صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  پرونده >> پرونده
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۰  ، 
شناسه خبر : ۳۴۳۹۲۷
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی
حکومت پهلوی دوم هر چه به پایان خود می‌رسید، بیش از پیش خودکامه تر می‌شد. شاه توان تحمل مخالفان خود را نداشت و آنها را متهم می‌کرد. شاه عقاید خود درباره دموکراسی موجود در ایران را ضمن کتابی با عنوان پر طمطراق «به سوی تمدن بزرگ» در سال 1356 تشریح کرده و می‌نویسد: «در دموکراسی ما آزادی کامل با نظم و انضباط کامل اجتماعی توأم است. هر فرد ایرانی از پیشرفته‌ترین حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی برخوردار است. دموکراسی ایران دموکراسی آزادی‌ها و حقوق مشروع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است، اما دموکراسی هرج و مرج نیست و به طریقه اولی، دموکراسی خرابکاری و احیاناً خیانت نیز نیست. مفهوم این نکته این است که در ایران امروز اخلال و کارشکنی در پیشرفت امور کشور قابل قبول و قابل گذشت نیست. بنابر این عده‌ای فریب‌خورده یا مغرض و یا دیوانه از آن قماش افرادی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز وجود دارند- و متأسفانه یک نوع «بین‌الملل خرابکاری» را تشکیل می‌دهند- در این کشور پروانه کار ندارند. این افراد که یا فطرتاً نادان و بی منطق هستند، یا با شست‌وشوی مغزی گمراه شده‌اند، و یا بیماری روانی دارند، به بهانه ایدئولوژی‌های احمقانه‌ای مانند مارکسیسم اسلامی- که درک جنبه مضحک چنین ترکیب غیر ممکنی حتی برای یک کودک دبستانی نیز آسان است- بر ضد وطن خودشان (و طبعاً به نفع دیگران) دست به خرابکاری و احیاناً آدمکشی می‌زنند، و اخلال در هر کوشش مثبت و سازنده‌ای را نیز وظیفه قهرمانی خود می‌شمارند. البته تلاش‌های این افراد، خواه احمقانه و خواه خائنانه، در مقابل نیرومندی و پویایی نظم پیشرو و سازنده کنونی کشور به قدری بی‌اثر است که هیچ نگرانی واقعی را ایجاب نمی‌کند. ولی وجود چنین افرادی که در 25 سالگی رفتار بچه‌های دو سه ساله را داشته باشند، برای جامعه‌ای که شاهد روییدن چنین علف‌های هرزه‌ای است، خود به خود مایه تأسف است.» با توجه به قسمت‌های نقل شده از کتاب «به سوی تمدن بزرگ» که شاه آن را بیان فلسفی نظرات خود برای مردم می‌دانست، به سهولت می‌توان پی برد که او تا چه حد از مخالفان خود بیزار بود و نسبت به آنها سوءظن داشت. شاه در کتاب خود از آزادی صحبت می‌کند، ولی مرزهای این آزادی را چنان محدود می‌کند که اصلاً قابل استفاده به نظر نمی‌رسد. مفهوم نوشته او نیز به طور مشخص نشان می‌دهد، شاه همان طور که از درک حقایق بسیار فاصله داشت، مخالفان خود را خیلی دست کم می‌گرفت.
منبع: فریدون هویدا، سقوط شاه، انتشارات اطلاعات، ص 23 ـ 24.
نام:
ایمیل:
نظر: