روزنامه کیهان **
چند نقطه عطف در جنگ ۱۰۰ساله / محمد ایمانی
1- قویترین سلاح ابر قدرتها برای تسخیر کشورها کدام است؟ وجود سیاستمدارانی است که از ملت خود، خلع قدرت و اراده کنند. ایران ما،80 سال قبل توسط قوای متفقین اشغال نشد، بلکه اشغالگری رونمایی شده در سوم شهریور 1320، در واقع با کودتای انگلیسیها در سوم اسفند 1299 کلید خورده بود. آنها رضاخان را سر کار آوردند و شماری از غربزدگان را در اطراف او گماشتند. فرسودگی تدریجی ریشههای مقاومت، 16 سال طول کشید تا اینکه متفقین ظرف سه روز و بدون کمترین زحمت، ایران را اشغال کردند. پس از آن هم، فرزند بیاختیارتر رضاخان را به جای او گماشتند و 37 سال دیگر به استعمار ادامه دادند. 57 سال از قرن چهاردهم هجری شمسی که تا چند روز دیگر به پایان میرسد، با این تسخیرگری پنهان و پیدا سپری شد.
2- «احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلماتهای عصر قاجار و پهلوی، در سِمَتهای مختلف در وزارت خارجه فعالیت کرد و سپس در سال ۱۳۲۸، از طرف محمد ساعد به معاونت نخستوزیری رسید. او درباره فضای تربیتی «مدرسه علوم سیاسی» پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان مینویسد «مدیران و معلمین، که اغلب شان فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطن پرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند، سرکلاس موضوع درس را کنار گذارده و راجع به اصل مقصود صحبت میکردند... روزی جناب سیدولیالله خاننصر که تشریح درس میدادند، فرمودند ایران مثل خزهای است که به دیوار چسبیده و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور ذکاء الملک (فروغی)، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». همین ذکاءالملک فروغی نخست وزیر رضان خان، به شاگردان گفته بود «آیا آستین لباس بدون دست می جنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بیاو نمیتواند حرکت کند»!
3- انقلاب اسلامی به اعتراف دشمنان آن، نقطه عطف تاریخ است. بنیامین نتانیاهو نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، 5 خرداد 1390 در کنگره آمریکا گفت: «اکنون زمان گذشته و لولای تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند. از گذرگاه خیبر [در عربستان] تا تنگه جبلالطارق [در مراکش] دگرگونی عظیمی در خاورمیانه در جریان است. باید به یاد داشته باشیم که شعله آرزوهای ما میتوانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقی که سال 1979 در ایران رخ داد.... باید بپذیریم نیروهای قدرتمندی وجود دارند که با الگوی مورد نظر ما معارضه میکنند». او یک سال قبلتر (مهر 1389) در پارلمان رژیم صهیونیستی گفته بود
«برنامه هستهای ایران با سرعت قطار تندرو پیش میتازد و ما مانند خودروی قراضه می خواهیم خود را به آن برسانیم و مهار کنیم».
4- در همان ایامی که نتانیاهو درباره گردش لولای تاریخ هشدار میداد،اندیشکده آمریکایی «شوراي آتلانتيك» در گزارشي اعلام كرد «ايران به صخره اي بزرگ در برابر آمریکا تبديل شده و فراتر از ظرفيت پاسخگويي موثر ماست». همچنین، روز 22 آذر 1390، نشستي با حضور 3 مشاور امنيت ملي در دولت هاي فورد، كارتر، بوش پدر و اوباما در «شوراي آتلانتيك» برگزار شد. بر اساس گزارش دویچه وله از این نشست، «برژينسكي، اسكوكرافت و جيمز جونز، همعقیده بودند که جهان در نقطه عطف تاریخی از هنگام فروپاشی شوروی قرار گرفته و جنبش فراگیر در خاورمیانه نشانه این دوره تاریخی است. برژینسکی گفت: ما نیازمند درک عمیقتر از چالشهای جهانی هستیم که آمریکا با آنها روبهرو شده؛ یکی از دلهرهآورترین موضوعات این است که ما در مقایسه با گذشته با چالشهای پیچیدهتری مواجه هستیم. درگیری نظامی با ایران دارای ابعاد فاجعهآمیز برای آمریکا خواهد بود».
5- غرب در 10- 12 سال اخیر، یک پروژه بزرگ را برای مهار ایران به اجرا گذاشت: «ایجاد آشوب سیاسی که تحریمهای فلجکننده از دل آن بیرون آمد؛ و دوم، بر کشیدن بانیان همان ضربه به عنوان جریانی که میتواند ایران را با مذاکره و واگذاری منابع قدرت ملی، از تحریمها نجات دهد». شاید هضم این ادعا که دشمن، تحریمها را با مشاهده آشوب 88 (دو قطبی سازی سیاسی) طراحی کرد، برای کسانی سنگین باشد. اما گستاخ شدن حریف به واسطه مشاهده دو قطبی شدگی طرف مقابل، پدیدهای رایج در دنیاست؛ چنانکه اخیرا «فرانسیس فوکویاما» در ریشه یابی جنگ اوکراین و جرئت روسیه به حمله گفت: «من فکر میکنم حمله پوتین، ناشی از درک او از ضعف آمریکا بود که برای هر ناظر خارجی آشکار است. سیاست خارجی ما به دلیل دوقطبی شدن باور نکردنی کشور، مختل شده. از این نظر، احتمالا تحولات 6 ژانویه (حمله حامیان ترامپ به کنگره به بهانه وقوع تقلب) یک رویداد بحرانی بود. پیش از آن، روسیه ممکن بود انتظار داشته باشد که بایدن، آمریکا را به نقش سابق خود برگرداند. حمله به ساختمان کنگره و تلاش بعدی برای عادی نشان دادن آن، ثابت کرد که چیزی عمیقاً پوسیده در جامعه آمریکا وجود دارد. آمریکا واقعاً ضعیف شده، هم در ادراک و هم در واقع. این ضعف، ویژگی جامعه بشدت قطبی شده است. اجماع قدیمی دوحزبی مبنی بر حمایت از نقش بین المللی قوی آمریکا در دنیا از بین رفته است. بحران اوکراین و سیاست ما در قبال آن را باید در درون جستوجو کرد».
6- خطرناکتر از منافذ برجام در تضعیف برنامه هستهای و ضمنا تشدید تحریمها، نقشه برجامیزاسیون بود. همان که رئیسوقت سرویس جاسوسی انگلیس به عنوان فرصت تدریجی نُرمالیزاسیون و انقلاب زدایی یاد کرد. در این فرآیند قرار بود شخصیت و اراده مستقل از دولت- ملت ایران مضمحل شود و پاسخ هر مطالبه ملی برای حل مشکلات متنوع، به دیدن دم کدخدا و التماس از او حوالت داده شود. سند این مدعا اظهارات برخی مدیران وقت است، مبنی بر اینکه ما در ایران فقط در زمینه پخت آبگوشت بزباش توانمندی داریم و برای حل مشکلات، از تولید و اشتغال گرفته تا آلودگی هوا و آب خوردن، باید تحریمها برداشته شود و بنابراین، باید برای برجامهای بعدی هم مذاکره کرد! این غفلت یا تغافل در حالی بود که «کریس بکمایر» معاون جان کری، سال ۹۴ در اوج هیجانات برجامی گفت: «ایران، به خاطر انقلاب ۱۹۷۹ تحریم است»!
7- همین موج غفلت و تغافل، بر سر برخی مدیران تاخته بود که آمریکای پسا برجام را طلبکارتر کرد. در این دوره، ادعا شد نه باید برنامه نظامی را گسترش داد و موشکی تولید یا آزمایش کرد، نه نیروگاه با سوخت فسیلی ساخت، نه مرگ بر اسرائیل گفت و نه نفوذ راهبردی در منطقه داشت و از متحدان خود حمایت کرد؛ چرا که آمریکا را میرنجاند! هنگامی هم که آمریکا به شکل متواتر، توافق را زیر پا میگذاشت، توجیه میشد. تا اینکه ترامپ کل توافق را زیر پا گذاشت و بررسیها آشکار کرد دولتمرد ارشد ما به مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا «تضمین» داده که «حتی در صورت خروج آمریکا و برگرداندن تحریم ها، ایران به برجام پایبند بماند»! (نشریه آمریکایی پولیتیکو، 22 اردیبهشت 97، سخنرانی موگرینی در کنفرانس اتحادیه اروپا). نباید تعجب کرد که «ریچاردهاویت» مسئول تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران»، 15 آبان 95 گفته باشد «توافق با ایران، یک نقطه عطف بود. ما باید دفتر نمایندگی خود را در تهران افتتاح، و مذاکره درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم».
8- نظام جمهوری اسلامی اما در گرماگرم مذاکره، از جنگ جاری دشمن غافل نشد، که این رهنمود امیر مومنان علیهالسلام است: «ولا تدفعن صلحا دعاک الیه عدوک... و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه، فان العدو ربّما قارب لیتغفل، فخذ بالحزم، و اتهم فی ذلک حسن الظن. از صلح با دشمن، وقتی او ترا بدان میخواند، رو مگردان... اما پس از صلح، کاملا از دشمن حذر کن، چه بسا که نزدیکی جوید تا غافلگیر کند. پس احتیاط را در پیش بگیر و حسن ظن را متهم شمار». درست در شرایطی که برخی خواص، استدلالهای دشمن درباره ضرورت کاهش نفوذ منطقهای و توانمندی نظامی ایران را تکرار میکردند، نظام به برکت رهبری حکیمانه رهبر انقلاب توانست نقشی تاریخ ساز در تحولات منطقه ایفا کند و دو جنگ تحمیلی به منطقه تحت عناوین جنگ جهانی چهارم و سوم را چنان مغلوبه سازد که مقدمهای برای عبور از جهان تک قطبی به جهان چند قطبی باشد. بر اساس همین فرآیند بود که روزنامه آلمانی تاگساشپیگل نوشت: «ایران پس از چهار دهه، به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است»؛ نشریه آمریکایی نشنال اینترست تاکید کرد: «تجربه ۴۰ ساله میگوید آمریکا باید از منطقه خاورمیانه خارج شود» و روزنامه واشنگتن تایمز خاطر نشان کرد «نفوذ آمریکا در خاورمیانه به خاطر طراحی و نفوذ ایران، رو به نابودی است».
9- طلسم فلجکننده «برجامیزاسیون» شکسته است. نشریه آمریکایی فارن افرز به تازگی نوشت «اختلافات رئیسجمهور فعلی ایران با سَلَف خود، چشمگیر است. سیاست خارجی بر بهبود روابط با همسایگان، روسیه و چین متمرکز شده، نه آمریکا و اروپا. رئیسی، اقتصاد ایران را وابسته نمیکند. او «اقتصاد مقاومتی» مد نظر رهبر ایران را پیگیری میکند». این نشریه، همچنین آبان ماه گذشته نوشته بود: «تهران در حال تدارک دور تازهای از سیاست خارجی تهاجمی است. ایران با باور اینکه واشنگتن بر پایه فریب و بیاحترامی رفتار میکند، بر اهرم سازی اقتصادی و نظامی علیه دشمن دیرین متمرکز شده است... احیای برجام، ستون اصلی دیپلماسی دولت جدید را تشکیل نمیدهد. بلکه موضع این دولت مبتنی بر دو اصل است: گسترش توانمندی برای مقابله به مثل سریع در برابر آمریکا در صورت تخطی از توافق و گسستن پیوند فرصت های اقتصادی با برجام از طریق ایجاد اقتصاد خودکفا و آسیا محور. مقامات ایران که از دسترسی به مزایای برجام محروم ماندهاند، اکنون با تقویت صنایع داخلی و تقویت روابط با قدرتهای نوظهور، به دنبال ایجاد اقتصاد مقاوم در برابر تحریمها هستند. ایران همچنین روی گسترش متحدانش در منطقه و نفوذ اقتصادی بیشتر تمرکز کرده است. مقامات ایرانی میگویند مذاکره کنندگان غربی، دستورالعملی برای طرح موضوعات دیگر، مانند نقش منطقهای و برنامه موشکی ایران دارند و این تاکتیکی برای گرفتن امتیاز بدون دادن امتیاز، و ممانعت از یک راهحل واقعی است. آمریکا در برابر تلاش ایران برای آزاد سازی گروگانها در لبنان، همکاری در سرنگونی طالبان در ۲۰۰۱ و پایبندی کامل به برجام، هیچ حسن نیتی نشان نداده. از این رو، دولت جدیدی پیش بینی میکند که توافق تازه، جرقه افزایش فشار آمریکا باشد تا ایران، سودی از توافق نبرد. راهبرد تهران، ایستادگی در برابر نفوذ آمریکا در تمام زمینهها و دادن پاسخ تهدید با تهدید پاسخ است».
10- تصورش را بکنید: اگر 80 سال قبل، به آن سرباز درمانده ایرانی در برابر اشغال کشورش توسط متفقین گفته میشد روزی میآید که ایران، متجاوزان را بشدت مجازات میکند و با موشکهای نقطه زن، پایگاههای شان را در هم میکوبد. حتی در خیال او هم نمیگنجید. باورکردنی نبود که ایران تو سری خور، روزگاری چنان قدرتمند شود که زهره از دشمنان بدرد. نتانیاهو بود که چند ماه قبل در «کنست» به نفتالی بنت گفت: «ایران به خوبی می داند ما ضعیف هستیم. به شهرکها و کشتی ما حمله کرد؛ اما هیچ پاسخی ندید. این یعنی، ضعف شما را شناسایی کرده و پیشروی میکند». حالا دو پایگاه عملیاتی آنها در منطقه با موشکهای دقیق نقطه زن در هم کوبیده شده است.
***************************************
روزنامه خراسان**
طرح صیانت و شورای عالی فضای مجازی/دکتر سید علی علوی
بالا خره دبیر شورای عالی فضای مجازی به صراحت از ناپخته بودن طرح صیانت که اکنون به «نظام تنظیم مقررات فضای مجازی» تغییر نام داده و در کمیسیون مشترک مجلس در حال بررسی است انتقاد و با تاکید بر کنار گذاشتن این طرح تصریح کرد :«همه ارکان دولت باید جدی تر وارد نظام تنظیم مقررات فضای مجازی شوند و طرح کاملی را ارائه کنند. این طرح به مشارکت فعال بخشهای مربوط در دولت نیاز دارد، فقط وزارت ارتباطات بخش مربوط در این طرح نیست. سازمان برنامه و بودجه، امور استخدامی و سایر وزارتخانهها هم میتوانند در این حوزه حضور داشته باشند». این سخنان دکتر فیروزآبادی درباره طرحی که چند ماه است تا حد زیادی فضای ذهنی مردم را به خود معطوف کرده از این منظر مهم و قابل توجه است که عملا فرایند ارائه این طرح و مرجع بررسی کننده آن را دچار نقص می داند .
صیانت از فضای مجازی وظیفه کیست؟
گسترش فزاینده فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی به ویژه شبکه جهانی اینترنت و آثار چشمگیر آن در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و لزوم سرمایهگذاری وسیع و هدفمند در جهت بهرهگیری حداکثری از فرصتهای ناشی از آن در جهت پیشرفت همه جانبه کشور و ارائه خدمات گسترده و مفید به اقشار گوناگون مردم و همچنین ضرورت برنامهریزی و هماهنگی مستمر به منظور صیانت از آسیبهای ناشی از آن اقتضا می کند که نقطه کانونی متمرکزی برای سیاست گذاری، تصمیمگیری و هماهنگی در فضای مجازی کشور بهوجود آید. به این مناسبت شورای عالی فضای مجازی کشور با اختیارات کافی به ریاستِ رئیس جمهور تشکیل میشود و لازم است به کلیه مصوبات آن ترتیب آثار قانونی داده شود.آنچه آمد بخشی از حکم رهبر انقلاب برای تشکیل شورای عالی فضای مجازی کشور است که در اسفند 1390 ابلاغ شده است.براساس این حکم متولی صیانت از آسیبهای ناشی از فضای مجازی و نقطه کانونی تمرکز برای سیاست گذاری و تصمیم گیری و هماهنگی در این زمینه ، شورای عالی فضای مجازی تعیین شده است.شورایی که ریاست آن برعهده ریاست جمهور و مصوبات آن در حکم قانون است.
حال سوال اصلی اینجاست:براساس چه سند یا حکمی این ریل گذاری تغییر کرده است و کار سیاستگذاری و تصمیم گیری در عرصه فضای مجازی از شورایی عالی به جای دیگری مانند کمیسیون مشترک صیانت در مجلس واگذار شده است؟و چرا برخی نمایندگان بدون در نظر گرفتن این نقش عملا وظیفه ای را به دست گرفته اند که به طور مشخص در حوزه تخصص و فعالیت شواری عالی فضای مجازی است. چرا که آنچه مشخص است براساس متن صریح حکم رهبر انقلاب متولی صیانت از آسیبهای فضای مجازی ، شورای عالی فضای مجازی ا ست نه کمیسیونی ویژه نمیتوان انکار کرد که شورای عالی فضای مجازی در 9 سال و 9 ماه از عمر خود کارامدی لازم را نداشته است اما آیا این نبود کارامدی که برای آن دلایل مختلفی میتوان برشمرد دلایل کافی برای کنار گذاشته شدن ساختار شورای عالی فضای مجازی را فراهم می کند ؟واقعیت این است که درباره کم و کیف طرح صیانت بحث های زیادی مطرح شده و در این مجال قصد پرداختن به آن نیست اما نقطه کانونی این یادداشت برآن است که بهنظر نگارنده یک اشکال فرایندی بر ورود برخی نمایندگان مجلس به این موضوع وارد است و آن یک جمله است؛ براساس حکم رهبر انقلاب نقطه متمرکز سیاستگذاری و تصمیمگیری و هماهنگی برای فضای مجازی کشور و صیانت از آسیب های آن باید شورای عالی فضای مجازی باشد نه هیچ جای دیگری.موضوعی که به نظر میرسد درباره طرح مهم و تاثیرگذار مجلس برای فضای مجازی کشور که به طرح صیانت مشهور شده ،مورد غفلت جدی قرار گرفته است. طرحی که به نظر می رسد ریشه در اختلافات نگاه دولت یازدهم و دوازدهم با مجلس یازدهم داشت .موضوعی که خود در عدم تشکیل منظم و موثر شورای عالی فضای مجازی کشور در 8 سال ریاست آقای روحانی بر این شورا مشهود بود اما به نظر میرسد با توجه به هماهنگی دیدگاه ها بین مجلس یازدهم و دولت سیزدهم تا حد زیادی دلایلی که باعث تولد طرح صیانت شده دیگر وجود ندارد. همان طور که دبیر شورای عالی فضای مجازی نیز در سخنان شب گذشته خود با اشاره به اینکه طرح صیانت برآمده از دغدغههای فرهنگی حوزه فضای مجازی بود که از سوی کمیسیون فرهنگی مجلس مطرح شد، تصریح کرد : در آن زمان کمیسیون فرهنگی مجلس فکر میکرد که دولت وقت که ریاست جلسه شورای عالی فضای مجازی را نیز برعهده دارد، در مقام سیاستگذاری و اجرا در این حوزه کارامدی ندارد و بر این اساس راه حل طرح صیانت در مقابله با ناکارامدی شورای عالی فضای مجازی پیشنهاد شد.»همانطور که روز گذشته نیز دیدگاه رئیس مجلس درباره این موضوع تشریح شد که به صراحت تاکید می کند «سیاستگذاری و تصمیمگیری درحوزه فضای مجازی بهعهده شورای عالی فضای مجازی است»بنابراین به نظر میرسد آقای رئیسی به عنوان ریاست شورای عالی فضای مجازی باید در موضوع طرح صیانت که عملا ایجاد یک سازوکار موازی با ساختار شورای عالی فضای مجازی کشور است ورود کند.
در هر صورت ایشان ریاست شورای عالی فضای مجازی را برعهده دارند و طبیعتا افکار عمومی و به ویژه ذی نفعان ،متولی قانون گذاری در این عرصه را این شورا می دانند .کوتاه سخن آنکه بهنظرمیرسد با توجه به تاکید دبیر شورای عالی فضای مجازی به عنوان نهاد تخصصی متولی این موضوع و برخی نشانه ها و نکات دیگر اجماع نسبی برای تغییر روند بررسی این موضوع فراهم شده است و می توان با خارج کردن بررسی طرح از روند فعلی که متاسفانه درگیر حواشی نیز شده و نه تنها از حمایت افکار عمومی برخوردار نیست بلکه به شدت مورد سوء ظن این افکار قرار دارد مسئله حکمرانی فضای مجازی را قاعده مند و در ریل گذاری اصلی خود قرار داد .
***************************************
روزنامه ایران**
یک حمله دو پیام/مسعود اسداللهی/تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا
حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از یک بُعد، حادثه و اقدام جدیدی از جانب جمهوری اسلامی ایران نیست، اما از منظر دیگر تفاوتهای بارزی با اقدامات مشابه گذشته دارد که میتواند معادلات را در خاورمیانه تحت الشعاع قرار دهد.
این اقدام جدید نیست زیرا از زمان شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، خط قرمزی برای صهیونیستها ترسیم شده بود مبنی بر اینکه اگر در سایه تجاوزات مکرر این رژیم به خاک سوریه صدمهای به نیروهای انسانی ایران وارد شود و افرادی از جمهوری اسلامی ایران به شهادت برسند، تهران قطعاً پاسخ لازم را خواهد داد.
با این تهدید ایران، رژیم غاصب صهیونیستی با وجود آنکه بعد از حملات مکرری که به خاک سوریه داشت، عنوان میکرد این حملات با هدف نیروها و امکانات نظامی ایران انجام گرفته است، اما در واقع حملات علیه ارتش سوریه بود. زیرا این رژیم میدانست اگر این حملات متوجه نیروهای ایرانی شود قطعاً با پاسخ جمهوری اسلامی روبهرو خواهد شد.
کما اینکه در پی تجاوز چند سال پیش رژیم صهیونیستی به خاک سوریه و شهادت هفت نفر از برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرودگاه «T4»، سردار سلیمانی به وعده خود، ذیل خط قرمز جمهوری اسلامی ایران پاسخ داد و در چهلمین روز شهادت برادران سپاه، حملات موشکی گستردهای به تأسیسات صهیونیستها در بلندیهای جولان اشغالی انجام گرفت.
اکنون نیز رژیم صهیونیستی در اقدام اوایل هفته خود با حمله به یکی از مراکز تجمع نیروهای مستشاری ایران در سوریه و شهادت دو نفر از برادران نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از خط قرمز خود عبور کرد و بنابراین در سایه همان معادله و خط قرمز، حمله موشکی سپاه به اربیل به نوعی پاسخ به آن حمله و تجاوز چند شب پیش صهیونیستها بود.
اما این بار واکنش ایران میتواند نقطه عطف جدیدی در تحولات منطقه باشد. زیرا آنچه از رفتارهای رژیم صهیونیستی برمیآید، این رژیم در شرایط کنونی منطقه سعی کرده است با عبور از خط قرمز جمهوری اسلامی ایران توان پاسخگویی تهران و میزان جدیت آن را برای حفظ خط قرمزهای همیشگی بسنجد.
لذا اگر ایران حمله موشکی بامداد یکشنبه را انجام نمیداد رژیم غاصب صهیونیستی این ارزیابی و برآورد غلط را داشت که جمهوری اسلامی توان پاسخگویی لازم به عبور تلآویو از خط قرمزهای ایران را ندارد.
ایران طبق همان وعده و خط قرمزی که سردار سلیمانی تعیین کرده بود پاسخ رژیم صهیونیستی را در هر زمان و مکانی که نفوذ اسرائیل جدیتر باشد، خواهد داد. زیرا هدف از پاسخ، موازنهسازی و بازدارندگی است. اکنون نیز با وجود آنکه مقامات اقلیم کردستان عراق بارها و بارها وجود هرگونه رابطه با اسرائیل و نفوذ صهیونیستها را در اقلیم منکر شدهاند اما قطعاً نمیتوان وجود رابطه تلآویو و اربیل را انکار کرد.
در بسیاری از مراسمها، جشنها و اجتماعات شاهد حضور همزمان مقامات اقلیم کردستان عراق و رژیم غاصب صهیونیستی و پرچم صهیونیستها و اقلیم در کنار همدیگر هستیم. بنابراین انکار و تکذیبهای مقامات اقلیم کردستان عراق تأثیری در اصل وجود این رابطه و نفوذ صهیونیستها در اقلیم کردستان عراق ندارد. پیام حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اربیل برای کلیه شخصیتها، احزاب و جریانهای عراقی کاملاً روشن است. اکنون مقامات اقلیم کردستان و دولت بغداد به روشنی دریافتند که جمهوری اسلامی ایران خطوط قرمز جدی در حفظ منافع و امنیت خود دارد و در رعایت آنها با هیچ کشور و بازیگری تعارف ندارد.
بنابراین هر کسی به عنوان نخست وزیر جدید عراق تعیین شود و هر دولتی که روی کار بیاید باید این خطوط قرمز ایران را رعایت کند، در غیر این صورت امنیت ملی عراق هم قربانی بازیگری مخرب صهیونیستها و امریکا خواهد شد.
علاوه بر این در هر نقطهای از جهان که امریکا حضور داشته باشد، رژیم غاصب صهیونیستی هم ولو در پوشش دیپلماتیک امریکاییها حضور دارد. لذا زمانیکه کنسولگری و پایگاه های نظامی آمریکا در خاک اقلیم کردستان با قدرت علیه منافع ایران عمل می کند یقین بدانید در پوشش نیروهای دیپلماتیک و یا حضور مستشاری نظامی آمریکا در اقلیم شاهد نفوذ و حضور صهیونیستها در خاک اقلیم کردستان عراق نیز هستیم، چون صهیونیست ها در هر جایی که منافعشان اقتضا کند حضور دارند. در عین حال متاسفانه حضور و نفوذ صهیونیستها در خاک اقلیم کردستان بسیار جدی است و یک سابقه بسیار طولانی دارد، به گونهای که برخی از اقدامات جاسوسی، تروریستی و خرابکارانه توسط اسرائیل از خاک اقلیم کردستان عراق انجام شده است.
بنابراین این پاسخ جمهوری اسلامی ایران برای حمله به مراکز آموزشی موساد در اربیل یک پاسخ مشروع بود. برای جمهوری اسلامی ایران مسلم است که هرجا منافع و امنیتش اقتضا کند، باید پاسخ لازم را بدهد. ضمن اینکه در شرایطی که ساختار سیاسی اربیل و بغداد توان دفاع از تمامیت ارضی خود را ندارند، ایران باید در صورت بروز هرگونه تهدیدی از جانب خاک عراق علیه خود این نقطه ضعف را پوشش دهد و تهدید مزبور را خنثی کند.
این تهدیدها اکنون بیش از هر زمانی باید مورد توجه قرار گیرد. حتی در زمان افرادی مانند ابراهیمجعفری، نوری مالکی و عادل عبدالمهدی که به عنوان نخست وزیر در رأس کار بودند و دولت بغداد قدرتمند بود، باز هم اقلیم کردستان عراق بدون توجه به رأی و نظر دولت بغداد اقداماتی را در دستور کار قرار میداد، چه برسد به شرایط کنونی که ما با حضور مصطفی الکاظمی شاهد یکی از ضعیفترین دولتها در بغداد هستیم. هرچند که اکنون مسأله بغداد نیست، بلکه مسأله حمایت واشنگتن است.
زمانی که شاهد حضور دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده در خاک اقلیم کردستان هستیم بیشک این شرایط کماکان با قوت ادامه پیدا خواهد کرد. چون مقامات اقلیم کردستان دستور کار خود را از بغداد نمیگیرند، بلکه از کاخ سفید میگیرند. پس مقامات اقلیم کردستان ارزشی برای آرا، نظرات و چراغ سبز دولت بغداد قائل نیستند، چرا که اینجا مهره و بازیگران تعیینکننده موساد،
سی آی ای و پنتاگون هستند.
عراق یکی از مهمترین همسایگان جمهوری اسلامی ایران است، لذا هرگونه تهدید و نفوذی از خاک عراق علیه جمهوری اسلامی ایران باید با دقت و جدیت لازم پاسخ داده شود. با این حال در یک سناریوی واقع بینانه و نه در یک نگاه ایدهآلیستی و غیرواقعی نمیتوان عنوان کرد که یک حمله موشکی به مراکز آموزشی موساد در اربیل میتواند توقفی در نفوذ صهیونیستها در اقلیم کردستان علیه منافع ملی و امنیت جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند.
اگر مشابه اقداماتی مانند حمله موشکی سپاه در دستور کار قرار گیرد و جدیت دیپلماتیک هم چاشنی کار شود کشورهای منطقه متوجه رعایت خطوط قرمز امنیتی و منافع ملی جمهوری اسلامی خواهند شد و همسایگان بخوبی در مییابند که هرگونه تلاش برای برقراری روابط با رژیم صهیونیستی با هدف تقابل با ایران برای آنها به یک رابطه پرهزینه تبدیل خواهد شد. در نتیجه به یک بازبینی و محاسبه هزینه و فایده برقراری روابط با صهیونیستها خواهند رفت. زمانیکه مسعود بارزانی بعد از شکست در همهپرسی اقلیم کردستان عراق، حاکمیت بر کرکوک را از دست داد هیچ گونه حمایتی از اسرائیل و امریکا شکل نگرفت، درست مشابه سناریویی که در اوکراین روی داد که، نه ناتو و نه امریکا به داد زلنسکی نرسیدند.
چرا که نگاه غرب و صهیونیستها به این افراد و کشورها صرفاً یک نگاه ابزاری است. حتی حکومت پهلوی که وابستگی جدی به امریکا داشت، به سمت برقراری و تعمیق مناسبات با صدام و رژیم بعث عراق رفت و تمام حمایت خود را از جریان ملامصطفی بارزانی کنار گذاشت، سرکوب و چالشهای جدی برای حزب دموکرات کردستان عراق شکل گرفت.
چرخه اتفاقات مشابه در طول سالها و دهههای گذشته به طور مرتب برای مقامات اقلیم کردستان عراق در حال تکرار است، ولی متأسفانه کردهای عراق هنوز این درس تاریخی را یاد نگرفتند که شاید آنها امید دارند به عنوان یک همپیمان با صهیونیستها، امریکا و غرب درآیند، اما قطعاً غرب، اقلیم کردستان را به عنوان یک همپیمان قبول ندارد، بلکه به آنها به چشم یک ابزار، اهرم فشار و برگ برنده نگاه میکند.
***************************************