حضور رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان در نشست اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین، فرصتی برای بیان دغدغهها و خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران در روند احیای توافق هستهای بود. دکتر اسلامی در این نشست بارها تأکید کرد که رویکرد پادمانی و فنی آژانس نباید تابعی از مطالبات سیاسی بازیگران غربی و در رأس آنها آمریکا از ایران باشد! فراتر از آن، تناسب نداشتن رفتار آژانس در قبال اعضای خود و تمرکز خاص بازرسیهای این نهاد به ظاهر مستقل و بینالمللی بر فعالیتهای هستهای ایران، به وضوح بیانکننده انحراف گروسی و همراهانش از مفاد اساسنامه آژانس (در قبال اعضا) است. در این میان، نکاتی وجود دارد که نمیتوان از کنار آنها به سادگی عبور کرد:
آژانس بینالمللی انرژی اتمی به وضوح نسبت به یک قاعده حقوقی آگاه است: اینکه «مختومه کردن» پروندههای ادعایی علیه ایران با توجه به تعلق نداشتن آنها به زمان حال و فراتر از آن، مخدوش بودن مصدر طرح این ادعاها علیه کشورمان (رژیم صهیونیستی و شبکههای ضد انقلاب)، اساساً روند دشواری ندارد! به عبارت بهتر، اعلام رسمی ختم این پروندههای ادعایی تابع روندی پیچیده، چه به لحاظ فنی و چه حقوقی نیست. نکته مهمتر اینکه در ماه مارس 2022(اسفندماه سال گذشته) نیز رافائل گروسی در سفر به تهران، مدل عملیاتی پیشنهادی کشورمان برای بسته شدن این پروندهها را به صورت کامل پذیرفت؛ اما به دستور واشنگتن، تلآویو و تروئیکای اروپایی از تعهدات خود سرپیچی کرد. بدیهی است که چه در خصوص «نمونهبرداری» و «آنالیز دادهها» و چه در حوزه ایجاد دسترسیهای لازم و ضروری برای حل پروندههای مذکور، نهایت همکاری ممکن از سوی سازمان انرژی اتمی کشورمان با آژانس وجود داشته و مدیر کل آژانس نمیتواند ادعایی جز این داشته باشد!
نکته دیگر، به بستر و ظرفی باز میگردد که رفتار آژانس در قالب آن توجیه و تفسیر میشود. در حال حاضر، اعضای ارشد دستگاه سیاست خارجی آمریکا درک و رویکرد مشترکی در قبال نحوه مواجهه با توافق هستهای و نحوه احیای آن ندارند. افرادی مانند «جیک سالیوان» و «بلینکن» معتقد به تاکتیک «خرید زمان تا بعد از انتخابات میاندورهای کنگره» هستند و برخی افراد مانند «کامالا هریس» که رابطهای به مراتب نزدیکتر با لابی آیپک دارند، معتقدند در وضعیت کنونی و با هدف حمایت از اغتشاش و آَشوبطلبی در کشورمان، باید راهبرد «فشار حداکثری» را به مثابه راهبردی ضد ایرانی تقویت کرد. ما شاهد دیالکتیک داخلی در آمریکا بر سر احیای توافق هستهای و نحوه مواجهه با مذاکرات هستیم. در چنین شرایطی نه تنها رافائل گروسی، بلکه مقامات ارشد تروئیکای اروپایی نیز صرفاً تاکتیک «تقویت مؤلفههای ابهامی» را با هدف «پنهانسازی بازی اصلی» در پیش گرفتهاند.
نکته آخر اینکه در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران هر گونه مناسبات خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را باید با استناد به اسناد بالادستی و مصوبه راهبردی مجلس شورای اسلامی تعریف کند. بدیهی است که تا زمان عدم اطمینان نسبت به احیای واقعی توافق هستهای و رفع عملیاتی تحریمها، نیازی ندارد که ما «پیششرطها» را فدای «آینده مشروط» کنیم. در این معادله، آژانس و گروسی کماکان به مثابه تکهای از جورچین ضد ایرانی غرب مشغول ادامه بازی نامتوازن خود هستند. بدیهی است که پاسخ «تاکتیکهای مبهم» رقیب را نباید با «رفتارهای شفاف» داد! حوزه روابط بینالملل عرصه کنش و واکنش متقابل است. آنچه مسلم است اینکه برخی اختلافات عمده میان طرفین هنوز حل نشده و به قول نگارندگان توافق، هنوز «پرانتزها» به صورت کامل از سند «احیای برجام» حذف نشده است. طرف آمریکایی کماکان از ارائه تضمینهای اعتباری در بازه زمانی سال 2022(اکنون) تا سال 2026 میلادی (دو سال پس از استقرار دولت بعدی) طفره میرود. در چنین شرایطی، موارد ادعایی مطرح شده از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی تابعی از همین اختلاف کلان است.
«قاطعیت» و «خلاقیت» دو مؤلفه اصلی رویکرد جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با بازی خاص آژانس و حامیان آن به شمار میآید. سال گذشته، پس از عملیات خرابکارانه رژیم صهیونیستی در نیروگاه نطنز که منجر به از بین رفتن بخشی از سانتریفیوژهای نسل یک (به دلیل اخلال در برقرسانی) شد، جمهوری اسلامی ایران «غنیسازی 60 درصدی اورانیوم» و «استقرار سانتریفیوژهای نسل جدید» را در دستور کار قرار داد تا خسارات ناشی از این عملیات خرابکارانه را جبران کند. در خصوص دامنه دسترسیها و فعالیتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز شاهد ورود هدفمند رافائل گروسی، مدیر کل آژانس به معادله مذاکرات بودیم. گروسی از همان ابتدا قصد داشت به بهانه احیای توافق هستهای، امتیازات بیشتری (نسبت به آنچه در پروتکل الحاقی و حتی تعهدات فراپروتکلی ایران در برجام آمده است) از کشورمان مطالبه کند. بنابراین، باید این حقیقت را مدنظر قرار دهیم که ما با بازیگری قابل اعتماد در نظام بینالملل مواجه نیستیم! گروسی به طور طبیعی و بر اساس مأموریتی که آمریکا و بازیگران اروپایی بر عهده وی گذاشتهاند، قصد دارد ضمن «مفتوح نگاه داشتن پروندههای ادعایی» به بهانه «عدم ارتباط آنها با مذاکرات وین»، «نهایت دسترسی ممکن» را نیز در فرآیند احیای توافق به دست بیاورد. در این جا باید اهداف کنونی و آتی آژانس را در یک قالب و چارچوب در نظر گرفت و در هر دو مورد، زیادهخواهیهای آن را مهار کرد. «سیاست مهار آژانس»، لزوماً مرهون استفاده از ابزارهای ایجابی نیست! در بسیاری از موارد باید «جبر» را چاشنی مذاکره ساخت... .