صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۸۰۳۶
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی
فقدان مرزبندهای سیاسی، یکی از عواملی است که می‌تواند جریان‌های سیاسی را دستخوش استحاله و بی‌اعتباری هویتی کند و اردوگاه‌های سیاسی را تا مرز فروپاشی پیش ببرد. گفتمان‌ها در فرآیند غیریت‌سازی شکل می‌گیرند و اندیشه‌ای که نتواند مرزهای خود را با اندیشه رقیب تعریف کند، به آمیختگی هویتی و الیناسیون تدریجی محکوم است. 
در برخی از مقاطع تاریخی در این سرزمین شاهد تغافل‌هایی از این قبیل بوده‌ایم که کار به فروپاشی و استیصال جریان‌های سیاسی انجامیده است. نمونه برجسته جریانی که به این آفت دچار شده، جریان اصلاح‌طلبی است که در سال‌های اخیر هیچ‌گاه تلاش نکرده است تا مرزبندی‌های هویتی خود را با براندازان و استحاله‌طلبان مشخص کند. این جریان که خود را خط امام و جریان مقابل خود را مخالف خط امام تعریف می‌کرد، تنها مرزبندی خود را با نیروهای سیاسی درون انقلاب پررنگ می‌کرد؛ اما از سوی دیگر که اتفاقاً با جریان‌های سکولار و آنهایی که به اسلام سیاسی و انقلابی اعتقادی نداشتند، مجاور بود، تلاش مشخصی برای مرزبندی هویتی با آنان نکرد.
همین امر موجب شده است در دو دهه اخیر در موارد متعددی آگاهانه یا ناآگاهانه، برنامه‌ریزی شده یا نشده، در بازی مشترکی با آنان قرار گیرد. از حوادث سال 1388 و فتنه عمیق آن سال گرفته تا بلوایی که در پاییز سال گذشته به راه افتاد و اصلاح‌‌طلبان نیز آتش‌بیار آن معرکه شدند!
آنها در کنار کسانی قرار گرفتند که مدت‌هاست شعار «اصولگرا، اصلاح‌طلب دیگه تمام ماجرا» سر دادند و به آرمان‌های حضرت امام(ره) و همه باورهای این انقلاب و ملت توهین کردند! اما اصلاح‌طلبان در خوشبینانه‌ترین حالت «سکوت» کردند و در واقعی‌ترین حالت همسویی با آنان برای بزرگنمایی ماجرا تلاش کردند و اجاره دادند تا دروغ‌های رسانه‌ای جنگ شناختی دشمن بر ذهن‌ها بنشیند و افکار عمومی ناآگاه را متأثر کند! این در حالی بود که اگر این جریان حاضر می‌شد مرزهای هویتی خود را با ضدانقلاب پررنگ کند، باید در جنگ شناختی آغاز شده سهمی را بر عهده می‌گرفت و در برابر دروغ‌های تزریق شده، تبیین و روشنگری می‌کرد و مشت دروغ‌گویان و مافیای اغوا و فریب را باز می‌کرد!
حال که آب از آسیاب افتاده و چهره ضدانقلاب و برانداز تا حدودی برای افکار عمومی آشکار شده و توان ناآرامی خیابانی آنها از بین رفته است، کم‌کم برخی از منسوبان به این اردوگاه نظرات خود را درباره براندازان با صدای بلندتری اعلام می‌کنند.
برای نمونه، صادق زیباکلام که چهره سیاسی‌ـ رسانه‌ای اصلاح‌طلبان به شمار می‌آید، به تازگی در گفت‌وگویی اظهار می‌دارد: «من در اپوزیسیون خارج از کشور و مخالفان داخل کشور هیچ فردی را ندیدم که اندیشه دموکراتیک و آزادی‌خواهانه داشته باشد. اگر فرض کنیم این نظام روزی سقوط کند، به هیچ‌وجه احتمال نمی‌دهم که در فردای چنین روزی، دموکراسی در ایران برقرار شده باشد. آنقدر بغض و کینه و نفرت وجود دارد که مجالی برای دموکراسی باقی نمی‌گذارد و به هیچ وجه به دموکراسی منجر نمی‌شود.»
این اعتراف دیرهنگام، در حالی است که انتظار می‌رفت در روزگاری که این افراد میدان دار فضای مجازی شده و عملیات روانی گسترده‌ای برای فریب ملت ایران به راه انداخته بودند، این افراد و دوستان و همفکران‌شان در اردوگاه اصلاح‌طلبی دست به قلم شده و ماهیت ضدانقلاب را آشکار می‌کردند! هر چند خیلی دیر شده و متأسفانه زخمی کاری پیکره ذهن و قلب بخشی هر چند کوچک از جامعه را آسیب رسانده و آنان را نسبت به انقلاب بدبین کرده است، اما امید است در سالی که به انتخابات مهمی ختم خواهد شد و اصلاح‌طلبان برای بازگشت به قدرت و کسب سهمیه بیشتر از صندلی سبز بهارستان تلاش خواهند کرد، این مرزبندی‌ها و افشاگری‌ها علیه براندازانی که جز به تفرقه و تجزیه ایران نمی‌اندیشند و ایران و ایرانیان را چندپاره و کشور را صحنه آشوب و خشونت و بلوا می‌خواهند، بیشتر شود تا همین مرزبندی عاملی برای حضور این جریان را در انتخابات مساعد کند. 
نام:
ایمیل:
نظر: