«مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا و مدیر سابق سیآیای (هر دو در دولت دونالد ترامپ) یکی از ایرانستیزترین سیاستمداران آمریکاست. پمپئو پس از خروج زودهنگام از دولت آمریکا با تکدورهای شدن ریاستجمهوری ترامپ، اقدام به انتشار کتابی تحت عنوان «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای آمریکایی که عاشقش هستم» کرد که به تجربیاتش در دوران خدمت در دولت آمریکا پرداخته است. مشرق قصد دارد طی یک مجموعه گزارش بخشهای مربوط به ایران در این کتاب را خدمت مخاطبان محترم ارائه کند. آنچه در ادامه میخوانید قسمت سوم از این مجموعه گزارش است. برای خواندن قسمتهای قبلی میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش استفاده کنید.
جلد کتاب «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای آمریکایی که عاشقش هستم» نوشتهی «مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا و مدیر سابق سیآیای
قسمت چهارم/ فصل ۳: «دنیای پست و کثیفی است»
حل مشکل ایران
زمان آن فرا رسیده بود که گروه دیگری از متحدان آمریکا را تقویت کنیم تا با چالشهایی مواجه شوند که همهیمان مستقیماً با آنها رودررو بودیم. و در پرچالشترین منطقهی جهان، هیچ چالشی مانند جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ (که در واقع کودتای گروهی از رادیکالهای آتشین بود که به دست متعصبان مذهبی به سرقت رفت)، یک حکومت اسلامگرای تندروی شیعه بر ایران و مردمش مسلط شده است. فلسفهی وجودی این حکومت دینی بیرحم، که از سال ۱۹۸۹ رهبریاش به دست آیتالله خامنهای است، تحمیل آنچه که اسمش را گذاشته «انقلاب اسلامی» به داخل و خارج ایران است. به همین دلیل هم هنری کیسینجر، وزیر خارجهی سابق آمریکا، یک بار گفت: «ایران باید تصمیم بگیرد میخواهد یک کشور باشد یا یک آرمان [و یک نظام انقلابی].»
شماری از مردم در حال ورود به محوطهی ساختمان سفارت آمریکا در تهران در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸. پس از تسخیر «لانهی جاسوسی» آمریکا، علاوه بر دستگیری کارمندان سفارت، اسناد بیشماری بازسازی شد که از جاسوسی گستردهی آمریکاییها از ایران خبر میداد.
از همان سال ۱۹۷۹ شواهد کافی دربارهی جهانبینی منحرف رژیم وجود داشت؛ زمانی که اراذل و اوباش تحت فرماندهی آیتالله خمینی، رهبر قبلی ایران، به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و پنجاهودو نفر را ۴۴۴ روز گروگان گرفتند. امروز، رژیم ایران، قدرت حامی شبکهای از گروههای تروریستی است که برای ایجاد یک «هلال شیعی» متشکل از سرزمینهای تحت کنترل این کشور میجنگند؛ هلالی که نهتنها از ایران، بلکه از عراق، لبنان، سوریه، و یمن نیز عبور میکند. آمریکاییها همیشه در نوک مگسک رژیم ایران بودهاند: مغز متفکر بمبگذاری در پادگان [نیروی تفنگداران دریایی آمریکا در] بیروت (حادثهای که بر شکلگیری جهانبینی خود من بسیار تأثیر گذاشت)، نسخهی نوپایی از حزبالله، نیروی ارشد شبهنظامی نیابتی ایران، بود. نمونههای دیگر شرارتهای ایران عبارتند از قتل نوزده سرباز نیروی هوایی آمریکا در بمبگذاری در برجهای [شهر] «خُبَر» در عربستان در سال ۱۹۹۶ [عملیاتی که وزیر دفاع وقت آمریکا، القاعده، و نه ایران، را مسئول آن دانسته است]، و بازداشت و تحقیر ده ملوان آمریکایی در دوران اوباما.
طی سالهای اخیر، رژیم شیعهی ایران حتی با القاعدهی سُنی هم همدست شده است. تمام تصورات قبلیتان دربارهی عدم همکاری سُنی و شیعه به خاطر دشمنی آنها با یکدیگر را فراموش کنید. همانطور که ژانویهی ۲۰۲۱ با قطعیت افشا کردم، تهران امروز پایگاه اصلی رهبران ارشد القاعده است. بله. مقر عملیاتی القاعده در [غار] «توره بوره» در افغانستان، یا در پاکستان «نیست.» در سوریه و عراق نیست. در پایتخت ایران است. آیتاللهها به رهبران گروهی پناه دادهاند که نزدیک به سه هزار آمریکایی را در ۱۱ سپتامبر به قتل رساند. خود اسامه بنلادن سالها قبل از مرگش به دست اعضای یگان ویژهی نیروی دریایی آمریکا در سال ۲۰۱۱، نوشت: «ایران شریان اصلی ما برای تأمین منابع مالی، پرسنل، و ارتباطات است... نیازی به جنگ با ایران نیست، مگر اینکه مجبور شویم.» [ادعای حمایت ایران از القاعده، پیشتر نیز توسط پمپئو مطرح و بیاساس بودن آن اثبات شده است.]
رژیم ایران عملاً یک گروه تروریستی است. با این تفاوت که بر خلاف اکثر گروههای تروریستی، رژیم این کشور (با حمایت سپاه پاسداران) از تمام ابزارهای کشورداری برخوردار است: مرزهای بهرسمیتشناختهشده در جامعهی بینالمللی، چند دیپلمات در سازمان ملل، پول بیپشتوانه [فیات]، و کنترل کامل بر میادین عظیم نفتی، بانکها، و بخشهای دیگر اقتصاد ایران. سوءقصد علیه یهودیان در سراسر جهان و لفاظیهای نفرتانگیز دربارهی نابودی اسرائیل و آمریکا در این کشور امری عادی است. (ای کاش سانسورچیهای توئیتر که دربارهی اجتماع نگران هستند، همان اندازه که زمان صرف سانسور حرفهای محافظهکارهای عادی میکنند، برای سانسور لفاظیهای نسلکشانهی آیتالله هم وقت میگذاشتند. رئیسجمهور [ترامپ] میگفت: «مایکِ من! چرا هر وقت دربارهی مشکلات خاورمیانه با من حرف میزنی، همیشه میگویی تقصیر «ایران» است؟» با قطعیت گفتم: «جوابش آسان است، آقای رئیسجمهور؛ چون تقصیر ایران است.» توصیف مأموریتی که به من داد، شفاف بود: «بیا این مشکل را حل کنیم، مایک. بدون سرباز [و قدرت نظامی]. اما بیا حلش کنیم.»
«مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا، در کنار «دونالد ترامپ» رئیسجمهور وقت آمریکا طی یکی از جلسات کابینهی دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸. پمپئو در کتاب خود مینویسد ترامپ بهنوعی از اینکه پمپئو همهی مشکلات خاورمیانه را تقصیر ایران میاندازد تعجب کرده و به او گفته «مشکل ایران» را بدون استفاده از نیروی نظامی حل کند.
حل مشکل ایران در دولت ترامپ ابتدا مستلزم جبران خسارتهای ناشی از توافق هستهای مضحک دولت اوباما بود. ایران طی سالهای ابتدایی قرن حاضر شروع به زمینهسازی برای ساخت سلاح هستهای کرد؛ که سناریوی کابوسواری برای آمریکا، اسرائیل، و نظامهای سلطنتی سُنی منطقهی خلیج [فارس] بود؛ جایی که آمریکاییهای بسیاری زندگی و کار میکنند. از سال ۲۰۰۶، جامعهی بینالمللی با یک کارزار تحریمی و نظارتی به این اقدام ایرانیها واکنش نشان داد. این کارزار فعالیتهای هستهای رژیم را بهشدت محدود کرد، اما به آنها پایان نداد. سپس لیبرالهای زیادیتحصیلکردهی دولت اوباما، که درکی از سیاستهای قدرت نداشتند، به این نتیجه رسیدند که عقلشان بیشتر میرسد، و به دنبال توافق با ایران رفتند. معتقد بودند که میتوانند اسلامگراهای سرسخت را به شرکای مسئولیتپذیر در زمینهی صلح تبدیل کنند، و حتی یک روز رژیم ایران را متحد آمریکا کنند. جنون محض!
دولت اوباما، طبق همین توهم، سال ۲۰۱۳، شروع به مذاکره با ایران بر سر کاهش گستردهی تحریمها در ازای آن چیزی کرد که، در بهترین حالت، صرفاً به تعویق انداختن پیشرفتهای هستهای تهران بود. سال ۲۰۱۵، توافق انجام شد. «جان کری» وزیر خارجه [ی وقت آمریکا]، و معاونانش «وندی شرمن» و «راب مالی»، امنیت آمریکا و اسرائیل را با یک کیسه «باقالی سحرآمیز» [اشاره به داستان «جَک و لوبیای سحرآمیز[۵]»] مبادله کردند. برجام، در سطح راهبردی، از جهات بیشماری به طرز حیرتآوری احمقانه بود.
گفتوگوی «محمدجواد ظریف» وزیر خارجهی وقت ایران، و «جان کری» همتای آمریکایی وی، در حاشیهی مذاکرات هستهای که منجر به امضای برجام شد. متأسفانه دستگاه سیاست خارجی دولت «حسن روحانی» رئیسجمهور وقت ایران، نیز تصور میکرد مشکلات میان تهران و واشینگتن با استفاده از دیپلماسی و گفتوگو قابلحل هستند؛ در حالی که سرنوشت توافق هستهای بهصراحت این نظریه را رد کرد.
جان کری: ترور سلیمانی ارزشش را نداشت/ جانشین سلیمانی راه او را ادامه خواهد داد
یک معنی برداشتن تحریمها این بود که رژیم پول بیشتری برای سرکوب مردم خودش و ساخت موشکهای بالستیکی داشت که توافق هیچگونه محدودیتی برای آنها نگذاشته بود. معنای دیگرش این بود که رژیم برای پیشبرد انقلاب اسلامی با زور و حمایت مالی از گروههایی مانند حزبالله، حماس، جهاد اسلامی فلسطین، و حوثیها [انصارالله] در یمن گونیگونی پول نقد به دست میآورد. یکی از مغزمتفکرهای این پروژهی شوم [حمایت ایران از متحدانش]، یکی از فرماندههای سپاه پاسداران به نام قاسم سلیمانی بود که در کانون تلاشهای مصمم ما برای خنثی کردن دستورکار ایران قرار گرفت. بعداً بیشتر دربارهی سلیمانی و اینکه چرا برای تکتک آمریکاییها اهمیت دارد، توضیح میدهم.
اما احمقانهترین قسمت توافق این بود که غرب به ایران اجازه داده بود لم بدهد؛ اسکناسهایش را بشمارد؛ مواد شکافتپذیرْ غنیسازی کند؛ و صبورانه منتظر بماند تا محدودیتهای هستهای، در عرض ده تا پانزده سال، منقضی شوند تا آنوقت بتواند به طور قانونی ساخت سلاحهای هستهایش را از سر بگیرد. این قسمت توافق نیز مصداق به باد دادن امنیت ملی آمریکا بود. خود جان کری، وزیر خارجهی آمریکا، قبلاً سال ۲۰۱۳، گفته بود: «ما حق غنیسازی [ایران] را به رسمیت نمیشناسیم.» با این حال، در نهایت، از آنجایی که مستأصل شده بود و میخواست به هر قیمتی به توافق برسد، نقطهی هدف دیپلماتیکش را تا ناکجاآباد عقب برد. این درسی از مذاکرات بود که دولت ترامپ قول داد آن را در روابط با رئیسْ «کیم» [رهبر کرهی شمالی] یا هر مستبد دیگری تکرار نکند.
منبع: مشرق نيوز