عملکرد ضعیف حکمرانان پهلوی، یکی از عواملی بود که موجب فروپاشی این حکومت شد. سوءمدیریت آنقدر گسترده بود که حتی فریاد بخشی از درباریان را نیز در آورده بود. یکی از این افراد که نگرانیهای خود را در این زمینه اعلام کرده، اسدالله علم، وزیر دربار خاندان پهلوی است. وی به ویژه شخص هویدا را مقصر میدانست که با برنامهریزیهای غلط اقتصادیاش زمینههای نارضایتی مردم را فراهم میآورد. اسدالله علم بیشترین انتقاد را از برنامههای دولت هویدا داشت و هر گاه از دشمنی و رقابت شخصی وی با نخستوزیر بگذریم، برنامههای غلط اقتصادی او را دستاویزی مهم برای نارضایتی مردم میدانست.
نگرانیهای علم از وضعیت اقتصادی کشور که پیامد بلافصل آن مخالفتهای سیاسی و اجتماعی بود، در سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی رنگ و بوی جدیتری به خود گرفت. وی ضمن اینکه شاه را به دلیل بلندپروازیهای اقتصادی سرزنش میکرد، مشاوران اقتصادی او و دولت هویدا را مسئول اصلی معضلات کشور قلمداد میکرد. هر چند در اینکه آیا هویدا و دولت او مسئول چنین برنامهریزیهای اقتصادی و مورد انتقاد علم بودند یا خیر، تا حد زیادی تردید وجود دارد. چه اینکه خود علم در مقام مشاور اصلی شاه بیشترین دخالتها را در سیاستگذاریهای کشور داشت. اما به هر حال در اینکه نگرانی علم از اصل قضیه که همانا روند، رو به گسترش فروپاشی نظام سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی بود درست مینمود، تردیدی وجود ندارد. در کتاب «مردی برای تمام فصول، اسدالله علم و سلطنت پهلوی»، که مظفر شاهدی نوشته است، به نقل از علم در سوم بهمن ۱۳۵۴ مینویسد: «دو ساعت تمام غرق در افکار گوناگون سیر کردم. بیشتر از همه نگران گفتوگوهای شب گذشته با مجیدی رئیس سازمان برنامه بودم. هنگام مرور پروژههای مختلف مورد علاقه شاه، روضهخوانی مفصلی درباره کسریهای مالی، و هدر دادن منابع در دسترسمان توسط دولت کرد. من واقعاً میترسم که این نخستین غرشهای انقلابی قریبالوقوع باشد... این آدمها خائن هستند. آنان به شاه و به مملکت خیانت کردهاند. شجاعت این را هم ندارند که به شاه بگویند اوضاع از چه قرار است. فکرم با تیره و تارترین افکار مغشوش است. شاه همه چیز را فدای به عظمت رساندن این مملکت کرده؛ ولی حالا در چنگ خائنین افتاده، یا حداقل آدمهای نالایق و متملق. وقتی به اعتماد کورکورانه خودش به حسن نیت عمومی، فکر میکنم، به او خیانت شده.»