صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  فرهنگ >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۸  ، 
شناسه خبر : ۳۴۶۹۴۰
نگاهی به گیل‌دخت، سریال تاریخی شبکه یک
برخی از سریال‌های پرمخاطب دهه‌های قبل همین باشد، اما دلیل اصلی این نیست؛ دلیل اصلی این پرمخاطب بودن و ماندگار شدن، فیلمنامه‌هایی بود که مخاطب را به خوبی می‌شناخت، کارهای‌شان تقلید از کارهای قبلی نبود و تنوع و خلاقیت را پیش از هر چیز مورد توجه قرار می‌دادند[...]
پایگاه بصیرت / ندا کرمانشاهی
شاید خیلی‌ها از نسل جدید، روزهایی را که با پخش یک سریال از تلویزیون خیابان‌های شهر خلوت می‌شد، به یاد نیاورند. سریال‌هایی که آنقدر پرمخاطب و جذاب بودند که خانواده‌ها ترجیح می‌دادند موقع پخش آن دور هم بنشینند و لحظات مفرحی را در کنار هم بگذرانند. شاید برخی بگویند که قطعاً یکی از دلایل این جذابیت بالا، نبود رقیبی قدرتمند به نام فضای مجازی در آن سال‌ها بوده است یا رقیب دیگری، مانند سریال‌هایی که به راحتی می‌توان با کلیک بر یک گزینه آنها را بارگیری و تماشا کرد. 
بله؛ شاید یکی از دلایل جذابیت برخی از سریال‌های پرمخاطب دهه‌های قبل همین باشد، اما دلیل اصلی این نیست؛ دلیل اصلی این پرمخاطب بودن و ماندگار شدن، فیلمنامه‌هایی بود که مخاطب را به خوبی می‌شناخت، کارهای‌شان تقلید از کارهای قبلی نبود و تنوع و خلاقیت را پیش از هر چیز مورد توجه قرار می‌دادند. برای نمونه، یکی از این سریال‌های ماندگار و پرمخاطب «پس از باران» بود؛ سریالی در اوایل دهه هشتاد که داستانش در خطه شمال کشورمان رقم می‌خورد. نقطه قوت این سریال نیز مانند بسیاری از سریال‌های پرطرفدار آن سال‌ها، به فیلمنامه‌ قوی کار برمی‌گشت، چراکه قطعاً پیشرفت در امکانات و حتی کارگردانی کار، امروز به مراتب از گذشته قوی‌تر است. 
 
روایت عشق و ظلم و استبداد
یکی از سریال‌های اخیر رسانه ملی که تبلیغات بسیار گسترده‌ای نیز برای آن صورت گرفته و داستانش هم در شمال کشورمان می‌گذرد، «گیل دخت» محصول شبکه اول سیماست که پنج‌شنبه و جمعه هر هفته پخش می‌شود. 
سریالی که مانند بسیاری از داستان‌ها با عشق یک پسر به دختری از طبقه مرفه جامعه عهد قاجار شروع شده و بعد به خاطر وجود یک نامه درباره اسرار دربار و آنچه در پایتخت می‌گذرد، مسیر کلی داستان عوض شده و به سمت و سوی یک داستان تاریخی رفته است. هر چند داستان واقعی نیست، اما برخی واقعیت‌های آن دوران به بهانه داستان دختری گیلانی به تصویر کشیده می‌شود؛ مانند ظلم و فساد شاهزاده‌های قاجاری که گاهی به دلیل همین فساد و با بی‌عرضگی ناشی از آن، حتی بخش‌هایی از کشورمان را به باد فنا دادند.
شاید کلیات داستان «گیل دخت» برای مخاطب جذاب باشد؛ پسری عاشق دختری از طبقه اشراف جامعه است، دختر نازپرورده است و برعکس، پسر مرد جنگ است و اهل جنگاوری. پدر با ازدواج این دو مخالفت می‌کند. در همین زمان، شاهزاده‌ای برای به دست آوردن یک نامه سرّی به خانه پدر هجوم آورده، آنجا را غصب می‌کند و بر زندگی رعیت و غیر رعیت مسلط می‌شود و حسابی تاخت‌‌وتاز می‌کند و در این میان، دختر تلاش می‌کند تا به کمک «اسماعیل» یعنی همان پسری که عاشق اوست، به پدرش «تقی خان» که محمود پاک‌نیت نقش او را ایفا می‌کند، کمک کند. 
کل داستان «گیل دخت»‌ـ که گویا بیش از 60 قسمت است و تا الآن نزدیک 50 قسمت آن رفته‌ـ همین است و یک خطیِ آن، قطعاً جذابیت اولیه را دارد، اما آیا نویسنده توانسته است به همان میزان، فیلمنامه را جذاب پیش ببرد؟! پاسخ منفی است.
 
سوژه‌ای جذاب با فیلمنامه‌ای ضعیف
بزرگ‌ترین ضعف فیلمنامه «گیل دخت» این است که مخاطب را دست کم گرفته و هوش مخاطب را جدی نمی‌گیرد؛ برای نمونه، «گلنار»ـ همان دختری که اسماعیل عاشق او شده‌ـ در عمارتی زندگی می‌کند که خیلی از بدخواهان پدرش که قبلاً او را هم می‌شناخته‌اند، در عمارت رفت و آمد دارند، اما کاملاً اتفاقی و تصادفی «گلنار» را که سعی می‌کند تا از چشم شازده قاجاری مخفی بماند، نمی‌بینند یا بهتر است بگوییم نباید ببینند! این ضعف موضوعی است که در فیلمنامه‌های کره‌ای بسیار دیده می‌شود؛ جاسوس‌هایی که اتفاقی چیزی می‌شنوند و اتفاقی گیر می‌افتند، افرادی که کاملاً تصادفی چیزی را باید ببینند یا نباید ببینند. در حقیقت، نویسنده «گیل‌دخت» اختیار را از شخصیت‌های داستان گرفته است و به جای آن، عامل تصادف را جایگزین کرده است. 
بارها در قسمت‌های گوناگون سریال شاهد بوده‌ایم که گلنار، یا اسماعیل یا حتی ندیمه‌اش «فیروزه» گرفتار عمال شاهزاده قاجاری شده‌ و بعد بسیار اتفاقی خلاص شده‌اند. در واقع، این تکرار به حدی است که بیننده خودش از قبل می‌داند که سرنوشت این دختر در سکانس بعدی چطور رقم می‌خورد.
 
فیلم‌نامه‌نویس قوی تربیت کنیم
داستان «گیل‌دخت» در شمال کشورمان می‌گذرد؛ فضای بومی سریال، تاریخی بودن داستان، ولو اینکه داستان واقعی نباشد و همچنین لباس‌های رنگارنگ و موقعیت‌های جذاب، از جمله برتری‌های کار است که به آن جذابیت بخشیده است. بازیگران توانمندی هم برای ایفای نقش انتخاب شده‌اند که این نیز بخش جذاب کار است. اما نه فقط سریال «گیل دخت»، بلکه بررسی بسیاری از سریال‌های دیگر نشان می‌دهد، باید بیش از پیش، فیلمنامه‌نویسی در سیما جدی گرفته شود. برای این هدف، لازم است تا نیروهای مستعد شناسایی شوند، با بهره‌گیری از توان پیشکسوتان آموزش ببینند و در نتیجه، شاهد خلق فیلمنامه‌هایی قوی باشیم که سریال‌هایی جذاب و ماندگار از دل آنها به یادگار می‌ماند. 
نام:
ایمیل:
نظر: