صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  دیدگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۸۵۲۲
پایگاه بصیرت / ناصر بقالی
ساخت کانال سوئز در سال 1869 به دست انگلستان و فرانسه در حالی صورت گرفت که تا قبل از تاریخ ذکرشده، در ایران، روسیه تزاری و دولت عثمانی هیچ نشانی از قحطی وجود نداشته است و درست دو سال بعد از احداث کانال سوئز در زمان صلح، در این کشورها قحطی اتفاق افتاده است. 
وقتی کانال سوئز به عنوان شاهراه جایگزین راه ابریشم شد، ایران از مسیر اصلی تجارت خارج و با مشکلات عدیده اقتصادی روبه‌رو ‌شد. این در حالی است که «گراهام آلیسون» استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد با تأکید بر نظریه «هالفورد مکیندر» مبنی بر محاصره اوراسیا و تأکید بر این مطلب که وقتی کشورهای اوراسیا به وسیله راه‌آهن(احیای کریدورها) با همدیگر ارتباط برقرار کنند و جاده ابریشم به عنوان شاهراه اصلی شناخته شود، با انجام این اقدامات و خارج شدن کانال سوئز از جاده اصلی به جاده فرعی، آینده از آن کشورهای اوراسیاست که در مسیر جاده ابریشم قرار دارند؛ هر چند مردم این کشورها باور نداشته باشند که وضعیت اقتصادی‌شان بهتر می‌شود. 
به نظر مکیندر برای اینکه این اتفاق نیفتد، اوراسیا باید در یک حالت بی‌ثباتی قرار گیرد. حفظ هژمونی و منافع انگلستان و آمریکا و جلوگیری از شکل‌گیری هژمونی کشورهای نوظهور، مانند ایران، چین، هند، پاکستان، روسیه و حتی ترکیه با خلق بی‌ثباتی در این کشورها میسر است؛ بنابراین با بی‌ثباتی ایران، اول امنیت کانال سوئز به عنوان شاهراه اصلی حفظ می‌شود، دوم احیای جاده ابریشم با مشکل روبه‌رو خواهد شد و سوم، ترانزیت نفت خلیج‌فارس به کشورهای شرق‌آسیا مختل خواهد شد. 
پس ایران چاره‌ای ندارد جز اینکه به شدت قوی شود و در راستای احیای جاده ابریشم و ایجاد کریدورها گام بردارد و با توجه به نگاه چین، هند و روسیه در پیمان شانگهای یا حتی بریکس نسبت به ایران و هم راستا بودن منافع کشورهای اوراسیا در احیای جاده ابریشم، می‌توان اقدامات انجام‌شده را هدفمند و بسیار امیدوارانه ارزیابی کرد و خواستار تقویت و برداشتن گام‌های روبه جلو در رسیدن به منافع ما (جاده ابریشم) و نه منافع آمریکا و غرب (کانال سوئز) که درست در جبهه مقابل و در تعارض با منافع ماست، شویم. با توجه به مطالب بالا و نگاه کدخدا و رعیتی که به غرب و آمریکا در کشور شده بود، این سؤال مطرح است که حال چه کسی زبان دنیا را بلد است؟ 
برای نمونه در بی‌توجهی و ندیدن منافع باید اشاره کرد، رئیس‌جمهور چین، شی جین پینگ در شهر آستانه در جریان یک سفر دوره‌ای در آسیای مرکزی در پاییز سال 2013 اعلام کرد: «بیش از 2000 سال است مردمانی که در منطقه پیوندگان شرق و غرب زندگی می‌کنند، به رغم تفاوت‌های نژادی، آیینی و فرهنگی قادر به همزیستی و همکاری و شکوفایی‌اند.» زمان آن رسیده است تا پیوندهای اقتصادی را تنگ‌تر کنیم، ارتباطات را نزدیک‌تر کنیم، تجارت را بهبود ببخشیم و گردش پول را افزایش دهیم. زمان آن فرارسیده است که راه ابریشمی تازه بنا کنیم. 
نام:
ایمیل:
نظر: