صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۱  ، 
شناسه خبر : ۳۴۷۵۵۷
پایگاه بصیرت / یعقوب ربیعی
«زندگی» و «سیاست» محل تنازع آرمان‌ها و واقعیت‌هاست. یک بازیگر معقول باید بتواند بین آرمان‌هایش و واقعیات تناسب برقرار کند. در انقلاب نیز ما با همین دوگانه مواجه هستیم. اگر امام راحل می‌خواستند تسلیم واقعیت‌ها شوند، چگونه می‌توانستند بدون حتی یک فشنگ در مقابل رژیم تا بن دندان مسلح بایستند؟ همین امامی که با تکیه بر خدا و مردم و فارغ از محدودیت‌ها قیام می‌کنند و آرمانی‌ترین خواسته‌شان آزادی فلسطین است، وقتی متوجه می‌شوند عده‌ای از رزمندگان ایرانی عازم نبرد با رژیم صهیونیستی شده‌اند، دستور بازگشت می‌دهند؛ چرا که فراتر از آرمانِ قدس با واقعیتی به نام جنگ با صدام مواجه هستند.
بنابراین، این جمله وزیر سابق امور خارجه که گفتند: «آگاهانه یا ناخودآگاه ما مردم انتخاب کرده‌ایم‌ آنان را که به دنبال آرزوهای‌مان بوده‌اند بستاییم‌، هر چند برای خود و کشور خسارات فراوان به بار آورده باشند؛ و آنان را که در حد امکانات کوشیده‌اند تا از گستره خسارات ناشی از حرکات آرزومندانه بکاهند، «سازشکار» و حتی «خائن» بنامیم» از یک سو تأمل‌برانگیز و از سوی دیگر محل اشکال است.
از این نظر تأمل‌برانگیز است که به تناسب بین واقعیت‌ها و فعل سیاسی تأکید می‌کند. این نکته صحیحی است که عرصه سیاست عرصه محدودیت‌هاست. یک بازیگر همیشه نمی‌تواند آنچه را که در دل دارد، به صورت مطلق پیگیری کند. همین محدودیت‌هاست که امروز آمریکایی‌ها را به پذیرش واقعیت‌های منطقه مجبور می‌کند، بن سلمان را به مصاحفه با بشار اسد وا می‌دارد، سعودی‌ها را به توافق با یمنی‌ها ترغیب می‌کند و... ؛ اما نکته محل اشکال این است که محدودیت‌ها نباید به غل و زنجیری در پای سیاستمدار و دیپلمات تبدیل شود. بازیگری که این محدودیت‌ها را فهم کند و راه برون‌رفت بیابد و طرحی نو دراندازد، قطعاً ستایش خواهد شد.
بازیگری می‌تواند هوشمندانه بجنگد و منفعت ملی را طلب کند که در میان مذاکره نگوید «آمریکا با یک بمب می‌تواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد»، میدان را تقویت‌کننده دیپلماسی بداند، نه در تقابل آن. بازیگری هوشمند و قابل ستایش است که در وسط نزاع انتخاباتی داخلی، سفره دل را پیش طرف مقابل باز نکند و بگوید: «در صورت شکست مذاکرات، دوستان او انتخابات مجلس آینده را به جریان غرب‌ستیز واگذار خواهند کرد.» و.... . آنچه خسارت ایجاد کرده است، نه پیگیری آرمان‌ها و نه پذیرش واقعیت‌هاست؛ بلکه خطاهای نسنجیده‌ای است که گاه «خسارت محض» می‌سازد.
ماه پیش، رهبر معظم انقلاب اصول سیاست خارجی نظام مبتنی بر سه اصل «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» را باز تعریف کردند و فرمودند: «هر حرکتی در سیاست خارجی باید عقلانی و فکر‌شده باشد و تصمیمات و اقدامات دفعی و بدون حساب در مقاطعی به کشور ضربه زده است.» شاید اگر این سه اصل فهم و رعایت می‌شد، از خوش‌بینی مفرط به امضای «کری» و امید داشتن به متعهد ماندن ترامپ به برجام در شورای راهبردی روابط خارجه به آنچه امروز است، نمی‌رسیدیم.
نام:
ایمیل:
نظر: