صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  جبهه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۳۴۲۲۵۲
یک سالی بود که صدای شیپور جنگ در ایران پیچیده بود و این مهمان ناخوانده ‌انگار آمده بود که بماند. پیشروی‌های دشمن در جنوب و غرب کشور روز به روز داشت قوت می‌گرفت؛ برای همین باید معجزه یا دست‌کم حماسه‌ای شکل می‌گرفت. از همین رو، رزمندگان اسلام روی کاغذ تصمیماتی را اتخاذ کرده بودند[...]
پایگاه بصیرت / حسن نوروزی

یک سالی بود که صدای شیپور جنگ در ایران پیچیده بود و این مهمان ناخوانده ‌انگار آمده بود که بماند. پیشروی‌های دشمن در جنوب و غرب کشور روز به روز داشت قوت می‌گرفت؛ برای همین باید معجزه یا دست‌کم حماسه‌ای شکل می‌گرفت. از همین رو، رزمندگان اسلام روی کاغذ تصمیماتی را اتخاذ کرده بودند. آنها می‌خواستند از عملیات محدود با محوریت فریب دشمن بهره بگیرند. رزمندگان اسلام باید سلسله عملیاتی را در غرب کشور پیاده می‌کردند تا از طرفی مانع حرکت دشمن در جنوب کشور و نفوذ هرچه بیشتر دشمنان در غرب کشور شوند و از طرفی هم ‌باید جبهه غرب کشور را فعال نگه می‌داشتند تا سرعت تهاجم دشمن از دو سمت جنوب و غرب کشور کاهش یابد. از این رو، عملیات «مطلع الفجر» از ساعت ۳ بامداد، روز بیستم آذرماه ۱۳۶۰ با تلاش رزمندگان اسلام در ارتش و سپاه با رمز یا مهدی(عج) ادرکنی و با هدف آزادسازی بلندی‌های شهر گیلانغرب و به منظور تصرف ارتفاعات شیاکوه، چرمیان و تنگ قاسم‌آباد به مرحله اجرا درآمد و این عملیات به مدت ۲۷ روز ادامه داشت.
در این عملیات، سرداران شهید ابراهیم هادی، داریوش ریزوندی و صفر خوشروان فرماندهی سه محور مهم در جبهه گیلان‌غرب را بر عهده داشتند.
مدیریت و هدایت عملیات نیز از طریق چهار پاسگاه فرماندهی انجام می‌شد که این پاسگاه‌های فرماندهی با نام‌های امام خمینی(ره)، شهید رجایی، شهید باهنر و شهید بهشتی انجام وظیفه می‌کردند و هدایت و مدیریت کامل عملیات با مرکز فرماندهی امام خمینی(ره) بود.
در پی عملیات پیروزمندانه ثامن‌الائمه(ع) و در نتیجه پیگیری راهبرد آزادسازی مناطق اشغالی، مقرر شد علاوه بر عملیات‌های بزرگ (سلسله عملیات موسوم به کربلا) چند عملیات محدود در جبهه‌های میانی و شمالی انجام شود تا افزون بر مشغول داشتن نیرو‌های دشمن در آن مناطق، از گسیل آنها به سوی جبهه جنوب ممانعت به عمل آید.
اولویت و اهمیت فوق‌العاده و حیاتی برای عقب راندن دشمن از مناطق عملیاتی جنوب، فرماندهان نظامی ایران را وادار کرده بود تا تلاش اصلی خود را در این منطقه متمرکز کنند و حتی مسئولان عالی‌رتبه سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز خواستار گسیل امکانات عمومی به سوی منطقه عملیاتی جنوب بودند.
این در حالی بود که عملیات‌هایی در سایر مناطق(غرب و شمال‌غرب) با حداقل امکانات اداره و انجام می‌شد و تقریباً در هیچ رده‌ای در منطقه غرب و شمال‌غرب نیروی احتیاط کافی وجود نداشت. یگان‌های دشمن در پیشروی اولیه خود در جبهه‌های غرب ایران، ارتفاعات حساس، مهم و مشرف بر منطقه را اشغال کرده و مواضع پدافندی را متکی به این ارتفاعات سازمان داده و با اشغال نقاط سرکوب و دیده‌بانی مناسب، هرگونه حرکات خودی را در مسافات دور زیر نظر داشتند و با طولانی‌ شدن جنگ، مواضع پدافندی خود را نیز با میادین مین متراکم مستحکم کرده و نفوذ به آن را بسیار مشکل کردند؛ به گونه‌‍‌ای که بیشتر حملات با ناکامی مواجه شده و نگهداری هدف‌های کوچک با پاتک‌های مکرر دشمن روبه‌رو می‌شد و بسیار سخت می‌نمود.
پشتیبانی از عملیات‌های منطقه جنوب ایجاب می‌کرد سکون و آرامشی که به نفع نیروهای خودی نبود، در منطقه غرب بر هم زده شود؛ بنابراین در راستای تدبیر نیروی زمینی ارتش ایران و به منظور تقلیل فشار دشمن، از اوایل مهرماه ۱۳۶۰تلاش برای یافتن منطقه‌ای به منظور انجام تهاجم به دشمن آغاز شد. بر این اساس، در صحنه عملیات غرب، عملیات «بازی‌دراز(مرحله یکم)» در منطقه نبرد سرپل ذهاب و گیلان غرب اجرا شد. پس از این عملیات، قرارگاه عملیاتی نیروی زمینی در غرب، طرح کلی عملیاتی به نام طرح «تبوک» تهیه و در خرداد ماه۱۳۶۰ منتشر کرد که در آن تدبیر کلی این فرماندهی برای طرح‌ریزی و هدایت عملیات آفندی در صحنه مناطق عملیاتی غرب مشخص شد.
مأموریت کلی لشکرهای ۲۸ سنندج، ۶۴ ارومیه، ۸۱ کرمانشاه و تیپ ۵۸ ذوالفقار و گردان‌های پیاده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مردمی در زیر امر قرارگاه عملیاتی غرب، این بود که با تقدم پدافند در خطوط تماس با نیروهای متجاوز، عملیات آفندی را به نحوی طرح‌ریزی و اجرا کنند که در غرب مریوان ارتفاعات مرزی حوالی روستاهای باشماق و بایوه، در منطقه جوانرود ارتفاعات کاری و در منطقه کرمانشاه ارتفاعات گاومیشان، قراویز، تنگ قاسم‌آباد، چرمیان، شیاکوه و زله‌زرد از اشغال دشمن آزاد شود.
بر اساس این طرح عملیاتی، تلاش اصلی عملیات به لشکر ۸۱ زرهی محول شده بود. در این موقع، تیپ ۵۸ پیاده ذوالفقار، در منطقه عملیاتی این لشکر و در محور گیلان غرب گسترش پدافندی داشت. در طرح عملیاتی تبوک، به لشکر ۸۱ زرهی مأموریت داده شده بود که با اعضای سازمانی خود در محور عمومی سرپل ذهاب‌ـ قصر شیرین و با تیپ ۵۸ پیاده در محور گیلان غرب‌ـ قصرشیرین، نقاط حساس تاکتیکی را تصرف کند و بعد بر حسب ایجاب وضعیت نبرد را به سمت غرب ادامه دهد. لشکر ۸۱ زرهی بر مبنای این مأموریت، در تاریخ ۱۱ شهریور ماه ۱۳۶۰ عملیات آفندی مرحله دوم «بازی‌دراز» را اجرا کرد که قسمتی از آن پیشروی در محور گیلان غرب بود.
در ادامه این تلاش، لشکر ۸۱ زرهی عملیاتی دیگر به نام «مطلع‌الفجر» تهیه و در۳۰ آبان ماه ۱۳۶۰ آن را منتشر کرد. مأموریت اصلی لشکر ۸۱ زرهی در عملیات «مطلع‌الفجر»، تصرف ارتفاعات چرمیان و شاه‌کوه(شیاکوه) بود. برای اجرای عملیات «مطلع‌الفجر» تیپ ۳ زرهی لشکر ۸۱ در شمال و تیپ جدیدالتأسیس ۵۸ ذوالفقار، در جنوب محور گیلان غرب‌ـ قصرشیرین در نظر گرفته شد.
اهداف عملیات مطلع‌الفجر تصرف و تأمین ارتفاعات شیاکوه، چرمیان و تنگ قاسم‌آباد، درگیر کردن نیروهای متجاوز بعث عراق در مناطق عملیاتی غرب کشور به منظور سهولت در اجرای عملیات رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی جنوب، فراهم آوردن شرایط لازم برای تسهیل اجرای عملیات‌های آفندی نیروهای خودی در منطقه گیلان غرب و وارد آوردن خسارات و تلفات به متجاوزان بعث عراق بود.
مأموریت تیپ ۳ لشکر ۸۱ زرهی، حمله از شمال به جنوب‌ غرب و تصرف ارتفاعات تنگ کورک و شمال تنگ قاسم‌آباد و مأموریت تیپ ۵۸ ذوالفقار، حمله به سمت شمال غربی و تصرف ارتفاعات چرمیان و شیاکوه در جنوب تنگ قاسم‌آباد بود. در آخرین برآورد اطلاعاتی که لشکر ۸۱ زرهی از نیروهای دشمن به‌عمل آورد، حدود ۱۸ گردان زرهی با چهار قرارگاه تیپ و یگان‌های توپخانه دشمن در منطقه نبرد گیلان غرب و سرپل ذهاب، در مقابل تیپ ۳ زرهی و تیپ جدیدالتأسیس ۵۸ ذوالفقار خودی صف‌آرایی کرده بودند.
نتایج این عملیات را می‌توان اینگونه توصیف کرد، اگر چه قوای جمهوری اسلامی نتوانستند اهداف به دست آمده در این عملیات را تثبیت کنند و نگه دارند، ولی موفق شدند طی 17 روز درگیری ضمن وارد آوردن تلفات زیاد بر دشمن‌ـ 2 هزار کشته و زخمی و 140 اسیر‌ـ تجاربی را برای انجام عملیات‌های بعدی به دست آورند. از جمله این تجارب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1‌ـ در ادغام نیروهای سپاه و ارتش افزون بر مسئله فرماندهی آنچه در هدایت نیروها تعیین‌کننده است، سیستم مخابراتی است. از آنجا که سیستم مخابراتی عملیات کاملاً تحت اختیار تیپ ذوالفقار ارتش قرار داشت، هدایت نیروها در طول عملیات با مشکلاتی مواجه شده بود.
2‌ـ در مناطق صعب‌العبور و کوهستانی، تدارک و پشتیبانی نیروهای عمل‌کننده امری بسیار حیاتی است.
3‌ـ روحیه شهادت‌طلبی اگر چه بسیاری از موانع و کمبودها را مرتفع می‌کند، ولی باید همراه با آمادگی جسمی و روحی فرد رزمنده باشد؛ به ویژه در مناطق کوهستانی که آموزش‌ها و آمادگی‌های خاص خود را می‌طلبد.
4‌ـ برخلاف دشمن، آتش قوای نظامی جمهوری اسلامی در مواضع دشمن روی ارتفاعات اندک و بی‌تأثیر بود. این موضوع افزون بر کمبود مهمات به ضعف دیده‌بان‌های ارتش باز می‌گشت. فرماندهان سپاه در این عملیات دریافتند، باید حتی‌الامکان یک گروهان ‌دیده‌بانی آتش تشکیل داده و ضمن آموزش آنها، حداکثر بهره‌برداری را از حداقل آتش‌ موجود در مناطق ببرند.

نام:
ایمیل:
نظر: