صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  جبهه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۳۵۲۴۸۵

شیپور جنگ تحمیلی که نواخته شد، از همه اقشار جامعه از کودکان تا پیران، دست به کار شدند تا خود را به میدان جنگ بکشانند. در این بین، یکی از مهم‌ترین اقشاری که در کنار تحصیل، حضوری گسترده در جبهه‌های جنگ داشتند، «نوجوانان» بودند. نوجوانانی که با وجود سن کم و جثه کوچک توانستند با ایثار و فداکاری کارنامه درخشانی از خود بر جای بگذارند. آنان با حضوری فعال در عرصه تدارکات،‌ جمع‌آورى کمک‌هاى مردمی، رساندن اسلحه و مهمات به رزمندگان و... در کنار مبارزه رو در رو با دشمن، صحنه‌های تکرارناپذیری را در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل رقم زدند. خواندن برخی از خاطرات و انتقال آن به نوجوانان امروز درس‌‌آموز است؛ درس‌هایی از ایثار، ازخودگذشتگی و تحمل درد و رنج بی‌ آنکه صدایی از آنان شنیده شود؛ این موارد و موارد دیگر که بیان آن در این مختصر نمی‌گنجد، درس‌هایی است که باید نوجوانان امروز یاد بگیرند. این درس‌ها هویت و شخصیت نوجوانان را می‎سازد. رشادت‌هایی که شاید بتوان گفت، برخی از نوجوانان امروز از آن محروم هستند و دلیل اصلی آن بازگو نکردن خاطرات شهدای هم سن و سال آنان است؛ از همین ‌رو خاطرات برخی از شهدای نوجوان را در این نوشتار بازگو می‌کنیم. برای نمونه، شهید سعید طوقانی 15 ساله و شهید محمود تاج‌الدین که درس تحمل سختی‌ها، ناگواری‌ها و دردها را دیکته می‌کنند. درباره طوقانی گفته‌اند: «گلوله تیربار سنگین دوشکا بدن او را شکافته بود و سعید این نوگلِ ۱۵ ساله که می‌دانست چقدر بچه‌های گردان دوستش دارند در آخرین لحظات برای اینکه هیچ یک از بچه‌ها متوجه شهادتش نشوند و خللی در روحیه کسی وارد نیاید، در حالی که توانی در بدن نداشت خود را از نیروها دور کرد و در خلوت تنهایی سر بر زمین نهاد و به فرمانده‌اش گفت: برادر! شما را به خدا قسم، به بچه‌ها نگو سعید شهید شد و صورتِ مرا بپوشان تا نیروها به راه خودشان ادامه بدهند که وقت تنگ است.» درباره شهید محمود تاج‌الدین نیز یکی از همرزمانش می‌گوید: «پس از انجام عملیاتی در حال بازگشت به مقر بودیم و برف بسیاری در منطقه باریده بود. در همین حین کفش‌های محمود از پایش درمی‌آید. او برای اینکه در آن سرما و لحظه‌های خطرناک گردان را معطل خود نکند، پا برهنه ادامه مسیر می‌دهد و به کسی چیزی نمی‌گوید. هنگامی که به مقر رسیدیم، با تماشای پاهای سرمازده او تعجب کردیم. پاهایش با اینکه روی برف راه رفته بود، اما تاول زده بود.» یکی از مهم‌ترین مجاهدت‌های نوجوانان در جنگ تحمیلی، کمک به رزمنده‌ها در زیر آتش دشمن بود. سیدصالح موسوی، از رزمندگان و مدافعان خرمشهر با اشاره به ایستادگی و شجاعت شهید بهنام محمدی می‌گوید: «شما نگاه کنید یک بچه 13 ساله مگر چقدر می‌تواند شجاعت و درایت و تیزهوشی داشته باشد آن هم در شرایطی مثل اوضاع خرمشهر در نزدیکی به سقوط که خیلی از مردهای مدعی را نیز فراری می‌داد. یک روز من در سینه دیوار کنار مسجد راه آهن بودم که دیدم گلوله کالیبر می‌آید و دارد سینه زمین را می‌شکافد، بعد دیدم بهنام دارد زیگزاگ می‌آید تا تیرها اثر نکند. یعنی تیرها را می‌دیدم که از چند متری و حتی چند سانتی‌‌اش رد می‌شد و او همینطور زیگزاگ می‌آمد تا به ما آب برساند.»

نام:
ایمیل:
نظر: