صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  دیدگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۳۲۲۰
پایگاه بصیرت / نفیسه محمدی
«رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح چهارشنبه 17 دی‌ماه، در دیدار صدها تن از زنان فرهیخته و فعال در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و علمی، نکات مهمی را بیان فرمودند...»
خبر به همین سادگی مخابره شد و نقدها، توصیفات و گزارش‌های گوناگونی از آن منتشر شد و در رأس برخی از خبرگزاری‌ها قرار گرفت؛ اما بررسی این نشست جذاب و  پر شور از دیدگاه یک زن که خود را نه کمتر از مردان و نه فارغ از خانه و خانه‌داری می‌داند و بارها و بارها این جلسه را از نگاه یک دختر به نصیحت‌ها و التفات پدرش دیده و شنیده، شاید خالی از لطف نباشد.
جمعی از بانوان به این دیدار راه یافتند که اگر خانه‌دار بودند، یا در بهترین پست و مقام؛ اما دغدغه‌شان یکی بود: «عزت و شأن خانواده و مقام زن!» و این دغدغه را با زبانی زنانه و لطیف، پیش از صحبت‌های پدرانه رهبری بیان کردند. از نگرانی برای خانه‌های کوچک و فضاهای نامناسب تا حقوق زنان و...! نکاتی که همه ما به آن آگاهیم و نگرانی همه مردم دلسوز ایران، اعم از زن و مرد است.
بعد از آن، رهبر عزیز، با نگاه تیزبینانه و دقت بسیار صحبت‌های خود را پیرامون زن و زندگی زنان در غرب شروع کردند. این چند صد نفر بانوی مشتاق در نگاه تک‌تک شان شور و محبتی دخترانه نسبت به پدر موج می‌زد. نیامده بودند تا دستور و نصیحت بشنوند و خاطره شیرینی داشته باشند از دیدار با رهبر و بعد بروند مثل همیشه به کار و زندگی‌شان مشغول شوند. آمده بودند تا بنشینند و پدر بگوید: خب دخترم اینهایی را که من می‌گویم به گوش جان نیوش کن که هیچ پدری جز از در صلاح و رستگاری با دخترش صحبت نمی‌کند. آمده بودند که بشنوند و بعد سراپا شوق از این دیدار ناب، افق‌ها را روشن‌تر و زیباتر ببینند. برنامه بریزند، بیندیشند، اصلاح کنند و بعد به کار ببندند و محکم‌تر از پیش ادامه بدهند... .
صحبت‌ها را همه شنیده‌ایم و شاید بارها دل‌نوشته خانم خبرنگار و یکی دوتا از مدعوین را خوانده باشیم؛ اما نکاتی را که در این چند خط می‌خوانید، نکاتی است که یک دختر، وقتی برای دیدار با پدر فرهیخته‌اش به خانه پدری می‌رود، بیشتر به چشمش می‌آید.
۱ـ همان ابتدا فرمودند: «سال گذشته، خانم‌ها یک نامه‌ای نوشتند، اعتراض کردند که چرا روز زن را شما به [دیدار] مدّاح‌ها اختصاص دادید؛ درست است؛ اشکال واردی است و خب، [برای تشکیل این جلسه] روز زن خصوصیّتی ندارد، همین حول و حوش ولادت حضرت زهرا(س) [خوب است]؛ حالا اگر زنده بودیم، در آینده هم ان‌شاءالله این جلسه را تشکیل می‌دهیم.» من مطمئنم همه دختران او، از اعماق قلب‌شان طول عمرش را خواستار شدند و این دقت و یادآوری، یعنی فرزندانم می‌دانم و در خاطرم هست که چه خواسته‌اید؛ یعنی از سال پیش دغدغه‌ام این بوده که ببینم‌تان و این را رودررو بگویم تا از محبتم باخبر باشید.
۲ـ فرمودند: «صحبت‌های اول جلسه را شنیدم و این کافی نیست. نوشته‌ها را به دستم برسانید» و حتی اشاره کردند به خانمی که بدون نوشته حرف‌هایش را زد و گفتند: «حتماً این نوشته‌ها را به من بدهید‌ـ آن خانمی هم که بدون نوشته صحبت کردند، ایشان هم همان حرف‌ها را بنویسند؛ هم دقّتش بیشتر خواهد بود، هم فرصت تأمّل و تدبّر به ما خواهد دادـ تا من این مطالب را بدهم یک جمعی روی آن فکر کنند، مطالعه کنند...» این یعنی از کنار حرف‌های‌تان به آسانی نمی‌گذرم و برای حل مشکلات‌تان مصرانه قدم برمی‌دارم.
۳ـ اشاره کردند به شعری که اول برنامه خوانده شد. چه اشاره زیبایی و چه نگاه جامعی: «هم شعرش بسیار خوب بود، هم آهنگش آهنگِ بسیار خوبی بود، هم خیلی خوب اجرا شد. من از همه اینها تشکّر می‌کنم...» این را گفتند، اما بانوان مهمان چیز دیگری شنیدند: من می‌دانم برای انتخاب و تمرین و ارائه این سرود چند دقیقه‌ای، چقدر وقت گذاشتید و چه زحمت‌ها کشیدید و من به عنوان پدر شما این زحمت‌ها را می‌بینم و قدردانم.
4ـ درباره زنان در غرب گفتند. زنانی که از دید نگاه منحط غربی مورد آزار و اذیت روحی و جسمی هستند و ارزش و اعتبارشان با میزان لذت مردان سنجیده می‌شود. از اینکه روح زنان غربی با خانواده پیوند محکمی ندارد و مدام خود را با مردان مقایسه می‌کنند تا چیزی کم نداشته باشند و این رقابت ناسالم زنان را فرهیخته نمی‌کند، بلکه به قهقرا می‌برد. چه هشدار بجایی! یعنی دختر ایرانی من! حواست را بده به خودت! به قرآنی که دو زن را الگوی همه انسان‌ها قرار می‌دهد، نه فقط الگوی زنان! یعنی تو ارزشی داری که به وسیله آن خواهی توانست بر مسند راهنما و راهبر بنشینی... و معنای دیگر این سخنان آن است که ما در جامعه اسلامی خودمان فقط دغدغه‌مند زن مسلمان نیستیم، که زنان در هر جای دنیا، باید در اوج عزت بدرخشند، که دین اسلام و رسول مکرمش این را خواسته و تبیین کرده است.
۵ـ و بعد اشاره کردند: «شما مشت نمونه خروارید...» یعنی حواسم به دختران دیگرم هست، که دوست داشتند اینجا باشند و نیستند. می‌دانم نمونه‌های شما زیاد است...! اشاره‌های پدرانه رهبر نازنین‌مان بسیار بود؛ از جمله اشاره به خواندن کتاب «کلبه عمو تام» برای آشنایی با فرهنگ ظالمانه در مورد سیاه‌پوستان و مطالعه کتاب‌های زندگی شهدا برای آشنایی با جهاد زنان در این خانواده‌های ایثارگر و ورود به فضای مجازی و تلاش برای تبلیغ ارزش زن و نگاه اسلام به زن و آنچه لایق آن است. اشاره به آیات مبارک قرآن درباره برابری زن و مرد، بررسی نظرات مارکس و هگل و... که این اِشراف بی‌بدیل حسی از غرور و عزت، ارمغان دارد.
نوشتن از این جلسه، وقت و مجال بسیار می‌خواهد تا بتوان آن‌طور که شایسته است، از آن حرف زد و آن را تحلیل کرد... اما از نگاه یک زن، زنی که بسیار دلتنگ پدر دلسوز و مهربانش شده است، این دیدار همانی است که بعد از اتمامش، آرزوی تکرار مداومش را داری و سایه پدری این چنین دقیق، دلسوز و فرهیخته را تا همیشه از خدا خواستاری. این دیدار پدرانه همان است که در دل زنان دلسوز ایرانی قوتی دوچندان می‌آفریند تا ارزش و منزلت خود را بازیابی کنند.
نفسی فداه...
نام:
ایمیل:
نظر: