روزنامه کیهان **
تحمیل هزینه مضاعف؛ ممنوع! / سید محمدعماد اعرابی
روز 24 آذر 1399 خبرنگار تلویزیون ان.بی.سی آمریکا از روحانی پرسید: «آقای جو بایدن اعلام کردهاند که مایل هستند مجدداً به برجام بازگردند، اما این بار بهدنبال یک توافقنامه قدرتمندتر هستند که شامل برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران خواهد بود و در این راستا کشورهایی مثل آلمان، فرانسه، بریتانیا با آن همصدا هستند. با توجه به الحاقاتی که مدنظر آقای بایدن است، بهنظر شما، بازگشت کامل به تعهدات از طرف همه طرفها، منطقی و واقعبینانه بهنظر میرسد؟» و رئیسجمهور در پاسخ گفت: «آن تعبیری را که شما از آقای بایدن نقل کردید «من نشنیدم» که بگوید که اگر بخواهم برگردم، باید یک توافق دیگر و قویتری داشته باشیم، این حرف ترامپ است و حرف بایدن نیست. ترامپ همین را میگفت، میگفت این توافق را قبول نداریم و باید برگردیم به یک توافق قویتر.» آقای روحانی در حالی گفت چنین موضعی را از بایدن «نشنیده است» که دقیقا دو ماه پیش از آن در 24 شهریور 1399 جو بایدن طی یادداشتی برایCNN نوشته بود: «اگر ایران به تعهدات دقیق توافق هستهای بازگشت، آمریکا نیز به توافق به عنوان نقطه شروعی برای دنبال کردن مذاکرات بعدی بازخواهد گشت. ما با متحدانمان برای تقویت و گسترش مفاد توافق هستهای کار خواهیم کرد و همزمان به دیگر نگرانیها نیز توجه خواهیم کرد... ما همچنین به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه نقض حقوق بشر در ایران، حمایت این کشور از تروریسم و برنامه موشکهای بالستیک ادامه خواهیم داد.» عدم آگاهی آقای رئیسجمهور از این اظهارات میتوانست حاکی از خللی در اطلاعرسانی به ایشان باشد و یا اشتیاقی فوقالعاده نسبت به حضور دموکراتها در رأس دولت آمریکا.اشتیاقی که با ساختن تصویری انتزاعی و غیرواقعی از جو بایدن و کابینه احتمالیاش، چشم را بر همه حقایق تلخی که سبب مخدوشسازی این تصویر شود؛ بسته نگاه میداشت. ایناشتیاق بارها در سخنان دولتمردان خودش را نشان داد. 28 آبان 1399 محمدجواد ظریف در گفتوگو با روزنامه ایران بازگشت آمریکا به برجام را «زمانبر» ندانست و پیشبینی شرایط بهتری برای ایران با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید آمریکا کرد. او گفت: «آقای بایدن اگر رئیسجمهور آمریکا شد و در کاخ سفید مستقر شد، میتواند با سه فرمان اجرایی همه تحریمها را لغو کند... لذا مردم باید امیدوار باشند.» 18 آذر 1399 محمدباقر نوبخت معاون رئیسجمهور و رئیسسازمان برنامه و بودجه با اشاره به نتیجه انتخابات آمریکا از «مشتاقی و مهجوری» صحبت کرد و گفت: «هماکنون همه اعتقاد دارند که شرایط کشور و فضای بینالمللی بهگونهای است که میتوانیم تحریمها را بشکنیم.» محمود واعظی رئیسدفتر رئیسجمهور نیز با همیناشتیاق نسبت به روی کار آمدن دولت جدید آمریکا 25 دی 1399 به روزنامه ایران گفت: «من دو یا سه ماه قبل براساس تحلیلی که داشتم، گفته بودم که پایان کار دولت فعلی آمریکا است و ما إنشاءالله در آینده تحریمها را میشکنیم و آنان را برمیداریم.» این شوق در معاون اول رئیسجمهور هم دیده میشد و اسحاق جهانگیری 5 بهمن 1399 از پایان زمستان خبر داد و گفت: «در پایان روزهای تحریم هستیم از نظر من، روزهای خوشی برای آینده کشور برای هفتهها و روزهای آینده میبینم، زمستان تمام شد.» ذوق دولتمردان ایران از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا و احتمال بازگشت به برجام آنچنان آشکار بود که آقای رئیسجمهور حتی «رفتن ترامپ» را با «رفتن شاه» مقایسه کرد! ایناشتیاق و ذوقزدگی بار دیگر یادآور شرایط پیش از انعقاد برجام بود که باعث شد تحلیلگر رادیو دولتی فرانسه مهرماه 1392 بگوید: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. طبق این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، فروشنده، قیمت را کمتر خواهد کرد.» طرف مقابل اما به اندازه کافی صبور بود چون احتمالا آنها نیز همیناشتیاق را در اظهارنظرات دولتمردان ایران دیده بودند. مواضعی که رئیسجمهور و برخی دولتمردان ما نشنیده بودند و یا دوست نداشتند بشنوند از جانب طرفهای آمریکایی همسو با سیاستی که بایدن برای مواجهه با ایران پیش از انتخابات آمریکا اعلام کرده بود؛ بارها تکرار شد. «آنتونی بلینکن» گزینه بایدن برای وزارت خارجه آمریکا 1 بهمن 1399 در جلسه استماع سنا گفت: «رئیسجمهور منتخب معتقد است که اگر ایران به توافق بازگردد ما هم به این توافق برمیگردیم، اما از این مسئله، همراه با متحدانمان که بار دیگر با ما همراستا میشوند بهعنوان سکویی برای دستیابی به یک توافق طولانیتر و قویتر و رسیدگی به مسائل دیگر بهخصوص مسئله موشکی و فعالیتهای بیثباتکننده ایران استفاده خواهیم کرد.» بلینکن پس از کسب رأی سنا
9 بهمن 1399 در اولین نشست خبریاش به عنوان وزیر خارجه آمریکا یک بار دیگر گفت: «بایدن به روشنی گفته است اگر ایران به پیروی کامل از تکالیف خود تحت برجام بازگردد، ایالات متحده نیز اقدام مشابه خواهد کرد و بعد ما با متحدان و شرکایمان از آن بهعنوان زمینهای برای توافقی که ما آن را بلندتر و قویتر میخوانیم، برای رسیدگی به شماری از موضوعهای دیگری که در رابطه با ایران مشکلساز هستند، استفاده خواهیم کرد.» برخلاف نظر محمدجواد ظریف در گفتوگو با روزنامه ایران که بازگشت آمریکا به برجام را زمانبر ندانسته بود، بلینکن ادامه داد: «تا رسیدن به آن نقطه راه طولانی در پیش داریم. ایران پیرو تعهداتش نیست و ممکن است مدتی زمان ببرد تا تصمیم بگیرند که به پیروی (از مفاد برجام) بازگردند و همینطور بعدا برای ما زمان ببرد که ارزیابی کنیم آیا وظایفش را انجام میدهد.» این سخنان با ادبیاتی دیگر توسط جیک سالیوان مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا 10 بهمن 1399 در کنفرانس ویدیویی انستیتو صلح ایالاتمتحده تکرار شد: «اگر ما با ایران بر سر چهارچوبی از برجام توافق کنیم، این اقدام بستری برای مهار تهدیدات دیگر ایران، از جمله برنامه موشکی خواهد شد.» در واقع موضع آمریکا با صدایی واحد از جانب مسئولان این کشور پیش و پس از انتخابات آمریکا تکرار شد اما متأسفانه از سوی ایران صداهای متعددی به گوش میرسید. 4 مهر 1399 وزیر خارجه ایران در گفتوگو با خبرگزاری اسپوتنیک گفت: «آمريکا در صورت بازگشت به برجام بايد خسارت پرداخت کند.» آقای ظریف 28 آبان 1399 در گفتوگو با روزنامه ایران نیز بر پرداخت هزینه بازگشت به برجام توسط آمریکا تأکید کرد. او صرف اجرای قطعنامه 2231 از جانب آمریکا(نه بازگشت به برجام) را برای بازگشت ایران به تعهدات برجامیاش کافی دانست و بازگشت آمریکا به برجام را مشروط به مذاکره کرد: «چند نکته را باید از هم جدا کنیم یک، اگر آمریکا تعهدات خود وفق قطعنامه 2231 را انجام دهد ما تعهدات خودمان را وفق برجام انجام میدهیم. دو، اگر آمریکا بخواهد عضو برجام شود که ترامپ آن عضویت را از بین برده، ما حاضریم گفتوگو کنیم که آمریکا چگونه میتواند وارد برجام شود.» حسن روحانی 24 آذر 1399 در کنفرانس خبری خود در تناقض با سخنان وزیر خارجه خسارت گرفتن از آمریکا را کاملا منتفی دانست، او حتی پیششرط گذاشتن برای آمریکا را هم رد کرد و خواستار پیگیری مطالباتمان از طرف مقابل همزمان با انجام تعهدات برجامی شد: «اگر بخواهیم طلب را از آمریکا بگیریم، خیلی زیاد است. از اول انقلاب و حتی قبل انقلاب و کودتای سال 1953 تاکنون و قبل از آن هم داشتیم. حداقل در این دوران طولانی خسارتهای زیادی از آمریکا داریم و محاسبه آن باید خیلی سخت باشد اما اینکه برای بازگشت به برجام پیششرط بگذاریم، یک وقتی است که ما برمیگردیم به برجام و به تعهداتمان و در ضمن مطالبات را مطرح میکنیم آن خوب است و باید این کار را بکنیم ولی پیششرط مثلاً چه بگوییم چقدر خسارت دیدیم چه کسی باید بدهد و چه جوری باید بدهد و در کدام کنگره این خسارت تصویب شود. [این] به معنای ادامه تحریم است و معنی دیگری ندارد.» تنها سخنان رهبر انقلاب در 19 دی 1399 بود که نقطه پایانی بر اظهارات ضدونقیض دولتمردان میگذاشت: «اصلاً مسئله ما این نیست که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد. آنچه مطالبه منطقی ما و مطالبه عقلانی ما است، رفع تحریمها است؛ تحریمها باید برداشته بشود... اگر تحریمها برداشته شد، خب آن برگشت آمریکا به برجام معنایی خواهد داشت. البته مسئله خسارتها هست که جزو مطالبات ما است و در مراحل بعدی دنبال خواهد شد.» اما متأسفانه در روزهای اخیر مقاله آقای ظریف در نشریه «فارینافرز» کمی متفاوت از این سیاست اصولی به نظر میرسد. در حالی که در این سیاست «برداشته شدن تحریمها»(شامل تحریمهای ترامپ و تحریمهای مورد بحث در برجام) شرط «معناداری بازگشت آمریکا به برجام» دانسته شده، آقای ظریف در مقاله خود صرف برداشتن تحریمهای دوران ترامپ را شرط بازگشت آمریکا به برجام عنوان کرده است. با این اوصاف گویی یک بار دیگر اشتباهاتی که در جریان مذاکرات منتهی به برجام صورت گرفت، در حال رخ دادن است. مشتاق نمایاندن ایران به توافق(برجام) در کنار چندصدایی و کمرنگ کردن خطوط قرمز از جمله خطاهای اساسی بود که منجر به تحمیل خسارت برجام شد. خطایی که امیدواریم اینبار دولتمردان با بهرهگیری از تجربه گذشته آن را تکرار نکرده و هزینهای مضاعف به ملت تحمیل نکنند.
*********************************
روزنامه وطن امروز **
درباره فیلم سرتیپی و علیمردانی
«ستاره بازی» جذاب/مصطفی پور کیانی
«ستاره بازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی و تهیهکنندگی علی سرتیپی، در دومین روز سیونهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. در این فیلم فرهاد اصلانی و شبنم مقدمی در کنار بازیگران خارجی چون مارشال منش، ملیسا ذاکری، لیندا جویز، هاوارد رسنزتین و دان لیستر هنرنمایی میکنند. علیمردانی پیش از این فیلم سینمایی «کلمبوس» را جلوی دوربین برده بود که با نگاهی طنزآمیز به مشکلات حقیقی مهاجرت پرداخته بود و در ادامه این مسیر با فیلم «ستاره بازی» نگاه جدیتر به موضوع مهاجرت داشته است و انصافا نگاه واقعبینانهای از رویای مهاجرت به تصویر کشیده است.
اما داستان این فیلم در آمریکا میگذرد و قصه یک خانواده جوان ایرانی را روایت میکند که به قصد زندگی بهتر به این کشور مهاجرت کردهاند ولی در ادامه با مشکلات متعددی مواجه میشوند. سختیهای قابل پیشبینی زندگی در کشوری دیگر، شرایط کاری دشوار، اختلافات فرهنگی و بیماری دختر کوچک این خانواده، در فرمی روایتگونه از زبان دختری که حالا بزرگ شده، به تصویر کشیده میشود.
علیمردانی در این فیلم با نشان دادن مشکلات مهاجرت، محور اصلی قصه خود را اعتیاد قرار داده و با اتکا به مستندها و آمارهای رسمی کشور آمریکا درباره مرگ سالانه افراد بر اثر مصرف مواد مخدر و محرک، روایت یکدست و جذابی ارائه داده است.
بازی خوب و تاثیرگذار نقش اول زن این فیلم به همراهی و باور بیشتر تماشاگر کمک میکند تا تلخی و ترسناکی این اعتیاد بیشتر به چشم مخاطب بیاید. نشان دادن تصویری واقعی از جامعه شهری آمریکا، در دسترس بودن انواع مواد مخدر و بستری که به این امر دامن میزند، همگی مشخصات جامعه هدفی است که علیمردانی در فیلم خود به تصویر کشیده است. بازی روان و خوب فرهاد اصلانی در نقش پدری دلسوز و مراقب خانواده، مقداری تلخی «ستاره بازی» را کم کرده و نمونهای از یک پدر ایرانی را به تصویر کشیده است. در مجموع باید گفت مساله و دغدغه علیمردانی در «ستاره بازی» کاملا مشخص و در یک کلام هدفمند به بار نشسته است.
*********************************
روزنامه خراسان**
دولت ، ارز 4200 و اداره کشور/محمد حقگو
معاون اول رئیس جمهور شنبه این هفته به صراحت، به سیاه و سفید ارز 4200 اشاره کرد و گفت: حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی حتماً به صلاح کشور است اما باید زمانی این تصمیم گرفته شود که راهکاری عاقلانه داشته و مطمئن باشیم زندگی مردم آسیب نمیبیند. وی همچنین فردای آن روز درباره بودجه اظهار کرد: «... نکته کلیدی بودجه که از نظر دولت مورد تایید است باید اجرای همان حرفهای نخست نمایندگان مجلس در خصوص ویژگیهای بودجه نظیر تورمزا نبودن، واقعی بودن منابع، درست نشدن هزینههای اضافی، رسیدگی به طبقات ضعیف جامعه و «برطرفکننده فساد و رانت» باشد.»
مطرح شدن این سخنان از سوی نفر دوم دولت بعد از دو سال اجرای بی تغییر سیاست ارز 4200 ، سوال برانگیز است.
اولین سوال هم این خواهد بود آیا در این دو سال و اندی اجرای سیاست ارز 4200 که حداقل 50 میلیارد دلار منابع ارزی را با تورم بالا مصروف خود کرده، این سیاست، امکان تغییر و اصلاح نداشت؟ مهم تر این که چه کسی غیر از دولت مسئول اصلاح ساختارها برای برطرف شدن فساد و رانت بودجه از جمله ارز 4200 است تا لااقل در این بخش شش شرط یادشده جامه عمل به خود بپوشد؟ و مهم تر این که چه کسی قرار بوده با همین شروط بودجه را بنویسد؟ دولت یا مجلس؟
به نظر می رسد این تغییر لحن، منطقی شدن اظهارات و شفافیت مواضع، اگر قبل تر صورت می گرفت، بیشتر قابل پذیرش بود، نه در این شرایط: اولاً در زمانی که مجلس تصمیم به اصلاح این ساختار معیوب گرفته، سخنان جهانگیری این شائبه را تقویت می کند که دولت به دنبال انداختن مسئولیت تبعات منفی این سیاست به گردن مجلس است، تبعاتی که اجتناب ناپذیر اما قابل جبران است. ثانیاً در زمانی که دولت فعلی در اجرای تقریباً نیمی از بودجه سال آینده حضور ندارد، طبعاً سخن گفتن درباره دیکته ای که دولت کنونی ننوشته، بسیار آسان تر از اقدامی است که دولت بعدی با نظارت مجلس می بایست انجام دهد. ثالثاً گمانه زنی ها مبنی بر حضور ایشان در انتخابات سال آینده وجود دارد.
اما بگذارید این گمانه های سیاسی خسته کننده را رها کنیم. ارز 4200 از اساس مسئله زا بوده و حذف آن نیز بدون تامین شرایط و الزامات مسئله زاست و این مسئله ها متاسفانه دستمایه بازی های سیاسی شده است که اظهارت برخی دولتمردان دراین برهه بر این شائبه می افزاید.
توضیح این که اگر چه دولتی ها بارها بر «اداره» کشور در سال های اخیر و در دوران جنگ اقتصادی تاکید کرده اند اما باید گفت در «مدیریت» کشور به هیچ عنوان کارنامه قابل قبولی ندارند. این ادعا پس از گذشت هفت سال و نیم از فعالیت تیم فعلی اجرایی کشور قابل راستی آزمایی است. در ادامه به برخی اتفاقات و نحوه برخورد «اداره» و نه «مدیریت» گونه دولت اشاره می کنیم:
اداره کشور اقتضا می کند مانند آن چه در خصوص تنظیم بازار و واردات کالاهای اساسی اتفاق افتاده، وفور کالا به قیمت مناسب برای مردم مورد توجه قرار گیرد اما مدیریت اقتضا می کرد این هدف با نهایت اثربخشی از طریق کاهش ارز پاشی و طبقه بندی دقیق مخاطبان طرح های حمایتی به اجرا درآید.
گیریم که یارانه نقدی مصیبت عظما یا عذاب آور و ... بوده باشد، اقدام دولت برای اصلاح همین سیستم معیوب چه بوده است؟
اداره کشور اقتضا می کند کسری بودجه کشور پوشش داده شود ولو با استقراض از مردم و بدهکار کردن دولت آینده؛ اما مدیریت کسری بودجه می طلبید این تامین کسری با قید کنترل هزینه ها، عادلانه سازی حقوق و رشد درآمدهای مالیاتی از طریق پایه های مالیاتی جدید انجام شود.اداره کشور اقتضا می کند هنگام شیوع کرونا، دفترچه بیمه الکترونیکی شود، سامانه مجازی مدارس راه اندازی شود، احراز هویت سامانه های بورس و ... با هوش مصنوعی انجام شود و ... اما مدیریت اقتضا می کرد همه این کارها، قبل از شیوع کرونا و با هدف کاهش هزینه ها برنامه ریزی و اجرا می شد. موارد بر زمین مانده در این بخش هنوز بسیار است.
اداره کشور اقتضا می کند ایران به رغم داشتن منابع غنی گاز، وقتی با کمبود گاز! مواجه می شود، دولت اقدام به قطعی برنامه ای برق کند (آن هم به دلایلی که تاکنون معلوم نشده) اما مدیریت این را ایجاب می کرد که متهم اصلی معرفی شده یعنی مصرف کنندگان گاز خانگی باید سال ها قبل از مزایای تحول فناوری در افزایش بازدهی دستگاه های گرماساز بهرهمند می شدند و زمینه سازی آن مستقیماً متوجه دولت است.
اداره کشور اقتضا می کند وقتی موسسات مالی غیرمجاز یا بانک های ناتراز دچار ورشکستگی می شوند یا وقتی بازار سرمایه روی ناخوش خود را به مردم نشان می دهد، دولت با انواع راهکارهای موجود به دنبال جبران یا تقلیل زیان مردم باشد اما مدیریت این را می گوید که مقاصد نقدینگی، یعنی همان چیزی که با عملکرد سوال برانگیز نظام بانکی به وضعیت کنونی رسیده، هر کجا که باشد اعم از بانک ها، بازار سرمایه، بازار ملک و... و ... و... تهدید بالقوه محسوب می شود و آمادگی انفجار و ایجاد نارضایتی عمومی را دارد و لذا باید تدابیر پیشگیرانه برای مواجهه با آن اندیشیده می شد.
اداره کشور اقتضا می کند در مواجهه با بحران نهاده های دامی، اجازه واردات کشتی نهاده به کانال های معدود وارداتی و نیز تخصیص های میلیاردی ارز داده شود تا این نهاده ها به وفور و به قیمت مناسب در بازار توزیع شوند اما مدیریت این را می گفت که به جای تکیه بر عده ای معدود واردکننده نهاده های دامی، فرصت چندین ساله برای گسترش تولید داخلی نهاده ها، توسعه ارقام بومی و دارای مزیت نژاد دام، توسعه ظرفیت انبارداری نهاده ها، زدودن انحصارات از این سیستم و ... مغتنم شمرده شود و وابستگی کشور به این محصولات به حداقل برسد.
این موارد که هر خواننده ای به فراخور حال خود و در بخش های متعدد اعم از فرهنگی و اجتماعی، می تواند به آن اضافه کند، موضوعات جدیدی نیستند منتها آن چه در ذهن مردم می گذرد این است که دعواهای بی حاصل سیاسی مجالی را برای مدیریت کشور و نه صرفاً اداره آن باقی نمی گذارد.
*********************************
روزنامه ایران **
بحران اقتصادی با بودجه کمیسیون تلفیق/مهدی پازوکی
اقتصاددان
مصوبات کمیسیون تلفیق مجلس قابل دفاع نیست و اگر این مصوبات در صحن علنی مجلس تصویب شود، قطعاً منجر به ایجاد بحران در فضای اقتصادی کشور خواهد شد. از اینرو در ۱۱ بند به عمده چالشهایی که مصوبات کمیسیون تلفیق میتواند ایجاد کند، اشاره میشود. دولت بودجه عمومی کشور را 841 هزار میلیارد تومان در نظر گرفته است اما کمیسیون تلفیق مجلس این عدد را به رقم 1هزار و 143 هزار میلیارد تومان افزایش داده و این به منزله رشد 25 درصدی بودجه عمومی کشور است. در نتیجه باید گفت که اگر کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی به منافع ملی میاندیشد میتواند حداقل ۲۰ درصد از مخارج بودجه کل کشور از جمله مجلس را در راستای توجه به فرهنگ قناعت طلبی اسلامی کاهش دهد. در این میان، مجلس تنها دستگاهی در کشور است که بودجه آن شفاف نیست. این در حالی است که تمام دستگاهها و حتی قوه قضائیه هزینهکرد بودجه تخصیص یافته را از طریق مبادله موافقتنامه به سازمان برنامه و بودجه اعلام میکنند. در تمام این سالها هیچ زمان مجلس اقدام به مبادله موافقتنامه با سازمان برنامه و بودجه نکرده و به همین دلیل شرحی از عملیات مخارج بودجهای این قوه اعلام نشده است. بدین جهت امیدوارم در راستای شفافسازی بودجه، مجلس شرح مخارج سالانه خود را اعلام کند.
احکام مورد تأیید مجلس انقلابی در لایحه 1400
1- اجازه صادرات نفت و میعانات به نهادهای خاص به رغم شعار مجلس مبنی بر عدم امکان فروش نفت بیش از 1.5 میلیون بشکه توسط دولت. (بند الحاقی 4 تبصره 1)
2- تصویب حکم سراسر فساد توزیع قیر مجانی، به رغم تأکید همه مراجع قانونی و پژوهشی به فسادزا بودن این تصمیم. محل تأمین منابع این قیر نیز مشخص نیست. (بند الحاقی یک تبصره یک)
3- تأکید بر ایجاد جایگاه برای LPG به رغم سرمایهگذاریهای انجام پذیرفته برای CNG. پای کدام شرکت خصوصی در میان است؟ (بند الحاقی 2 تبصره یک)
4- فشار بر بورس از محل افزایش نرخ سوخت واحدهای پالایشگاهی، پتروشیمی، فولادی و سایر واحدهای تولید فلزات و کانیهای فلزی که در سال آتی باعث کاهش شاخص کل بورس و زیان سهامداران خواهد شد. (بند الحاقی 3 تبصره 1)
5- افزایش واگذاری سهام دولت نسبت به لایحه دولت. به رغم شعار اولیه مجلس بر اینکه دولت میخواهد مملکت را بفروشد. (تبصره 2 بند الحاقی 1- تبصره 5 بند الحاقی 1)
6- درج حکم وجوه ارزی حاصل از دعاوی و مطالبات خارجی در بودجه. منابعی که سالهاست شعار وصول آن را میدهند؛ اما دریغ از یک دلار وصول. (تبصره 5 بند الحاقی 2)
7- دادن اختیارات و احکام متعدد از جمله انتشار اوراق مالی اسلامی در لایحه بودجه به قرارگاه خاتم الانبیا، به رغم اینکه ماهیت این قرارگاه از نظر ماهیت اداری و تشکیلاتی آن (سازمان یا نهاد عمومی غیردولتی یا شرکت دولتی و...) تاکنون مشخص نشده است. (تبصره 2 بند الحاقی 1- تبصره 5 بند الحاقی 7)
8- خروج شرکتهای اپراتور تلفن همراه خارجی به علت درج احکام برای غیراقتصادی شدن آنها شدت گرفت. (تبصره 6 بند (ی-2))
9- رژه خودروهای لوکس در شهرها با تصمیم به آزادسازی واردات اتومبیل از مناطق آزاد به سرزمین اصلی. (تبصره 6- بند الحاقی 6)
10- افزایش نامحدود نرخ کالاهای اساسی (روغن- گندم- کنجاله) به کشور با تغییر نرخ ارز وارداتی. (تبصره 7 بند الحاقی 1 و 106 هزار میلیارد تومان یارانه جدید تبصره 14)
11- اجازه برای هزینهکرد 32 هزار میلیارد تومان بدون رعایت هرگونه قوانین در بند (الف) تبصره 18
12- ایجاد رانت برای عدهای خاص. استخدام معلمان قرآنی و مهرآفرین بدون آزمون (تبصره 21 بند الحاقی4).
*********************************
روزنامه شرق **
افق تیره، پس از ماه عسل عربستان- آمریکا/جاوید قرباناوغلی . دیپلمات بازنشسته
فارغ از اینکه چه کسی رئیسجمهور آمریکاست، روابط ریاض- واشنگتن برای هر دو کشور اهمیتی راهبردی دارد. بااینحال جو بایدن در اولین روزهای شروع کار در کاخ سفید، سیاستهایی را اتخاذ کرد که به یقین به مذاق رهبران سعودی چندان خوشایند نیست. دونالد ترامپ با وجود بهکارگیری عبارات سخیف و توهینآمیز درباره عربستان، به دلیل کاملا روشن منافع مادی، پروژههای بزرگ و قراردادهای کلان تسلیحاتی همه تخممرغهای آمریکا را در سبد ریاض گذاشت. از جنایتهای کودککشی محمد بنسلمان در یمن چشمپوشی کرد، سلاخی و قتل فجیع جمال خاشقجی را نادیده گرفت و مجوز فروش چند ده میلیاردی تسلیحات به این کشور را امضا کرد.
تیم سیاسی- امنیتی بایدن در حال طراحی سیاست جدید آمریکا در خاورمیانه و اصلاح رویکردهای ترامپ است. برنامه تیم جدید کاخ سفید در منطقه و تفاوت محسوس رویکردهای بایدن با ترامپ از عوامل نگرانی عربستان است. پیشبینی میشود در پرتو سیاست بایدن، رابطه سعودی با آمریکا روزهای سختی را سپری خواهد کرد. جو بایدن و معاونش بهصراحت تأکید کردهاند که روابط با عربستان را ارزیابی مجدد خواهند کرد و به حمایت از عربستان در جنگ یمن پایان خواهند داد؛ کاری که بایدن پس از مراسم تحلیف در اولین روزهای استقرار در کاخ سفید به قول خود عمل کرد و آن را انجام داد؛ حوثیها را از لیست سازمانهای تروریستی خارج کرد و فروش تسلیحات به عربستان- حتی برای کوتاهمدت- را متوقف کرد. دستور سری ترامپ در عدم انتشار اسناد جنایات بنسلمان درباره خاشقجی را لغو کرد و قرارداد فروش هواپیماهای پیشرفته بمبافکن F35 به امارات، متحد اصلی عربستان را لغو کرد و ایتالیا را برای تحویلندادن موشک به سعودی تحت فشار قرار داده است. اگرچه این موارد را نمیتوان به معنای تغییر استراتژی آمریکا درباره سعودی برشمرد و از «شکاف عمیق» در روابط واشنگتن- ریاض صحبت کرد، همین گامها از سوی بایدن نیز برای رهبران محافظهکار سعودی نگرانکننده است. از منظر تیم بایدن شاهزاده جاهطلب، عربستان را به متحدی مشکلساز و غیر قابل دفاع در برخی سیاستها برای آمریکا تبدیل کرده است. پنج سال است که محمد بنسلمان جنگ بیهودهای را در یمن به راه انداخته که تاکنون دهها هزار کشته و زخمی بهویژه از زنان و کودکان به جای گذاشته است؛ موضوعی که بایدن در جریان کمپین انتخاباتی، پایاندادن به این تراژدی شرمآور را از اولویتهای سیاستهای خود اعلام کرد. محمد بنسلمان مخالفان خود را بازداشت و زندانی کرد و جمال خاشقجی را به طرز فجیعی از میان برداشت. همچنین هنوز زوایای ناپیدای نقش عربستان و شهروندان این کشور در حادثه 11 سپتامبر همچنان مورد بحث محافل سیاسی و امنیتی آمریکاست. عربستان از همان اولین روزهای پیروزی بایدن تلاشهای گستردهای را برای تأثیرگذاری بر تیم جدید حاکم بر کاخ سفید آغاز کرد.
آنچه نگرانی عربستان را درباره آینده روابط ریاض- واشنگتن تشدید میکند، همزمانی سیاستهای سختگیرانه بایدن درباره عربستان با رویکرد آمریکا در تعامل با ایران، عمدهترین رقیب منطقهای سعودی است. محمد بنسلمان برخلاف قواعد شناختهشده پادشاهی محافظهکار سعودی در برابر ایران در چهار دهه گذشته، رویکرد خصمانهای را در مقابل ایران اتخاذ کرد. شرطبندی شاهزاده سعودی در اتخاذ این رویکرد و تبدیلشدن به قدرت هژمونیک منطقه، سیاست فشار حداکثری ترامپ بر ایران، تلاش برای تحمیل دشواریهای اقتصادی به ایران متأثر از تحریمهای بیسابقه و اطمینان از حمایت تمامعیار آمریکا از این کشور در تقابل تهران- ریاض بود. موضوعی که در ماجرای حمله وسیع موشکی به تأسیسات عظیم نفتی آرامکو و همچنین عدم پاسخ آمریکا به سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکا توسط پدافند جمهوری اسلامی ایران، تردیدهای جدی را در تعهدات آمریکا در مقابل عربستان ایجاد کرد. ترامپ بهروشنی «امنیت در برابر پول» را مطرح کرد و بهطور بیسابقهای با لحنی تحقیرآمیز به رهبران سعودی گفت اگر خواستار حمایت آمریکا در تأمین امنیت این کشور هستند، باید هزینه آن را بپردازند.
امنیت مهمترین دغدغه رهبران سعودی است. در سیاست داخلی، اقدامات محمد بنسلمان در مقابل مخالفان خود که برخی از آنها از خانواده سلطنتی هستند، رقابت برای جایگزینی پادشاه بیمار و کهنسال این کشور و جایگاه بهظاهر محکم محمد بنسلمان را تشدید کرده است. در سیاستهای منطقهای نیز عربستان نگرانیهای عمدهای در آینده جنگ یمن دارد. رویکرد عربستان به اسرائیل نیز در همین زمینه قابل تحلیل است و ازسرگیری روابط ریاض- تلآویو، گزینهای مناسب برای آنهاست.
عربستان از تغییر سیاستهای آمریکا در برابر ایران بیمناک است و با استفاده از همه امکانات و ازجمله نفوذ اسرائیل در آمریکا و پایتختهای اروپایی درصدد جلوگیری از این رویداد مهم است. شکست «فشار حداکثری ترامپ»، اعلام بازگشت به برجام از سوی بایدن، انتخاب تیم سیاسی- امنیتی که به تعامل با تهران شهرت دارد و اثرات اولیه این تغییر در برخی گشایشهای اقتصادی برای ایران، نمایانگر تغییر فضای سیاسی تهران- واشنگتن، ازجمله نگرانیهای عربستان است. لابی دلارهای نفتی عربستان، جاذبه قراردادهای کلان و فشارهای اسرائیل به فرانسه، الیزه را به اتخاذ رویکردی غیرمتعارف وادار کرد. به سهولت میتوان رد پا و فعالیتهای مشترک دیپلماتیک سعودی و اسرائیل را با تأثیرگذاری بر رویکرد آمریکا در مقابل ایران در اظهارات اخیر مکرون درباره برجام مشاهده کرد. رئیسجمهور فرانسه خواستار حضور عربستان در گفتوگوهای احیای برجام شده که در واقع شکل جدیدی از توافق هستهای است. این در حالی است که برجام توافقی بین شش قدرت جهانی با ایران است که با قطعنامه 2231 به توافقی بینالمللی تبدیل شده و با وجود خروج آمریکا از آن، از منظر قواعد نمیتوان شاکله آن را بر هم زد.
پیشبینی میشود سیاست کاهش تنش در منطقه در دستور کار بایدن قرار گیرد. این رویکرد عربستان و محمد بنسلمان را برای پایانبخشی به جنگ یمن و اتخاذ رویکردی مسالمتآمیز در برابر ایران بهعنوان یکی از بازیگران مهم تحولات یمن، تحت فشار قرار خواهد داد. پیامهای متعدد ایران به عربستان در راستای این سیاست که بارها از سوی روحانی و ظریف اعلام شده، سیگنال مثبتی برای پیگیری این رویکرد از سوی بایدن و به نفع سیاستهای منطقهای و کاهش فشار بر ایران است که باید آن را به طور جدی دنبال کرد.
تلاش برخی از اعضای کنگره آمریکا در بازگشایی پرونده قتل خاشقجی در کنار رویکرد آمریکا درباره جنگ یمن از دیگر عوامل تأثیرگذار بر روابط عربستان و آمریکاست. محمد بنسلمان طراح و مجری این قتل فجیع در زمان ترامپ با استفاده از پول، لابی گسترده و دادگاه نمایشی بهاصطلاح عاملان آن، توانست از تأثیرات این قتل خود را مصون نگه دارد. زمزمههای گشودهشدن این پرونده در زمان بایدن هشداری جدی به محمد بنسلمان و آینده رهبری سیاسی این کشور است.
*********************************