مواجهه با صهیونیسم در میان اعراب و ملل مسلمان داستان پر فراز و فرودی دارد. حاکمان عرب در گام اول و در مواجهه با صهیونیستها فاز تقابل و دفاع از ملت فلسطین را در پیش گرفتند. البته شاید این نوع نگاه، به ویژه در زمانی که ناسیونالیسم در میان ملل مسلمان جایگاه ویژهای داشت، برای سیاستمداران یک پایگاه مردمی ایجاد میکرد. به همین دلیل برخی سیاستمداران عرب، مانند جمال عبدالناصر و باسل اسد دست در دست یکدیگر به هماوردی با صهیونیستها رفتند. حاکمان عرب که ظرفیت ملتهای مسلمان در مواجهه با صهیونیستها را فهم نکرده بودند، فریب تجهیزات نظامی خود را میخوردند؛ اما صهیونیستها در این دعوا دست بسته نبودند و در آغاز با پیروزیهایی کار را شروع کردند؛ چنانچه صهیونیستها در عملیات فکوس و در مواجهه با چند کشور عربی طی شش روز 500 هواپیمای اعراب را از بین بردند و خاک غصب شده خود را سه برابر کردند. البته این نگاه بلندپروازانه در جنگ کیپور با اعراب، عملیات پای چوبین در تونس، عملیات اوسیراک در عراق، حمله به یرموک در سودان و... ادامه یافت. پاشنه آشیل همه این یکهتازیهای صهیونیستها این بود که حکام مسلمان و منطقه از ظرفیت ملتهای مسلمان در مواجهه با رژیم بیهویت صهیونیست مغفول ماندند.
اندک زمانی از فضای تقابلی بین صهیونیستها و اعراب نگذشته بود که برخی حکام منطقهـ که از تقابل با رژیم صهیونیستی دستاوردی نداشتندـ دست یاری و دوستی به سوی رژیم صهیونیستی دراز کردند. پیمان کمپ دیوید، پیمان اسلو، توافقنامه صلح ابراهیم و... هر یک در مقاطع گوناگون و برای فراموش کردن تقابلهای پیشین و اشغالگری صهیونیستها بود. هر چند دست دوستیها دراز شد و پیمانها منعقد گردید؛ اما چالشهای موجود میان جامعه مسلمانان و رژیم کودککش هرگز حل نشد و این سازشها صرفاً امضایی بر روی كاغذ بود. این معاهدات یک دوراهی بود که ملتهای مسلمان و عرب را از حاکمان آنها جدا کرد و ملتها راه خود را برای تقابل با صهیونیستها در پیش گرفتند.
نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد، این است که مصریها به علت جایگاه ویژه خود همیشه نقشی پر رنگ در تقابل و تعامل داشتهاند. «جمال عبدالناصر» رهبر بزرگ ناسیونالیسم مصری اولین ائتلاف عربی را علیه صهیونیستها شکل داد و «انور سادات» اولین دست یاری و صلح را به سمت آنها دراز کرد، و امروز و در کشاکش فلسطین و صهیونیسم مصریها نقش واسطهگری را برعهده دارند؛ اما داستان حمله «محمد صلاح» به اشغالگران صهیونیست و هلاکت چند مرزبان صهیونیست نشان داد، فاصله بسیاری بین سیاستورزی سیاستمداران تا مجاهدت ملتها در آزادی فلسطین وجود دارد.
محمد صلاح مصری تنها 21 سال دارد و نه اشغالگری صهیونیستها را دیده، نه عبدالناصر را درک کرده و نه دست انورسادات در دست مناخیم بگین و خیانت به فلسطینیها دیده بود. این سن کم نشان میدهد، ما با نسل جدیدی از مبارزان علیه صهیونیستها مواجهیم. نسلی جوان که از سازشهای امثال انور سادات، یاسر عرفات، محمود عباس و... درس گرفته و میداند حق را باید در کف میدان از صهیونیستها گرفت. شهادت جوان مصری نشان داد، آنچه در ملتهای مسلمان کوتاه و کمیاب نشده، اعتقاد به مبارزه با صهیونیستهاست؛ اعتقادی که هر روز ممکن است یک شهید مانند محمد صلاح بسازد. امروز این یک انگاره قطعی برای جامعه اسلامی است که «العامل بالظلم و المعین علیه و الراضی به شرکاء ثلاثه».
امروز گروههای مبارزی برای مقابله با صهیونیستها شکل گرفته که بخش اعظمی از آنها را جوانان و نوجوانان مسلمان شکل میدهند. «عرینالاسود» گروه جدید مقاومت در کرانه باختری نمونهای از این گروههای جوان هستند که در چند ماه اخیر و به صورت روزانه برای شهرکنشینان صهیونیست ایجاد چالش میکنند. این گروههای جوان، مانند عبدالناصر و باسل اسد نه سلاحهای سنگین دارند و نه مجهز به ارتش کلاسیکند؛ اما بدون این پشتوانهها توانستهاند پاشنه آشیل و زنگ خطر برای صهیونیستها باشند؛ صهیونیستهایی که یک ناامنی کوچک زنگ خطر برای مهاجرت معکوس شهرکنشینان اشغالگر را روشن میکند و تن سیاستمدارانشان را به لرزه میاندازد.