صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  تاریخ >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۵  ، 
شناسه خبر : ۳۴۸۷۶۳
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی

در میان شعارهایی که پس از اوج‌گیری نهضت اسلامی ملت ایران از دی‌ماه 1356، در بیشتر راهپیمایی‌ها و تجمعات قابل شنیدن و در پلاکاردها و دست‌نوشته‌ها قابل دیدن بود، شعار آزادی بود. ملت شعار می‌دادند: «آزادی، آزادی، این است شعار ملی!‌ـ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی‌ـ در راه آزادی، سرنگون می‌کنیم سلسله پهلوی‌ـ آزادی تنها آرزوی من است/ پیروزی عاقبت مال من است‌ـ مکتب خمینی مکتب آزادگی است / هدف از نهضتش رهایی از بردگی است‌ـ زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی/ زیرورو می‌کنیم سلطنت پهلوی.»
رهبر نهضت اسلامی ملت نیز در فرصت‌های به دست آمده از قیام ملت برای تحقق آزادی سخن می‌گفتند. ایشان در حالی که در جمع دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور سخنرانی داشتند، با صراحت اعلام می‌کنند: «یک همچو قیامی سابقه ندارد در تاریخ که تمام قشرها رو به یک جهت باشند، همه یک مطلب را خواهش داشته باشند؛ فریادشان همه بلند باشد و بگویند که ما آزادی می‏خواهیم، ما استقلال می‏خواهیم. مقدمه آزادی و استقلال این [است‏] که این سلسله خبیثه‏ای [را] که از اولی که‏روی کار آمده تا حالا جز اینکه برای ایران و برای اسلام ضرر داشته باشد، کاری نکرده است، این را ما نمی‏خواهیم‏.»
ایشان با نقد وضع موجود، استبداد نظام ستمشاهی را به چالش کشیده و با صراحت اعلام می‌دارند: «این چه آزادی است که اعطا فرموده‏اند آزادی را؟! مگر آزادی اعطا شدنی است؟! خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه «اعطا کردیم آزادی را» این جرم است. آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم. «اعطا کردیم» چه غلطی است؟ به تو چه که اعطا بکنی؟ تو چه کاره هستی اصلا؟»
در بحبوحه مبارزه، آن روزها که نهضت اسلامی ملت کار را بر رژیم پهلوی سخت کرده بود و شاه برای فرار از سقوط وعده آزادی می‌داد، «راسل کر» نماینده پارلمان و عضو حزب کارگر انگلیس در مصاحبه‌ای از امام در نوفل لوشاتو در باب آزادی در مکتب شیعه می‌پرسد و جواب می‌شنود: «یکی از مبانی اختصاصی شیعه، مبارزه با ظلم و دولت‌های ظالم است. دیکتاتوری از اول پیدایش و بروز آن، شیعه علیه آن زور و ستم مبارزه کرده‏اند، کشته دادند، فداکاری کردند. و مذهب شیعه با خون خود آزادی بشر را تضمین کرده است. در سایر مذاهب، مذهبی مثل شیعه نیست که قیام علیه باطل بنماید، این از خصوصیت بارز شیعه است.»
حال پس از ماه‌ها مبارزه، انقلاب اسلامی ملت ایران به پیروزی رسیده و حکومت مستبد ستمشاهی پهلوی پس از نیم قرن فروریخته بود. فریادهای سرکوب شده یک ملت، پس از قرن‌ها فرصت شنیدن یافته و آزادی به منزله مهم‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی برای یک ملت به ارمغان رسیده بود! در این بین، صداهای مختلف و متنوعی از گلوهای متعدد و گمنام که کیستی آن قابل تشخیص نیست، در فضای اجتماعی‌ـ سیاسی کشور قابل شنیدن است، در حالی که فضای پر تلاطم و بدون ثبات پساانقلاب امکان و معیاری برای ارزیابی همه آنها را نمی‌دهد! این در حالی است که انقلاب شکننده ملت ایران هنوز تا استقرار کامل خود فرسنگ‌ها فاصله دارد و در برابر کینه‌ها و دشمنی‌ها به شدت آسیب‌پذیر است. نابسامانی فضای اجتماعی و سیاسی جامعه انقلابی هرچند طبیعی و حتی ضروری به نظر می‌رسد، اما تداوم آن برای حیات نظام سیاسی نوپا همچون زهری است که می‌تواند به مرگ نهال نوپای انقلاب بینجامد! لذا هر چه زودتر باید بر عواطف و احساسات انقلابی غلبه کرد و با قانون حدود آزادی را تعریف و نظم و امنیت را برای تداوم حیات جامعه تأمین کرد. در این وضعیت، این سؤال پیش می‌آید که حدود آزادی تا کجاست؟ و از کجا به بعد، آزادی نام هرج و مرج به خود گرفته و باید مهار و محکوم شود؟
شاید در جهان هیچ متفکری نباشد که معتقد باشد آزادی در جامعه حد و حدودی ندارد. ضرورت محدودیت آزادی، موضوعی نیست که مورد انکار هیچ متفکری باشد. در واقع، دفاع از آزادی مطلق، در میان خردمندان جایگاهی ندارد و بلکه تحقق آن، در هیچ نظام سیاسی ممکن نیست. عملاً نیز در جهان هیچ نظام سیاسی وجود ندارد که آزادی فرد را مطلقاً و بدون قید و شرط بپذیرد. «منتسکیو» در این‏باره سخن نغزی دارد. وی می‏گوید: «حد اعلای آزادی، آنجاست که آزادی به حد اعلا نرسد.»
اختلاف در آن است که مرزهای آزادی تا کجاست و چه چیزهایی می‌تواند آزادی را محدود کند؟ تعیین این مسئله به مبانی هستی‌شناسی و انسان‌شناسی مکاتب برمی‌گردد. در مکتبی که آزادی به منزله مهم‌ترین ارزش انسانی اصالت می‌یابد، دیگر ارزش‌های انسانی نیز به سختی می‌توانند محدودکننده آزادی باشند؛ اما در مکتبی دیگر که آزادی ارزشی در میان دیگر ارزش‌های آدمی جای می‌گیرد، آزادی با مرزهای متعددی مواجه خواهد شد.
استاد شهید مطهری هر چند آزادی را ارزشی معنوی و مافوق ارزش‌های مادی می‌داند، اما معتقد است: «اراده بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر است، هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند؛ اما آنجا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق می‏دهد و استعدادهای نهایی را هدر می‏دهد، احترامی ندارد.» ایشان در جایی دیگر می‌افزاید: «اگر ارزش واقعی آزادی را در نظر بگیریم، نسبت به سایر عوامل سعادت، آزادی ارزش درجه اول را ندارد، زیرا آزادی عامل منفی سعادت است و ارزش عوامل مثبت از قبیل فرهنگ و تعلیم و تربیت و حتی ثروت و سایر عوامل مادی و معنوی که تأثیر اثباتی دارد بیشتر است، همچنان که برای یک گل وجود خاک و آب و هوا و نور و حرارت و باغبان و غیره بالاتر است، از ارزش نبود سد و مانع برای پیشرفت و ریشه دوانیدن و ترقی و تجلی کردن. هر دو ضرورت دارد؛ ولی یکی ضرورت اثباتی و دیگری ضرورت نفیی.»
در نگاه حضرت امام(ره) نیز «آزادی یکی از اموری است که اول حقی است که بشر دارد؛ حق ابتدایی است که بشر دارد که باید آزاد باشد. در آرای خویش آزاد باشد، در اعمالش آزاد باشد، خودش در مملکتش آزاد باشد.» اما همین حق ابتدایی نیز وقتی قرار است در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی اعمال شود، بدون شک با محدودیت‌ها و مرزهایی همراه خواهد بود. حضرت امام(ره) در مواجهه با سؤال خبرنگار روزنامه فرانسوی فیگارو که پرسیده بود: «رژیمی که شما می‏خواهید، آیا دموکراتیک است؟ مثلاً آیا شما موافق آزادی مطبوعات و سیستم چند حزبی و آزادی احزاب و سندیکاها هستید؟» می‌گوید: «ما موافق رژیم آزادی‌های کامل هستیم. باید حدود رژیم آینده ایران، همان گونه که برای کلیه دولت‌های متکی به مردم مطرح است، منافع مجموع جامعه را دربرگیرد و همچنین باید به شئون جامعه ایرانی مقید بوده باشد، زیرا عرضه یک جامعه غیر محدود، دستبرد به شرف مردان و زنان آن می‏باشد.»
تعیین مرزهای آزادی و تطبیق آن با مصادیق، دو عاملی بود که به اختلافات و مناقشات فراوانی پس از شکل‌گیری جمهوری اسلامی بدل شد. از یک‌سو احزاب و گروه‌های سیاسی خواهان فضای موسع‌ برای ابراز عقیده و فعالیت‌های مختلف سیاسی‌ـ فرهنگی بودند و از دیگر سو دغدغه‌مندان انقلاب، حفظ انسجام اجتماعی و تثبیت نظام سیاسی نوپا و جلوگیری از نفوذ دشمن و ایادی آن در لایه‌های مختلف اجتماع و سیاست و پیشبرد انقلاب اسلامی را خواهان بودند.

نام:
ایمیل:
نظر: