ظهر یک روز سرد زمستانی در دهه سوم دی ماه قرار شد تا باز هم مهمان خانواده دیگری از خیل خانواده شهدای عزیز کشور باشیم. هر چند این خانواده شهیدی بود که سالها او را میشناختیم و در خدمتش بودیم. خانواده سردار شهید حاج حسین صفری که در ارتباط تنگاتنگ با هفتهنامه صبح صادق پیگیر مشکلات ایثارگران بود، برای بار دوم میزبان ما شدند. البته شأن نزول جلسه دیدار و سرکشی جانشین نماینده ولیفقیه در سپاه از خانواده این شهید بود. در این دیدار سردار حسن نقیزاده، معاون نیروی انسانی نمایندگی ولیفقیه در سپاه و برادر گرامی توکلی، مسئول ایثارگران نیروی انسانی نمایندگی ولیفقیه در سپاه حاج آقای طیبیفر را همراهی میکردند.
پروانهوار گرد شمع شهید زنده
در جریان یک مصاحبه مفصل با سردار شهید حسین صفری درباره ماجرای جانبازی و مسائل بعد از آن یک نکته برجسته زندگی او خواستگاری، ازدواج و مراقبت پروانهوار همسرش از او بود. این را البته سال گذشته در دیدار و سرکشی نماینده ولی فقیه در سپاه از خانواده ایشان به همسرشان گفتم.
دغدغههای یک همسر شهید
همسر شهید که فرهنگی و بازنشسته آموزش و پرورش است، همه دغدغهاش، تربیت و وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور است. او نگران وضعیت امروز آموزش و پرورش است. همسر شهید مانند دیگر خانواده شهدا در این دیدار گلههای خود را با نقد وضعیت امروز بیان میکند و چه دل پری دارد.
اما ماجرا میرسد به گریزی که همسر شهید حاجحسین صفری به موضوع شیوه و منش زندگی و مدیریت افرادی، همچون شهید سلیمانی، شهید صفری و بسیاری دیگر از بزرگان این حوزه میزند. او میگوید چرا نباید اینها درست به جوانان و نوجوانان ما شناخته شوند؟ چرا از زندگی و منش علیوار رهبر معظم انقلاب صحبت نمیشود؟ او به منزله یک کارشناس تربیتی و فرهنگی، دغدغههایی از این دست را مطرح میکند.
دوباره 2030
در اینجای ماجرا حاج آقای طیبیفر گریزی به روش و منش دولت گذشته درباره امضا و اجرای سند توسعه پایا یونسکو موسوم به سند 2030 میزند و میگوید، متأسفانه آن دولت هم امضا کرد و اصرار داشت اجرا کند و یک قدم هم در مقابل رهبری و دلسوزان نظام در رابطه با اجرانشدن این سند عقب ننشست. محصولش امروز در نوجوانان همین است که شما در اغتشاشات با نوجوانی روبهرو هستید که هیچ چیزی از انقلاب، ایران و تاریخ نمیداند و چشم و گوش بسته از سر جهالت برخی کارها را انجام میدهد.
وی گریزی هم به زندگی رهبر معظم انقلاب زد، چند خاطره از برخی بزرگان کشور درباره زندگی حضرت آقا نقل کرد که در نوع خود خیلی مهم و جالب بود.
نگوییم جفاست!
البته در اینجا شاید جای بیان این خاطرات نباشد و فضای مبسوطتری بطلبد؛ اما من نویسنده که شاید در بطن جامعه حضور دارم، معتقدم اگر در بیان این خاطرات و حقیقتها سستی کنیم، به اسلام، رسول مکرم اسلام(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و ائمه معصوم(ع) جفا کردهایم، چه رسد به انقلاب اسلامی.