همگرایی میدان و دیپلماسی در مذاکرات هستهای
فارغ از اینکه نتیجه تعاملات جدید ایران و اتحادیه اروپا درروند مذاکرات هستهای و بازخورد پیشنهادهای ایران به اروپاییها چه باشد، اما تا همینجا ایران توانسته است موفقیت دیگری از همگرایی میدان و دیپلماسی را تجربه کرده و با تأکید بر اصول و مبانی خود بر اثربخشی نهایی این راهبرد امیدوار باشد. تجربهای که در مقایسه با میدان گذشته که میدان جنگ و برخورد نظامی بود، این بار در حوزه مقابله با جنگ شناختی دشمن بود که علاوه بر تحریم اقتصادی، نظام محاسباتی مردم و مسئولان ایران را هدف گرفته بود و نهایتاً به آنجا انجامید که امریکاییها در عین اقرار به شکست از مردم ایران درروند فشار حداکثری، اذعان کردند که این مسیر به انزوای بیشتر امریکا در جهان انجامیده است.
باروی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران روند مذاکرات هستهای وارد مرحله جدیدی شد و این دولت در عین اهتمام بر پیگیری حقوق ملت ایران در این مذاکرات که به دلیل خروج ترامپ از برجام هزینههای زیادی را بر ایران تحمیل کرده بود، کوشید تا اداره کشور بهویژه برنامهها و فعالیتهای اقتصادی را از مذاکرات هستهای جدا کرده و تلاش کند تا بر چالش اصلی اقتصاد کشور در سالهای اخیر که همانا شرطی شدن اقتصاد به برجام بود غلبه کند.
تهیه ۴ سند بر اساس شروط تعیینشده از سوی رهبر مقام معظم اسلامی و قانون مصوب مجلس و ارائه آن به ۱+۴ بهعنوان دستور کار مذاکرات در آغاز کار دولت، نشاندهنده عزم ایران در اجرای یک مذاکره خوب بود، اما بهرغم ایران، طرف غربی طی یک سال گذشته همچون سالهای قبل تلاش داشت تا با تشدید فشارها و تحریمها و بحرانسازی داخلی و مدیریت افکار عمومی ایران از طریق استمرار یک جنگ پیچیده شناختی، ظرفیت و توان ایران را در مذاکرات کاهش داده و بتواند اراده و شروط خود را بر ایران تحمیل کند، بهگونهای که حتی ابزار آژانس انرژی هستهای را نیز بارها به کار گرفته و ایران را به نسبت به ارسال پرونده هستهای به شورای امنیت سازمان ملل تهدید کرده بود، که البته از این ترفند نیز طرفی نبسته و ایران از مواضع و اصول بر حق خود که همانا رعایت مصالح ملی و حقوق مردم ایران بود کوتاه نیامد.
در کنار این موفقیت دیپلماسی که البته ضعفهایی نظیر ضعف اطلاعرسانی به مردم و نخبگان بر آن سایه انداخته است، اما برخلاف دولت گذشته اقداماتی که در «میدان» انجام گرفت بر غنای دیپلماسی افزود و چنانچه بسیاری از مسئولان و رسانههای غربی نیز اعتراف دارند، ایران را در موضع ابتکار عمل قرارداد. برخی از این مؤلفهها عبارتاند از:
۱-هدایت روند مذاکرات توسط رئیسجمهور و همراهی همه دستگاههای مسئول با تصمیمات و سیاستهای مصوب.
۲-عزم جدی دولت و مجلس برای قطع ارتباط سیاستها، برنامهها و اقدامات اقتصادی کشور با روند مذاکرات با اتکا به ظرفیتهای درونی و اقتصاد مقاومتی.
۳- ایجاد ثبات در بازار داخلی و تداوم فروش نفت بهرغم تحریمها که تأمین ارز موردنیاز کشور را در پی داشته است.
۴-اجرای بزرگترین طرح اقتصادی کشور یعنی هدفمند کردن یارانهها در همین دوران، که نشانگر اعتمادبهنفس دولت و ثبات در نظام تصمیمگیری است که بهرغم برخی آسیبهای اولیه نظیر افزایش نرخ تورم، بهمرور آثار مثبت آن روشن میشود و مردم از ثمرات آن بهرهمند میشوند.
۵-گسترش روابط اقتصادی با کشورهای دوست و همسایه و جبران خلأ همکاری کشورهای غربی در تأمین نیازها و بازار صدور محصولات.
۶-اقدام عملی در گسترش روابط با دو قدرت چین و روسیه و زمینهسازی برای قراردادهای بلندمدت و سرمایهگذاریهای مشترک.
۷-اقدام عملی برای پیوستن به پیمانهای بینالمللی نظیر شانگهای، بریکس و... و شکستن تصور غربی مبتنی بر انزوای ایران.
۸- به ثمر نشستن روند پیشرفتهای هستهای ایران در تولید و نصب سانتریفیوژهای جدید در نقاط امن و افزایش میزان اورانیوم غنیشده ۲۰ و ۶۰ درصد که به تعبیر غربیها ایران را در حوزه توانمندی هستهای به نقطه گریز هستهای نزدیک کرده است.
۹-تداوم آزمایشهای موشکی و پهپادی ایران در این ایام وعدم ایجاد وقفه در آن.
۱۰-بیاعتنایی ایران به ضربالاجلهای تعیینشده توسط آژانس و یا اروپاییها درروند مذاکرات.
۱۱-عدم پذیرش هرگونه مذاکره پیرامون توان موشکی و یا نفوذ منطقهای ایران.
اما در کنار این همگرایی دیپلماسی و میدان در ماههای اخیر چند تحول مهم هم به وقوع پیوسته است که نهایتاً غربیها را وادار کرد تا با تعدیل مواضع خود درروند مذاکرات هستهای بخشی از شروط ایران را بپذیرند و نتیجه آنکه در این دوره جدید از مذاکرات در ۱۲ مرداد به مدت ۴ روز در وین برگزار شد، در قالب یک متن جدید از سوی اتحادیه اروپا به ایران و امریکا پیشنهاد شد و درنهایت وزارت امور خارجه ایران دوشنبهشب مورخ ۲۴ مردادماه نظرات و پیشنهاد اصلاحی خود را در مورد متن مذکور برای اتحادیه اروپا ارسال کرد.
تحولات مؤثر در تغییر نگاه غرب را در چند محور میتوان برشمرد:
۱- ناتوانی غرب در اثرگذاری بر روندهای داخل ایران و ایجاد بحران داخلی متأثر از تشدید فشارها و تحریمها.
۲-تأثیر جنگ اوکراین و تحریم روسیه در رشد قیمت جهانی نفت، کاهش ذخایر نفت استراتژیک امریکا و پیشبینی وقوع یک بحران انرژی در جهان بهویژه برای کشورهای اروپایی در ماههای آینده.
۳- روند افزایش تورم جهانی و درگیر شدن چندین کشور اروپایی با بحران داخلی و سقوط دولتهای آنها که تداوم افزایش قیمت نفت میتواند به این بحران دامن بزند. امید غرب به این است که ورود نفت ایران به بازار جهانی میتواند در مهار این بحران مؤثر باشد.
۴- شکست بایدن در سفر منطقهای برای تشویق کشورهای منطقه برای افزایش میزان تولید نفت برای جلوگیری از بحران پیشرو.
۵- تحولات داخلی امریکا و تلاش این کشور برای جلوگیری از شکست دموکرات در انتخابات آینده به امید موفقیت در مذاکرات هستهای.
مجموعه تحولات فوق، غرب را برای رسیدن به یک توافق برای جلوگیری از روند پیشرفتهای فعالیت هستهای ایران و حل بحران پیش روی انرژی امیدوار کرده و به ارائه متن مذکور از سوی اروپا منجر شده است، که در آن در عین رعایت برخی از شرایط ایران، اما برخی از ضعفها هنوز در متن پیشنهادی برای حلوفصل پرونده هستهای وجود دارد و ایران پیشنهادهای خود را در مورد این متن پیرامون حلوفصل پرونده مطالعات ادعایی (P M D)، تضمین تعهدات امریکا و لغو تحریمها بهطرف اروپایی اعلام کرده است.
تردیدی وجود ندارد که به دلیل سلطه صهیونیستها بر نظام تصمیمگیری امریکاییها و اروپاییها درنهایت ممکن است آنها از راههای گریز برای کارشکنی در توافق استفاده کنند و انتظاری غیرازاین، سادهلوحانه است؛ بنابراین رعایت الزاماتی چند موقعیت ایران را در پیگیری راهبردها و سیاستها مستحکمتر میکند: الف:صیانت مردم و نخبگان از جنگ روانی دشمن بااطلاع رسانی درست و بهموقع. ب:تداوم انسجام در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری و پرهیز از اعلام موضع ناهماهنگ برخی از مسئولان و نمایندگان که برای دامن زدن به اختلاف در داخل مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. ج:ایستادگی در برابر فزونخواهیهای غرب شرط اول موفقیت است بنابراین همچون «میدان مقاومت» که البته الگوی ایران برای پیگیری مذاکرات هستهای در دولت جدید بود، شرط اول موفقیت، تولید قدرت در عرصههای مختلف مرتبط با این حوزه است. د:تنها در سایه یک ایران بزرگ و مقتدر، یک توافق خوب در سایه مدیریت هوشمندانه با اتکا به ظرفیتها و منابع داخلی قابلدستیابی است. ه:تردیدی در این نباید داشت که استمرار راهبرد کنونی، مقوم ارتقای نقش ایران در نظم جدید جهانی خواهد بود. و:روند اقدام ایران در ماههای اخیر باید طرفهای مقابل را به این جمعبندی رسانیده باشد که ایران دیگر اجازه زیادهخواهی را به آنان نخواهد داد و این میتواند در زمره آخرین فرصتها درروند مذاکرات باشد.
کلاف سردرگم اصلاح قانون بانک مرکزی
طرح اصلاح قانون بانک مرکزی در شرایطی پس از تصویب کلیات آن در صحن علنی مجلس در اردیبهشت سال گذشته، اکنون با نهایی شدن جزئیات آن در کمیسیون اقتصادی، در دستور کار صحن علنی مجلس قرار گرفته است که پنج نفر از روسای کل بانک مرکزی در دورههای گذشته و چند ده نفر از معاونان و مدیران بانک مرکزی و نظام بانکی در سالهای گذشته، با انتشار نامه ای، خواستار توقف بررسی این طرح در مجلس و ارائه مهلت به دولت برای تدوین لایحه در این باره شدند. واقعیت این است که قانون پولی و بانکی کشور که عملا قانون نحوه اداره بانک مرکزی است، مصوب 50 سال قبل است و طی این سالها جز برخی اصلاحات جزئی، عملا همین قانون نحوه فعالیت بانک مرکزی را مشخص میکرده است! طی 15 سال اخیر به دلایل زیر، ضرورت تغییر در قانون مادر نحوه اداره بانک مرکزی مطرح شده است: *تحولات فضای اقتصاد و گذشت فاصله زمانی بسیار زیاد از تصویب قانون فعلی و مشخص شدن اشکالات این قانون. *شکل گیری بانکهای خصوصی از سال 1381 و سپس خصوصی سازی نصفه و نیمه چند بانک بزرگ دولتی در سالهای 86 و 87 که قواعد جدیدی را برای مدیریت نظام بانکی در مقایسه با دوره حاکمیت مطلق بانکهای دولتی میطلبد. *ضعف عملکرد بانک مرکزی در مواجهه با تخلفات بانکها به ویژه بانکهای خصوصی ناتراز که خروجی آن در زیان انباشته هفت بانک خصوصی و ناترازی جدی چند بانک با تبعات اقتصادی سنگین قابل مشاهده است. *ناتوانی بانک مرکزی در مواجهه با استقراض دولت از این بانک و افزایش نقدینگی. *ناتوانی بانک مرکزی در سیاست گذاری ارزی مستقل با هدف جلوگیری از سقوط شدید ارزش پول ملی.و. ... 15 سال قبل در دولت نخست احمدی نژاد، برای اولین بار، اصلاح نظام بانکی به عنوان یکی از هفت محور طرح تحول اقتصادی مطرح شد اما در عمل همه محورهای آن طرح از جمله اصلاح نظام بانکی، در سایه هدفمندی یارانهها محو شد تا در عمل، پرونده اصلاح نظام بانکی به دولت روحانی برسد. با این حال موضوع در دولت روحانی به قدری کند پیش رفت که جمعی در مجلس از جمله دکتر حسین زاده بحرینی، نماینده مردم مشهد، پیگیر تدوین طرحی در این باره شدند. این طرح در مجالس دورههای نهم و دهم پیگیری شد و حتی در سال پایانی هر دو دوره، در کمیسیون اقتصادی نیز بررسی و نهایی شد اما در عمل به صحن علنی نرسید تا کار به سرانجام نرسد و طبق آیین نامه داخلی مجلس، کار بررسی طرح در دوره بعدی مجلس شروع شود. در مجلس یازدهم، بررسی طرح زودتر آغاز شد و پس از تصویب کلیات طرح در صحن علنی مجلس در اردیبهشت سال گذشته، اکنون جزئیات طرح که در کمیسیون اقتصادی نهایی شده، در دستور کار صحن علنی مجلس قرار دارد و پیش بینی میشود، طی هفتههای آینده بررسی آن آغاز شود. واقعیت این است که بانک مرکزی در 15 سال اخیر عملا اقدام ایجابی خاصی برای بررسی و نهایی شدن طرحهای اصلاح نظام بانکداری نداشته و عمدتا منتقد آن تلاشها نیز بوده است. در دورههای مختلف، از جمله دولت قبل، ادعای تدوین لایحهای در این باره مطرح شد ولی این لایحه هیچ گاه در دولت نهایی نشد و مشخص است که به ویژه بدنه دولت از جمله بانک مرکزی، دغدغهای در این باره ندارد. درباره دلایل مخالفت دولتهای قبلی و متولیان سابق بانک مرکزی با این طرح به صورت خلاصه میتوان کاهش دخالت دولت و حذف تعارض منافع مدیران بانکی و پدیده درهای گردان بین بانکها و بانک مرکزی را به عنوان ریشه این مخالفتها بیان کرد. کوتاه سخن این که مدیران سابق بانک مرکزی به ویژه افرادی که سالها وظیفه داشتند قانون قدیمی مربوط به بانک مرکزی را اصلاح کنند و در برابر نتایج وحشتناک آن احساس مسئولیت داشته باشند، پس از سالها سکوت و بی عملی برای اصلاح قانون بانک مرکزی، اکنون به اقدام صورت گرفته از سوی مجلس انتقاد وارد میکنند. واقعیت این است که حتما دولت و بانک مرکزی میتوانستند ورود کارشناسانه تری به موضوع اصلاح قانون بانک مرکزی داشته باشند اما همین منتقدان امروزی که سالها در دولت حضور داشتند، جز اتلاف وقت، اقدامی برای اصلاح قانون بانک مرکزی انجام ندادند. در نتیجه، تعلل چندین سالهای که میتوان آن را ناشی از تعارض منافع دولتهای قبل و بانک مرکزی در قبال این اصلاح دانست موجب شد مجلس دست به کار شود. اکنون هم بهترین رویکرد نه نفی این تلاش مجلس که تلاش برای ارائه نظرات کارشناسی و تبدیل این طرح به مصوبهای اثرگذار برای اصلاح بهتر نظام بانکی است.
غذای کپکزده انگلیسی و میز برجام(یادداشت روز)
این روزها برخی فعالین و رسانههای مدعی اصلاحات در داخل همصدا با رسانههای معاند از جمله بیبی سی فارسی، صدای آمریکا و اینترنشنال سعودی با تخطئه خطوط قرمز ایران در مذاکرات هستهای، اینگونه القاء میکنند که تیم مذاکرهکننده کشورمان در حال فرصتسوزی است. این طیف همزمان مدعی است که این ایران است که به احیای برجام نیازمند بوده و طرف آمریکایی و اروپایی اصلا نیازی به احیای برجام ندارند و صبر و تحمل طرف غربی هم حدی دارد و تا پشیمان نشدهاند، احیای برجام را با عبور از خطوط قرمز کلید بزنیم و ماجرا را بیش از این کِش ندهیم.
اما آیا واقعیت چنین است؟! آیا آمریکا و اروپا هیچ نیازی به برجام نداشته و صرفا از سرِ دلسوزی برای مردم ایران، پیگیر وضعیت برجام هستند؟! راستی؛ اکنون وضعیت در کشورهای غربی و از جمله اروپا چگونه است؟! به این موارد توجه کنید:
«اینطور نیست که همه غذاهای کپکزده بد باشد. برخی محصولات فاسد و غیرقابل استفاده هم وجود دارند که خوردن آنها بیخطر است.»؛ این توصیه روزنامه «دیلی اکسپرس» خطاب به مردم انگلیس است. این روزنامه انگلیسی به شهروندان در این کشور توصیه کرده که «غذای کپک زده بخورید»!
«در حمام فقط به شستن چهار ناحیه از بدن اکتفا کنید؛ اگر میخواهید پوتین را آزار دهید فقط این چهار ناحیه از بدن را بشویید: کشاله ران، زیر بغل، پاها و باسن. صرفهجویی در آب، به آلمانیها اجازه میدهد تا آزادی (اوکراین) را نجات دهند»؛ این هم توصیهای منتسب به دولت آلمان است که در قالب یک پوستر و طرح گرافیکی به شهروندان در این کشور توصیه شده است. «کراوات نزنید تا در مصرف انرژی صرفهجویی شود»؛ این نیز توصیه نخستوزیر اسپانیا خطاب به مردم این کشور است.
رسانههای اروپایی شهروندان خود را به خوردن غذای کپک زده و اکتفا کردن به شستن زیربغل و... در حمام توصیه میکنند. اینها مصادیق جدید «سبک زندگی در اروپا» است. اروپا اکنون حداقل با 3 بحران دست و پنجه نرم میکند؛ بحران انرژی، بحران خشکسالی و بحران در مواد غذایی.
براساس اخبار منتشر شده در رسانههای غربی، در حدود 2 ماه اخیر بیش از 4 هزار و 600 مورد مرگ و میر ناشی از گرمازدگی در کشورهای آلمان، انگلیس، اسپانیا و پرتغال ثبت شده است. براساس گزارشهای مذکور، در اروپا فقط 20 درصد خانهها دارای تهویه مطبوع هستند و حدود 80 درصد واحدهای مسکونی فاقد دستگاه تهویه مطبوع است.
اخیرا نشریه گاردین انگلیس گزارش داده که در جنگلهای سرتاسر اروپا، منطقهای معادل یک پنجم کشور بلژیک درگیر شعلههای آتش است و به گفته کارشناسان موجهای متوالی گرمای شدید و خشکسالی تاریخی در این قاره احتمالاً باعث ثبت رکوردی جدید در زمینه نابودی جنگلها در اثر آتشسوزی را رقم میزند.
براساس گزارش منتشر شده از دادههای سیستم اطلاعات آتشسوزی در جنگلهای اروپا (Effis) در حدفاصل ژانویه(دی ماه 1400) تا اواسط آگوست سالجاری میلادی(24 مرداد) حدود 659541 هکتار از اراضی طبیعی سراسر این قاره در آتش سوخته است که بیشترین میزان تخریب ثبت شده برای این بازه زمانی از زمان شروع ثبت اطلاعات در سال 2006 است.
همچنین فدراسیون صنایع آلمان (BDI) در بیانیهای هشدار داده است که به خاطر خشکسالی و کاهش سطح آب رودخانه راین بسیاری از تولیدکنندگان این کشور با مشکل جدی و حتی تعطیلی کامل روبهرو هستند. روزنامه گاردین نیز با انتشار گزارشی به تشریح خشک شدن رودخانههای قاره اروپا پرداخت و به نقل از دانشمندان هشدار داد که اروپا میتواند شاهد بدترین خشکسالی در 5 قرن اخیر باشد.
این روزنامه انگلیسی در توصیف وضعیت اسفناک رودخانههای اروپایی نوشت: «در بخشهایی از رود لوار میتوان با پای پیاده از آن عبور کرد؛ طولانیترین رود فرانسه هیچگاه اینقدر آرام جریان نداشت. رود راین به سرعت برای قایقهای در رفت و آمد غیر قابل عبور میشود. در ایتالیا، عمق رود پو ۲ متر کمتر از حد معمول است و در حال فلج کردن محصولات کشاورزی است. صربستان نیز از طرف دیگر در حال لایروبی رود دانوب است.» گاردین اوضاع را در سراسر اروپا اینگونه توضیح میدهد که خشکسالی سطح آب رودخانههای بزرگ را به جریان کم کاهش داده و درست همزمان با کمبود عرضه و افزایش قیمتها احتمال عواقب فاجعهبار برای صنعت، انرژی، تولید غذا و حملونقل را به وجود آورده است.
موج شدید گرما در اروپا و خشکسالی گسترده موجب شده که کشورهای اروپایی از تولید برق هستهای و آبی باز بمانند. بر همین اساس کشورهای اروپایی در یک عقبگرد تاریخی و فاحش به زغال سنگ برای تأمین برق روی آوردهاند.
رسانههای فرانسوی گزارش دادهاند که در حال حاضر بیش
از ۱۰۰ شهر در فرانسه به آب آشامیدنی متکی هستند که توسط کامیون حمل میشود. شرکت تامین آب «تیمز واتر»- که 15 میلیون مشتری در انگلیس دارد- نیز به مشتریان خود درباره طرح توزیع آب بستهبندی و جیرهبندی شده در صورت لزوم هشدار داده است.
در حالی که مردم اروپا در دمای سوزان تابستان برای کارهای مختلف خود از گاز و دیگر انرژیها استفاده میکنند، باید به فکر روزهای سرد زمستان نیز باشند. کارشناسان پیشبینی میکنند اروپا زمستان سختی را در پیش داشته باشد. اواخر هفته گذشته «ماگدالنااندرسون» نخستوزیر سوئد گفت: «ما در بخش انرژی به شرایطی مانند اقتصاد جنگی رسیدهایم، زیرا بهای برق و گاز در این کشور تا سطح بیسابقهای بالا رفته است.» شبکه «سی ان ان» نیز در گزارشی نوشت: «مسئولان خدمات بهداشت ملی در انگلیس اعلام کردهاند که بسیاری از مردم زمستان امسال باید بین وعده غذایی خود و یا گرم نگاه داشتن خانههایشان در مقابل سرما یکی را انتخاب کنند.»
در حال حاضر اروپا و آمریکا برای سپری کردن زمستان سخت امسال شدیدا به کاهش قیمت نفت نیازمند هستند. در این شرایط، احیای برجام از یکسو به کاهش قیمت نفت منجر شده و از سوی دیگر با کنار رفتن موقتی تحریم نفت ایران، میزان عرضه نفت نیز در بازارهای جهانی افزایش مییابد.
شاید برخی بگویند که این بهترین فرصت برای ایران جهت احیای برجام است؛ چرا که همزمان با خلاص شدن اروپا از «زمستان سیاه»، ایران هم با درآمدهای هنگفت بابت فروش نفت، میتواند گشایش اقتصادی در داخل رقم بزند. اما این تصور کاملا سهلاندیشانه و غیرواقعی است؛ چرا؟! به این دلیل که آمریکا و اعضای اروپایی برجام (انگلیس، فرانسه، آلمان) به خوی سلطهگری و غارتگری و عهدشکنی اعتیاد دارند.
تجربههای مختلف در سایر کشورها و همچنین تجربه برجام در سالیان گذشته ثابت کرده که آمریکا و تروئیکای اروپا به محض آنکه خرشان از پل گذشت، به ریش طرف مقابل خندیده و تمامی تعهدات خود را زیر پا میگذارند.
ایران در حال حاضر بدون برجام و بدون FATF هم صادرات نفت خود را افزایش داده، هم درآمدهای نفتی خود را وصول میکند و هم صادرات غیرنفتی را افزایش داده است. پس بنابر دلایل مذکور و دلایل متعدد دیگر- که از حوصله این مطلب خارج است- ایران اکنون در پرونده برجام در موضع برتر قرار گرفته و این آمریکا و اروپا هستند که به احیای برجام نیازمندند.
اما نکته اینجاست که آمریکا و اروپا از طریق رسانههای خود و رسانههای جریان غربگرا در داخل در پی جازدن نیاز خود تحت عنوان «امتیاز ویژه» به ایران هستند. خوشبختانه تیم مذاکرهکننده دولت سیزدهم بدون تاثیرپذیری از هیاهوی رسانهای جریان مدعی اصلاحات، بر شروط اساسی و به عبارتی خطوط قرمز ایران برای احیای برجام پافشاری کرده است.
در ماههای اخیر اروپا تحت فشار آمریکا حداقل دو مرتبه خودزنی و خودکشی کرده است؛ یکبار هنگامی که با زیادهخواهی در پی آن برآمد که ناتو را به اوکراین گسترش دهد و در نتیجه روسیه را وادار به حمله کرد. نوبت دوم زمانی که خلاف منافع راهبردیاش، جنگ و تحریم انرژی با روسیه را به راهانداخت، در حالی که واردکننده انرژی است.
حالا این آمریکا و اعضای اروپایی برجام هستند که باید شروط اساسی ایران از جمله لغو تمامی تحریمها به صورت دائم، ارائه تضمین معتبر و راستیآزمایی را پذیرفته و پرونده ادعایی درباره تسلیحات هستهای ایران را برای همیشه مختومه اعلام کنند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است و آن اینکه بهتر است جریان غربگرا یکبار هم که شده از موضع حقارت خارج شده و چشمان خود را بر «غرب بدون روتوش» باز کند. یک سؤال؛ اگر یک مقام ایرانی یا یک رسانه دولتی خوردن مواد غذایی کپک زده و یا اکتفاکردن به شستن زیر بغل در حمام را توصیه میکرد، مدعیان اصلاحات چه میکردند؟! چرا این طیف اکنون در مقابل وضعیت اروپا و آمریکا روزه سکوت گرفته است؟! این رفتار چه نسبتی با منافع ملی دارد؟! / مسعود اکبری
سرگردان ميان شد و نشدها
ژوبین صفاری
جامعه ايران امروز بيش از هر چيز در حالتي از انتظار و تعليق قرار دارد. انتظار براي به نتيجه رسيدن يا نرسيدن برجام، افزايش يا عدم افزايش حقوق، بالا يا پايين رفتن قيمت ها، انجام يا عدم انجام رتبه بندي معلمان، محدود شدن يا نشدن دسترسي به اينترنت، وضعيت يارانه نقدي يا کالابرگ، واردات خودرو و بسياري از موارد ديگر همه سوالهاي بي جوابي است که در ذهن مردم مرور ميشود.
به بيان ديگر قشري از جامعه نيست که منتظر و معلق ميان شد و نشد امري در کشور باشد. تقريباً اکثريت مردم در حالتي از تعليق قرار دارند که حتي نميتوانند چشم انداز هفته آينده خود را به درستي ترسيم کنند.
اين مسئله البته در سپهر اقتصادي هم نمود عيني تر و مخرب تري دارد؛ چرا که يکي از فاکتورهاي اصلي براي سرمايهگذاري پيش بيني پذير بودن اقتصاد است.
واضح است که سرمايه گذار اگر هر روز با دستورالعمل جديد، نوسان تازه و تصميمهاي عجيب روبرو شود، ترجيح خواهد داد سرمايه خود را به جاي امن تري منتقل کند. در اين وضع سرمايه گذاري بر روي بازارهاي غير مولد رشد کرده و طبقهاي رانتير شکل ميگيرد که با اتصال به راههاي ميانبر و افراد با نفوذ، سعي در موج سواري در اين فضاي غيرشفاف ميکند. چنان که در سالهاي گذشته نيز اين اتفاق رخ داده که شايد بتوان از «عدم شفافيت» به عنوان متغير اصلي بروز اقتصاد رانتي نام برد.
اين تعليق البته بار رواني سختي هم براي جامعه دارد. در واقع گو اينکه مردم در تونل تاريکي قرار دارند که براي برداشتن هر قدم خود مجبورند با نور نامطمئنِ احتمالات قدم برداشته بدون اينکه از موانع جلوي پاي خود خبر داشته باشند. در حالي که دولت به عنوان مجري اصلي تمام برنامهها نياز است تا به طور شفاف از تصميمها و کنشهاي خود در عرصههاي مختلف با مردم سخن بگويد، اما مردم را همچنان با پاسخهاي مبهم و کلي معلق نگه ميدارد. گواه اين مدعا ميزان اقبال مردم به خبرهايي است که تکليف آنها را براي تصميمهاي دولت روشن ميکند. در واقع در نبود اطلاع رساني دقيق دولت، مردم ناچار هستند به خبرها و گمانه زنيهاي رسانهها براي فهم آنچه قرار است رخ دهد؛ مراجعه کنند. رسانهها نيز به عنوان رابط اصلي بين دولت و مردم خود نيز دچار بي خبري هستند که يا با احتمالات و تحليلهاي شخصي پيش ميروند و يا دروازباني خبرهاي غالفگيرکننده را ميکنند.
در نهايت اينکه آنچه مشخص است عميق شدن شکاف بين دولت و مردم در گذشته به دليل همين عدم شفافيت و گاه درک نادرست از خواست مردم بود. به ياد بياوريم که بالا رفتن قيمت بنزين در ميان انکار مسئولان چگونه به يک باره همه را غافلگير و عصباني کرد. به ياد بياوريم که چگونه پول هاي مردم در بورس سوخت در حالي که مسئولان نسبت به آن تضمين کلامي داده بودند. شايد بهتر باشد دولت فعلي تجربه هاي بد گذشته را تکرار نکند تا اين شکاف ترميم شود.
واقعيت اين است که مردم اين روزها از اين همه تعليق . بلاتکليفي کلافه شدهاند.