آرمان علاقه زیادی به کارهای جهادی داشت. اگر در جایی اتفاقی میافتاد، خیلی مشتاق بود که کمکرسانی به همنوع را انجام دهد. در هر شرایطی که باشد؛ چه سیل، چه زلزله و حتی در مسئله کرونا شبها برای میکروبزدایی از معابر و ایستگاهها میرفت و کمک میکرد. آرمان همانطوری که اهتمام جدی به دروس حوزوی داشت، در کارهای جهادی هم تلاشی جدی داشت. علاقه زیادی هم به فعالیتهای فرهنگی داشت. یک سری شاگرد داشت که از لحاظ سطح سواد و درآمدی پایین بودند یا اهل جاهای خاصی بودند و او به آنها آموزش میداد. حتی گاهی جایزه یا هدایایی را با کمک دیگران یا با هزینه شخصی خودش برای آنها تهیه میکرد. میگفت شاد کردن دل این بچهها خیلی برای من ارزشمند است. سطح زندگی شاگردانش به قدری ضعیف بود که آدم دلش میسوخت که چرا کسی از این افراد خبری ندارد؛ اما آرمان رفته بود و برای این عزیزان بیمنت کار فرهنگی میکرد. حتی یک بار به من گفت که پدر یکی از این بچهها مریض است. مریضی خیلی سختی دارد و نمیتواند کار کند. مستأجر هستند و مادرش کار میکند که زندگیشان بچرخد. من که شنونده بودم، واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم. آرمان برای این افراد از جان مایه میگذاشت. او این کارها را در کنار درسهای حوزوی انجام میداد. در مسجد محل هم فعالیت میکرد و به بچهها درس میداد.آرمان واقعاً بینظیر بود. یک فرد دلسوز بود. فردی بود که واقعاً مردم را دوست داشت و به همنوعش کمک میکرد. فردی نبود که طوری با مردم رفتار کند که آنها را دل چرکین کند. در خانواده، فامیل و آشنایان هر کس آرمان را میشناخت، میگفت که او بینظیر است. این را تنها من نمیگویم، پس از شهادتش هر کس میآمد، میگفت آرمان فرق داشت. خیلیها میگویند آرمان اصلاً زمینی نبوده است و باید میرفت. خودش هم آرزو داشت. از قبل میگفت که دوست دارم در راه دین و اسلام جانم را بدهم. همیشه میگفت که هدف من از رفتن به حوزه، این است که میخواهم سرباز امام زمان(عج) باشم. هدف اصلیش این بود. با این شرایط تا این جا کارهایش را پیش برده بود که این اتفاق افتاد و شهید شد. به آرزویش رسید. آرمان بود و به آرمانش رسید.
به نقل از پدر شهید آرمان علیوردی
شهید «آرمان علیوردی» طلبه ۲۱ ساله حوزه علمیه آیتالله مجتهدی و بسیجی یگان امنیتی امام رضا(ع)، ساکن محله شهران تهران بود که در مأموریتهای بسیج برای مقابله با ناآرامیها و اغتشاشات حضور داشت. شهید علیوردی در اغتشاشات روز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ در شهرک اکباتان از سوی عدهای ربوده شد و بعد از ضربوشتم شدید با ضربات متعدد چاقو، او را کنار خیابان رها کردند و پس از چند ساعت بسیجیان وی را پیدا کردند. وی سپس به بیمارستان بقیةالله(عج) منتقل میشود؛ اما بهدلیل شدت خونریزی، روز جمعه (۶ آبان) جان خود را از دست داده و به شهادت میرسد.