(روزنامه وقايعاتفاقيه - 1396/03/27 - شماره 430 - صفحه 4)
* ما در چند وقت اخير شاهد اختلافات بيسابقهاي در ميان دوحه با برخي از کشورهاي عربي منطقه خليجفارس با محوريت رياض را شاهد بودهايم. از يک نگاه کلي، آيا مجموعه حوادث و شرايطي که بسترساز وضعيت کنوني است را ناشي از تصميمات آني بهواسطه برخي از اظهارنظرهاي سران قطر درباره تهران و محور مقاومت ميدانيد يا اينکه عوامل ايجادکننده وضعيت موجود را بسيار ريشهايتر از يک اظهارنظر ساده ارزيابي ميکنيد؟
** پاسخ به اين سؤال، نيازمند به يک نگاه تاريخي به حوادث و جريانات چند سال اخير در منطقه خاورميانه است. بعد از سفر ترامپ به رياض و نشست سران کشورهاي عربي منطقه، شاهد حوادث و رويدادهايي در منطقه هستيم که نشاني از يک برنامهريزي دقيق و مدون براي پررنگکردن تنشها و ايجاد آشوب بيشتر در خاورميانه بحرانزده است. آنچه در گذشته اتفاق افتاده بود، حاکي از هماهنگي سران کشورهاي اتحاديه عرب با محوريت رياض در زمینه حمايت از گروههاي تروريستي بود و عوامل کشورهاي عرب منطقه و بخشي از کشورهاي اسلامي فرامنطقهاي هم بهواسطه انديشههاي راديکال اسلامي، دست به اقداماتي تنشآفرين و درعينحال تفرقهافکنانه بهواسطه تحريک گروهها و جريانات تکفيري در عراق و سوريه بعد از جريانات بهار عربي در سال 2011 ميلادي زدند و در اين اقدامات، رياض خود را بهعنوان نقش محوري، هماهنگکننده و پشتيبانيکننده از گروههاي تروريستي به صورتي کامل و آشکار نشان داد.
از همين رو هم يک جنگ نيابتي را به نمايندگي از واشنگتن و خود رياض برعهده گرفت اما با پيچيدهترشدن اوضاع منطقه در سايه استمرار اين سياستها، در ادامه شاهد شکلگيري ائتلاف دو سال پيش ضدداعش و تروريسم در رياض بوديم که انتظار ميرفت اتفاقات جديد و مثبتي علیه تروريسم در خاورميانه در مبارزه با تروريسم روي دهد اما متأسفانه اين ائتلاف شکست خورد زيرا عملا بخش عمدهاي از کشورهاي ائتلاف ضدتروريسم و داعش، خود از حمايتکنندگان آنها بودند؛ بنابراين از قبل مشخص بود که اين اتحاد نمايشي، يک ائتلاف شکستخورده است؛ لذا اگر با همين رويکرد و نگاه تاريخي به سفر اخير ترامپ به رياض نگاهي داشته باشيم، خواهيم ديد که با توجه به وعدههاي انتخاباتيای که ترامپ در زمان تبليغات و حتي در روزهاي اول بعد از ورود به کاخ سفيد، سر داده بود و براي برآوردهکردن اين شعارها از همان ابتدا دولت جديد واشنگتن، عربستان را بهعنوان يکي از کشورهاي متحد خود در منطقه خاورميانه براي دستيابي به اهدافش در راستاي اين شعارها تلقي کرد. درهمينراستا حتي بعد از صدور حکم منع رواديد شهروندان هفت کشور مسلمان به آمريکا که اين کشورها عموما از منتقدان سياست خارجي واشنگتن بودند، رياض را که بهخوبي و روشني از حاميان تروريسم در منطقه و جهان است، از اين قاعده مستثنا کرد زيرا عربستان براي آمريکا همواره يک محل و منبع درآمد بسيار پرسود بوده است و براساس تئوري «چرخه دلارهاي نفتي»، علاوه بر رياض ساير کشورهاي عربي منطقه خاورميانه به جاي دلارهاي حاصل از فروش نفت، به خريد اسلحه از واشنگتن دست ميزنند تا اين چرخه به حرکت درآيد.
همواره دولتهاي گوناگون ايالاتمتحده آمريکا از هر دو جناح دموکرات و جمهوريخواه با اين نگاه به کشورهاي عرب منطقه خليجفارس بهويژه عربستانسعودي چشم داشته و اساسا روابط واشنگتن با اين کشورها در اين قالب تعريف ميشود. اما تفاوت ترامپ با دولتهاي اسلافي خود، در اين است که سياست خارجي خود را درباره اين کشورها به صورتي واضح و صريح و اصطلاحا عريان بيان ميکند و در سفر اخيرش هم قريب به 500 ميليارد دلار معاهده تسليحاتي در سايه همين سياست عريان با رياض بسته شده که فقط در يک فقره آن، يک قرارداد 110 ميليارد دلاري در اولين معاهده بسته شده، به موازات اين سفر نشستهايي براي مذاکرات بين سران کشورهاي عربي با دونالد ترامپ صورت گرفت که يکي از نتايج آن، مربوط به خاندان آلخليفه و تنشهاي داخلي بحرين بود که متأسفانه به مسائل دادگاهيشدن شيخ عيسيقاسم در اين کشور و افزايش ميزان خشونت نيروهاي امنيتي اين کشور ختم شد، لذا درهمينراستا و با همين نگاه بايد به موضوع قطر نيز نگاه شود زيرا در اين چارچوب با بهانه قراردادن اظهارات سران دوحه، بهويژه تميمبنحمد آلثاني، امير قطر، درباره عدم تنش و احترام متقابل در رابطه با تهران و اهميت محور مقاومت سعي کردند تا اين دولتي (قطر) که در ادوار گذشته با شدت و ضعف به نحوي رياض آن را مزاحم و عامل اجراي برنامههاي خود ميدانست، از سر راه خود بردارد؛ بنابراين براي در تنگنا قراردادن و فشار بر دوحه از همان ابتدا رسانههاي عربي با محوريت عربستانسعودي، قطر را مورد هجمههاي شديد رسانهاي قرار دادند و با بمباران رسانهاي در قالب تهديد و ارعاب از طريق انواع رسانههاي ديداري و شنيداري و مکتوب و فضاي مجازي، سعي در عقبراندن قطر داشتند و در ادامه هم با فراخواندن سفراي اين کشورها (عربستان، امارات متحده عربي، بحرين و مصر) از دوحه، روابط ديپلماتيک خود را با قطر قطع کردند. بعد از اين مسائل بلافاصله قطر با تحريمهاي سريع از سوي اين چهار کشور روبهرو شد و با ورود چند کشور ديگر مانند ليبي و مالديو به جرگه تحريمکنندگان قطر، پرونده حمله عليه دوحه، فاز جديد خود را شروع کرد، هرچند مجموعه اقدامات رياض از به کاربستن تمام توان سياسي و ديپلماتيکش خبر ميدهد اما در رويهاي متفاوت رفتارهاي برخي از کشورهاي عربي نشان از اين دارد که اين کشور (عربستان) عليرغم به کار بستن تمام توان و پتانسيلش، وزنه چندان سنگيني را در منطقه نداشته زيرا به جاي همراهشدن کويت، عمان، اردن، لبنان و حتي الجزاير، سودان، موريتاني و... در سايه اين همه تدابير، کشورهايي مانند مالديو و ليبي به تبعيت از رياض برخاستند که اين نکته مهم به روشني حکايت از اختلاف نظر ميان کشورهاي عربي درباره تحريم قطر داشته و هم ازسويديگر، همانطور که گفتم، نشاني است بر عدم قدرت و توان تأثيرگذاري لازم عربستانسعودي در ميان کشورهاي عربي؛ البته بحث تحريمهاي هوايي، دريايي، اقتصادي- بانکي، رواديد، مناسبات ورود و خروج اتباع و... هم از ديگر اهرمهاي تحريمي عليه قطر بود که سبب شد تا اين اختلافات بيشازپيش پيچيدهتر و درعينحال عميقتر شود. با توجه به اين نکات که تا اينجا بحث شد، آنچه ما در مواضع دو کشور در سالهاي اخير شاهد بودهايم، دوحه همواره با رويکرد انديشههاي اخواني، سعي در حمايت از گروههاي اسلامي با همين انديشهها در کشورهايي مانند فلسطين، مصر، تونس و... داشته است و با رشد و فعالترکردن تفکرات اخوانالمسلمين، تلاشي جدي را در ايجاد جرياني موازي در مقابل عربستانسعودي به کار بسته است، لذا در بستر اين نکات و شرايط، امروز ما شاهد ايجاد اختلافاتي از جنس استراتژيک و راهبردي بين رياض و دوحه هستيم که عربستانسعودي سعي دارد با هجمههاي تند و همهجانبه همراه با متحدين خود، دولت قطر را وادار به عقبنشيني از مواضعش کند تا از اين طريق از دايره نفوذ قطر در کشورهايي با انديشههاي اخواني کاسته شود. پس با توجه به مطالب گفتهشده، ريشه اختلافات کشورهاي عربي حاشيه خليجفارس با محوريت رياض درباره قطر، در يک روند تاريخي و نه آني و کوتاهمدت شکل گرفته که مواضع اخير امير قطر بعد از سفر ترامپ، درنهايت به بهانه و نقطه عطف در سر بازکردن اين اختلافات منجر شده است.
* اگر ما نقطه اختلاف اساسي مناقشات و تنشهاي اخير را تضاد در مسئله ايرانهراسي بدانيم با توجه به مواضع همسوي دوحه در قبال تهران در نشست سران و همچنين اظهارات اخير امير قطر، از ديد شما اولا اين ديدگاه مثبت قطر درباره تهران را ناشي از چه عواملي ميدانيد؟ ثانيا جايگاه دوحه در طيف کشورهاي مرتجع مانند عربستان سعودي، امارات متحده عربي و بحرين و کشورهاي با سياستهاي معتدلتر مانند عمان، اردن و کويت را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
** چنانکه گفتم قطر از همان ابتدا نشان داده است که در پيگيري سياستهاي خود بهدنبال حضور و نفوذ بيشترش در فلسطين، مصر، تونس و... است و با تقويت جريان اخوانالمسلمين و حمايت مالي و تسليحاتي از آنها، ميخواهد جرياني را در مقابل انديشههاي عربستانسعودي ايجاد کند اما درباره تفاوت ديدگاه مسئله ايرانهراسي مابين قطر با ساير دول مرتجع بايد گفت که امير قطر با نگاهي واقعگرايانهتر مسائل و رويدادهاي منطقه خاورميانه را تحليل ميکند و ازهمينرو، تئوري «پدرخواندگي عربستان» در خاورميانه را قبول ندارد و با اتخاذ سياستي مستقلتر نسبت به رياض همانند عمان، کويت و اردن که به خوبي سياست اعتدالي خود را در طول اين سالها پيش بردهاند، سعي کرده خود را از چتر قيموميت رياض خارج کند و همانطور که اشاره شد، علاوه بر قطر کشوري مانند کويت هم بعد از جنگ خليجفارس با ديدي به مراتب واقعبينانهتر و معتدلتر نسبت به شرايط خاورميانه، تلاش داشته روابط خود را با تهران حفظ کند؛ روابطي که عمان هم در سالهاي اخير آن را فراموش نکرده و در يک سياست احترام متقابل و عدم تنش با تهران، مناسبات خود را طی اين دوران حفظ کرده است.
هرچند من معتقدم اختلافات رياض با دوحه، اختلافاتي درونخانوادگي و مربوط به کشورهاي عرب منطقه است و مسائل قطر، بيشتر از اينکه به مسائل ايرانهراسي مربوط باشد، بيشتر به انتساب حمايت از ترور و تروريسم به سران دوحه توسط رياض مربوط ميشود و اين مسئلهای است که موجب ايجاد اختلافات جدي بين اين کشورها شده است؛ بنابراين در سايه اين نکته، اظهارات رياض درباره پيششرط عدم حمايت از حماس در مدت اخير به خوبي روشن ميشود و ازسويديگر هم اتخاذ سياستهاي قهري و مقابلهجويانه قاهره بهواسطه ادعاي حمايت و تجهيز گروههاي اخوانالمسلمين در مصر را به خوبي تبيين ميکند و مضافا اينکه اظهارات خود ترامپ در دعوت مقامات دوحه به واشنگتن و درخواست براي عدم حمايت از جريانهاي تروريستي که ناظر بر گروههاي اخوانالمسلمين است، هم بسيار مورد توجه و رضايت مقامات سعودي واقع شد که آن را هم بايد در نظر داشت؛ بنابراين اساس اختلافات اخير، نه تهران بلکه به نوعي به اقدامات و سياستهاي دوحه در حمايت از انديشههاي اخوانالمسلميني بازميگردد، لذا با توجه به قدرت و نفوذ مالي و سياسي رياض در اتحاديه عرب و شوراي همکاري خليجفارس و بحث عضويت دوحه در اين دو و مضافا اعمال فشار بر قطر از طريق اينگونه سازمانها و معاهدات، سبب تعديل نسبي و عقبنشيني دوحه در اتخاذ سياستهاي مقابلهجويانه با رياض بهدليل عدم توان مقاومت لازم خواهد شد.
درهمينراستا از همان ابتدا تکذيب اظهارات امير قطر توسط سران اين کشور و همچنين ادعاي هکشدن سايت و مجاري خبري و دولتي دوحه و همچنين آمادگي براي مذاکره درباره کاهش تنش و مضافا پذيرش طرفهاي ميانجي براي ازميانرفتن اختلافات، نشانهاي از اين مسئله (عدم توان لازم در تقابل) است که قطر سعي و تمايل دارد که اين اختلافات هر چه زودتر از ميان برود اما در بستر تمام اين مطالب چنان که گفته شد، قطر با نگاهي واقعبينانهتر نسبت به جايگاه و شرايط غيرقابل انکار همسايه شمالي خود، يعني ايران و عدم تنش با تهران و در سايه اين سياستها، تلاش براي دورشدن از دام رياض را داشته زيرا در صورت بروز تنشهاي احتمالی ميان تهران با رياض، کشورهايي مانند قطر، امارات، بحرين و... بيشترين ميزان آسيبپذيري را دارند؛ لذا با اين سياستها سعي در دورکردن تنشها از خود را دارند.
* شما به انديشههاي اخوانالمسلمين و حمايت قطر از آن اشاره داشتيد، با توجه به شرايطي مانند وجود دفتر مرکزي حماس در دوحه و نقش پررنگ اين کشور در حمايت از اينگونه گروهها و جريانات، آيا قطر در مصاف با عربستان و ساير کشورهاي همسو با رياض، سياست خود را در قبال انديشههاي اخوانالمسلميني و حمايت از آنها به واسطه عدم توان تقابل، تعديل خواهد کرد و درنهايت موجب کمرنگشدن و دوري اين کشور از سياستهاي اتخاذي خود خواهد شد؟
** هر چند که در مطالب قبلي از عدم توان تقابل دوحه در مقابل اين تحريمها و هجمهها سخن گفته شد اما به نظر من در اين مصاف، دوحه همچنان بر سياستهاي حمايت از اخوانالمسلمين پافشاري خواهد کرد زيرا اين مسئله به گونهاي پاشنه آشيل دوحه محسوب ميشود؛ ازهمينرو با کنارهگيري از اين نوع سياستها، شرايط و جايگاه آن (قطر) به مراتب سختتر و پيچيدهتر خواهد شد، لذا به نظر ميآيد عليرغم هجمههاي فراوان و تحريمهاي سنگين و گوناگون در همين بازه زماني چند روزه، دوحه از موضع خود درباره اخوانالمسلمين کوتاه نميآيد و همچنان اين استراتژي خود را حال با شدت و ضعف حفظ خواهد کرد.
* اما در قالب انديشههاي اخواني، يکي از متحدان راهبردي قطر را ميتوان آنکارا دانست، باتوجه به اقدامات حمايتي و پشتيبانيهاي سياسي ترکيه و اظهارنظرهاي سران اين کشور در همسويي با قطر و همچنين اعزام نيروي نظامي به دوحه، آيا ترکيه در اين تنش اخير جانب قطر را در سايه اينگونه رفتارها پي خواهد گرفت يا اينکه در آينده نقشي جديتر را در ميانجيگري و حل اختلافات همسو با کويت و عمان خواهد داشت؟
** قبل از پرداختن به سؤال شما بايد گفت که ترکيه خود با مشکلات عديدهاي روبهرو است که از مسائل و تنشهاي داخلي گرفته تا درگيري در سوريه سبب شده تا آنکارا از يک سو، انرژي و توان لازم را براي تقابل با رياض نداشته و ازسويديگر، هم بهواسطه حمايت از برخي گروههاي مخالف با رياض، خود آنکارا هم در يک تنش و اختلاف نسبي با عربستانسعودي به سر برد و لذا در سايه اين مسئله امکان پررنگشدن اختلافات ميان آنکارا و رياض هم وجود دارد. باتوجه به اين مسئله، قطر و ترکيه بهعنوان دو کشوري که در تنش اخير منافع و مواضعي مشترک را پي ميگيرند، ميتوانند بهعنوان يک محور واحد در مقابل فشارهاي رياض عمل کنند؛ از اين جهت به نظر ميآيد ترکيه با نيمنگاهي به نقش ميانجيگري، بيشترين نيرو و توان خود را در حمايت از دوحه صرف کند و درهمينراستا و در سايه برخي از اقدامات حمايتي آنکارا مانند اعزام نيروي نظامي به قطر، دوحه در مواضع خود بهويژه درباره سياستهاي حمايت از اخوانالمسلمين کمي مستحکمتر عمل کند.
* طبق قواعد و مناسبات بينالمللي هيچ اختلاف و تنشي در يک محدوده باقي نخواهد ماند و در سايه تسري اين تنشها، ساير کشورهاي منطقه هم از تأثيرات سوءآن بيبهره نخواهند شد؛ لذا در سايه اين مطلب علاوهبر اينکه خود منطقه خاورميانه در يک آتش بحران تروريسم بهشدت ملتهب و پرتنش است، اختلافات اخير ميان برخي از کشورهاي عربي با قطر، چه اقتضائات جديدي را در منطقه خاورميانه خواهد داشت. آيا تنشهاي خاورميانه پيچيدهتر، پررنگتر و درعينحال گستردهتر خواهد شد؟
** مسئله گسترش تنش در منطقه خاورميانه از سفر ترامپ به رياض کليد خورد که ناامنيهاي اخير افغانستان، مسائل بحرين و اختلافات اخير رياض با دوحه، نشانهاي از تبعات سوء اين سفر در گسترش تنش در منطقه خاورميانه است. ازهمينرو دستاورد سفر ترامپ براي بحرانسازي و تنشآفريني در منطقه خاورميانه با بودجه عربستانسعودي و سياستهاي همسوي رياض در اين خصوص، متأسفانه بايد گفت منطقه خاورميانه به سمت پررنگشدن تنشها پيش ميرود و مضاف بر اين مسئله، سياستهاي جنگطلبانه رياض در بحرين، يمن، سوريه، عراق و حتي شهرهاي شرقي شيعهنشين خود عربستان به نحوي ديوانهوار تنشآفريني در اين منطقه را در دستور کار خود قرار داده است. هرچند اين سياستهاي جنگطلبانه در طول اين سالهاي اخير ناکارآمدي خود و سران رياض را به اثبات رسانده اما ازآنسو، هم نشانهاي از جديبودن مشکلات داخلي رياض و فرافکنيهاي آن با تنشآفريني در ساير کشورهاست.
* اما فارغ از نقش عربستان اگر به رابطه ساير کشورهاي تحريمکننده با قطر نگاه کنيم، يقينا اين کشورها هم در سايه روابط ديپلماتيک و اقتصادي بسيار پررنگي با دوحه، قطر را يکي از لنگرگاههاي ثبات سياسي- اقتصادي خود در نظر دارند. باتوجه به اين نکته آيا ساير کشورهاي همسو با رياض مانند بحرين و امارات متحده عربي که در صورت قطع جدي روابط تجاري و سياسي با دوحه، ضررهاي فراواني را خواهند داشت، اين دست از اقدامات تحريمي خود را در حد يک حرکت تاکتيکي و زودگذر اعمال خواهند کرد يا اينکه بايد اين اقدامات را از سياستهاي استراتژيک و بلندمدت براي مهار قطر دانست و آيا اين کشورها حاضر به پذيرش ضررهاي قطع رابطه خواهند بود؟
** با توجه به در هم تنيدگي روابط سياسي و اقتصادي کشورهايي مانند امارات متحده عربي و بهويژه بحرين که اکنون در يک بيثباتي سياسي- اجتماعي به سر ميبرد و همچنين تأثيرات متقابل اين کشورها بر همديگر، يقينا دامنه اين بحران شايد در چند وقت اخير گستردهتر شود اما تلاشهاي جدي از سوي ساير دولتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي مانند اردن، کويت، بحرين و حتي اعلام آمادگي روسيه براي ميانجيگري درباره مديريت و کاهش تنشها و اختلافات، صورت خواهد گرفت و شايد هم بهواسطه عدم توان مقاومت لازم توسط قطر، اين کشور از برخي از مواضع خود عدول کند زيرا اين کشور پتانسيل و ظرفيت لازم در قطر براي مقاومت بلندمدت را ندارد؛ لذا در قالب اين نکات به نظر نميآيد اين تنش به وجود آمده از حد و مرزهاي تنش و قطع روابط ديپلماتيک زودگذر فراتر رود اما اگر غيراز اين به وقوع بپيوندد ما بايد شاهد گسترش تنش به ساير مناطق باشيم؛ چنانکه تنش و جنگ در سوريه و عراق امروز دامن همه کشورها حتي اروپا را گرفته است.
* با توجه به يکهتازي عربستانسعودي در راستاي سياستهاي پدرخواندگي خود که شما هم به آن اشاره داشتيد، آينده اين روابط و در کل وضعيت و شرايط خاورميانه چه سمت و سويي خواهد داشت؟
** آن چه مسلم است رياض در سايه سفر اخير ترامپ و حمايتهاي سياسي در سايه نشست سران کشورهاي عربي با ترامپ و همچنين معامله 480 ميليارد دلاري براي حمايت تسليحاتي و نظامي از رياض، سبب شده تا سران سعودي دست برتري را نسبت به ساير کشورهاي عربي داشته باشند؛ ازهمينرو هم سعي دارند تا هرگونه مخالفت، اعتراض و نقدي را با فشار و اعمال قدرت خود از ميان بردارند، چنانکه در گذشته هم به قطر در پرونده يمن فشار آورده شد تا از ائتلاف خارج شود و امروز هم در همان راستا رياض دست به اقدامات مقابلهجويانه و تنشآفرين ميزند زيرا سياستهاي اتخاذشده توسط کشورهاي عرب حاشيه خليجفارس عمدتا سياستهاي مستقل و متکي به خود دولتها نيست و با ديکتهشدن اين سياستها از سوي برخي کشورها مانند رياض صورت ميگيرد و بايد ديگر کشورها خود را با آن هماهنگ کنند؛ لذا به نظر محتملتر است که قطر هم در آينده نزديک مجبور به يک مصالحه و سازش شود و دور از ذهن است که شرايط منطقه خاورميانه شاهد آشوب و تنش نظامي و غيرديپلماتيک دو کشور باشد اما ازآنسو، هم نبايد هيچ احتمالي را غيرممکن دانست.
http://vaghayedaily.ir/fa/News/75547
ش.د9600957