پس از بیستوچهار سال، وقت آن است که از خودمان بپرسیم چرا و به چه علت سینه شهید سپهبد صیادشیرازی پذیرای گلولههایی شد که از تفنگ گروهک تروریستی منافقین شلیک شده بود.
کیفرخواست منافقین علیه شهید صیادشیرازی
چند ساعت پس از شهادت صیادشیرازی گروهک تروریستی منافقین در اطلاعیهای، ترور شهید صیادشیرازی را به عهده گرفت. جرم شهید از نگاه منافقین که از دیکته اربابان آمریکایی و اسرائیلیشان به دست آمده، از این قرار بود:
1ـ دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق؛
2ـ نقش اساسی در مهار غائله ضدانقلاب و تجزیهطلبان در کردستان در اوایل پیروزی انقلاب؛
3ـ نقش اساسی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامی قرار دادند. سالها طول کشیده بود تا منافقین دریابند کسی که در 6 مرداد 1367، دمار از روزگارشان درآورد، یک فرمانده کهنهکار ارتش جمهوری اسلامی به نام «علی صیادشیرازی» بود. یکی از مهمترین عملیاتهایی که شهید صیادشیرازی در آن حضور کلیدی و محوری داشت، عملیات مرصاد علیه تجاوز منافقین با همراهی ارتش صدام به داخل خاک ایران بود. تجاوزی که شاید در ابتدای کار، برای بسیاری باورنکردنی به نظر میرسید. مردم باور نمیکردند، اینهایی که با سلاحهای صدام تا کیلومترها از خاک کشورشان را به اشغال دشمن درآوردهاند و به فارسی تکلم میکردند، منافقین هستند.
صیادی که در همه جبهههای دفاع حضور داشت
این همان صیادی بود که از اولین روزهای پیروزی انقلاب در سمت فرماندهی بخشی از نیروهای ارتش به همراه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای دکتر مصطفی چمران، شهرهای اشغال شده کردستان را از چنگال ضدانقلاب آزاد کرد. همان صیادی که با فرمان امام امت و در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، در بسیاری از عملیاتهای افتخارآفرین سپاهیان اسلام علیه دشمن بعثی، همچون ثامنالائمه (شکستن حصر آبادان)، طریقالقدس (آزادسازی بستان)، فتحالمبین و بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر) و... یکی از دو بال رزمنده نیروهای مسلح ایرانی بود. از همین رو پس از خلع بنیصدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی را بین این دو بازوی اصلی نیروهای مسلح کشور راهاندازی کرد و در مقام فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به کار شد.
او از فرمولها نمیترسد
نشریه «مالین» چاپ فرانسه در خردادماه سال ۱۳۶۲ ضمن انتشار گفتوگویی با شهید صیادشیرازی، وی را اینگونه توصیف کرد: «... برای صیادشیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛ بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد. قدّی کوتاه، نگاهی روشن و دستهایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفتهاند. این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت میکند، از فرمولها نمیترسد. او با سادگی میگوید: «من یک سرباز اسلام هستم» و درباره اختلاف و جداییاش از بنیصدر میگوید: «ما میخواستیم برای خدا بجنگیم ولی او میخواست که ما برای او بجنگیم. او مرد تکنیک و سیاست بود. من مرد جهاد و جنگ مقدس هستم.» صیاد شیرازی به گونهای دلرحمانه لبخند میزند و پیروزیهای متوالی ایران را یادآوری میکند: «هدف ما اشغال یک سرزمین یا یک شهر خاص نیست... دفاع ما تا موقعی که هیچ خطری ما را تهدید نکند ادامه خواهد یافت...»