دو نبرد با 43 سال فاصله؛ دفاع مقدس و طوفانالاقصی، آیا این دو جنگ شباهتی به هم دارند؟ پیش از پاسخ به این سؤال باید دید شیطان بزرگ کجای این تقابل ایستاده است. وقتی صدام، دیکتاتور کشور همسایه، با خیال فتح تهران در سه روز به مرزهای ایران یورش آورد، حمایت تمام قد کاخ سفید را داشت؛ همانند امروز که تصمیم بمباران بیامان غزه در اتاق فکرهای واشنگتن گرفته شده است! اما چرا موضع ایالات متحده در این دو جنگ نعل به نعل شبیه هم است؟ پاسخ ساده است: «هراس از گفتمان انقلاب اسلامی ایران».
آمریکاییها تحولی که انقلاب مردم ایران در جهان آغاز کرده بود، به خوبی دریافته بودند، لذا تلاش کردند همان ابتدا، راه این تحول را سد کنند! آنها به درستی درک کرده بودند که اگر در جنگ تحمیلی به ایران شکست بخورند، باید فردا در جای جای منطقه با نهضتها و ملتهایی روبهرو شوند که در مسیری پای میگذارند که بهمن 57 با سقوط دیکتاتور دستنشانده ایالات متحده شروع شد؛ طوفانالاقصی تعبیر همان کابوسی است که 43 سال پیش آن روز خواب را از چشمان «جیمز ارل کارتر جونیور»، رئیسجمهور آمریکا ربوده بود. همه پشتیبانی آمریکا از غاصبان قدس در عملیات نظامی 7 اکتبر و 29 روز پس آن، برای خلاص شدن از کابوس بزرگتر است، کابوس روبهرو شدن با گفتمان انقلاب اسلامی فراتر از مرزهای منطقه ما. تاریخ را که ورق میزنیم، ایستادگی و زانو نزدن در مقابل ظلم را در تار و پود غزه و خرمشهر میبینیم. در ظاهر آنچه دیده میشود، این است که تجهیزات و نیروها برابر نیست، اما این تمام ماجرا نیست؛ جنگ بُعد دیگری هم دارد که به تمام تسلیحات و مهمات میچربد و آن، قدرت ایمان است که در نیروهای مقاومت ایران و فلسطین به خوبی دیده میشود.
هر چند در این میان رسانههای غربی تب و تاب زیادی برای گوراندن حقیقت با کت و شلوارهای راه راه و کرواتهای رنگی و با نقاب بشر دوستی هزینه کردهاند؛ اما حقیقت خون سرخی است که روزی خودش را نشان خواهد داد. امروزِ غزه برای دومین بار و دیروزِ خرمشهر برای نخستین بار، دستهای خونآلود و چهرههای خونآشام این جنایتکاران را به تصویر کشیده است.
آمریکا در کدام طرف ایستاده است؟ برای شناخت جنایتکاران و سفاکان روزگار کافی است به کسانی که زیر پرچم آمریکا به نفع آمریکا و له او قدم برمیدارند، نگاه کنیم. گفتیم که خون، بالاخره روزی حقیقت را نشان میدهد؛ در ماه مه 2005 «جرج لوکاس» فیلمساز معروف آمریکایی در نشست خبری پس از نمایش قسمت آخر فیلم «جنگ ستارگان» در جشنواره فیلم کن و خطاب به خبرنگاران گفته بود: «ما (یعنی آمریکاییها) خودمان به صدام پول دادیم و او را مجهز به سلاحهای کشتار جمعی کردیم... ما به جنگ با ایران رفتیم و از صدام به عنوان نماینده خودمان استفاده کردیم... .» و «پیتر گالبری»، یکی از کارمندان وقت کمیته روابط خارجی سنای آمریکا درباره حمایتهای کارتر از صدام میگوید: «حقیقت این است که هر گاه عراق قوانین بینالمللی را نقض میکرد و از جنگافزار کشتار جمعی استفاده میکرد، بیش از پیش، کمکها و حمایتهای مالی و سیاسی از آمریکا دریافت میکرد» و میافزاید: «قطعاً ما بر رفتار صدام تأثیر داشتیم؛ زیرا او را به این باور رسانده بودیم که بسیار مهم است که به علت قتلهایی که داخل کشور خود انجام میدهد، تحت تعقیب قرار نگیرد.»
رهبر معظم انقلاب در این باره در آبان ماه 1392 گفتند: «آمریکاییهاـ از رئیسجمهور گرفته تا دیگرانـ درباره استعمال سلاح شیمیایی در سوریه جنجال به پا کردند، دولت سوریه را متهم کردند که شیمیایی به کار برده. من کاری ندارم که قضاوت کنم چه کسی به کار برده؛ البته قراین نشان میداد که گروههای تروریستی این را به کار بردند، اما به هر حال آنها گفتند که دولت این را به کار برده؛ جنجال و هایوهوی [کردند] که استعمال سلاح شیمیایی خط قرمز ما است! این را ده بار یا بیشتر مسئولان آمریکایی گفتند؛ درست، [اما] همین دولت آمریکا و رژیم ایالات متحده، در حملات جنایتکارانهای که صدام به ایران میکرد و سلاح شیمیایی به کار میبرد، نه فقط کوچکترین مخالفتی با آن نکردند، بلکه پانصد تُن ماده شیمیایی مرگآور و خطرناک قابل تبدیل به گاز خردل راـ که هنوز بسیاری از جوانهای عزیزِ آن روزِ ما مبتلا [به عوارض آن] هستند و سالهاست دارند بیماری میکشندـ صدام از آمریکا وارد کرد؛ کمک کردند؛ البته از جاهای دیگر هم خریده بود، اما پانصد تُن ماده شیمیایی مرگآور قابل تبدیل به گاز خردل را صدام از آمریکا تهیه کرد و به کار برد؛ بعد هم که میخواستند علیه او در شورای امنیت قطعنامه صادر کنند، آمریکا مانع شد... رئیس استخبارات آن روز صدام، بعدها مصاحبه کرد و گفت هفتهای سه مرتبه من میرفتم به سفارت آمریکا در بغداد و آنها یک پاکت در بستهای به من میدادند که همه اطلاعات ماهوارهای مربوط به نقل و انتقالات نیروهای مسلح ایران در آن بود و ما میدانستیم کجا هستند. یک چنین کمکهایی میکردند.» سیاست کمک به جنایتکاران برنامه همیشگی شیطان بزرگ است. چیزی که در آن روزهای دفاع مقدس میدیدیم و امروز در نوار غزه شاهد آن هستیم. وقتی عملیات طوفانالاقصی برای شکست متجاوزان، غاصبان 75 ساله رژیم کودککش صهیونیستی رقم خورد، این دولت آمریکا بود که در همان روزهای نخست بر طبل حمایت همهجانبه خود از صهیونیست کوبید؛ به گونهای که پس از سفر «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا به سرزمینهای اشغالی، آمریکا اقدام به اعزام ناو «یو.اس. اس. جرالد فورد» به همراه ۵ هزار نیرو به شرق مدیترانه کرد. تنها پس از گذشت یک هفته، به دستور وزیر دفاع آمریکا ناو «یو.اس. اس دوایت دی آیزنهاور» نیز با هدف حمایت از تهاجم صهیونیستها به نوار غزه راهی آبهای منطقه شد و از طرفی هم خوراک جنگندههای آمریکا برای زدن ساختمانها و کشتن کودکان با موشکهای آمریکایی «هلفایر» تأمین شد.
آمریکاییها برای خوشرقصی در مقابل جنایتکاران تاریخ و برای دفاع از زامبیهای اراضی اشغالی، مهمات مورد نیاز برای سامانه دفاع هوایی معروف به «گنبد آهنین» را اولویت خود دانستند و گفتند: «ما اطمینان حاصل خواهیم کرد که گنبد آهنین اسرائیل با کمبود این مهمات حیاتی که برای دفاع از شهرها و شهروندانش به آن نیاز دارد، مواجه نمیشود.»
ارسال کمکها و بستههای نظامی به سرزمینهای اشغالی تنها کمک بایدن به صهیونیستها نیست. تنها چند روز پس از نبرد در غزه، دولت بایدن طرح تأمین مالی ۱۰۵ میلیارد دلاری متحدان آمریکا در تایوان، اوکراین، مکزیک و رژیم صهیونیستی را به کنگره ارائه کرده است که از این رقم ۱۴/۳ میلیارد دلار به تلآویو اختصاص دارد. پیش از این قرار بود آمریکا تنها ۲ میلیارد دلار به رژیم صهیونیستی کمک مالی کند.
این جنایات همه آن چیزی است که برای شکستن و ازبین بردن گفتمان انقلاب اسلامی در تفکرات جنایتکارانه و استعمارگرایانه آمریکا و ایادی آن در این سالها و در تمام مناطق خاورمیانه پیاده و اجرا میشود، ولی آنچه بیشتر ریشه میدواند و شاخ و برگ میگیرد، این شجره طیبه گفتمان انقلاب اسلامی است.