صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۱۰۲۶
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی

ماجرای نقش‌آفرینی احزاب و گروه‌های سیاسی در طول یک قرن گذشته، همواره یکی از پرمناقشه‌ترین مباحث سیاسی کشور بوده است. در طول این سال‌های متمادی، به دلایل متعددی امکان بازتعریف حدود و ثغور فعالیت احزاب سیاسی در جامعه ایرانی فراهم نشده است و به طور کل با نوعی پراکندگی در فهم چیستی و چه باید کرد احزاب مواجهیم.
در طول سه دهه اخیر، اصلاح‌طلبان خود را پیشگام ایده‌پردازی درباره تحزب در جمهوری اسلامی معرفی کرده‌اند و شاید ده‌ها چهره شناخته شده آنها برای ساعت‌های متمادی در این زمینه سخن گفته‌اند؛ اما وقتی به عملکرد این جریان در حوادث گوناگون نگاه می‌کنیم، نقدهای جدی به آن وارد است که باید برای آن چاره‌ای اندیشید. آنها معمولاً به تعبیر مرحوم شریعتی به مثابه مقلد تقلیدکنندگان خود عمل کرده‌ و نگاه کرده‌اند که افکار عمومی به کدام سو می‌رود و آنها نیز در همان سو خود را معرفی کرده‌اند تا احیاناً پایگاه اجتماعی خود را از دست رفته نبینند! اتخاذ این رویکرد فرصت‌طلبانه را می‌توان در حوادث مختلف، از جمله اغتشاشات اخیر مشاهده کرد. بخشی از چهره‌های شناخته شده این جریان در آغاز بلوا به میدان آمدند و بدون آنکه علمی از حقیقت ماجرا داشته باشند، با جریان رسانه‌ای که ضدانقلاب به راه انداخته، همراه شدند؛ بدون آنکه از خود بپرسند در این مواقع مواضع احزاب سیاسی باید چگونه باشد؟!
اکنون پس از آشکار شدن کامل حرکت ضدانقلاب برای متلاشی کردن ایران اسلامی و مشخص شدن اینکه مهسا بهانه است و اصل نظام نشانه است، و پس از ماجرای خونین شاه‌چراغ به میدان آمده‌اند و خواهان گفت‌وگوی ملی و آشتی ملی و وحدت ملی شده‌اند.این ورود دیرهنگام دو آفت داد:
اول آنکه سکوت و همراهی اصلاح‌طلبان، نیروهای معتقد به نظام را آزرده است و آنها را در وضع موجود سهیم می‌دانند. دوم اینکه اقدام دیرهنگام از اثرگذاری کارها خواهد کاست.
اما در نگاهی فراتر از ملاحظات و رقابت‌های سیاسی، می‌توان از این اقدام استقبال کرد و فضایی را برای فعال‌سازی بخشی از جامعه که هنوز آن جریان را مورد اعتماد خود می‌دانند، برای دعوت به آرامش و مرزبندی با ضدانقلاب و تجزیه‌طلبان و آنهایی که ایران را چندپاره می‌خواهند، بهره جست! در همین راستا، احمد زیدآبادی پس از اعلام حمایت رسمی بایدن از اغتشاشات، اعلام داشته است: «در این میان اما برای جلوگیری از دوقطبی شدن کامل فضا که زمینه‌ساز و مشوقِ جنگ و خونریزی تا آخرین نفر و آخرین نفس است، شکل‌گیری و بسیج نیروی میانه و ضدخشونت، حیاتی‌ترین کاری است که روشنفکران و دلسوزان این کشور باید به آن اهتمام کنند. ... از مسئولان کشور درخواست می‌شود که مسیر شکل‌گیری آن را باز کنند تا بلکه کنشگران خشونت‌پرهیز هم به خود تکانی دهند و با شکل دادن این نیرو در کنترل و مهار دامنه بحران‌ها نقشی هر چند کوچک بازی کنند.»
به نظر می‌رسد، این قبیل پیشنهادها که در این روزها مکرر مطرح شده است، می‌تواند به مثابه یک راهکار فعال شود و در مرزبندی آنهایی که اصلاحات را متفاوت از براندازی می‌دانند، مؤثر افتد.

نام:
ایمیل:
نظر: