«وابستگی» به سادهترین معنا عبارت است از دنبالهروی و تأثیرپذیری یک موضوع از موضوع دیگر و مراد از کشورهای وابسته، کشورهایی هستند که امور و تحوّلات آنها تحت تأثیر کشورهای دیگر است. در این معنا وابستگی را میتوان رویه دیگری از بحث استعمار و امپریالیسم دانست.
برخی از صاحبنظران نظریه وابستگی، همچون «پل باران» معتقدند، پایان حکومت رسمی مستعمراتی در جهان سوم، تأثیر چندانی بر روح امپریالیستی قدرتمندان جهان نداشته است؛ زیرا با وجود رژیمهای فاسد، وابسته و مرتجع در این کشورها، آن نوع از استقلال سیاسی که کسب شده است، به پدیدهای ساختگی تبدیل میشود. گروه هیئت حاکمه جدید با هیئت حاکمه قدیم پیوند میخورد و طبقات مالدار تحت پشتیبانی امپریالیسم، کلیه امکانات خود را برای خفه کردن جنبشهای مردمیـ که برای استقلال ملّی و اجتماعی پیکار میکنندـ به کار میبرند و چپاول مواد خام در کشورهای عقبمانده از طریق سرمایه خارجی به شکل گذشته، همچنان ادامه دارد.
کشورهای صنعتی از طریق موقعیت برجسته اقتصادیشان در تجارت جهانی و از طریق نفوذ شرکتهای بزرگ که در مقیاس جهانی عمل میکنند، هنوز کنترل خود را حفظ کردهاند؛ زیرا هرچند نوعی استقلال سیاسی در این کشورها وجود دارد؛ اما به گفته «تیلمان اورس» محیط اقتصادی آنها به شدّت تحت تأثیر سلطه جوامع مرکزی است و بورژوازی خارجی همچنان در رأس هرم قدرت، در این جوامع پیرامونی است.
واقعیت آن است که استعمارگران طی سالهای متمادی در کشورهای زیر سلطه خود از ایجاد اقتصادهای ملی تجاری و صنعتی ممانعت به عمل آوردند، تمام منابع آنها را به وسیله سرمایهگذاریهای خود در اختیار گرفتند و از آن پس همینکه در اثر عقب نگه داشتن اجباری ملّتها، فاصله عظیمی میان اقتصاد تک محصولی آنها و اقتصادهای متنوع و عظیم خود به وجود آوردند، آنها را دست و پا بسته بر مسند «استقلال» و «آزادی سیاسی» نشاندند.
برخی پژوهشگران معتقدند، لیبرالیسمِ پوششیافته پس از جنگ، بساط امپریالیسم را برنچیده است؛ بلکه تنها ساختارهای کلانی پدید آورده است که به شمال توسعهیافته اجازه داده است، به شکل اسلوبمند از منابع اقتصادی و نیروی کار جنوب توسعهنیافته بهرهکشی کند. آنها انترناسیونالیسم لیبرال و نهادهای اصلی آن، مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را یک ردای مبدل بر قامت امپریالیسم میدانند و معتقدند، فعّالیت امپریالیستی از طریق انترناسیونالیسم لیبرال، از شیوههای پرهزینه رسمی، مانند اداره مستقیم سرزمینها، به شیوههای غیررسمیتری چون شرکتهای چندملّیتی غربی تبدیل شده است که برای بهرهمندی از نیروی کار ارزان و معافیتهای مالیاتی، در کشورهای جهان سوم استقرار مییابند و بدینسان همان فرآیندهایی در حال وقوع است که در امپریالیسم کلاسیک شرح داده شدهاند.