صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۲۹  ، 
کد خبر : ۳۴۹۳۲۹

یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۹ مردادماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز دوشنبه ۹ مرداد

سازمان عقرب‌ها
سینا واحد
پس از پایان جنگ جهانی دوم و گسترش امنیت و آرامش در اروپا، و نقاط دیگر جهان، یک جنگ مخوف دیگر شروع گشت، که از آن به‌نام «جنگ سرد» یاد می‌شود. این جنگ، که مابین دو نظام سیاسی و ارزشی در دهه‌ ۵۰ میلادی اتفاق افتاد، ناشی از حفاظت قدرتمندانه از منافع ملی دو قطب تمدنی و سیاسی جهان بشری بود. یک طرف، آمریکا و دوستان اروپایی‌اش و در طرف دیگر، شوروی و دوستان اروپای شرقی‌اش.
در این دوره، که نبردهای امنیتی و اطلاعاتی حیرت‌انگیز صورت گرفت، «سازمان سیا»ی آمریکا را، به‌سوی اتخاذ استراتژی «بی‌رحمی‌های نابودگرانه» سوق داد تا بدین‌ترتیب آنها، توانایی صددرصدی دفاع از منافع حیاتی آمریکا را، در سرتاسر جهان، رقم بزنند؛ و با نابودگری دشمنان آمریکا، به احساس پیروزی و برتری، دسترسی یابند. در این دوره تاریخ سیاسی جهان، «سازمان سیا» یکی از شیطانی‌ترین و خونریز‌ترین سازمان‌های تبهکاری – اطلاعاتی جهان به‌حساب می‌آید؛ و کشتن و بی‌نفس و بی‌زبان ساختن چهره‌ها و شخصیت‌ها و البته «سازمان‌های مردمی و جنبش‌ها...» مهم‌ترین استراتژی داخلی و خارجی و جهانی این سازمان، به‌شمار می‌آید.
آری، بی‌نفس‌شدگانی همانند: «مارتین لوترکینگ» - «مالکوم ایکس» - «جان لنون، خواننده ضدجنگ» - ... همه و همه توسط «عقرب‌های پرورشی» سازمان سیا، گزیده شده، و بی‌نفس گشته‌اند؛ تا منافع آمریکا، محترم شمرده شود؛ و از گزندها و انتقادها، حفاظت گردد. «ذوالفقار علی بوتو» و «بی‌نظیر بوتو»، هردو، توسط این «عقرب‌ها» کشته شدند و چهره‌های غیرمشهور، که به دست این «عقرب‌های وحشت‌آور و نابودگر» به زیر خاک، فرستاده شده‌اند، غیرقابل شمارش و حساب‌گری است؟!
بنا بر این حرف‌‌ها و نگاه کردن به «سازمان سیا»، بدیهی است که «افسران آزموده» این سازمان، به‌دنبال کشف و شناسایی «عقرب‌های» وحشت‌آوری باشند، که ظاهرا، ایرانی و مقیم ایران باشند؛ اما از اتاق فرماندهی عقرب‌ها، در سازمان «سیا»، فرمان بگیرند ... بدین سبب که، در ایران، انقلاب بزرگ و پرقدرتی جریان پیدا کرده، و سیستم پادشاهی ایران در بستر، سقوط، افتاده است! همین‌جاست که «سازمان سیا»، با «سازمان مجاهدین – منافقین» وارد ارتباط می‌شود. یعنی، چند روز بعد از فاجعه بزرگ و جهانی «هفده شهریور». بدین خاطر که، قتل‌عام هفده شهریور، برای تحلیلگران امنیتی سازمان‌های اطلاعاتی، می‌توانست یکی از نشانه‌های فروپاشی حکومت پهلوی آمریکایی باشد.
و بدین‌گونه، در یکی از شب‌های پرهراس مهرماه سال ۵۷، اولین «ملاقات»، در هتل اوین تهران تحت نظارت «ساواک»، برگزار می‌شود ... و طی یک هفته، سه ملاقات دیگر انجام می‌شود ... و سازمان مجاهدین به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی، در این ملاقات‌ها ... تعهد می‌دهند، تا تمامی توان و نیروی سازمانی خویش را، علیه امام و رهبری انقلاب، به‌کار گیرند و چونان «عقرب»، به دشمنان حقیقی آمریکا در این مملکت، حمله‌ور شوند و از به خطر افتادن منافع آمریکا، جلوگیری کنند.
تحلیلگران و مفسران تاریخی دهه اول انقلاب، که گمان می‌کنند، اگر درهای دوستی و مسالمت‌گرایانه، با سازمان مجاهدین، باز می‌شد و به آنان امکان فعالیت سیاسی داده می‌شد، آنان به سمت خشونت و رفتارهای تروریستی و ویرانگر، حرکت، نمی‌کردند؛ کاملا در اشتباه هستند؛ و از نقش ضدیت و دشمنی با ایران انقلابی، غافل. دشمنی این سازمان مخوف و سیه‌کار، با حضرت «امام» و اندیشه امام و ایران آینده از همان ملاقات مهرماه، در زندان قصر، توسط «مسعود رجوی و موسی خیابانی» کلید خورد و به پیش رفت و یک جبهه جنگ سیاسی – با محتوای انقلابی‌گری جوان‌پسندانه – علیه ایران انقلابی در درون زندان قصر، به نمایش درآمد. «سازمان سیا» در سه ملاقات شبانه هتل اوین، با «دلارهای انبوه»، و تحریک روان‌شناسانه شخصیت جبارانه مسعود رجوی، به سهولت توانست، سوار این سازمان ایرانی شود و آن را علیه پیشرفت و قدرت و آرامش ایران بعد از انقلاب، به‌کار گیرد و در سیر روزگاران، آن را به پرخیانت‌ترین جریان و سازمان سیاسی در تاریخ قرن بیستم تبدیل کند.
«سازمان مجاهدین»، سازمان عقرب‌هاست، و جز، «نیش زدن‌های مرگ‌آور» و «زهر پاشیدن‌های کشنده» به خدمتگزاران و قهرمانان میهن، هیچ هدف دیگری ندارد و هیچ و هیچ، نقشه‌ای
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۹ مرداد
روایت امریکایی «پایان امریکا»
عباس حاجی نجاری
نشریه امریکایی نیوزویک ۶ مردادماه در گزارشی با عنوان «آغاز پایان امریکایی» در خاورمیانه به بررسی روند تحولات جهانی و نقش امریکا در آن پرداخته و با اشاره به عقب‌ماندگی‌های امریکا از بسیاری از روند‌های جهانی به دلیل اتکای به تهدید، ایجاد مزاحمت، تحریم و اعزام نیرو‌های نظامی برای پیشبرد برنامه‌های امریکا و... یادآور می‌شود: «امروز ارتباط امریکا با حریفان اصلی‌اش به پایین‌ترین سطح رسیده است؛ در این میان چین فهرستی فزاینده از اهداف ژئوپلیتیک را دنبال می‌کند، روسیه درگیر جنگی در اوکراین است که چشم‌اندازی برای پایان آن وجود ندارد، ایران روابطش را با حریفان بازسازی می‌کند، کره شمالی به توسعه سلاح‌های هسته‌ای‌اش سرعت می‌بخشد و تحریم‌ها که مهم‌ترین نقطه اتکای امریکاست، تا به اینجا تأثیری در تغییر رویکرد دشمنان امریکا نداشته است.»
 روند تحولات منطقه و جهان، این روز‌ها نشانگر ابعاد بسیار گسترده‌تری از ناتوانی امریکایی‌ها در مواجهه با مسائل جهانی است، به‌گونه‌ای که تصویری که مدعیان ابرقدرتی امریکا در سال‌های پایانی قرن بیستم از این ابرقدرت برای مدیریت جهان ترسیم می‌کردند، اکنون نه‌تن‌ها دچار فروپاشی شده بلکه در عرصه داخلی این کشور نیز این قدرت‌نمایی روبه‌زوال رفته است که شاید نماد آن را بتوان انتخاب فرد سبک‌مغزی، چون ترامپ و فراموش‌کاری، چون بایدن به‌عنوان رؤسای جمهوری امریکا دانست که هرکدام از یک‌جهت هژمون امریکا را به قهقرا برده و زمینه پایان امریکا را فراهم کرده‌اند. 
 اگرچه نویسنده نیوزویک به مصادیقی از ناتوانی امریکا در پیشبرد تحولات جهانی اشاره‌کرده، اما فراتر از آن آنچه به این پایان شدت می‌بخشد بی‌اعتمادی دوستان امریکا است که چهار سال قبل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه آن را کلید زد و در گفتگو با هفته‌نامه انگلیسی اکونومیست به ابعادی از آن اشاره کرد و گفت که امریکا بی‌ثبات است و قابل‌اعتماد نیست. مکرون شرط احیای قدرت اروپا را خلاصی از سلطه امریکا دانسته و تأکید می‌کند که زمان آن رسیده که کشور‌های اروپایی در خاورمیانه دیگر خود را شریک کوچک‌تر امریکا ندانند. اکنون دیگر حتی دست‌نشاندگان منطقه‌ای امریکا نیز برای آن اعتباری قائل نیستند به‌طور نمونه از یک‌سو می‌توان به ایستادگی صهیونیست‌ها در برابر امریکا اشاره کرد و از سوی دیگر بی‌اعتمادی کشور‌های عربی منطقه آن‌ها را به سمت چین به‌جای اتکا به امریکا سوق داده است و این در حالی است که چند تحول مهم میدانی ناتوانی امریکا را آشکارتر کرده است: 
 ۱- جنگ اوکراین به چاه ویلی برای بلعیدن بودجه‌های نظامی کشور‌های اروپایی و امریکا و اثبات ناتوانی جنگ‌افزار‌های نوین غربی تبدیل‌شده است، به‌گونه‌ای که امریکا و اروپا با اصرار در پیشبرد اهداف ناتو از طریق اوکراین عملاً این کشور را به نابودی کشانده‌اند، بدون آنکه بتوانند هیچ چشم‌انداز روشنی برای موفقیتشان در این جنگ ترسیم کنند، خصوصاً آنکه با بهره‌گیری از سلاح‌های ممنوعه در این جنگ، حتی موجودیت اوکراین و کشور‌های اروپایی را به خطر انداخته‌اند. 
۲- ناتوانی در پیشبرد اهداف متجاوزانه امریکا در غرب آسیا که با ادعای حمایت از کشور‌های منطقه در برابر تهدید ایران آغازشده بود، اکنون به‌جایی رسیده است که به‌رغم حضور چندین هزار نظامی امریکایی در منطقه ضعف امریکایی‌ها بیش‌ازپیش آشکارشده است، به‌گونه‌ای که با اتکا به عملیات روانی نظیر خبرسازی در مورد اعزام هواپیما‌های اف - ۱۶ یا ناو‌های آبی و خاکی به منطقه، بنا دارند به تداوم حضور خود وجاهت بخشیده و اعتماد ازدست‌رفته خود را در میان کشور‌های منطقه، بازسازی کنند. 
 ۳- پرونده هسته‌ای ایران نیز به یکی دیگر از چالش‌های عمیق برای امریکایی‌ها تبدیل‌شده به‌گونه‌ای که به‌رغم خروج از برجام و اعمال تحریم‌های فلج‌کننده علیه مردم ایران نه‌تن‌ها نتوانستند اراده آن‌ها را بشکنند بلکه با پیشرفت‌های ایران در عرصه‌های مختلف با یک ایران بسیار قدرتمندتر از دهه‌های گذشته هم به لحاظ توان هسته‌ای و دفاعی و نفوذ منطقه‌ای و جهانی و ثبات داخلی مواجه‌اند، خصوصاً آنکه به‌رغم درایت ایران در تقویت توانمندی‌های هسته‌ای، روند برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت در ماه‌های پیش‌رو عملاً به محدودیت‌ها و تحریم‌های گذشته ایران در عرصه تبادلات تجهیزات دفاعی پایان داده و اقدامات شتاب‌زده کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان امریکا در تصویب دو طرح جدید علیه توان پهپادی و جلوگیری از کاهش تحریم‌های ایران در این راستا قابل ارزیابی است. 
۴ -آنچه می‌تواند به روند فروپاشی هژمون امریکا شدت بخشد، وصول برخی از گزارش‌ها در مورد اقدامات احتمالی امریکا در شرق سوریه علیه نیرو‌های مقاومت یا اقداماتی در تنگه هرمز و خلیج‌فارس با ادعای اعزام ناو‌های آبی‌خاکی و هواپیمای اف ۱۶ برای استمرار و تحکیم حضور در منطقه برای جبران شکست‌های گذشته است، نکته‌ای که هرگونه ورود عملیاتی در این حوزه‌ها، می‌تواند نیرو‌های امریکایی را وارد یک گردابی کند که شکست‌های گذشته امریکا در منطقه در برابر آن ناچیز است و می‌تواند مقدمه‌ای برای پایان امریکا باشد.
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز دوشنبه ۹ مرداد
زیرپوست انفجارهای زینبیه
 محمدصادق مصدق

هفته گذشته و همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی که طی آن هزاران نفر از شیعیان سوریه برای مراسم عزاداری به بارگاه حضرت زینب سلام‌ا... علیها در دمشق رفته بودند،برای دومین بار طی 48 ساعت در منطقه زینبیه انفجار تروریستی رخ داد که 6 شهید و 23 زخمی به جا گذاشت. قربانیان این انفجارهای تروریستی نیز غیرنظامیان از جمله زنان و کودکان بودند. درباره وقوع انفجارها در منطقه زینبیه ذکر چند نکته الزامی است: اول این که این انفجارها در دهه اول محرم و همزمان با عزاداری امام حسین (ع) در روز تاسوعا و حضور موکب‌های عاشورایی انجام شد.دوم این که انفجارهای تروریستی در زینبیه دمشق با اهانت به قرآن کریم در سوئد و دانمارک نیز همزمان شده است. بنابراین، هدف قرار دادن مراسم عزاداری محرم و ضدیت با مذهب از اهداف اصلی این انفجارهاست. سوم این که این انفجارها با سکوت جامعه جهانی همراه بود. سکوتی که اگر حمایت از اقدام تروریست‌ها نبوده باشد، زمینه تکرار چنین اقدام‌های جنایتکارانه علیه سوریه را فراهم می کند.چهارم این که انفجارهای تروریستی در زینبیه دمشق و در مناطق دیگر سوریه در شرایطی انجام می‌شود که این کشور با تحریم‌های آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مواجه است.ترکیب تحریم و ترور بر مشکلات مردم سوریه می افزاید.پنجم این که گروه تروریستی داعش در تارنمای خود انفجار تروریستی در زینبیه دمشق را برعهده گرفت. اما با توجه به پنج نکته ذکر شده؛ سرنخ ماجرای انفجارهای اخیر کجاست؟واقعیت این است که داعش که از ارتش سوریه و گروه‌های مقاومت زخم خورده و نتوانسته است اهداف خود را عملی کند، مترصد فرصتی برای خودنمایی است و با این گونه اقدامات ایذایی سعی دارد نشان دهد که همچنان زنده است و اگر شرایط مساعد باشد، می‌تواند جان بگیرد و سوریه را ناامن کند، اما جولان داعش در سوریه درحالی است که در هفته‌های اخیر، آمریکا و متحدانش تحرکات نظامی خود را در مناطق اشغالی نیز افزایش داده‌اند.گزارش های رسانه‌ای حاکی است که آمریکا تجهیزات جدید از جمله «موشک های هیمارس» را در استان دیرالزور مستقر کرده تا با تهدیدات احتمالی ایران و روسیه مقابله کند. حتی به تازگی کاخ سفید اعلام کرد که 2500 نیروی جدید را به سوریه اعزام خواهد کرد که با هدف تثبیت جای پای خود در مناطق اشغالی انجام می‌شود.تقویت مواضع آمریکایی‌ها پس از آن انجام شد که جنگنده‌های روسیه و ارتش سوریه ماه گذشته به گروه های تکفیری در استان ادلب حملات گسترده ای کردند که حدود 200 تروریست به هلاکت رسیدند و این اقدام به مذاق واشنگتن خوش نیامده است.همان طور که اشاره شد ؛هر چند هسته مرکزی داعش توسط گروه های مقاومت در سوریه و عراق از بین رفته است، اما عناصر مخفی این گروه تروریستی همچنان در گوشه و کنار این دو کشور حضور دارند که هر از گاهی برای نمایش قدرت، حملاتی را علیه غیرنظامیان انجام می‌دهند.  در صورتی که مقامات واشنگتن نیز تصمیم به احیای داعش داشته باشند، گزینه آن را در دست دارند. اکنون هزاران نفر از عناصر این گروه در زندان های تحت مناطق کُردها حضور دارند که آزادی این تعداد تروریست برای امنیت سوریه خطرناک است.در سال های اخیر تعدادی از تروریست ها از زندان فرار کرده و به همرزمان مخفی خود پیوسته‌اند و ماه گذشته نیز 25 داعشی از زندان مستحکم «رأس العین» فرار کردند تا شاید با حمایت های خارجی بتوانند دوباره به عرصه میدانی بازگردند.آمریکا نیز برای این که حضور خود در سوریه را توجیه کند، به گروه‌های تروریستی نیاز دارد و با نابودی این گروه‌ها دلیلی برای ادامه حضور ندارد. لذا، سعی می کند بحران سوریه را همچنان داغ نگه دارد.  به عبارتی دیگر،آمریکا مدعی است که برای مقابله با داعش در سوریه حضور دارد و با جولان مجدد تروریست های این گروه، فضا برای موج سواری بیشتر فراهم خواهد شد و حملات تروریستی گاه و بی گاه، بهانه خوبی برای تداوم حضور آمریکایی ها و حمایت از کُردهاست.  همچنین، با ناامن شدن سوریه، روسیه هم بخشی از توان خود را صرف مقابله با بحران در این کشور خواهد کرد و این در جبهه اوکراین برای غربی ها دستاورد بزرگی به شمار می‌رود که می‌توانند از فرصت درگیری روس‌ها در سوریه، در میدان اوکراین پیشروی کنند.   افزون بر این تحولات داخلی رژیم صهیونیستی را که این روزها با موجی از ناامنی مواجه شده است، نباید از نظر دورداشت. آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که اگر سوریه باثبات باشد این تهدید جدی برای امنیت سرزمین های اشغالی است و در شرایط فعلی که صهیونیست‌ها توان پرداختن به خارج از مرزها را ندارند، می‌تواند امنیت این رژیم را با چالش جدی مواجه کند. لذا، برای این که امنیت اسرائیل تضمین شود، باید بحران در سوریه همچنان ادامه داشته باشد و داعش می‌تواند این خواسته واشنگتن را برآورده کند

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز دوشنبه ۹ مرداد

این‌طور مشکل حل نمی‌شود

مهرداد احمدی شیخانی
انقلاب که پیروز شد، همه به دنبال پاکسازی عناصر حکومت پیشین بودند. ابتدا قرار بود سران حکومت قبلی پاکسازی شوند. بعد دایره پاکسازی کمی گسترده‌تر شد و نظامیان و سران رده‌اول ارتش را هم شامل شد. بعد باز هم دایره وسیع‌تر شد و ادارات دولتی و کارمندان رده‌بالا و بعد کارکنان رده‌پایین هم در این دایره قرار گرفتند. اما کار به همین‌جا محدود نماند و با انقلاب فرهنگی، استادان دانشگاه‌ها و دانشجویان هم یه جمع این فهرست پاکسازی‌ها افزوده شدند. با این همه، قطار پاکسازی سر توقف نداشت، تا آنکه عباس دوزدوزانی که وزیر ارشاد ملی دولت شهید رجایی بود (آن موقع هنوز نام این وزارتخانه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تغییر پیدا نکرده بود)، در مهرماه سال 1359 و در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی، تصمیم گرفت که وزارت ارشاد ملی و تمام ادارات آن در استان‌ها را تعطیل کند، چنان‌که روزنامه اطلاعات مورخ نهم مهر 1359 در این مورد آورده است که «عباس دوزدوزانی وزیر ارشاد ملی صبح امروز در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد وزارت ارشاد ملی تا اطلاع ثانوی تعطیل شد. این تعطیلی برای تجدید سازمان و تصفیه افراد در این وزارتخانه خواهد بود. دوزدوزانی اعلام کرد تعطیلی وزارتخانه شامل مراکز و دفاتر وزارتخانه در شهرستان‌ها نیز می‌شود و فقط بعضی از قسمت‌های وزارتخانه‌ها در شرایط کنونی به کار ادامه خواهد داد». جالب اینکه در منابع باقی‌مانده از آن ایام، چیز چندانی از مخالفت هیئت دولت یا صاحبان اصلی قدرت با این تصمیم مشاهده نمی‌شود و این حکایت از آن دارد که تصمیم عباس دوزدوزانی به‌عنوان وزیر ارشاد، احتمالا چندان هم یک تصمیم فردی نبوده و حمایت‌هایی را به همراه داشته و همین نشان می‌دهد که از همان ابتدای پیروزی انقلاب، صاحبان قدرت، چه نگاهی به این وزارتخانه داشته‌اند؛ چراکه این اتفاق، یعنی تعطیلی یک وزارتخانه با تمامی ادارات آن در استان‌ها، برای هیچ وزارتخانه دیگری اتفاق نیفتاد. چنانچه پس از آن هم و در همه چهار دهه گذشته، هیچ وزارتخانه دیگری با مسائل و حاشیه‌های این وزارتخانه روبه‌رو نبوده است و آن انتظاراتی که صاحبان قدرت از این وزارتخانه دارند را جز در حدی بسیار پایین‌تر برای یکی، دو وزارتخانه دیگر  در مورد هیچ وزارتخانه دیگری شاهد نبوده‌ایم. هفته گذشته اتفاقی افتاد که دوباره این وزارتخانه را به صدر اخبار کشور آورد و آن‌هم انتشار فیلم یکی از مدیران این وزارتخانه که مسئولیت ارشاد اسلامی استان گیلان را داشت، بود. مدیری که تا پیش از آن با حمایت تمام‌قد از موضوع پروژه عفاف و حجاب و برگزاری کارگاه‌هایی برای آن نیز خبرساز بوده. انتشار این فیلم و اظهارات بعضی نمایندگان مجلس که اشاره کردند پیش از این نسبت به فساد این مدیر استانی به وزیر هشدار داده‌اند و نشنیده گرفته شده، فضایی سنگین را برای وزیر ارشاد فراهم آورد. بنابراین قابل پیش‌بینی بود که جناب وزیر تلاش کند تا از زیر بار این فشار رهایی یابد.

‌آنچه قابل درک است، این است که احتمالا این فشار از دو ناحیه بر وزیر ارشاد اسلامی وارد می‌شود. یکی از طرف مردم عادی و بی‌قدرتان و دیگری از طرف صاحبان قدرت. احتمالا فشار دسته اول چندان برای وزیر ارشاد اهمیتی ندارد که اگر داشت، چنین کسی با این مواضع خبرساز قبلی، به مدیریت استانی نمی‌رسید یا اگر هم مدیر می‌شد، خیلی پیش از انتشار آن فیلم، به‌ دلیل همان مواضع از کار برکنار می‌شد. اما شک نیست که فشار دسته دوم بسیار برای وزیر مهم است و اصلا شاید برای جلب رضایت همین گروه بوده که آن فرد مورد اشاره با آن مواضع مشخص درباره حجاب به مدیریت استانی گمارده شده است. این را از کجا می‌گویم؟ از آنجا که در بحبوحه پرسش گسترده جامعه از وجود لایه‌های پنهان و غیرآشکار مدیرشدن چنین فرد یا شاید هم چنین افرادی و قبل از اینکه مشخص شود که چگونه می‌شود با وجود تذکراتی که نمایندگان مجلس از ابراز آنها و نشنیده‌گرفتنشان می‌گویند، فردی با این خصوصیات اخلاقی، کارگاه‌های عفاف و حجاب برگزار می‌کند، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از این خبر می‌دهد که «۴۰۰ نیروی جوان حزب‌اللهی تا پایان تابستان وارد وزارت ارشاد می‌شوند». حال ورای این موضوع که آیا قانون اجازه چنین کاری به وزیر می‌دهد یا نه، این سؤال پیش می‌آید که وقتی با آن سخت‌گیری‌ها که برای سپردن مسئولیت مدیریت انجام می‌گیرد، چنین افرادی سر از مدیریت ارشاد اسلامی در می‌آورند، وزیر ارشاد اسلامی، مژده ورود چه کسانی را می‌دهد؟

واقعیت این است که نه آن هزار نفری که با تقلب به دانشگاه‌ها وارد شدند و اصرار بر آن است که هرطور شده این متقلبان در دانشگاه بمانند و نه این 400 نفر، مشکلی را از این بزرگواران رفع نمی‌کند. اگر مشکل قابل رفع بود، با آن همه پاکسازی‌های اول انقلاب و انقلاب فرهنگی و گزینش‌ها و حتی تعطیلی وزارت ارشاد توسط مرحوم دوزدوزانی و از آن مهم‌تر مهاجرت میلیون‌ها نفری که از ایران رفته‌اند و هنوز در حال رفتن‌اند، مسئله حل می‌شد. نه این 400 نفر، نه آن هزار نفر، نه تعطیل کامل وزارتخانه و نه زمینه‌سازی برای مهاجرت میلیون‌ها نفر، مشکل را حل نمی‌کند. شاید مشکل فقط با تعطیل‌کردن کل کشور برای دوستان قابل‌حل باشد

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۹ مرداد

رزمایش محرم؛ شکست آرایش جنگی دشمن 

محمد ایمانی

۱) امسال با وجود پرحجم‌ترین حملات، سراسر شهر‌ها و روستا‌های کشورمان، شاهد پر‌رونق‌ترین محافل قرآنی در ماه مبارک رمضان، و پرشورترین سوگواری‌ها برای سالار شهیدان‌(ع) در دهه اول محرّم بود. آنها که در این مصاف از ملت ایران سیلی خوردند، نه سفلگان پروژه بگیر سیاسی و رسانه‌ای، بلکه کارفرمایان‌شان در ناتوی فرهنگی- اطلاعاتی بودند. هر چند «آرایش جنگی» دشمن غلیظ‌تر شده، اما منحصر به امروز نیست و هر‌قدر شدت یابد، سند محکم‌تری است بر این مدعا که تمدن وحشی غرب به عنوان امتداد حرکت شیطان، قافیه را باخته است.
۲) این معارضه، در دو قالب متفاوت انجام می‌شود. نخست، تهاجم و هتاکی آشکار از سوی صهیونیسم مسیحی و بازوهای بهائی و تکفیری آن. دوم، نفوذ و تحریف و مصادره به مطلوب، در قالب جعل «اسلام آمریکایی و شیعه انگلیسی». هرگاه مجال یافتند، ارادت ملت ایران به امام حسین‌(ع) را هدف گرفتند؛ مانند حرمت‌شکنی عاشورای سال ۱۳۸۸ و اغتشاشات سال گذشته، و نیز، دوره موسوم به اصلاحات که با وقاحت نوشتند: «اگر حسین در کربلا کشته شد، نتیجه خشونت پدر و جدّش بود»! ریشه ‌ستیزه‌جویی غرب و غربگرایان را باید در گسترش روزافزون اسلام جُست. عبدالکریم سروش که در فتنه نیابتی سال ۱۳۸۸، عضو «اتاق فکر جنبش سبز در خارج کشور» (لندن) بود، دو بار به سراسیمگی غرب اذعان کرد. او ۴ اسفند ۱۳۸۸ در دانشگاه دلفت هلند گفت: «تز سکولارها درباره جدایی حکومت از دین، در جهان واژگونه شده؛ و وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می‌‌توانیم ببینیم. آنچه گمان می‌‌رفت رو به احتضار می‌‌رود یا مُرده، تجدید حیات کرده، برخاسته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود بی‌طرف باشد، اکنون ‌‌‌ستیزه‌گر شده و با برخی ادیان می‌‌‌‌ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی‌‌کند». سروش ۱۱ مرداد ۱۳۸۶ هم، در جمع عناصر ضد انقلاب در پاریس گفته بود: «رفته رفته سکولاریسم، وارد دوره‌‌‌ستیزه‌گر و میلیتانت ‌می‌‌شود و مدارا و ‌‌‌هاضمه قوی پیشین را از دست داده. پیش ‌‌بینی ضعیف شدن ادیان باطل از آب درآمده و در این ۲۰، ۳۰ سال از جامعه‌ شناسان بزرگ می‌‌‌شنوید که در حال قوت گرفتن هستند. لیبرالیسم،‌‌ هاضمه‌‌‌اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه از گلویش پایین نمی‌‌‌رود و لذا ‌ستیزه‌گر می‌‌شود».
۳) هرجا هجوم به اسلام و امام حسین‌(ع) نتیجه معکوس داشت، مستخدمان فرهنگی غرب دست به تحریف شدند. تا چند وقت قبل، در فضای مجازی به مردم می‌گفتند برای اعیاد ملی و مذهبی و حتی پیروزی‌های ورزشی کشور شادمانی نکنید و سیاه بپوشید! وسط بساط‌های هرزگی می‌لولیدند، اما شادی حلال را برای مردم حرام می‌شمردند؛ تا این که ماه عزای سالار شهیدان فرارسید، ماهی که شیعه و سنی و مسیحی و زرتشتی، به ابراز محبت نسبت به امام حسین‌(ع) می‌پردازند. معاندین بخت برگشته، با تغییر ریل «تحریم شادی»، خواستار شادی کردن، و تحریم محرّم و لباس مشکی شدند. گویا نسب‌شان به یزید و ابن زیاد و شمز می‌رسد. «اَللّهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الَْآکبادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ عَلى لِسانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه».
۴) آنها پس از آن که هزینه‌های هنگفت و کمپین‌های مزخرف‌شان به دیوار خورد، و جوشش بیشتر شور و شعور ملت ایران را در دهه اول محرم دیدند، رنگ عوض کردند و ضمن تظاهر به همراهی با حرکت عمومی، درصدد مصادره حماسه مردمی برآمدند: «روزنامه شرق: از هشتگ‌‌های صورتی تا رواداری‌‌های مردمی در عزاداری امسال محرم»؛ «رادیو فردا: محرم در سایه اعتراض‌ها؛ نافرمانی‌‌های مدنی همزمان با اوج تبلیغات حکومتی برای عزاداری ‌های محرم ادامه دارد»؛
«دویچه وله: برخورد با نوحه‌های اعتراضی»؛ «اینترنشنال: همراهی عزاداران محرم با خیزش مردم و ادای احترام به معترضان کشته شده»؛ «هم میهن: اجتماع و انتقاد؛ مراسـم دهه اول محرم در حالی در نقاط مختلف برگزار شد که نوحه‌‌ها، سخنرانی‌هـا و عزاداری‌های انتقادی، پژواکی گسترده‌تر از قبل داشت».
۵) در همین حال و هوا، مجری شبکه «اینترنشنال» (بازوی رسانه‌ای موساد) از دو کارشناس خود می‌پرسد: «آیا ممکن است بشود مناسک محرم را از دست آخوند‌ها در آورد؟». در پاسخ، مهدی خلجی می‌گوید: «اتفاقی که باید بیفتد، همین سکولاریزاسیون است. حتی فرد شیعه می‌تواند خودش تعیین کند که مذهب چیست و چگونه عمل کند. الان در پاریس، مسجدی داریم که امام جماعتش یک همجنس‌گراست»؛ و نفر دوم، (مهدی مهدوی آزاد) ادامه می‌دهد: «شما ممکن است دین جدیدی بسازید و روایت خود را داشته باشید. دنیای مدرن به شما این اجازه را می‌دهد. اصلا هرجور دوست دارید. ممکن است شما بروید بالای بام پشتک بزنید، به اسم نماز خواندن». خود این افراد کمترین اهمیتی ندارند. نکته مهم این است که اینترنشنال، به سردبیری معاون متواری وزیر ارشاد در دولت خاتمی اداره می‌شود. همچنین، مهدی خلجی، قبل از فرار از ایران و همکاری با موسسه واشنگتن، در نشریاتی مانند اطلاعات، کیان و انتخاب، مطلب منتشر می‌کرده و همسر مرجان
شیخ‌‌الاسلامی (متهم فراری پرونده فساد ۷ میلیارد یورویی در پتروشیمی) بوده است. مهدوی نیز، با حیات نو، آقتاب یزد، صدای عدالت و ایران و همشهری همکاری داشته و سردبیر سایت آفتاب‌نیوز و مسئول مرکز مطالعات رسانه بوده است. او قبل از فرار از کشور، عضو ستاد انتخاباتی موسوی بود.
۶) نگون‌بخت‌های سیاسی، وقتی که عایدی‌شان از معارضه مستقیم، دریافت تو‌دهنی از مردم می‌شود، مرتکب نفاق و تحریف می‌شوند. این، نسخه‌ای است که ارگان حلقه لندن در فتنه سبز پیچید. «جرس» (با مدیریت کدیور)، ۵ خرداد ۱۳۹۲، در مقاله «آیت ‌الله خمینی در برابر آیت‌‌الله خمینی»، خواستار انتقام از امام و رهبری، به واسطه تحریف مکتب امام(ره)توسط امثال خاتمی و موسوی و برخی منسوبان به امام شد: «ما محتاج نظریه‌‌ای مناسب با فضای سیاسی برای گذار هستیم که باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیت ‌الله خمینی رخ دهد. در این دید، نباید با آیت ‌الله خمینی همان معامله‌‌ای را کرد که با آقای خامنه‌ای می‌‌کنیم. آقای خمینی، همچون متنی است که دو قرائت هرمنوتیکی کاملا متضاد از آن می‌شود کرد. البته که یحتمل، دموکراسی دینی بی‌معناست. با این حال آقای خمینی و سخنان او در وضعیت کنونی سیاست ایران، حکم متن مقدس قرآن یا انجیل را دارد و باید آن را به نفع خود تأویل کرد. چرا از لاک تا مارتین لوتر و سروش و مجتهد شبستری، کوشیده‌‌اند بگویند دین با دموکراسی یا حقوق بشر سازگار است، به جای اینکه بر تضاد این دو به نحو ذات گرایانه انگشت نهند؟ دین از منظر هویتی برای بسیاری از انسان‌ها مهم است، و بر این اساس بهتر است به‌ جای آنکه خود را در برابر قرار دهیم، از نیروی آن استفاده کنیم. هکذا است داستان آقای خمینی در وضعیت بغرنج
کنونی ما».
۷) مشابه همین اعتراف به نفوذ اجتماعی اسلام را «مجید محمدی» از اعضای حلقه کیان (یکی از چند حلقه سازمان آشوب‌ در سال ۷۸ و ۸۸، با حضور برخی سران حزب مشارکت و گروهک ملی-مذهبی) عنوان کرد. او اواخر مهر ماه ۱۳۸۸در وبسایت رادیو فردا نوشت: «اعضای جنبش سبز می‌خواهند با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیایند، سینه بزنند و اگر هوس کردند، لیوان شرابی بنوشند... آنها روزه خواری می‌‌کنند و نصرمن الله و فتح قریب سر می‌‌دهند. در نماز جمعه با کفش و به صورتی مختلط پشت سر ‌هاشمی نماز می‌‌خوانند و جای صلوات، سوت و کف می‌ زنند»، اما ۴ آبان ۱۳۸۸ اعتراف کرد: «اسلامگرایی، جدی‌ترین مانع و مخاطره‌برانگیزترین مشکل در برابر جنبش سبز است. ریشه‌‌های فرهنگی و اجتماعی که به تأسیس و تداوم جمهوری اسلامی منجر شدند هنوز در جامعه ایران زنده‌اند. آنچه خطر جدی است، نام جمهوری اسلامی نیست بلکه اسلامگرایی است که در ایران قوی است. در ضرورت جدی گرفتن و اهمیت آن همین بس که بیش از
سه دهه، حکومت را سر پا نگه داشته است. این ایدئولوژی از نفس نیفتاده
و بر زمین زدن و ضربه فنی کردن آن، کاری است بس دشوار. نقطه حساس و بنیادین جمهوری اسلامی نه مقام ولی فقیه یا شخص خامنه‌ای، بلکه اسلامگرایی است».
۸) مکتب حسینی، عیارمند‌تر از این حرف‌هاست که پیاده نظام سیا و موساد و MI6 در ناتوی فرهنگی، بتوانند آن را مخدوش یا مصادره کنند. آنها، روزگاری طولانی لاف زدند که دوره دین تمام شده، اما از سر بیچارگی، لاف خود را باطل کردند. مدعی بودند دین از چشم مردم افتاده، اما نسخه‌های قلابی ساختند. اگر اسلام رو به افول بود، نیاز نداشتند نسخه بدلی بسازند. اساسا برای چیز بی‌ارزش که نسخه قلابی نمی‌سازند. اسلام و مکتب امام حسین‌(ع) چون مطلوب مردم است، معاندین برایش بدل می‌سازند. در عین حال باید پرسید کدام گفتار و رفتار امام حسین‌(ع)، کمترین شباهتی با اسلام آمریکایی و شیعه انگلیسی دارد؟ آنجا که بیعت با طاغوت مستکبر را رد کرد و فرمود: «أَلا وَ إِن الدعِی بْنَ الدعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ: بَینَ السلهًْ وَالذلهًْ، وَ هَیهاتَ مِنا الذلهًْ، یأْبَی الله‏ُ لَنا ذلِک وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیهًْ وَ نُفُوسٌ أَبِیهًْ»؛ یا آنجا که در آغاز محاصره، به حرّ بن یزید فرمود: «لَيْسَ شَأْنى شَأنُ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَاِحْياءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمَوْتُ في سَبيلِ الْعِزِّ اِلاّ حَياهًْ خالِدَهًْ وَلَيْسَتِ الْحَياهًْ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذى لاحَياهًْ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلى أَكْثَرِ مِنْ قَتْلى؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ في سَبيلِ الله‌، وَلكِنَّكُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلى هَدْمِ مَجْدى وَ مَحْوِ عِزّى وَشَرَفى». دعوت غرب‌پرستان به تسلیم و بیعت با آمریکا کجا، و منطق نورانی سرور آزادگان‌(ع) کجا که در پاسخ والى مدینه برای بیعت با یزید فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِکَةِ... وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ». آیا از مسلمان نما‌های تنظیم شده با موج آمریکا و انگلیس و اسرائیل، ولو یک بار شنیده اید که امر به معروف و نهی از منکر یا ناموس و عفاف و حجاب را محترم بشمارند و با تاسی از حضرت اباعبدالله ‌(ع) بگویند: «لايَحِلُّ لِعَينٍ مُؤمِنَهًْ تَرَى اللهَ يُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَيِّرَهُ.
بر چشم هیچ مؤمنى روا نيست كه ببيند خدا نافرمانى مى‌‌شود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن كه آن وضع را تغيير دهد».
۹) فرزندان شیطان، بیهوده دست و پا می‌زنند. پروردگار متعال محبت امام حسین‌(ع) را مغناطیس جذب دل‌‌های مومنان قرار داده؛ چنان که پيامبر اعظم (ص) فرمود «إنّ لِقَتلِ الحُسينِ حَرارَهًْ في‌ قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ اَبَداً». ملت ما هر سال پرشور‌تر از قبل، در مسیر محبت سالار شهیدان و انزجار از دشمنان مکتب او قدم برمی‌دارد و این را مصداق بشارت آیه شریفه قرآن می‌شمارد: «لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا مَخْمَصَهًْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ لَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ. هيچ تشنگى و گرسنگی و رنجى در راه خدا به آنان نمى‌‏رسد و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم ‏آورد، قدم نمىگذارند، و از دشمن غنيمتى به دست نمى‌آورند، مگر اينكه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان نوشته مى‌‏شود؛ زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند». پیام ملت امام حسین‌(ع) با رزمایش محرم و صفر امسال، خطاب به اردوگاه کفر و نفاق، یک جمله بیشتر نیست و آن این که: «موتوا بغیظکم».

روزنامه رسالت

اقدام آمریکایی‌ها علیه پکن

مقامات ارشد واشنگتن و کانبرا پس از گفت‌وگوهای سطح بالا بین دو کشور گفتند که ایالات‌متحده به‌دنبال تقویت ذخایر تسلیحاتی خود با کمک به استرالیا برای توسعه صنعت تولید و صادرات موشک است. ریچارد مارلز، وزیر دفاع استرالیا این پروژه را پس از دیدار با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا و لوید آستین، رئیس پنتاگون اعلام کرد.مارلز با ستایش از این ابتکار به‌عنوان تقویت پایگاه دفاعی و صنعتی کشور به خبرنگاران گفت: «امیدواریم تا دو سال دیگر شاهد آغاز ساخت موشک در استرالیا باشیم.

ما واقعا از اقداماتی که در رابطه با ایجاد یک شرکت سلاح‌های هدایت‌شونده و مهمات انفجاری در کشور انجام می‌دهیم خرسندیم.»بر اساس گزارش یورونیوز، در این پروژه، استرالیا سیستم‌های موشک پرتاب چندگانه هدایت‌شونده یا GMLRS را توسعه خواهد داد.آستین گفت که این طرح به ایالات‌متحده کمک می‌کند تا «پیشینه فناوری و پایگاه صنعتی دفاعی خود را تقویت کند.»
وی افزود که ایالات‌متحده تا سال ۲۰۲۵ به استرالیا کمک خواهد کرد تا سیستم‌های موشکی هدایت‌شونده چند پرتابی تولید کند.

واشنگتن اکنون برای کمک به استرالیا برای ایجاد صنعت موشکی داخلی تقریبا از صفر شروع خواهد کرد تا بتواند یک خط تولید قابل‌اعتماد برای نیروهای مسلح خود در این مسیر ایجاد کند.جنگ در اوکراین ضعف‌های بسیاری از زنجیره‌های تأمین نظامی غرب را آشکار کرده و به‌طور پیوسته ذخایر موشک و مهمات دیگر را کاهش داده است. استرالیا در حال حاضر بازسازی نیروهای مسلح خود را آغاز کرده است و به سمت قابلیت‌های حمله دوربرد در تلاش برای دور نگه‌داشتن دشمنان احتمالی مانند چین است.دیدار دوروزه مقامات استرالیایی و آمریکایی که روز شنبه به پایان رسید، به‌شدت بر امنیت منطقه‌ای و همکاری نظامی متمرکز بود زیرا متحدان دیرینه برای مهار قدرت رو به رشد چین در منطقه اقیانوس آرام تلاش می‌کنند.دیدارهای این دو روز نشان داد که عملیات و پروژه‌های مشترک افزایش خواهند یافت.

کانبرا موافقت کرد که پایگاه‌های نظامی را در شمال کشور که ازنظر استراتژیک مهم است بازسازی کند و به واشنگتن اجازه دهد میزبان تمرین‌های آموزشی نیروهای آمریکایی باشند.واشنگتن و کانبرا همچنین درباره پیشرفت معاهده امنیتی اوکوس (AUKUS) که طبق آن استرالیا زیردریایی‌های هسته‌ای خود را توسعه می‌دهد گفت‌وگو کردند.هر دو طرف تلاش کردند تا احتمال تلاش کنگره آمریکا برای جلوگیری از انتقال دانش نظامی حساس به استرالیا را کم‌اهمیت جلوه دهند.مارلز گفت که معتقد است درنهایت یک تعهد قوی دوحزبی به توافق، میان قانون‌گذاران آمریکایی وجود دارد. در روزهای اخیر شماری از قانون‌گذاران آمریکایی سؤالاتی را درباره چرایی فروش زیردریایی‌های آمریکا به استرالیا مطرح کرده‌اند.وی تأکید کرد: «این توافق نه‌تنها منافع راهبردی آمریکا بلکه منافع استراتژیک مشترک بین دو کشور را نیز پوشش می‌دهد.»

 هجمه‌ای علیه چین
بدون شک در ماورا و فرامتن این اقدام مشترک آمریکا و استرالیا، انگیزه‌ای ضد چینی خودنمایی می‌کند! طی سال‌های اخیر تمرکز واشنگتن بر حیاط‌خلوت و محیط پیرامونی پکن دوچندان شده و استرالیا یکی از بازیگرانی است که نقش هم‌پیمان آمریکا و ناتو را در این معادله ایفا می‌کند.انعقاد پیمان جنجالی اوکاس میان سه کشور استرالیا، آمریکا و انگلیس نیز در همین راستا قابل‌تحلیل و ارزیابی می‌باشد. نباید فراموش کرد که تشدید تحرکات نظامی-امنیتی آمریکا در اقیانوسیه و دریای آرام، لزوما نمی‌تواند از سوی چینی‌ها بی‌پاسخ بماند.
روزنامه وطن امروز

خطبه غرا در کاخ ستم
رضا عظیمی
طبق بعضی روایات تاریخی، 3 روز بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام، در سیزدهم محرم کاروان اسرای دشت کربلا به کاخ ابن‌زیاد در کوفه برده شدند. ابن‌زیاد که خود را حریف یکه‌تاز و پیروز تمام‌عیار پیکار کربلا می‌پنداشت و سرمست از باده غرور و نخوت و خودبرتربینی، در قصر کوفه بر تختش تکیه ‌زده بود، خواست با به راه‌ انداختن یک جنگ تبلیغاتی- روانی، ضمن به نمایش گذاشتن هیمنه و قدرت پوشالی و دروغین خود، این پیروزی را به رخ اسرای خاندان نبوت بکشد، تا از یک ‌سو زهر چشمی از اسرا و دیگر مخالفان حکومت یزید بگیرد تا دیگر کسی حتی خیال قیام و مخالفت در سر نپروراند و از سوی دیگر، با ناسزاگویی‌ها، زخم زبان‌ها و نکوهش‌هایش، بر زخم دل‌های داغدار اهل بیت نمک بپاشد. اما سخت در اشتباه بود! چون از شجاعت و شهامت اهل بیت و در رأس‌شان امام سجاد علیه‌السلام و زینب کبری سلام‌الله‌علیها غافل بود.
هنگامی که اسرای اهل بیت به دستور ابن‌زیاد در کاخ او حضور یافتند، با نمایش گوشه‌ای از شجاعت و بی‌باکی خویش در قالب پاسخ به یاوه‌گویی‌های پسر زیاد، چنان او را خلع سلاح کردند که او تنها راه رهایی از بن‌بست چنین شکست فضاحت‌باری را این دید که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را متهم به شاعری و امام سجاد علیه‌السلام را تهدید به قتل کند اما سرانجام با سرافکندگی، در برابر منطق قوی اهل بیت علیهم‌السلام تسلیم شد.
در یکی از نقل‌ها آمده است: هنگامی که سر مبارک حضرت حسین‌بن علی علیه‌السلام را همراه کودکان، خواهران و زنان اهل بیت نزد ابن‌زیاد بردند، زینب، دختر فاطمه سلام‌الله‌علیها بی‌ارزش‌ترین لباس‌ها را پوشیده بود و در حالی ‌که کنیزانش گرد او را گرفته بودند، وارد مجلس شد و کناری نشست. ابن‌زیاد 3 بار پرسید: آن زن که نشست کیست؟ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها از پاسخ به او خودداری کرد. سرانجام یکی از کنیزانش گفت: او زینب، دختر فاطمه است.
ابن‌زیاد به او گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد، کشت و دروغگویی‌تان را برملا کرد. حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در جواب فرمودند: سپاس خدای را که به واسطه (جدمان) محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ما را گرامی داشته و پاک گردانده است. نه چنین است که می‌گویی. تنها فاسق است که رسوا می‌شود و فقط فاجر است که دروغگویی‌اش برملا می‌شود. ابن‌زیاد پرسید: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها فرمودند: آنها کشته شدن برای‌شان مقدر شده بود. پس به سوی آرامگاه‌های خود رفتند. بزودی خدا شما و آنان را جمع خواهد کرد و آنان در پیشگاه خدا احتجاج و دادخواهی می‌کنند. ابن‌زیاد از پاسخ‌های حضرت زینب سلام‌الله‌علیها خشمگین شد و برآشفت و اینگونه مجلسی که برای خوار کردن اهل بیت پیامبر طراحی شده بود، به ضد خود بدل شد
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات