«نبرد در کانال ماهی» عنوان کتابی مستند و روایی است که به قلم «مهدی حاجی خداوردی خان» به رشته تحریر درآمده است؛ از آنجایی که نویسنده خود یکی از نیروهای لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) در عملیات کربلای ۵ است، فضای کتاب پر است از تحقیقات مفصل میدانی و تحقیقاتی، به ویژه اسناد و منابع مرکز «اسناد و تحقیقات دفاع مقدس»، از جمله دفاتر راویان، نوارهای صوتی، گزارش عملیات و اسناد نظامی مرتبط با عملیات کربلای ۵ و مصاحبههایی با برخی از فرماندهان و رزمندگان لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص).
کتاب در 9 فصل و بر اساس تاریخ رویدادها، حوادث، تصمیمات مهم در جلسات مختلف و گفتوگوها به ترتیب زمان وقوع و به طور منظم و منسجم بیان شده است.
بخش ابتدایی کتاب در اردوگاه شهید باهنر سیر میکند و روابط مخلصانه و رزمندگان با یکدیگر را روایت میکند. در قسمتی از این بخش میخوانیم: «ویژگی دیگر در محیط اردوگاه، تنوع کارکردهاست. هر رزمندهای اگر هنر و تخصصی دارد و یا کاری بلد است، در ارائه خدمات آن به دیگران دریغ نمیکند؛ به عنوان نمونه یکی از رزمندگان که خبره واکس زدن است با شور و اشتیاقی وافر پوتین همرزمان خود را واکس میزند. دیگری که استعدادی در آرایشگری دارد توسط فرمانده گردانش از تهران برای او وسایل آرایشگری خریداری و در اختیارش قرار داده شده است و او خرسند از توجه فرماندهاش، در حالی که تابلو نوشتهای برای خود با مضمون «سلمانی صلواتی» تهیه کرده است در گوشهای از اردوگاه با مهربانی سر دوستان همرزم خود را اصلاح میکند. مصطفی عرب ۱۶ ساله که دو برادرش قبلا در جبهه در رویارویی با دشمن به فیض شهادت رسیدهاند، در خیاطی مهارت دارد. برای او نیز چرخ خیاطی تهیه شده و او با ذوق و دقت تمام به دوخت و ترمیم لباسهای همرزمانش میپردازد. اثباتی، رزمندهای که خوشنویس است و به خطاطی علاقهای وافر دارد، در نوشتن اغلب تابلوها و پارچهها در اردوگاه مشارکت میکند. او با مشاهده عکس یک شهید (محسن وزوایی) چنان تحت تأثیر قرار گرفته بود که پس از مدت کوتاهی عزم سفر به جبهه میکند.»
در قسمت دیگری از کتاب نویسنده به ایمان نیروهای جان بر کف ایران اشاره میکند و مینویسد: «ساعت سه بعد از ظهر دهم دی ماه ۱۳۶۵، یک روز نسبتاً سرد زمستانی؛ امروز ششمین روزی است که از عملیات نافرجام کربلای۴ میگذرد. اردوگاه کرخه متعلق به لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) مملو از رزمندگان پرشور است. هر گاه اردوگاه تا این حد رزمنده در خود جای میدهد، بیانگر وقوع حکایتها و تحولات جدید خواهد بود و از همه مهمتر اینکه اجرای عملیات در آینده نزدیک را به ذهنها متبادر میکند. در این اوقات همه عزمها جزم و دلها در شوق و شور حضور در میدان کارزار میتپد، هیچ کس آرام و قرار ندارد؛ پیر و جوان در تکاپو برای اعزام به میدان نبرد به سر میبرند. چهرهها عمدتا هیجانزده، شاد و با طراوت هستند.
کسی به زور نیامده که حالا در پی بهانهجویی و خروج از آوردگاه باشد. در این روزها بیش از همه واحد تبلیغات فعال است که با روشن کردن بلندگوهای خود و پخش سرودهای حماسی بر هیجانات و شور و شوق نیروها میافزاید.»