صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  جبهه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۳۴۴۸۷۳
شهید محمدحسن محمدی در یکی از عملیات‌هایی که حضور داشت، پس از شهادت تعدادی از برادران بسیجی و پاسدار آن محور از جبهه، به تنهایی با سلاح‌هایی که از شهدا باقی مانده بود، یک‌تنه با دو تک مکانیزه زرهی دشمن بعثی با ذکر «الله‌اکبر، خمینی رهبر» با دشمن مقابله کرد. ایشان هر دفعه با سلاحی شلیک می کرد؛ از این خاکریز آرپی‌جی هفت را گلوله‌گذاری می‌کرد و به طرف تانک‌هایی که هر لحظه به خاکریز نزدیک می‌شدند، شلیک می‌کرد و تا چشمش به نیروهای پیاده پشت خودروهای دشمن می‌افتاد با حرکت سریع به وسط خاکریز می‌رفت و پشت قبضه تیربار گرینوف قرار می‌گرفت و دشمن را درو می کرد. یک لحظه سکوت می‌کرد و با تأمل به طرف انتهای خاکریز می‌دوید.
ما از خط پشت سر که حدود 500 متر با خاکریز فاصله داشت، ایشان را نظاره می‌کردیم و همه بچه‌ها احسنت و ماشاءالله می‌گفتند و همگی برایش دعا می‌کردیم. عراقی‌ها هر لحظه ممکن بود از خاکریز ایشان بگذرند یا ایشان را به شهادت برسانند یا اسیر کنند؛ اما این فکر ما بود. او دوباره به طرف دیگر خاکریز می‌دوید؛ اما نه برای فرار، برای شلیک با سلاح دیگر. به طرف خمپاره می‌دوید، چند گلوله با خمپاره 60 م.م شلیک می‌کرد و دوباره روی خاکریز برمی‌گشت، آرپی‌جی را مسلح می‌کرد که با شلیک موشکی از آرپی‌جی7، دود غلیظی از جبهه  بعثیون بلند می‌شد. با سرعت دوباره خود را به پشت ماشین جیپ تفنگ 106 م.م می‌رساند و با آتش گلوله‌ای به سوی دشمن، بذر ناامیدی و شکست را در دل دشمن می‌کاشت.
دشمن با دیدن مقاومت شهید محمدی، فکر می‌کرد حداقل یک گردان زبده مقابلش قرار دارد و با دادن تلفات و خسارات فراوانی، ترجیح داد عقب‌نشینی کند و به موضع قبلی خود بازگردد. ما که تا آن لحظه جرئت پایین‌آمدن از خاکریز خود را نداشتیم و تا سر از خاکریز بیرون می‌آوردیم، زیر گلوله تیربارها و ادوات سنگین تانک‌ها و دیگر سلاح‌های دشمن قرار می‌گرفتیم و نمی‌توانستیم به کمک شهید محمدی برویم، با ندای «الله‌اکبر» به یاری ایشان شتافتیم. بچه‌های بسیجی و پاسدار، ایشان را غرق بوسه کردند و به او تبریک ‌گفتند و واقعاً خاطره جالبی بود.
 
به نقل از علیرضا فرهنگیان همرزم شهید محمدحسن محمدی
 
شهید محمدحسن محمدی در سال 1341 در شهرستان سنقر به دنیا آمد و دوران کودکی را به همراه خانواده‌اش گذراند و دوران ابتدایی را در روستای شورآباد و راهنمایی را در روستای سطر به پایان رساند تا اینکه در سال 1365 به جبهه اعزام شد و در تاریخ 9 بهمن ماه 1365 حین حمله به متجاوزان بعثی عراق در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت رسید.
نام:
ایمیل:
نظر: