صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۳۴۵۲۵۱
ناگفته پیداست که جنگ ترکیبی دشمنان علیه ملت و تمامیت ارضی و سیاسی ایران تا این عمق و گستردگی ـ که در این چند ماه اخیر تاکنون در جریان است ـ سابقه نداشته است. تقریباً بین جناح‌های سیاسی در ایران و چهره‌های شاخص سیاسی درباره ماهیت و پیچیدگی طراحی دشمن اتفاق نظر وجود دارد. حتی اگر دریافت و تحلیل گروه‌ها و عناصر مؤثر سیاسی و اجتماعی چنین نبود[...]
پایگاه بصیرت / عزیز غضنفری
ناگفته پیداست که جنگ ترکیبی دشمنان علیه ملت و تمامیت ارضی و سیاسی ایران تا این عمق و گستردگی‌ـ که در این چند ماه اخیر تاکنون در جریان است‌ـ سابقه نداشته است. تقریباً بین جناح‌های سیاسی در ایران و چهره‌های شاخص سیاسی درباره ماهیت و پیچیدگی طراحی دشمن اتفاق نظر وجود دارد. حتی اگر دریافت و تحلیل گروه‌ها و عناصر مؤثر سیاسی و اجتماعی چنین نبود، باز این واقعیت را که صحنه دشوار کنونی شرایط و مسائل خطیری را به وجود آورده، تغییر نمی‌داد. همه مردم ایران پیچیدگی اوضاع امروز ایران را به چشم خویش به نظاره نشسته‌اند. رساترین تعبیر درباره وضعیت کنونی و حجم توطئه دشمن علیه ایران آنجایی بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «بنده به عنوان کسی که این مسائل را زیرنظر دارم در دل خودم به مهندسی خوب دشمن آفرین گفتم، همه چیز را در جای خود و به اندازه خود آماده کرده بود.»
تا اینجا موضوع روشن است و در حد بسیار بالایی بر سر آن اتفاق نظر وجود دارد؛ اما موضوع مهم‌تر نحوه مواجهه با چنین وضعیت حساس و پیچیده‌ای است. در این بخش، بین گروه‌ها و نیروهای سیاسی جامعه انسجام وجود ندارد. حدی از اختلاف دیدگاه در این زمینه آن هم در جامعه‌ای پویا، مانند ایران، امری طبیعی و معقول به شمار می‌آید، اما انتظار اولیه و لازم آن است که وقتی در حال حاضر دشمن همه مؤلفه‌های اقتدار، ثبات و انسجام ملی را نشانه رفته است، یک جبهه فراگیر و متحد داخلی در مقابل آن پدید آید. در این میانه، جریان اصلاحات در کلیت خود و برخی از چهره‌های اصلاح‌طلبی دچار یک تناقض بنیادین شده‌اند. از یک‌سو می‌کوشند تا مروج گفت‌وگو و آشتی ملی باشد و در درون ساختار جمهوری اسلامی به مناصب برسند و قدرت سیاسی را به دست گیرند؛ اما از سوی دیگر به کمترین الزامات آن توجه نمی‌کنند. چگونه می‌توان مدعی گفت‌وگو و فعالیت در چارچوب قانون و ساختار موجود شد، اما برخی گروه‌ها و چهره‌های مؤثر این جریان حادثه خونین شاهچراغ را به گردن خود نظام بیندازند؟ با کدام انصاف و اطلاعات شهادت کودک مظلوم شهر ایذه را کار عناصر نظامی کشور معرفی کردند؟ عجیب آن وقتی بود که نوشتند این همه کشتید تا بگویید مهسا امینی را نکشته‌اید! آن چهره دیگر و مؤثر اصلاحات شهدای مدافع امنیت را کسانی دانست که رفته‌اند پرچم و قرآن بسوزانند، اما تصادفاً مورد اصابت قرار گرفته‌اند و کشته‌اند و حالا صداوسیما به آنان شهید می‌گوید! موضوع فوت سارا پناهی برای همه کسانی که بدون تعصب به صحنه می‌نگریستند، واضح و آشکار شد، الا برای جریان اصلاحات که هیچ گاه حاضر نشد بگوید فوت وی کمترین ارتباطی با اغتشاشات اخیر نداشته است. همین وضعیت درباره نیکا شاه کرمی و سارینا اسماعیل‌زاده نیز صورت گرفت و اصلاح‌طلبان در همه این صحنه‌ها کار را به گردن نظام انداختند. 
دشمنان و رسانه‌های آنان در روز روشن فرمان به آتش‌افروزی در داخل کشور دادند، موضوع تجزیه ایران از پستوها خارج شد و در طراحی دشمن شکل دستورالعمل رسانه‌ای به خود گرفت، در آمریکا و اروپا انواع و اقسام قطعنامه علیه ایران به جریان انداختند و تصویب کردند، همه گروه‌های تروریستی مخالف ایران دندان تیز کرده خود را نشان دادند، اما هیچ یک از این اقدامات شرورانه و در حقیقت مخاطره‌آمیز دشمنان به چشم اصلاح‌طلبان نیامد و هیچ یک از آنها را محکوم نکردند. بیانیه دو نفر از چهره‌های معروف وابسته به این جریان سیاسی آنقدر تند بود که کمترین نشانه از اقدامات آشکار سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی برخی دولت‌ها و رژیم‌های متخاصم علیه ایران در آن دیده نمی‌شودد، اما از آن‌سو بی‌محابا ساختار و نهادهای داخلی آماج اتهامات گوناگون قرار گرفتند.
درک این نکته که نظام جمهوری اسلامی که اصلاح‌طلبان خود در مناصب اجرایی آن سال‌ها مسئولیت داشتند و به خوبی از آن شناخت دارند، هرگز به دنبال خلق بحران برای خود نیست، کار دشواری به نظر نمی‌رسید، اما آنها موضوع بدحالی برخی دانش‌آموزان را به حملات شیمیایی و بیولوژیکی تعبیر کردند و دقیقاً همنوا با دشمنان حوادث مدارس را کار افراد و نهادهای درون نظام دانستند! عناد برخی چهره‌ها و گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب در این زمینه به گونه‌ای بود که در هنگام حوادث تلخ در چند ماه گذشته، منتظر بررسی‌های اطلاعاتی نماندند، و همان ابتدای ماجرا انگشت اتهام را متوجه دستگاه‌های درون نظام کردند.
درباره زمینه‌ها و گسترش وقایع اخیر کشور حتما یک بخش خارجی دارد و یک پایه آن هم به مسائل درون کشور برمی‌گردد. اصلاح‌طلبان در زمینه نقش آتش‌افروز دشمنان تقریبا روزگار را به سکوت گذراندند. تمرکز تحلیلی و رسانه‌ای آنها بر مسائل و شرایط داخلی طراحی شده بود. حتی اگر رئیس‌جمهور کنونی کشور نجابت به خرج ندهد و چیزی نگوید؛ اما کیست که نداند بخش نسبتاً مهمی از مسائل اقتصادی و معیشتی امروز کشور، در عملکرد طولانی مدت اصلاح‌طلبان در دولت‌های گوناگون ریشه داشته است. آیا از خود پرسیده‌اند که دولت کنونی در شاخص‌های گوناگون اقتصادی کشور را در چه وضعیتی از دولتی به ارث برده است که اصلاح‌طلبان خود در آن دولت زمام امور به دست‌شان بوده است؟ در زمینه سبک زندگی پدیدآمده در نسل‌های جدید و ابهامات هویتی و معرفتی آنها نیز وضع کنونی در بخش‌هایی محصول فکر و عمل آنها در مبارزه بیست و چند ساله فرهنگی آنها با جمهوری اسلامی بوده است. آن فرد سیاسی که گفت من و برخی همفکرانم به نظام فقهی و سیاسی حاکم بر کشور اعتقاد نداریم، اما در رأی‌گیری جبهه اصلاحات برای تعیین کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری 1400، در جایگاه نفر سوم قرار می‌گیرد! این یک تناقض بزرگ است که عقلای اصلاح‌طلب باید برای آن فکری بکنند. این پارادوکس با زیست سیاسی معقول و متعارف یک جریان سیاسی در هر نظام سیاسی‌ای در هر جای دنیا مغایرت دارد. مگر می‌شود هم به یک نظام سیاسی و فکری معتقد نبود و هم در آن کنشگری کرد؟! اینکه در زمینه مباحث فرهنگی و اجتماعی ایرانیان باید از هویت اسلامی و ایرانی برخوردار باشند، امری معقول و واقع‌بینانه است؛ اما خروجی مبارزه بی‌امان برخی نخبگان فکری و دانشگاهی اصلاح‌طلبی با دستگاه معرفتی و آموزه‌های اسلامی در دوره‌های مختلف تاریخ انقلاب، چیزی باید به جز وضعیت پرابهام و متناقض کنونی باشد که نسل‌های جدید را دربر گرفته است؟!
این اعتقاد وجود ندارد که ریشه همه نابسامانی‌های اقتصادی و فرهنگی کشور به عملکرد جریان اصلاح‌طلبی برمی‌گردد، چه آنکه این باور در بین دلسوزان نظام هست که دولت‌ها در برهه‌های مختلف و با طرز تفکرهای گوناگون در پیشرفت همه‌جانبه کشور سهیم بوده‌اند. غرض اینکه از جریان‌های فکری و سیاسی انتظار است در شرایطی که منافع ملی به مخاطره افتاده و دشمن که یک امر واقعی و حقیقی است، شمشیر را از رو بسته و چنانچه مسلط شود به صغیر و کبیر و اصولگرا و اصلاح‌طلب رحم و مروتی روا نمی‌دارد، در مقابل او باید ایستاد و برای گشودن گره‌های ذهنی مردم کمک کرد و سطح آگاهی و تجربه جامعه را ارتقا داد. 
بخش نسبتاً مؤثر جریان اصلاحات طی چند ماه گذشته هنگام وقوع هر رخدادی با شتاب‌زدگی و هیجان، بر میزان خشم و ابهام افزودند. نمی‌توان هم در کشور رفتارهای شبه اپوزیسیون و مخالف با ساختار داشت و هم برای کسب قدرت سیاسی و در دست گرفتن مناصب تلاش کرد. اصلاح‌طلبان باید تصمیم بگیرند که آیا می‌خواهند به شکل حزب سیاسی فعالیت کنند یا آنکه نقش یک گروه اپوزیسیون داشته باشند. این فقط وظیفه یک جریان سیاسی خاص نیست، بلکه انتظار قطعی از همه گروه‌های سیاسی است که در زمانه آشوب، با تحلیل و رویکرد صحیح آرامش و همدلی را به جامعه برگردانند.
نام:
ایمیل:
نظر: