رسانه باید با دقت و ظرافت ویژهای، نسبت به جداسازی و اطلاعرسانی واقعیتهای موجود، شایعهها و همچنین مواردی که به عنوان جنگ روانی به کار گرفته میشود، اقدام کند. نباید فراموش کرد که بیشتر تصمیمهای حساس در ساعتها و روزهای اول ایجاد بحران گرفته میشود. همچنین باید بی درنگ عاملهای چندگانه بعدی را که در شدت گرفتن یا ادامه یافتن بحران دخالت دارند، شناسایی کرد و تصمیم مناسب را به کار بست. مخاطبان اصلی پیام نیز باید شناسایی شوند، چرا که ضروری است برنامهریزی و انتقال پیام، متناسب با خواسته آنها انجام گیرد.
علاوه بر اینها، باید به یاد داشت که در نهایت این افکار و ادراک انسانهاست که در جنگ نرم و رسانهای قربانی تهاجمات خاموش دشمن میشود؛ لذا باید بخش قابل توجهی از توان ما معطوف به بصیرتافزایی و آموزش جامعه هدفمان باشد که شامل مسئولان، نخبگان و آحاد مردم میشود.
* در صحبتهای خود به اهمیت کسب سواد رسانهای در مواجهه با جنگ نرم اشاره کردید، سازمان بسیج رسانه در این حوزه چه اقداماتی انجام داده است؟
سواد رسانهای را میتوان یک نوع درک متکی بر مهارت دانست که میتوان براساس آن انواع رسانهها را از یکدیگر تمیز داد و انواع تولیدات رسانهای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. به زبان سادهتر، سواد رسانهای را میتوان مانند یک رژیم غذایی در نظر گرفت که هدف از رعایت آن تضمین سلامتی است. در یک رژیم غذایی سالم ما با دقت بالا تلاش میکنیم از مصرف مواد غذایی مضر اجتناب کنیم. سواد رسانهای نیز به مخاطب کمک میکند که در مواجهه با رسانهها و پیامهای منتشر شده از سوی آنها از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفره پر رنگ و لعاب رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شویم.
به نظر من هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان محصول نهایی یک رسانه را از این جنبه شناخت که آیا بین محتوای یک رسانه به مثابه یک محصول نهایی با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر. سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است.
در واقع اگر زمانی به نقطهای از تعارض با یک رسانه برسیم، سواد رسانهای میتواند مانع قطع ارتباط با رسانه شود و ارتباط با رسانههای متفاوت و تبدیل رابطه یکسویه و انفعالی به یک رابطه فعالتر را توصیه کند.
نظام رسانهای سلسله مراتبی دارد و اجزای دارای آن قابلیت تعقیب و شناسایی است. همچنین هر رسانهای محصول نهایی دارد؛ یعنی مانند یک کارخانه تمام اجزای آن اعم از زیرساختها، نرمافزارها، نیروی انسانی و غیره دست به دست هم میدهند تا یک تولید و محصول نهایی را با اهداف از پیش تعریف شده تحویل مصرفکننده دهند.
امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد، فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است. وقتی تلفن همراه ما به صدا درمیآید، در اطلاعات موجود در فضا پل این ارتباط شده است، یا زمانی که یک مودم ما را به جهان بیانتهای فضای مجازی میکشاند، نشانهای است بر حاکمیت اشباع رسانهای و اینکه ما نیاز داریم که در برابر چنین فضایی، یک رژیم مصرف رسانهای هوشمندانه اتخاذ کنیم و در انتخابهایمان دقت کنیم. در فضای رسانهای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی از آنها را برداشت.
برای نمونه، زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنیم، سواد رسانهای میتواند به ما بگوید چه مقدار از وقتمان را صرف چه نوع رسانه و محتوایی کردهایم. بنابراین میتوان گفت، هدف سواد رسانهای تنظیم رابطهای منطقی و مبتنی بر هزینه و فایده است؛ یعنی در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و به عبارت بهتر، در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم، چه منافعی در نهایت به دست میآوریم. شاید بتوان گفت اصلیترین هدف سواد رسانهای این است که یک نوع استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعاتی اطراف داشته باشیم.
به همین دلیل سازمان بسیج رسانه به شکل ویژه نهضت ارتقای سواد رسانهای را مورد توجه قرار داده و با تکیه بر ظرفیتهای تخصصی خود دورههای تربیت مربی سواد رسانهای را برگزار میکند. هدف از برگزاری این قبیل دورهها نیز ظرفیتسازی در عرصه تربیت مدرس مسلط به سواد رسانهای است تا به واسطه این مدرسان بتوانیم نهضت ارتقای سواد رسانهای کشور را هر چه سریعتر به سرانجام برسانیم؛ چرا که ما در سازمان بسیج رسانه بر این باوریم که راهبرد اصلی مواجهه و مقابله با این سبک جنگ نرم و تلاش برای نفوذ که عمدتاً باید بر بستر سپهر رسانهای کشور شکل گیرد، ارتقای سطح بصیرت مخاطبان رسانه و به تعبیر دیگر، سطح سواد رسانهای آنان است. تغییر موضع مخاطب از حالت منفعل به فعال، موجب میشود تا در هنگام مواجهه با پیامهای رسانهای، بتواند ضمن پاسخگویی به سؤالات اساسی مرتبط با چرایی و چگونگی ارسال پیام، با حداکثر استفاده مفید و حداقل تأثیرات مخرب، از این ورطه نجات یابد. تعیین رژیم مصرف رسانهای و ارتقای مهارتهای تحلیل موضوعات و شگردهای رسانهای، این امکان را به مخاطب فعال میدهد تا هم بداند که از کدام منبع، چه میزان و چگونه نیازهای رسانهای خویش را برطرف سازد و هم بتواند از غلبه ناخودآگاه رسانهها بر فکر و ذهن خویش جلوگیری کند.
* از منظر شما نقش جهاد تبیین در مواجهه با جنگ نرم چیست؟
جنگ از زبان تفنگ، قدیمیترین و البته سنتیترین نمونه جنگ و تهاجم است. اینکه سرباز در برابر سرباز بایستد و برای کشتن دست به ماشه ببرد، ابتداییترین شکلِ مبارزه است که از قدیم از همان زمانی که رگ گردن آدمی برای منافعش منبسط میشود، در همه جای زمین رخ داده است. زمانی که انسان هنوز به فناوری ساخت سلاح گرم دست نیافته بود، از آهن شمشیر میساختند و در جان دیگر انسانها فرو میکردند. قبل از کشف آهن هم با سنگ و هر ابزار دیگر، این کار را به انجام میرساندند.
جنگ نظامی، سنتیترین شیوه هماوردی است که در عصر صنعتی هم وجود دارد؛ هرچند خود به یک صنعت تبدیل شده است؛ صنعتِ جنگیدن و کشتن و پول درآوردن. ابرقدرتها، بزرگترین صنعتداران مرگافزاری هستند؛ اما همانها هم یک قدم که نه، چند فرسنگ جلوتر آمدهاند و با طراحی جنگهای شناختی بیآنکه گلولهای شلیک کنند و سربازی را از پا بیندازند، با تکیه بر قدرت رسانه و تولید تردید در یقینِ او کاری میکنند که کمترین ما به ازایش، کنار کشیدن و دلسرد شدن سرباز حریف از ادامه نبرد است. البته در سطحی بالاتر، او را به شمار خویش در میآورند و با لباس حریف برای خود از او بازی میگیرند. حرف از جنگ شناختی است. از شیوهای که اعتقادات را هدف قرار میدهند و با جابهجایی نشانهها و باز تعریف استانداردها، کاری میکنند که مخاطب هدف خود زمین بازیاش را بر طبق طراحی دشمنش تغییر دهد.
باید پذیرفت که در زیر باران تردید، بسیاری از افراد حتی نخبگان خیس میشوند، سرما میخورند، سینه پهلو میکنند و در نهایت از میدان نبرد به در میشوند. تنها کسانی میتوانند سلامت بمانند که به چتر شناخت و بصیرت مجهز و به قوت یقین توانا شده باشند. کسانی که دست دشمن را خوانده و تیغ و تیرهای ناپیدایش را دیده باشند. تکلیف این جنگ جدید هم بر شانه اینان است.
شخصا معتقدم که باید با تبیین صادقانه وقایع از حقیقت دفاع کرد. حتی باید سربازان خودی را که از صف خارج شدهاند، مجدد به میدان نبرد برگرداند و بنیانی مرصوص به پا کرد. این هم تنها با شعارهای تند و تیز ممکن نمیشود، چرا که تجربه اثبات کرده است با تکیه بر شعار و بدون عمل نمیتوان هجوم دشمن را کند کرد. در جنگهای ادراکی باید با تکیه بر تبیین تدبیرمندانه و مؤمنانه جنگ را پیش برد. یک نکته مهم هم باید مورد توجه ما باشد که ما در جنگ شناختی نباید دست خود را به همان ترفندهایی پلید و کثیفی آلوده کنیم که دشمن از آنها علیه ما استفاده میکند. مولا علی(ع) اگر از تاریخ به عنوان پیروز، سرفراز آمد، به این دلیل بود که هرگز با دشمنی چون معاویه، به شیوه او رفتار نکرد، ایشان در برابر بدیهای پر شمار معاویه فقط خیر تولید میکرد.
با تأسی به سیره روشنگر علوی باید فضا را چنان روشن کنیم که کسی در شناخت دچار تردیدهای دشمن ساخته نشود. این مسئله شدنی است؛ البته اگر تکلیفداران تبیین که نخبگان مسلط به رسانه هستند، نقش خود را درست ایفا کنند. بدانیم که نمیشود با شیوههای نخنما شده جنگ روانی دشمن با او مواجهه کرد. ما حق نداریم از ابزار باطل برای دفاع از حق استفاده کنیم. توجه داشته باشیم که با کاشت حنظل نمیتوان هندوانه به دست آورد برای شیرینکامی مردم. باید به رسم عصمت برگردیم و با جهاد تبیین که ائمه ما پرچمداران آن در همیشه زمان هستند، جنگ شناختی را به عرصه پیروزی حق تبدیل کنیم.
* رسانه رابطه تنگاتنگی با روابط عمومی دارد، آیا روابط عمومیها هم توان جهاد تبیین دارند؟
در جهانی که همه قواعدش را بر اساس علم تعریف میکند، نمیتوان چرخه اطلاعات را جز به این قواعد تعریف کرد یا حتی نگاهی غیر علمی به آن داشت. روابط عمومی به علمِ مدیریتِ چرخه اطلاعات، مابینِ یک فرد یا سازمان اعم از بازرگانی و اقتصادی و دولتی یا سازمان مردمنهاد با عموم اطلاق میشود؛ یعنی روابط عمومی یک علم است. بالاتر از آنکه آن را یک مهارت بدانیم؛ هرچند مهارت هم هست که چون با دانش غنی شود، دامنه موفقیت آن توسعهای احترام برانگیز خواهد یافت. هر سازمان و نهادی که بخواهد بدرخشد و توفیقات خویش را بگستراند، قطعاً به یک روابط عمومی دانش پایه و حرفهای نیاز دارد. به دیگر تعریف، روابط عمومی بخشی مؤثر در تولید اقتدار سازمانی است که با کمترین هزینه میتواند بیشترین فایده را برای نهاد و سازمان خویش کسب کند. این چیزی است که مدیریت مدرن به آن باور دارد برخلاف مدیریتهای سنتی که معمولا روابط عمومی را در حد اطلاعیه چسبان یا همراه مدیر در مراسم، فرو میکاستند. چون این اتفاق میافتاد، عملا بستر برای واگذاری این جایگاه به خویش و قومی که فاقد دانش و مهارت بود، فراهم میشد. شأنِ تنزل یافته این بخش راهبردی کار را به آنجا میرساند که اگر به فرد توانمندی پیشنهاد مسئولیت در این بخشـ نه کار در این مجموعهـ میشد، نه تنها نمیپذیرفت که کسرِ شأن خویش میپنداشت. در مدیریت توسعهگرا و دانش پایه، اما روابط عمومی به مثابه چشم و زبان و حتی مغز عمل میکند.
در برخی تعاریف، روابط عمومی را انتقال و تجزیه و تحلیل اطلاعات و نظرات مدیریت مؤسسه به مخاطبان آن و انتقال تجزیه و تحلیل اطلاعات این گروهها به مدیریت به منظور ایجاد همسویی و هماهنگی در علایق و منافع تعریف میکنند. در واقع برای روابط عمومیشان دیدهبانی قائلند، در نگاه حرفهای و ناظر به آینده، روابط عمومی مجموعهای از اقدامات و کوششهای حسابشدهای است که هر سازمان برای برقراریِ ارتباطاتِ مؤثر و هدفمند با گروههایی که با آن در ارتباطند، انجام میدهد. توفیق در این عرصه عملا به موفقیت سازمان میانجامد. در نگاهی فراسازمانی هم میتوان دانشِ روابط عمومی را به ظرفیتِ نخست درخطِ مقدمِ جهاد تبیین تعبیر کرد. در هنگامهای که دشمنان بر غبار آلودگی فضا میکوشند. غبارزدایی از فضا، اولین بایستگی انقلابی است. ارائه روایت صادق و دست اول از حوزه مأموریتیها نهاد، دست ما را در جنگ روایتها بالا میبرد. این نبرد را که پیروز شویم در تحکیم پایههای اقتدار نظام، گامی چند جلو میافتیم. موفقیت در این عرصه کلان، توفیق در عرصههای خردتر حوزه سازمانی را هم به دنبال میآورد. این فرآیند را میتوان به برقرسانی به شهر تشبیه کرد که چون شهر روشن شود، همه خانهها هم روشن خواهد شد. اما اگر نگاهها جزئی شود و هرکس برای روشن کردن خانه خود بکوشد، معلوم نیست همه شهر روشن شود. کلان باید نگاه کرد و سازمانی عمل کرد تا موفقیت تمام ساحتی حاصل شود.
* از منظر شما و این روزها مهمترین وظیفه اصحاب رسانه کشور چیست؟
جنگ حق و باطل، تمام نمیشود. این شکل و ابعاد جبههها هستند که تغییر میکنند. یک روز، حکایت تیر است و ترکش. قصه خاکریز است و سنگر، بمب و خون و مین. دیگر روز هم میشود حکایت کلمه و قلم، قصه حرف و تصویر و فضای مجازی! شخصاً بر این عقیدهام که چه امروز و چه فردا برای ایفای نقش مؤثر در جبهه رسانهای انقلاب اسلامی باید ایمان ما به« کل یوم عاشورا» چنان محکم شود که «کل ارض کربلا» را هم به یقین برسیم. واقعیت این است که در وسط معرکه هستیم.
در گرانیگاه یک مسیر طولانی که تکلیف ما را به رفتن میخواند. عاشورایی که باشیم و نسبت خود را با حسین(ع) به تعریفی روشن رسیده باشیم، حقیقت را هم در رفتار خود احقاق خواهیم کرد تا به احیای حقها بپردازیم. عاشورایی که باشیم، امروز قلم در دست خواهیم داشت و در جبههای با لشکر کلماتمان عملیات خواهیم کرد که با تابلوی «جهاد تبیین» نشانهگذاری شده است. در منهج و منطقی که امام سجاد(ع) آن را الگویند. به زبانی که سخنگوی جریان امامت، حضرت زینب(س) بدان زبان باز میکند تا افقهای پیش رو از انسداد یزید خواسته خارج شود. فکر میکنم تلاقی زمانی روز خبرنگار با عاشورا، ما را در برابر یک واجب حرفهای قرار میدهد. واجبی به نام ضرورت تأسی به سیره حضرت سجاد(ع).
همان که در کلام راهبردی حضرت آیتالله خامنهای به «جهاد تبیین» فرهنگسازی شده است. در این جبهه ما مسئولیم، ما اصحاب رسانه، ما قلمداران، ما کنشگران فضای مجازی. افسران این جبهه جهادی ماییم. سرخط را هم رهبر فرزانه انقلاب(حفظهالله) دادهاند. آن هم در سپهر سرمشقی که حضرت سجاد(ع) نوشتهاند. ماییم که باید سرخط را بگیریم و در صفحه رفتار شخصی و زیست اجتماعی خود آن سرمشق را رسم زندگی کنیم. آن روز یزیدیان میخواستند کربلا در کربلا بماند و نام و مرام حسین(ع) نیز چون پیکر بیسرش دفن شود؛ اما سیره امامت سجاد و سخنگویی زینب آن را به خوابی بیتعبیر تبدیل کرد. اما امروز باطلکرداران با تحریف واقعیتها در تلاشند تا حق را بکشند و باطل را با لباس اتو کشیده حق بر صدر بنشانند.
اینجاست که غیرت زینبی باید به خروش باشد و کیاست سجادی از قلمها بتراود و با تبیین در برابر تحریف قد علم کند. تبیین البته نیازمند پیش نیازی به نام تحقیق و پیشرانی به نام ایمان است. این دو که به وجود آمد، خبرنگار تراز انقلاب متولد میشود. تکثیر این نسل، رسانه تراز را ایجاد میکند. رسانه تراز هم خود بسان خاکریزی نفوذناپذیر در جبهه حق قد میکشد و سر راه کسانی راهبندان ایجاد میکند که تخصصشان راه بندان کردن در مسیر فهم مردم است. آنان روایت جعل میکنند برای تعمیق جهل در مردم. ما باید واقعیتها را در قالب روایتهای روشن بیان کنیم تا جهل زدا و آگاهیبخش باشد. این تکلیف امروز ماست.