حضرت امام(ره) از همان ابتدای شکلگیری نظام جمهوری اسلامی باب گفتوگو با همه جریانهای سیاسی را ـ که انقلاب اسلامی ملت ایران را پذیرفته بودندـ باز گذاشتند. ایشان ضمن انتقادی که به رفتارهای برخی گروهها و جریانهای سیاسی داشتند، هیچ گاه این باب را نبستند و اجازه دادند تا حرفها زده شده و حجت تمام شود. امام(ره) تلاش کردند تا از این طریق از آتش اختلافات و کدورتها بکاهند و به نوعی زبان مصالحه و گفتوگو را جایگزین آن کردند. نمونه برجسته چنین فتح بابی را میتوان در قبول درخواست سازمان مجاهدین خلق برای ملاقات با امام(ره) مشاهده کرد که حاصل آن برگزاری نشست پنجشنبه، ششم اردیبهشت ماه 1358 بود که اعضای سازمان به منزل امام در قم رفتند. این دیدار بدون حضور خبرنگاران برگزار شد. بنابراین، شرح مذاکرات به صورت مفصل و جزئی منتشر نشد و روزنامههای سراسری خبری بسیار کوتاه و چند خطی را منتشر کردند. این دیدار با توجه به عملکرد مجاهدین خلق در آن مقطع حتی با انتقادات یاران امام همراه شد که چگونه آن حضرت حاضر شدهاند این افراد را به حضور بپذیرند؟! اما منطق امام(ره) از آنجا که مبتنی بر مدارا و هدایت و جذب حداکثری تعریف شده بود، این دیدار را فرصتی برای اثرگذاری و در نهایت اتمام حجت میدید. بنابراین، ایشان در پاسخ به اعتراض منتقدان در جلسهای فرمودند: «یکی اینکه من احتمال میدادم که اینها مطلبی داشته باشند که به گوش من نرسیده باشد و بعد بگویند ما مطالبی داشتیم و امام وقت نداد به گوش او برسانیم و اگر میگفتیم امام قبول میکرد. من چرا باید این فرصت را از اینها بگیرم؟ باید اینها میآمدند و میگفتند. دوم اینکه من خودم مطالبی داشتم که باید به اینها میگفتم به عنوان اتمام حجت، که خدای نکرده بعدها دل خودم نماند که چرا حرفهایم را به اینها نگفتم و اینها نگویند که امام حرفهایش را به ما نگفته بود و آنها هم آنجا به من قول دادند که حرفهای مرا برای دوستانشان هم نقل کنند.» امام در 21 اردیبهشت 1360 در سخنرانی خود خطاب به سران گروهک منافقین که خواستار دیدار با امام(ره) شده بودند، گفت: «شما به قوانین اسلام سربگذارید، گردن فرو بیاورید کشور اسلامی ما همه شما را میپذیرد و من هم که یک طلبه هستم، با شما حاضرم که در یک جلسه نه... در دهها جلسه با شما بنشینم و صحبت کنم... و من اگر در هزار احتمال یک احتمال می دادم که شما دست بردارید، از آن کارهایی که میخواهید انجام بدهید حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم، لازم هم نبود شما پیش من بیایید.» (1360/2/21)