صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  فرهنگ >> گزارش
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۳  ، 
شناسه خبر : ۳۴۶۰۵۳
نگاهی به «آتش و باد»؛ سریال شبکه سوم سیما
پایگاه بصیرت / ندا کرمانشاهی
«آتش و باد» سریال نوروزی و رمضانی شبکه سوم سیما بود و آنطور که خبرها نشان می‌دهد، پخش این سریال تا پس از ماه مبارک رمضان هم ادامه خواهد داشت؛ سریالی که «روایتی در دل تاریخ» را محور اصلی پِیرنگ خود قرار داده است. در واقع، «آتش و باد» به دوران نهضت مشروطه و مشروطه‌خواهی برمی‌گردد و پرداختی داستانی به موضوعات روز آن زمان دارد و این پرداخت را این بار به بطن زندگی ایلات و عشایر برده است که حق بزرگی را همیشه‌  در تاریخ این مرز و بوم به گردن مردم داشته‌اند. 
بازیگران پیشکسوت و توانمندی نیز در این سریال بازی می‌کنند؛ از جمله، محمود پاک‌نیت، حسین محجوب، لاله اسکندری، فرخ نعمتی، سهیلا رضوی و قاسم زارع. بازیگرانی که اسم‌شان در تیتراژ هر فیلمی بیاید، مخاطب با نگاهی مثبت به تماشای آن اثر می‌نشیند. 
«آتش و باد» نیز با توجه به زمانی که داستان در آن روایت می‌شود و بازیگران شناخته شده و توانمند، توجه بسیاری از مخاطبان را  به خود جلب کرده است، اما شاید آنطور که باید و شاید نتوانسته انتظار مخاطبان را حداقل تا این قسمت از سریال تأمین کند. 
 
کارگردانی خوب، با فیلمنامه‌ای ضعیف!
«مجتبی راعی» که یکی از کارگردانان توانمند کشورمان است و آثار خوبی نیز در کارنامه کاری خود دارد، کارش را بلد است و لذا خیلی نمی‌توان به کارگردانی «آتش و باد» خرده گرفت؛ اما وقتی نوبت تحلیل فیلمنامه اثر می‌رسد، قطعاً کار بسیار می‌لنگد. در حقیقت، سریال «آتش و باد» از بُعد فیلمنامه ضربه جدی خورده است. هر کس که کمی با فیلمنامه‌نویسی و داستان‌نویسی آشنا باشد، می‌داند که یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های فیلمنامه‌نویسی، شخصیت‌پردازی درست برای نقش‌های تعریف شده در داستان است. شخصیت‌هایی که در طول داستان رفته‌رفته و به مرور شکل گرفته و عمق پیدا کرده‌اند؛ اما واقعیت این است که شخصیت پردازی قهرمانان «آتش و باد» به خوبی انجام نشده‌است. 
«بهادر» قهرمان اصلی داستان است؛ قهرمان‌ها در هر داستانی باید ویژگی‌هایی داشته باشند که شخصیت آنها را از بقیه شخصیت‌ها متمایز کند، اما در «آتش و باد» موضوع برعکس است! «بهادر» در جایگاه کدخدای ایل، دائم اشتباه می‌کند و تاوان اشتباهاتش را نیز باید دیگران بپردازند. حداقل تا اینجای سریال، بهادر که تلاش می‌شود در داستان قهرمان معرفی شود، دائماً سر بزنگاه‌ها تصمیمات نادرست می‌گیرد، اما باز مخاطب امیدوار است کاری درست کند، ولی نمی‌کند! البته باز هم باید یادآوری و تأکید کرد که تا اینجای کار، وضعیت اینطور بوده است؛ چون سریال 58 قسمت دارد، اما تا همینجا هم مقدمه درستی برای شناخت شخصیت «بهادر» ارائه نشده است. 
همین اشتباهات سبب می‌شود که مخاطب با قهرمان داستان همراه نشود. برای نمونه، قهرمان داستان حاضر نیست «قالی بی‌بی بافت» را که نمادی از هویت او و طایفه اوست، به «فتحعلی خان» بدهد. سر این موضوع به گفته همسرش با ازدواج دخترش با فردی مثل «سرخو»ـ که شخصیتی منفور است ـ قمار می‌کند، اما باز هم راضی نمی‌شود که فرش پیش خان بماند، ولی بعدها به خاطر چند سکه طلا، فرش را به یک فرد اجنبی، یعنی یک انگلیسی می‌فروشد! این تنها نمونه‌ای از تناقض‌هایی است که درباره شخصیت قهرمان داستان وجود دارد.
شخصیت دیگر داستان، «فتحعلی‌خان» است که قرآن را می‌بوسد، اما لحظه‌ای بعد یک آدم بی‌گناه را می‌کشد! حتی برخی شخصیت‌های فرعی نیز از این شخصیت‌پردازی‌های متناقض در امان نیستند. مانند سرهنگی که آدم‌کش و ظالم است، اما به یکباره و بدون اینکه ما بدانیم چه اتفاقی افتاده است، متحول می‌شود و فقط می‌شنویم که احتمالاً مشروطه‌چی شده است!
اینکه برخی وقایع تاریخی در دل داستان‌هایی روایت شود، یک انتخاب بسیار درست و جذاب است؛ به خصوص اتفاقات بزرگی، مانند مشروطه که در تاریخ ما از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این نگاه خوبی است که سریال «آتش و باد» آن را دنبال کرده، اما بدون شک در این نگاه و به تصویر کشیدنش، موفق نبوده است.
 
انتخاب لوکیشن‌های مناسب
حُسن دیگر سریال «آتش و باد» انتخاب لوکیشن‌هایی است که به تصاویر حیات بخشیده و موجب جذب مخاطب می‌شود و نشانه کارگردانی قابل قبول کار است؛ اما ای کاش مجتبی راعی در رابطه با فیلمنامه نیز گروه نویسندگی قوی‌تری را انتخاب می‌کرد تا داستان بسیار بهتر از آنی می‌شد که امروز شاهدش بوده‌ایم.  
صرف‌نظر از همه نقاط ضعف و قوت «آتش و باد»، ساخت چنین اثری را باید به فال نیک گرفت که نشان می‌دهد، نگاه به داستان‌های تاریخی با رویکرد محلی و بومی بیشتر شده است. قطعاً چنین داستان‌هایی نیز موفق‌تر بوده و جذابیت بیشتری برای مخاطبان دارند به شرط آنکه نویسندگان زبده‌ای نیز پشت کار باشند.
نام:
ایمیل:
نظر: