صفحه نخست >>  عمومی >> پرسمان
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۵  ، 
کد خبر : ۳۳۰۸۹۴

دولت جوان انقلابي

ورود انقلاب اسلامي به دهه پنجم عمر پر برکت خود اقتضائاتي را به همراه دارد که بدون توجه به آن نمي‌توان در حرکت در مسير تحقق آرمان‌هاي انقلاب موفق بود. شايد مهم‌ترين اقتضاي آن را بايد در بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي جست‌وجو کرد که حکيم انقلاب اسلامي در آن بر «عظمت نقش نيروي جوان متعهّد» در پيشبرد گام هاي انقلاب اسلامي تأکيد ورزيده و ايشان را محور تحولات دهه‌هاي آتي پيش روي کشور دانسته‌اند. البته به فرموده ايشان «نه هر جواني؛ جواني که احساس تعهّد کند،‌ احساس مسئوليت کند.» در اين ميان بخش عمده انتظارات از جوانان مؤمن انقلابي حرکت مبتني بر منطق «آتش به اختيار» و در قالب «تشکل‌هاي خودجوش انقلابي» تصور مي‌شود. تعابير و توصيه‌هايي که رهبري نيز در طول سال‌هاي اخير داشتند در اذهان عمومي جوانان چنين رويکردي را القا مي‌کرد.

معظم له سيره حضرت امام(ره) را گوشزد مي‌کنند و مي‌فرمايند: «امام به جوانان اعتماد و اعتقاد داشتند. لذا مثلاً فرماندهان اوّليه سپاه پاسداران - که هسته اوّليه سپاه را اينها گذاشتند - اين مجموعه عظيم را تشکيل دادند و سپاه در جنگ آن همه نقش آفريد. وقتي اينها به امام معرفي شدند و امام اينها را شناختند، به هيچ وجه نگفتند که شما جوانيد، چطور مي‌خواهيد اين کار را بکنيد؛ نخير، بلکه استقبال هم کردند. يا مثلاً در کابينه شهيد رجايي، يک عدّه جوانان خيلي خوب بودند. اوّلين کابينه‌اي که جوانان را به معناي واقعي کلمه وارد مسئوليت کرد، کابينه شهيد رجايي بود.» (13/11/1377)

اما کلام رهبري در جمع دانشجويان که اولين روز خردادماه سال 1399 انجام شد، پيامي متفاوت و رنگ و بوي ديگري داشت! معظم‌له در بخشي از اين ديدار با برشمردن حرکت عمومي انقلاب مبتني بر بيانيه گام دوم، به موضوع راهکارهاي عملي تحقق نقش آفريني جوانان پرداخته و در نهايت مي‌فرمايند: «نتيجه‌ي اينها چه مي‌شود؟ اينجا من اين‌ جور يادداشت کرده‌ام که سرانجام [اينها]، کشاندن نسل جوان متعهّد به عرصه‌ مديريت کشور [است]، ... ورود در عرصه‌ي مديريت براي نسل جوان از اين راه‌ها اتّفاق مي‌افتد و طبعاً اگر نسل جوان وارد عرصه‌ مديريت شد، و مديران ارشد نظام از جمله‌ جوان‌هاي متعهّد [شدند] -که من گفتم جوان‌هاي متعهّد حزب‌اللهي، يعني واقعاً بايد حزب‌اللهي باشند؛ به معناي درست کلمه‌ حزب‌اللهي- آن وقت آن حرکت عمومي کشور طبعاً استمرار پيدا مي‌کند، سرعت پيدا مي‌کند و انجام مي‌گيرد.»

اين صراحت در باب ضرورت کشاندن نسل جوان متعهد حزب‌اللهي به عرصه مديريت کشور مي‌تواند نويدبخش تحولي بزرگ در عرصه اداره کشور باشد که نيازمند تأمل در ابعاد آن هستيم. به واقع آغاز دهه پنجم انقلابي اسلامي و پيوند آن با صدور بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي، افقي جديد را پيش روي جمهوري اسلامي گشاده است که بايد بدان به مثابه فرصتي براي پيشرفت و ارتقاي کشور نگريست. ميدان‌دار اين عرصه و موتور محرکه آن قرار است که جوانان مؤمن انقلابي باشند که با همت و اراده و توان جواني، اهداف انقلاب اسلامي را در مسير فتح قله‌هاي کشور، يک گام به جلو ببرند.

 

الف. اهميت و ضرورت جوانگرايي

1)     جواني و حرف هاي نو براي تحول

تغيير و تحول و زندگي در شرايط و دنيايي متفاوت، بطور طبيعي زاينده افکاري جديد خواهد بود. نسل جوان بطور طبيعي داراي ايده‌هاي نو براي اداره جامعه است؛ چرا که از منظرگاه متفاوت به مسائل مي‌نگرد و دنياي ذهني او متفاوت از پيشينيان است. اين ويژگي مي‌تواند مولد فرصت‌هاي مناسبي براي تحول و تکاپو در هر جامعه‌اي باشد. در کنار اين ظرفيت ذاتي، ميل به تحول و تغيير و پيشرفت نيز در جوانان موج مي‌زند. جوان در ابتداي پويايي زندگي است و انگيزه ها براي برخورداري از لذات زندگي و تجربه آزمون‌هاي متفاوت او را به جنب و جوش انداخته است. جوان مي‌خواهد جهان را آنگونه که مي‌پسند و در آرزوهاي خود مي‌پروراند بسازد و بر اين باور است که مي‌تواند!

دوران جواني را مي‌توان نقطه اوج تجلي اراده سالاري دانست. نيروي جواني برآمده از سه مؤلفه انرژي، اميد، ابتكار است که مي‌تواند آن را مبدل به موتور محرک جامعه کند. به فرموده رهبري: «جوان، سرشار از اميد و نشاط است و مايل است كاري به او محوّل كنند و آن را با شجاعت و خطرپذيري انجام دهد.» (13/8/1381) و محصول چنين شخصيتي بدون شک توليد افکار جديد و شنيدن سخن نو خواهد بود و اين همان چيزي است که مديريت کشور در دهه پنجم انقلاب اسلامي به آن نيازمند است.

2)     جواني و پيشراني

جواني با پيش‌قدمي و پيشراني نسبتي ديرينه دارد و تاريخ بشريت گواه صادقي است بر اين ادعا که جوانان همواره پيشگام تحولات مهمي سياسي – اجتماعي و حتي اقتصادي بوده‌اند. جوانان همانطور که در خيزش اسلامي ملت ايران و تداوم استقرار جمهوري اسلامي نقش‌آفرين بودند، امروز نيز پيشگام و پيشران حرکت انقلاب به سمت اهداف و آرمان‌ها به حساب مي‌آيند. اين پيشراني مي‌تواند تمام سرمايه‌هاي کشور را نيز در جهت پيشرفت کشور به خدمت آورد. به همين جهت رهبري معظم انقلاب اسلامي تأکيد دارند که «انديشه‌ پيران و فکر و تجربه‌ي آنها آن‌وقتي به کار مي‌آيد که حرکت جوانانه جوانان وجود داشته باشد؛ پيشران حرکت انقلاب، جوان‌ها هستند.» (3/9/1395)

انقلاب اسلامي که در فرآيند پنج مرحله اي خود براي رسيدن به تمدن اسلامي، اکنون در مرحله سوم تحقق دولت اسلامي قرار دارد، در اين مرحله نيز به مديران جواني نيازمند است که بتوانند به وظايف انقلابي خود عمل کنند. به واقع جوانان همانطور که در خيزش اسلامي ملت ايران عليه رژيم پهلوي و استقرار جمهوري اسلامي نقش آفرين بودند، امروز نيز پيشگام و پيشران حرکت انقلاب در شکل دادن به دولت اسلامي به حساب مي‌آيند. از نگاه رهبري «مجموع آحاد ملّت و کشور مأموريت دارند انقلاب‌شان را حفظ کنند؛ اين وظيفه‌ همه‌ ماست؛ امّا جوان پيشران است، موتور حرکت است.» (3/9/1395)

اينچنين پيشراني البته در هر جواني يافت نمي‌شود، لذا اين سؤال پيش مي‌آيد که «آن جواني که مي‌تواند پيشران حرکت عظيم کشور به سوي تمدّن نوين اسلامي باشد کدام جوان است؟ چه ‌جور جواني است؟ بنيه معنوي اينجا معنا پيدا مي‌کند؛ جواني که با انگيزه است، با ايمان است، با خِرد است، قدردان توان خويش است، اهل کار است، اهل ابتکار است، توکّل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد. درست نقطه مقابل آنچه دشمن در مورد جوان‌هاي ما مي‌خواهد؛ دشمن مي‌خواهد جوان‌هاي کشور ما بي‌انگيزه باشند،‌ بي‌ايمان باشند، بي‌اميد باشند، اسير شهوات باشند، تنبل باشند، بي‌کاره باشند، نق بزنند، کار نکنند، دچار اعتياد باشند، شکننده باشند؛ جوان‌هاي کشور را اين ‌جوري مي‌خواهند. هدف کارهايي که دارند روي جوان‌هاي ما انجام مي‌دهند اينها است؛ درست نقطه مقابل آن چيزي که ما لازم داريم.»(6/9/1398)

3)     توانا در پيشبرد اهداف

توانايي انجام کارها و برآمدن از وظايف و مأموريت‌ها هر چند امر مهم و ارزشمندي است، اما مديريت پويا و راهبردي نيازمندي توان بيشتري نيز هست و آن پيشبرد و هدفگذاري‌هاي جديدي است که مي‌تواند تضمين کننده آينده يک سازمان باشد و افق‌هاي روشن پيش روي حرکت يک مجموعه را آشکار سازد و با ريل‌سازي مناسب و به موقع اهداف و آرمان‌ها را دست‌يافتني کند. اين توان بطور ويژه‌اي در جوانان به واسطه روحيه تحول خواهي و رويکرد انقلابي و خلق و خوي ساختارشکنانه ايشان تمرکز يافته است که با مبسوط اليد شدن و قبول مسئوليت‌ها شکوفا خواهد شد. رهبر معظم انقلاب اسلامي از سالياني دور تأکيد دارند: «تجربه‌ من اين است كه اگر ما به جوان اعتماد كنيم - آن جواني كه شايسته دانستيم به او مسئوليت بدهيم و صلاحيتش را داشت؛ نه هر جواني و هر مسئوليتي - از غير جوان، هم بهتر و مسئولانه‌تر كار را انجام مي‌دهد؛ هم سريع‌تر پيش مي‌برد، هم كار را تازه‌تر و همراه با ابتكار بيشتري به ما تحويل خواهد داد؛ يعني روند پيشرفت در كار حفظ مي‌شود. برخلاف غير جوان كه ممكن است كار را بالفعل خوب انجام دهد، اما روند پيشرفت در آن متوقّف خواهد شد. غالباً اين‌گونه است.» (7/2/1377)

4)     توانا در حل مشکلات کشور

براي حل مشکلات و معضلات کشور راه‌هاي مختلف ارائه شده و نسخه‌هاي متنوعي پيچيده شده است. از يک منظر نظريات مطرح در اين باب را مي‌توان به دو دسته تقسيم کرد. دسته اول ديدگاهي است که وابستگي به بيگانه و بهره برداري از توان قدرت‌هاي بزرگ را راهکاري براي حل مشکلات کشور مي‌دانند و اعتماد به الگوي توسعه غربي را پيشنهاد مي‌دهند. ديدگاهي ديگر بر اتکا به خود و توان و استعدادهاي داخلي تکيه دارد و با محور قرار دادن دکترين «ما مي‌توانيم» نسخه‌هاي بومي را براي درمان دردها چاره‌ساز مي‌بيند. دال مرکزي چنين نگاهي، اعتماد به جوانان کشور و اميد به نيروي جواني است. جوانان در طول چهار دهه اخير نشانه داده‌اند که قابل اتکا هستند و نه تنها توانايي حل مشکلات کشور را با تدبير و سخت‌کوشي و تفکر و خوشفکري دارند، بلکه گاه تنها راه حل کشور نيز هستند! و به جز آنان کس ديگري توانايي حل برخي مشکلات کشور را نداشته است.  اين نوع باور به جوانان را مي توان در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامي مشاهده کرد. معظم له در بررسي اين دو الگوي توسعه چنين مي‌گويند: «سازش با آمريکا مشکلات کشور را حل نمي‌کند، بلکه افزايش خواهد داد؛ مشکلات سياسي‌اي اگر داشته باشيم، مشکل اقتصادي اگر داشته باشيم؛ مشکلات ما را خودمان بايد حل کنيم؛ مشکلات ما را شما جوان‌ها بايد حل کنيد.» (12/8/1395)

اين نگاه به جوانان که برآمده از اعتماد کامل ايشان به توانايي آنان است، امروز بايد به گفتمان فراگيري نزد مسئولان کشور نيز بدل شود و آثار خود را در دستگاه‌هاي مختلف نشان دهد، که يکي از نشانه‌هاي جوان‌گرايي در نيروي انساني و سپردن مسئوليت‌هاي بيشتري به جوانان است. نسلي که با خلاقيت و پويايي و ابتکار و پشتکار مي‌تواند بخش عمده‌اي از گره‌هاي ايجاد شده در بوروکراسي تنبل سازمان‌هاي مختلف را حل کند.

5)     اثبات استعدادها و توانايي در عمل

ادعاي جوان‌گرايي، ادعايي خام و بافته‌اي نظري و ذهني نيست که ما به ازاي خارجي نداشته باشد، بلکه با صراحت مي‌توان گفت جوانان با حضور در عرصه‌هاي مختلف، توانايي و کارآمدي خود را به اثبات رسانده و کارنامه درخشاني براي خود رقم زده‌اند. از نگاه رهبري «هر چه زمان به پيش مي‌رود، اميد ملت ايران به نسل جوانِ درس خوانده و بالنده‌اش بيشتر مي‌شود. جوانان اين ملت در همه ميدان‌ها توانسته‌اند برتري‌ها و درخشندگي‌هاي خود را به اثبات برسانند.» (27/11/1387)

معظم‌له يادآوري مي‌فرمايند: «اگر صحبتِ كارهاي فناوري پيچيده است، همين جوان‌ها هستند؛ انرژي هسته‌اي را هم جوان‌هاي ما دارند سر پا مي‌كنند؛ در سلول‌هاي بنيادي هم جوان‌هاي ما دارند فعاليت مي‌كنند؛ و در فناوري زيستي، فناوري نانو، و انواع و اقسام فناوري‌ها، هر جا مي‌رويم جوان‌هايند؛ جوان‌هايي كه نه دوران جنگ را ديدند، نه امام را ملاقات كردند، نه از اول انقلاب خاطره‌اي دارند. پس اين حركت، حركت پوينده و بالنده است. به ميدان عمل و خدمت و تلاش كه مي‌رسيم، همين حركت عظيم بسيج سازندگي را مي‌بينيم؛ به ميدان سياست و اعلام حضور كه مي‌رسيم، حركت 9 دي را مي‌بينيم، حركت 22 بهمن را مي‌بينيم، حضور عظيم در انتخابات را مي‌بينيم؛ اينها معناش چيست؟ معناش اين است كه امروز جوانان ما - كه اكثريت قاطع ملت ما هستند - و عموم ملت ما در همان جهت حركت انقلاب اسلامي و با همان ضرب دست انقلاب، رو به فزايندگي هستند، دارند پيش مي‌روند. (بيانات در ديدار جهادگران بسيج سازندگي‌ 31/6/1389)

رهبر معظم انقلاب تلاش دارند تا نمونه‌هاي فراواني از کارهاي بزرگي که از طريق جوانان انجام شده را به مسئولان کشور گوشزد کنند و حاصل فرآيند اعتماد به جوانان را براي ملت نيز رونمايي کنند. لذا در کلام ايشان مثال‌هاي متعددي از اين موفقيت ها بارها آورده شده است. نمونه بارز اين موفقيت ميدان توليد علم و فناوري است که معظم‌له تأکيد دارند: «هر جا که ما بر ابتکار و استعداد جوانان با انگيزه، مؤمن و مخلص تکيه کرديم و آنها را ارج نهاديم، چشمه‌هاي جوشان پيشرفت پديدار شد که پيشرفت‌هاي هسته‌اي، دارويي، سلول‌هاي بنيادي، نانوتکنولوژي و برنامه‌هاي صنعتي دفاعي نمونه‌هاي عيني اين واقعيت هستند.» (23/2/1393)

6)     ايستاده در برابر دشمنان

روحيه جواني با ايستادگي و زير بار زور نرفتن نيز سازگاري ممتازي دارد. جوان به واسطه آنکه کمتر تعلق دارد و روحيه محافظه کاري بر شجاعت و غرور و حريت جواني غلبه نکرده است، به ذات يک انقلابي است. لذا در برابر دشمن نيز جرئت و جسارت بيشتري از خود نشان مي دهد و همواره در صف اول مقابله قرار داشته است.

تقابل امروز جمهوري اسلامي با دشمن نيز که به روزهاي سخت و حساسي رسيده و استکبار جهاني با همه توان براي ضربه زدن به نظام اسلامي و ملت ايران به ميدان آمده است، نيارمندي ميدانداري جوانان است. مواجهه همه‌جانبه‌اي که با محوريت جنگ اقتصادي دشمن اين روزها شاهد آن هستيم، سناريوي چند لايه‌اي است که راه مقابله با آن نيز هوشمندي و تدبير مسئولان و ملت را مي‌طلبد. يکي از ملاحظات مهم در مقابله با اين جنگ اقتصادي بهره گيري از نبوغ و توانمندي جوانان است. جوانان کشور امروز نيز در صف اول مدافعان اين سرزمين قرار دارند. به تعبير رهبري: «امروز نيز جوانان ما با روحيه و حماسه‌اي شورانگيز مهياي دفاع، از دستاوردهاي انقلاب اسلامي‌اند. امروز نيز ملت ما و جوانان ما در همه‌ ميدان‌ها آماده‌اند تا از افتخارات خود دفاع كنند.» (17/11/1381)

جوانگرايي در مديريت و حضور جوانان متعهد حزب اللهي در امور تصميم‌گيري کلان کشور اين امتياز را براي کشور و ملت به همراه خواهد داشت که از تهديدات و ارعاب دشمن نهراسيده و شجاعانه در دفاع از حقوق ملت در عرصه هاي مختلف قدم بردارند.

 

ب. ملاحظات جوان‌گرايي

سخن گفتن با صراحت از ضرورت سپردن عرصه مديريت به جوانان را مي‌توان راهبردي ممتاز دانست که تحقق آن ضرورتي اساسي براي امروز و آينده کشور است و انتظار آن است تا زمينه‌هاي تحقق آن فراهم آيد. اين مهم در مسير تحقق نيازمند توجه به برخي ملاحظات اساسي است تا از مسير صحيح دچار افراط و تفريط نشود و اين فرصت تاريخي به خاطر برخي خطاها به تهديد بدل نشود. به واقع همين امر مقدس و ضروري نيز با آسيب و آفاتي همراه است که بي‌توجهي به آن مي‌تواند منجر به انحرافاتي در آينده مديريت کشور شود.

1)     مفهوم دقيق جوان‌گرايي

جوان‌گرايي مفهومي عام و کلي است که متناسب با هر مأموريت و مسئوليتي بايد آن را تعريف کرد. به عنوان نمونه نماز جمعه از جمله امور اجتماعي – سياسي است که خطيب آن بايد از شايستگي‌هايي از جمله صلاحيت علمي – فقهي، وجاهت و مقبوليت عمومي، اعتبار اخلاقي و ... برخوردار باشد. بدون شک جوان‌گرايي در نماز جمعه به معناي انتخاب ائمه جمعه 20 تا 30 ساله نيست! چرا که اين امر موجب ضعف نماز جمعه و کاهش حضور نمازگزاران خواهد شد. لذا بايد دقت کرد که برداشتي سطحي و قشري از جوان‌گرايي، اين تدبير راهبردي را دچار انحراف نکند.

رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي در توصيه‌هاي خود در اين زمينه که در ديدار تصويري با نمايندگان تشکل‌هاي دانشجويي صورت گرفت، اعلام داشتند: «من البتّه - همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکيد کردم و مکرّر هم گفته‌ام - به دولت جوان و حزب‌اللهي معتقدم و به آن اميدوارم و البتّه دولت جوان صرفاً به معناي اين نيست که بايد يک رئيس دولت جوان، آن هم مثلاً جوان به معناي ۳۲ ساله داشته باشد؛ نه، دولت جوان، [يعني] يک دولت سرِ پا و بانشاط و آماده‌اي که در سنيني باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور اين است. بعضي‌ها تا سنين بالا هم به يک معنا جوانند؛ حالا همين شهيد عزيزي که شما از او اسم برديد -شهيد سليماني، و بنده شب و روز به ياد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ايشان که خيلي جوان نبود؛ اگر دَه سال ديگر هم زنده مي‌ماند و بنده زنده ميماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همين جا نگه مي‌داشتم، يعني کنار نمي‌گذاشتم او را که جوان هم نبود. بنابراين بعضي اوقات افرادي که در سنين جواني هم نيستند، کارهاي جوانانه‌ي خوبي را مي‌توانند انجام بدهند. به ‌هر حال به نظر من علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزب‌اللهي و جوان مؤمن است که مي‌تواند کشور را از راه‌هاي دشوار عبور بدهد.»(28/2/1399)

2)     جوان‌گرايي و بهره گيري از تجربيات مجربان

در منطق رهبري تأکيد بر جوان‌گرايي در تضاد با بهره‌گيري از توان مجربان نيست. ايشان مجموعه‌اي را کامل مي‌بينند که اين دو در کنار هم جمع شده و مقوم يکديگر باشند. لذا وقتي نسبت به اين موضوع ابهام پيش مي‌آيد چنين مي‌فرمايند: «يک موضوع ديگري که بد نيست مطرح بکنم و اينجا يادداشت کرده‌ام، اين است که شنيدم سؤال مي‌شود که بنده در يک برنامه‌ تلويزيوني[1]  که ظاهراً اخيراً پخش شده، يک بار گفته‌ام که دولت جوان حزب‌اللهي بايد سرِ کار بيايد، يک بار هم گفته‌ام که صلاح نيست از مجرّبين استفاده نشود. بعضي‌ها گفتند چطور؟ اينها با هم نمي‌سازد. من عرض مي‌کنم نه، اينها با هم مي‌سازد، اينها با همديگر هيچ منافاتي ندارد. ببينيد، من معتقد به تکيه‌ به نيروهاي جوانم [و به اين] اعتقاد راسخ دارم؛ مال امروز هم نيست، از قديم بنده چنين اعتقادي داشتم. معناي اعتماد به نيروهاي جوان اين است که اوّلاً در برخي از مديريت‌هاي مهم کشور از جوان‌ها استفاده بشود و به جوان‌ها اعتماد بشود؛ ثانياً از ابتکارهايي که انجام مي‌دهند و حرکت اينها و حوصله و نشاط کار اينها استقبال بشود. گاهي اوقات جواني به همه جا مراجعه کرده، يک کار مهمّي را پيشنهاد کرده که مي‌تواند انجام بدهد، جواب نداده‌اند، مراجعه مي‌کند به ما؛ بعد که مي‌دهيم دست کارشناس، تصديق مي‌کند، مي‌گويد درست است، اين کار، کار مهمّي است و اين شخص مي‌تواند اين کار را انجام بدهد. خب من معتقدم که کشور بايستي از ابتکارات جوان‌ها، از نشاط جوان‌ها، از روحيه‌ي کار و پُرانگيزه‌ي جوان‌ها حدّاکثر استفاده را بکند؛ اينها بچّه‌هاي ما هستند، بچّه‌هاي کشورند و کشور حق دارد که از اينها استفاده کند. بنابراين، هم مسئله‌ مديريت‌ها است، هم اين [نکته]. منتها اينکه ما مي‌گوييم در مديريت‌ها از اينها استفاده بشود، معنايش اين نيست که نسل قبلي را بکلّي بشوريم بگذاريم کنار! نه، بر حسب اقتضا، يک جا مديريت يک جوان، يک جا مديريت يک فرد مجرّب و کارکشته. از اوّل انقلاب هم همين جور بوده؛ حالا بعضي‌ها گفتند که امام در تهران يک امام جمعه‌ چهل‌ساله را گذاشتند که اين حقير بودم؛ خب بله، همان وقت در کرمانشاه هم يک امام جمعه‌ هشتادساله را گذاشتند؛[2] در يزد و در شيراز و در مشهد و در تبريز و مانند اينها، علماي بزرگ، مرداني را که در حدود هفتاد سال سنّشان بود گذاشتند؛ اقتضائات مختلف است. در اوّل انقلاب امام بزرگوار در رأس سپاه يک جواني را گذاشتند که کمتر از سي سال داشت،[3] در رأس نيروي زميني ارتش مردي را گذاشتند که حدود شصت سال داشت؛[4] اقتضائات اين جوري است. يک جا اقتضا دارد که يک مدير جوان بر سر کار بيايد، يک جا اقتضا دارد که يک مدير مجرّب [بر سر کار بيايد]. حالا در مورد دولت جوان حزب‌اللهي ان‌شاءالله بعدها، نزديک انتخابات، بنده صحبت خواهم کرد؛ يعني حرف‌هايي دارم که بعد عرض مي‌کنم؛ امّا اينکه تصوّر بشود اگر ما گفتيم از مجرّبين استفاده بشود، با استفاده‌ي از جوانها منافات دارد، نه، اين هيچ منافاتي ندارد.» (19/10/1399)

به واقع استفاده از تجربه مديران گذشته، ملاحظه جدي است که در فرآيند جوان‌گرايي و چرخش نخبگان بايد براي آن تدبيري انديشيد. اين تجربه به مثابه سرمايه ارزشمندي است که محصول ساليان سال عقلانيت و تجربه و علم آموزي است که بايد در خدمت مديريت کشور قرار گيرد. در هيچ جاي دنيا چنين گنجينه ارزشمندي را به سادگي به هدر نمي‌دهند. براي اين کار بايد اتاق‌هاي فکر و تيم‌هاي مشاوره‌اي منسجم و مستمر تشکيل داد و از تجربيات مديران گذشته استفاده کرد و آن را در خدمت مديران جوان قرار داد. به واقع جوانان بايد پاي بر عمارت ساخته شده گذشتگان بگذارند و مسير را تا رسيدن به قله‌هاي پيشرفت و توسعه کشور ادامه دهند.

3)     جوان‌گرايي مبتني بر فرآيند و مکانيزمي منطقي

طراحي مکانيسمي براي چرخش نسلي و تربيت مديران جوان ضروري است. به واقع بايد فرآيندي مدت دار و نهادينه شده را طراحي کرد که هر مديري قبل از رسيدن به پايان مدت اشغال و خط بازنشستگي، در کنار خود مديران جوان کارآزموده و آماده به کاري را تحويل سيستم مديريتي کشور دهد تا با خيال راحت بتوان جايگزيني را براي وي انتخاب کرد. نبايد فراموش کرد که در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامي پذيرش مديريت‌هاي اجرايي کشور، جايگاهي براي کسب تجربه از طريق آزمون و خطا نيست و انتظار مي‌رود که مديريت‌ها با کمترين خطا همراه باشد. لازمه اين کار تصويب قوانيني اداري معطوف به تحقق اين مهم و پيگيري جدي و عملياتي کردن آن در سازمان‌هاي مختلف است. اگر اين اتفاق بيفتد، بدون شک بخش مهمي از مشکلات ناشي از تغيير مديريتي کشور حل شده و با گسست مديريتي در کشور مواجه نخواهيم بود.

4)     جوان‌گرايي و شايسته سالاري

نکته قابل ملاحظه ديگري که بايد در فرآيند جوانگرايي توجه کرد، آن است که در منطق رهبري جوان‌گرايي در تقابل با شايسته‌سالاري نيست. اينگونه نيست که بتوان با تأکيد بر جوان‌گرايي، شايستگان را حذف کرد يا آنکه امور را به دست جواني سپرد که شايستگي و تخصص انجام کاري را ندارد! بدون شک نگرش رهبري بر سپردن امور به جوانان شايسته و صاحب صلاحيت است و بايد نسبت به اين شاخص دقت لازم نمود تا رويکرد حکيمانه اتخاذ شده به فساد و ناکارآمدي نينجامد. به واقع جوان‌گرايي در چارچوب منطق شايسته‌سالاري قابل تحقق است و هر انحرافي از شايسته‌سالاري نقض غرض و خروج از مسير صواب خواهد بود.

5)     جوان‌گرايي و آفت آقازادگي

ملاحظه پاياني آنکه آفت ديگر جوان‌گرايي، آقازادگي است! واقعيت آن است که کسب قدرت و در اختيار داشتن مناصب کليدي، موقعيت حساسي است که بسياري براي دستيابي به آن چشم طمع دارند و حاضرند براي دستيابي به آن هر اقدامي کرده و خطوط قرمز فراواني را زير پا بگذارند. متأسفانه تجربيات تلخ سال‌هاي اخير حکايت از آن دارد که حضور انگشت شمار جوانان در مناصب مديريتي و تصميم سازي کشور، اغلب تحت نفوذ روابط ژنتيکي دو جريان سياسي غالب و آقازاده محوري بوده است. اين روند فسادانگيز مي‌تواند آينده فرآيند جوان‌گرايي در مديريت کشور را تهديد کرده و به انحراف بکشاند و به وضعيتي ضد آنچه انتظار مي‌رفت تبديل کند! براي مقابله با اين خطر از هم اکنون بايد چاره انديشيد و کاري کرد تا روند دستيابي به مديريت در کشور مبتني بر شايسته‌سالاري رقم بخورد و مسير براي سپردن امور به جوانان شايسته و صاحب صلاحيت فراهم آيد.

 

[نکته] - مستند غيررسمي

[1] - آيت‌الله عطاءالله اشرفي‌اصفهاني

[2] - سردار محسن رضايي

[3] - امير قاسمعلي ظهيرنژاد

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات