صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  دیدگاه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۶  ، 
شناسه خبر : ۳۴۸۳۷۵
پایگاه بصیرت / محمد پناهی
یکی از حسرت‌های بزرگ طرفداران فوتبال، ناکامی تیم پرستاره «برانکو ایوانکویچ» در گروه D جام جهانی 2006 است؛ تیمی که علی دایی کاپیتان آن بود و مهدی مهدوی‌کیا، وحید هاشمیان، آندرانیک تیموریان، جواد نکونام و علی کریمی تنها بخشی از ستاره‌هایش بودند؛ اما چه بلایی سر آن تیم آمد که این مربی کروات حتی نتوانست از سد آنگولا بگذرد و از سه بازی تنها یک امتیاز به دست بیاورد؟! تیمی که خلاف دوره‌های پیش، با اقتدار و بدون اما و اگر راهی جام جهانی شده بود. نماد چرایی گرفتار شدن به این بلا را می‌توان «لگد علی کریمی» پس از تعویض در بازی جام جهانی دانست.
آن روزها علی دایی کاپیتان و چهره مورد اعتماد برانکو، مربی تیم ملی بود، اما اخباری که از اردوی تیم ملی به گوش می‌رسید، نشان می‌داد، تعدادی از بازیکنان تیم ملی علیه سرمربی و کاپیتان دست به شورش زدند! شورشی که وقتی عادل فردوسی‌پور در انتهای اولین بازی تیم ملی گفت: «خداحافظ علی دایی، خداحافظ تیم ملی» ابعاد این اتحاد شوم بیشتر روشن شد؛ اما این آخرین باری نبود که کریمی وقتی تعویض می‌شود، وقتی بازی را به کام خود و دوستانش نمی‌بیند، به همه چیز لگد زده و بازی را برهم می‌زند!
سه سال پس از جام جهانی 2006، در بازی مرگ و زندگی صعود به جام جهانی 2010 در برابر کره جنوبی، بار دیگر همین داستان تکرار شد. وقتی پس از انتخابات 1388 بازندگان انتخابات به رأی مردم احترام نگذاشتند، کریمی و چند بازیکن دیگر با دست‌بند‌های سبز رنگ وارد میدان شدند و تیم ملی وارد حاشیه شد و راه رسیدن به جام جهانی آفریقای جنوبی به اما و اگرهایی کشیده شد که هرگز مطابق میل ما پیش نرفت تا ایران فرصت حضور در جام جهانی 2010 را از دست بدهد. بار دیگر مشخص شد، علی کریمی که آن روزها از او به عنوان جادوگر فوتبال ایران یاد می‌شد، همانند جریان سیاسی که با آن پیوند خورده بود، تنها زمانی به قوانین احترام می‌گذارد که برنده باشد و منافع او تأمین شود. کریمی سال پیش‌تر از 1388 هم وقتی تازه به عرصه فوتبال پا گذاشته بود و تنها 19 سال داشت، با حمله به «تورو کامیکاوا» داور بازی ایران و ویتنام، به حکم کنفدراسیون فوتبال آسیا یک سال از فوتبال محروم شد تا از همان ابتدا به یاغی مشهور شود.
علی کریمی با آویزان کردن کفش‌های خود و خداحافظی از دنیای بازی فوتبال، به عرصه مربی‌گری پا گذاشت؛ اما در مربی‌گری کارنامه عجیب و غریبی به جای گذاشت، دستیاری برای «کارلوس کیروش» در تیم ملی شاید کوتاه‌ترین دستیاری تاریخ تیم ملی ایران باشد. همکاری‌ای که هنوز شروع نشده، با جنگ به پایان رسید تا آنجا که مرد پرتغالی عنوان «بزدل» را به کریمی داد. حضور او در باشگاه نفت تهران، با وجود قرارداد دو ساله در کمتر از چهار هفته به دعوای با مالک باشگاه کشیده شد و این همکاری نیز تمام شد. در کارنامه او تنها یک تیم دیگر است که کریمی در نقش مربی روی نیمکت آن نشسته است، «سپیدرود رشت» که در دوره حضور 17 هفته‌ای او تنها 15 امتیاز گرفت. عملکرد ضعیف یاغی فوتبال ایران در این تیم و اختلافات با مالک باشگاه پرونده مربیگری‌اش را برای همیشه بست، اما کریمی ناامید نشد و مسیر خود از نیمکت را به سمت میز ریاست فوتبال ایران تغییر داد که در این مسیر هم با «نه» اهالی فوتبال روبه‌رو شد، تا جایی که حتی احسان حاج‌صفی، کاپیتان تیم ملی هم نام رقیب کریمی را به روی برگه رأی خود نوشت. کریمی حتی در ساخت برنامه ورزشی «یازده» هم موفقیتی به دست نیاورد و با استقبال نکردن مخاطبان و شایعاتی درباره اختلاف عوامل خیلی زود این برنامه هم به تعطیلی کشیده شد. جادوگر فوتبال ایران که همه مسیرها را در فوتبال در برابر خود بن‌بست دید، با آغاز بلوای پاییزی 1401 بار دیگر به سیاست رو آورد و به حقه‌باز فضای مجازی تبدیل شد. لقب گوبلز آشوب‌های پائیز صفر و یک، شاید دقیق‌ترین تصویر از دروغ‌های شاخ‌دار او در شبکه‌های اجتماعی باشد.
پس از شکست آشوب‌ها با همراه نشدن مردم با آن آرزوی سیاهی که دشمنان ملت برای ایرانیان دیده بودند، نام علی کریمی نیز در حال فراموشی بود و از او یک بازنده مطلق در نزد افکار عمومی می‌ساخت، تا آنکه هفته گذشته رسانه‌ها از یک پرونده عجیب پرده برداشتند. نام متهم این پرونده کسی نبود جز «لیلا کریمی»، خواهر علی کریمی! زنی متهم به کلاه‌برداری 770 میلیاردی با چک‌های بلاوجه. لیلا کریمی می‌گوید با اعتماد به برادرش دسته چک سفید امضایی را در اختیار او قرار داده و حالا با بدهی چند صد میلیاردی هیچ امیدی برای آزادی ندارد. خواهر یکی از سردمداران جریانی که خود را حامی زنان می‌داند، در زندان است و ماه‌هاست حتی کوچک‌ترین تماسی با او نداشته است تا این بار به ما نشان دهد، علی کریمی تنها در فوتبال و سیاست یاغی نیست، بلکه در خانواده خود هم یاغی است.
اما چرا علی کریمی همیشه در حالی دریبل کردن حقیقت و فریب دادن دیگران است؟ پاسخ را می‌توان در لابه‌لای اظهارات خواهر او جست‌وجو کرد، آنجا که می‌گوید، علی فقط به فکر منافع خود و گرفتن اقامت آمریکا بوده است، به خاطر اینکه در صدر اخبار بماند و فراموش نشود.
نام:
ایمیل:
نظر: