هفته گذشته و همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی که طی آن هزاران نفر از شیعیان سوریه برای مراسم عزاداری به بارگاه حضرت زینب سلاما... علیها در دمشق رفته بودند،برای دومین بار طی 48 ساعت در منطقه زینبیه انفجار تروریستی رخ داد که 6 شهید و 23 زخمی به جا گذاشت. قربانیان این انفجارهای تروریستی نیز غیرنظامیان از جمله زنان و کودکان بودند. درباره وقوع انفجارها در منطقه زینبیه ذکر چند نکته الزامی است: اول این که این انفجارها در دهه اول محرم و همزمان با عزاداری امام حسین (ع) در روز تاسوعا و حضور موکبهای عاشورایی انجام شد.دوم این که انفجارهای تروریستی در زینبیه دمشق با اهانت به قرآن کریم در سوئد و دانمارک نیز همزمان شده است. بنابراین، هدف قرار دادن مراسم عزاداری محرم و ضدیت با مذهب از اهداف اصلی این انفجارهاست. سوم این که این انفجارها با سکوت جامعه جهانی همراه بود. سکوتی که اگر حمایت از اقدام تروریستها نبوده باشد، زمینه تکرار چنین اقدامهای جنایتکارانه علیه سوریه را فراهم می کند.چهارم این که انفجارهای تروریستی در زینبیه دمشق و در مناطق دیگر سوریه در شرایطی انجام میشود که این کشور با تحریمهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مواجه است.ترکیب تحریم و ترور بر مشکلات مردم سوریه می افزاید.پنجم این که گروه تروریستی داعش در تارنمای خود انفجار تروریستی در زینبیه دمشق را برعهده گرفت. اما با توجه به پنج نکته ذکر شده؛ سرنخ ماجرای انفجارهای اخیر کجاست؟واقعیت این است که داعش که از ارتش سوریه و گروههای مقاومت زخم خورده و نتوانسته است اهداف خود را عملی کند، مترصد فرصتی برای خودنمایی است و با این گونه اقدامات ایذایی سعی دارد نشان دهد که همچنان زنده است و اگر شرایط مساعد باشد، میتواند جان بگیرد و سوریه را ناامن کند، اما جولان داعش در سوریه درحالی است که در هفتههای اخیر، آمریکا و متحدانش تحرکات نظامی خود را در مناطق اشغالی نیز افزایش دادهاند.گزارش های رسانهای حاکی است که آمریکا تجهیزات جدید از جمله «موشک های هیمارس» را در استان دیرالزور مستقر کرده تا با تهدیدات احتمالی ایران و روسیه مقابله کند. حتی به تازگی کاخ سفید اعلام کرد که 2500 نیروی جدید را به سوریه اعزام خواهد کرد که با هدف تثبیت جای پای خود در مناطق اشغالی انجام میشود.تقویت مواضع آمریکاییها پس از آن انجام شد که جنگندههای روسیه و ارتش سوریه ماه گذشته به گروه های تکفیری در استان ادلب حملات گسترده ای کردند که حدود 200 تروریست به هلاکت رسیدند و این اقدام به مذاق واشنگتن خوش نیامده است.همان طور که اشاره شد ؛هر چند هسته مرکزی داعش توسط گروه های مقاومت در سوریه و عراق از بین رفته است، اما عناصر مخفی این گروه تروریستی همچنان در گوشه و کنار این دو کشور حضور دارند که هر از گاهی برای نمایش قدرت، حملاتی را علیه غیرنظامیان انجام میدهند. در صورتی که مقامات واشنگتن نیز تصمیم به احیای داعش داشته باشند، گزینه آن را در دست دارند. اکنون هزاران نفر از عناصر این گروه در زندان های تحت مناطق کُردها حضور دارند که آزادی این تعداد تروریست برای امنیت سوریه خطرناک است.در سال های اخیر تعدادی از تروریست ها از زندان فرار کرده و به همرزمان مخفی خود پیوستهاند و ماه گذشته نیز 25 داعشی از زندان مستحکم «رأس العین» فرار کردند تا شاید با حمایت های خارجی بتوانند دوباره به عرصه میدانی بازگردند.آمریکا نیز برای این که حضور خود در سوریه را توجیه کند، به گروههای تروریستی نیاز دارد و با نابودی این گروهها دلیلی برای ادامه حضور ندارد. لذا، سعی می کند بحران سوریه را همچنان داغ نگه دارد. به عبارتی دیگر،آمریکا مدعی است که برای مقابله با داعش در سوریه حضور دارد و با جولان مجدد تروریست های این گروه، فضا برای موج سواری بیشتر فراهم خواهد شد و حملات تروریستی گاه و بی گاه، بهانه خوبی برای تداوم حضور آمریکایی ها و حمایت از کُردهاست. همچنین، با ناامن شدن سوریه، روسیه هم بخشی از توان خود را صرف مقابله با بحران در این کشور خواهد کرد و این در جبهه اوکراین برای غربی ها دستاورد بزرگی به شمار میرود که میتوانند از فرصت درگیری روسها در سوریه، در میدان اوکراین پیشروی کنند. افزون بر این تحولات داخلی رژیم صهیونیستی را که این روزها با موجی از ناامنی مواجه شده است، نباید از نظر دورداشت. آمریکاییها به خوبی میدانند که اگر سوریه باثبات باشد این تهدید جدی برای امنیت سرزمین های اشغالی است و در شرایط فعلی که صهیونیستها توان پرداختن به خارج از مرزها را ندارند، میتواند امنیت این رژیم را با چالش جدی مواجه کند. لذا، برای این که امنیت اسرائیل تضمین شود، باید بحران در سوریه همچنان ادامه داشته باشد و داعش میتواند این خواسته واشنگتن را برآورده کند
آنچه قابل درک است، این است که احتمالا این فشار از دو ناحیه بر وزیر ارشاد اسلامی وارد میشود. یکی از طرف مردم عادی و بیقدرتان و دیگری از طرف صاحبان قدرت. احتمالا فشار دسته اول چندان برای وزیر ارشاد اهمیتی ندارد که اگر داشت، چنین کسی با این مواضع خبرساز قبلی، به مدیریت استانی نمیرسید یا اگر هم مدیر میشد، خیلی پیش از انتشار آن فیلم، به دلیل همان مواضع از کار برکنار میشد. اما شک نیست که فشار دسته دوم بسیار برای وزیر مهم است و اصلا شاید برای جلب رضایت همین گروه بوده که آن فرد مورد اشاره با آن مواضع مشخص درباره حجاب به مدیریت استانی گمارده شده است. این را از کجا میگویم؟ از آنجا که در بحبوحه پرسش گسترده جامعه از وجود لایههای پنهان و غیرآشکار مدیرشدن چنین فرد یا شاید هم چنین افرادی و قبل از اینکه مشخص شود که چگونه میشود با وجود تذکراتی که نمایندگان مجلس از ابراز آنها و نشنیدهگرفتنشان میگویند، فردی با این خصوصیات اخلاقی، کارگاههای عفاف و حجاب برگزار میکند، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از این خبر میدهد که «۴۰۰ نیروی جوان حزباللهی تا پایان تابستان وارد وزارت ارشاد میشوند». حال ورای این موضوع که آیا قانون اجازه چنین کاری به وزیر میدهد یا نه، این سؤال پیش میآید که وقتی با آن سختگیریها که برای سپردن مسئولیت مدیریت انجام میگیرد، چنین افرادی سر از مدیریت ارشاد اسلامی در میآورند، وزیر ارشاد اسلامی، مژده ورود چه کسانی را میدهد؟
واقعیت این است که نه آن هزار نفری که با تقلب به دانشگاهها وارد شدند و اصرار بر آن است که هرطور شده این متقلبان در دانشگاه بمانند و نه این 400 نفر، مشکلی را از این بزرگواران رفع نمیکند. اگر مشکل قابل رفع بود، با آن همه پاکسازیهای اول انقلاب و انقلاب فرهنگی و گزینشها و حتی تعطیلی وزارت ارشاد توسط مرحوم دوزدوزانی و از آن مهمتر مهاجرت میلیونها نفری که از ایران رفتهاند و هنوز در حال رفتناند، مسئله حل میشد. نه این 400 نفر، نه آن هزار نفر، نه تعطیل کامل وزارتخانه و نه زمینهسازی برای مهاجرت میلیونها نفر، مشکل را حل نمیکند. شاید مشکل فقط با تعطیلکردن کل کشور برای دوستان قابلحل باشد
محمد ایمانی
۱) امسال با وجود پرحجمترین حملات، سراسر شهرها و روستاهای کشورمان، شاهد پررونقترین محافل قرآنی در ماه مبارک رمضان، و پرشورترین سوگواریها برای سالار شهیدان(ع) در دهه اول محرّم بود. آنها که در این مصاف از ملت ایران سیلی خوردند، نه سفلگان پروژه بگیر سیاسی و رسانهای، بلکه کارفرمایانشان در ناتوی فرهنگی- اطلاعاتی بودند. هر چند «آرایش جنگی» دشمن غلیظتر شده، اما منحصر به امروز نیست و هرقدر شدت یابد، سند محکمتری است بر این مدعا که تمدن وحشی غرب به عنوان امتداد حرکت شیطان، قافیه را باخته است.
۲) این معارضه، در دو قالب متفاوت انجام میشود. نخست، تهاجم و هتاکی آشکار از سوی صهیونیسم مسیحی و بازوهای بهائی و تکفیری آن. دوم، نفوذ و تحریف و مصادره به مطلوب، در قالب جعل «اسلام آمریکایی و شیعه انگلیسی». هرگاه مجال یافتند، ارادت ملت ایران به امام حسین(ع) را هدف گرفتند؛ مانند حرمتشکنی عاشورای سال ۱۳۸۸ و اغتشاشات سال گذشته، و نیز، دوره موسوم به اصلاحات که با وقاحت نوشتند: «اگر حسین در کربلا کشته شد، نتیجه خشونت پدر و جدّش بود»! ریشه ستیزهجویی غرب و غربگرایان را باید در گسترش روزافزون اسلام جُست. عبدالکریم سروش که در فتنه نیابتی سال ۱۳۸۸، عضو «اتاق فکر جنبش سبز در خارج کشور» (لندن) بود، دو بار به سراسیمگی غرب اذعان کرد. او ۴ اسفند ۱۳۸۸ در دانشگاه دلفت هلند گفت: «تز سکولارها درباره جدایی حکومت از دین، در جهان واژگونه شده؛ و وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین میتوانیم ببینیم. آنچه گمان میرفت رو به احتضار میرود یا مُرده، تجدید حیات کرده، برخاسته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود بیطرف باشد، اکنون ستیزهگر شده و با برخی ادیان میستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمیکند». سروش ۱۱ مرداد ۱۳۸۶ هم، در جمع عناصر ضد انقلاب در پاریس گفته بود: «رفته رفته سکولاریسم، وارد دورهستیزهگر و میلیتانت میشود و مدارا و هاضمه قوی پیشین را از دست داده. پیش بینی ضعیف شدن ادیان باطل از آب درآمده و در این ۲۰، ۳۰ سال از جامعه شناسان بزرگ میشنوید که در حال قوت گرفتن هستند. لیبرالیسم، هاضمهاش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه از گلویش پایین نمیرود و لذا ستیزهگر میشود».
۳) هرجا هجوم به اسلام و امام حسین(ع) نتیجه معکوس داشت، مستخدمان فرهنگی غرب دست به تحریف شدند. تا چند وقت قبل، در فضای مجازی به مردم میگفتند برای اعیاد ملی و مذهبی و حتی پیروزیهای ورزشی کشور شادمانی نکنید و سیاه بپوشید! وسط بساطهای هرزگی میلولیدند، اما شادی حلال را برای مردم حرام میشمردند؛ تا این که ماه عزای سالار شهیدان فرارسید، ماهی که شیعه و سنی و مسیحی و زرتشتی، به ابراز محبت نسبت به امام حسین(ع) میپردازند. معاندین بخت برگشته، با تغییر ریل «تحریم شادی»، خواستار شادی کردن، و تحریم محرّم و لباس مشکی شدند. گویا نسبشان به یزید و ابن زیاد و شمز میرسد. «اَللّهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الَْآکبادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ عَلى لِسانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه».
۴) آنها پس از آن که هزینههای هنگفت و کمپینهای مزخرفشان به دیوار خورد، و جوشش بیشتر شور و شعور ملت ایران را در دهه اول محرم دیدند، رنگ عوض کردند و ضمن تظاهر به همراهی با حرکت عمومی، درصدد مصادره حماسه مردمی برآمدند: «روزنامه شرق: از هشتگهای صورتی تا رواداریهای مردمی در عزاداری امسال محرم»؛ «رادیو فردا: محرم در سایه اعتراضها؛ نافرمانیهای مدنی همزمان با اوج تبلیغات حکومتی برای عزاداری های محرم ادامه دارد»؛
«دویچه وله: برخورد با نوحههای اعتراضی»؛ «اینترنشنال: همراهی عزاداران محرم با خیزش مردم و ادای احترام به معترضان کشته شده»؛ «هم میهن: اجتماع و انتقاد؛ مراسـم دهه اول محرم در حالی در نقاط مختلف برگزار شد که نوحهها، سخنرانیهـا و عزاداریهای انتقادی، پژواکی گستردهتر از قبل داشت».
۵) در همین حال و هوا، مجری شبکه «اینترنشنال» (بازوی رسانهای موساد) از دو کارشناس خود میپرسد: «آیا ممکن است بشود مناسک محرم را از دست آخوندها در آورد؟». در پاسخ، مهدی خلجی میگوید: «اتفاقی که باید بیفتد، همین سکولاریزاسیون است. حتی فرد شیعه میتواند خودش تعیین کند که مذهب چیست و چگونه عمل کند. الان در پاریس، مسجدی داریم که امام جماعتش یک همجنسگراست»؛ و نفر دوم، (مهدی مهدوی آزاد) ادامه میدهد: «شما ممکن است دین جدیدی بسازید و روایت خود را داشته باشید. دنیای مدرن به شما این اجازه را میدهد. اصلا هرجور دوست دارید. ممکن است شما بروید بالای بام پشتک بزنید، به اسم نماز خواندن». خود این افراد کمترین اهمیتی ندارند. نکته مهم این است که اینترنشنال، به سردبیری معاون متواری وزیر ارشاد در دولت خاتمی اداره میشود. همچنین، مهدی خلجی، قبل از فرار از ایران و همکاری با موسسه واشنگتن، در نشریاتی مانند اطلاعات، کیان و انتخاب، مطلب منتشر میکرده و همسر مرجان
شیخالاسلامی (متهم فراری پرونده فساد ۷ میلیارد یورویی در پتروشیمی) بوده است. مهدوی نیز، با حیات نو، آقتاب یزد، صدای عدالت و ایران و همشهری همکاری داشته و سردبیر سایت آفتابنیوز و مسئول مرکز مطالعات رسانه بوده است. او قبل از فرار از کشور، عضو ستاد انتخاباتی موسوی بود.
۶) نگونبختهای سیاسی، وقتی که عایدیشان از معارضه مستقیم، دریافت تودهنی از مردم میشود، مرتکب نفاق و تحریف میشوند. این، نسخهای است که ارگان حلقه لندن در فتنه سبز پیچید. «جرس» (با مدیریت کدیور)، ۵ خرداد ۱۳۹۲، در مقاله «آیت الله خمینی در برابر آیتالله خمینی»، خواستار انتقام از امام و رهبری، به واسطه تحریف مکتب امام(ره)توسط امثال خاتمی و موسوی و برخی منسوبان به امام شد: «ما محتاج نظریهای مناسب با فضای سیاسی برای گذار هستیم که باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیت الله خمینی رخ دهد. در این دید، نباید با آیت الله خمینی همان معاملهای را کرد که با آقای خامنهای میکنیم. آقای خمینی، همچون متنی است که دو قرائت هرمنوتیکی کاملا متضاد از آن میشود کرد. البته که یحتمل، دموکراسی دینی بیمعناست. با این حال آقای خمینی و سخنان او در وضعیت کنونی سیاست ایران، حکم متن مقدس قرآن یا انجیل را دارد و باید آن را به نفع خود تأویل کرد. چرا از لاک تا مارتین لوتر و سروش و مجتهد شبستری، کوشیدهاند بگویند دین با دموکراسی یا حقوق بشر سازگار است، به جای اینکه بر تضاد این دو به نحو ذات گرایانه انگشت نهند؟ دین از منظر هویتی برای بسیاری از انسانها مهم است، و بر این اساس بهتر است به جای آنکه خود را در برابر قرار دهیم، از نیروی آن استفاده کنیم. هکذا است داستان آقای خمینی در وضعیت بغرنج
کنونی ما».
۷) مشابه همین اعتراف به نفوذ اجتماعی اسلام را «مجید محمدی» از اعضای حلقه کیان (یکی از چند حلقه سازمان آشوب در سال ۷۸ و ۸۸، با حضور برخی سران حزب مشارکت و گروهک ملی-مذهبی) عنوان کرد. او اواخر مهر ماه ۱۳۸۸در وبسایت رادیو فردا نوشت: «اعضای جنبش سبز میخواهند با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیایند، سینه بزنند و اگر هوس کردند، لیوان شرابی بنوشند... آنها روزه خواری میکنند و نصرمن الله و فتح قریب سر میدهند. در نماز جمعه با کفش و به صورتی مختلط پشت سر هاشمی نماز میخوانند و جای صلوات، سوت و کف می زنند»، اما ۴ آبان ۱۳۸۸ اعتراف کرد: «اسلامگرایی، جدیترین مانع و مخاطرهبرانگیزترین مشکل در برابر جنبش سبز است. ریشههای فرهنگی و اجتماعی که به تأسیس و تداوم جمهوری اسلامی منجر شدند هنوز در جامعه ایران زندهاند. آنچه خطر جدی است، نام جمهوری اسلامی نیست بلکه اسلامگرایی است که در ایران قوی است. در ضرورت جدی گرفتن و اهمیت آن همین بس که بیش از
سه دهه، حکومت را سر پا نگه داشته است. این ایدئولوژی از نفس نیفتاده
و بر زمین زدن و ضربه فنی کردن آن، کاری است بس دشوار. نقطه حساس و بنیادین جمهوری اسلامی نه مقام ولی فقیه یا شخص خامنهای، بلکه اسلامگرایی است».
۸) مکتب حسینی، عیارمندتر از این حرفهاست که پیاده نظام سیا و موساد و MI6 در ناتوی فرهنگی، بتوانند آن را مخدوش یا مصادره کنند. آنها، روزگاری طولانی لاف زدند که دوره دین تمام شده، اما از سر بیچارگی، لاف خود را باطل کردند. مدعی بودند دین از چشم مردم افتاده، اما نسخههای قلابی ساختند. اگر اسلام رو به افول بود، نیاز نداشتند نسخه بدلی بسازند. اساسا برای چیز بیارزش که نسخه قلابی نمیسازند. اسلام و مکتب امام حسین(ع) چون مطلوب مردم است، معاندین برایش بدل میسازند. در عین حال باید پرسید کدام گفتار و رفتار امام حسین(ع)، کمترین شباهتی با اسلام آمریکایی و شیعه انگلیسی دارد؟ آنجا که بیعت با طاغوت مستکبر را رد کرد و فرمود: «أَلا وَ إِن الدعِی بْنَ الدعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ: بَینَ السلهًْ وَالذلهًْ، وَ هَیهاتَ مِنا الذلهًْ، یأْبَی اللهُ لَنا ذلِک وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیهًْ وَ نُفُوسٌ أَبِیهًْ»؛ یا آنجا که در آغاز محاصره، به حرّ بن یزید فرمود: «لَيْسَ شَأْنى شَأنُ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَاِحْياءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمَوْتُ في سَبيلِ الْعِزِّ اِلاّ حَياهًْ خالِدَهًْ وَلَيْسَتِ الْحَياهًْ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذى لاحَياهًْ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلى أَكْثَرِ مِنْ قَتْلى؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ في سَبيلِ الله، وَلكِنَّكُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلى هَدْمِ مَجْدى وَ مَحْوِ عِزّى وَشَرَفى». دعوت غربپرستان به تسلیم و بیعت با آمریکا کجا، و منطق نورانی سرور آزادگان(ع) کجا که در پاسخ والى مدینه برای بیعت با یزید فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِکَةِ... وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ». آیا از مسلمان نماهای تنظیم شده با موج آمریکا و انگلیس و اسرائیل، ولو یک بار شنیده اید که امر به معروف و نهی از منکر یا ناموس و عفاف و حجاب را محترم بشمارند و با تاسی از حضرت اباعبدالله (ع) بگویند: «لايَحِلُّ لِعَينٍ مُؤمِنَهًْ تَرَى اللهَ يُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَيِّرَهُ.
بر چشم هیچ مؤمنى روا نيست كه ببيند خدا نافرمانى مىشود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن كه آن وضع را تغيير دهد».
۹) فرزندان شیطان، بیهوده دست و پا میزنند. پروردگار متعال محبت امام حسین(ع) را مغناطیس جذب دلهای مومنان قرار داده؛ چنان که پيامبر اعظم (ص) فرمود «إنّ لِقَتلِ الحُسينِ حَرارَهًْ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ اَبَداً». ملت ما هر سال پرشورتر از قبل، در مسیر محبت سالار شهیدان و انزجار از دشمنان مکتب او قدم برمیدارد و این را مصداق بشارت آیه شریفه قرآن میشمارد: «لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لَا نَصَبٌ وَ لَا مَخْمَصَهًْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ لَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ. هيچ تشنگى و گرسنگی و رنجى در راه خدا به آنان نمىرسد و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم آورد، قدم نمىگذارند، و از دشمن غنيمتى به دست نمىآورند، مگر اينكه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان نوشته مىشود؛ زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند». پیام ملت امام حسین(ع) با رزمایش محرم و صفر امسال، خطاب به اردوگاه کفر و نفاق، یک جمله بیشتر نیست و آن این که: «موتوا بغیظکم».
مقامات ارشد واشنگتن و کانبرا پس از گفتوگوهای سطح بالا بین دو کشور گفتند که ایالاتمتحده بهدنبال تقویت ذخایر تسلیحاتی خود با کمک به استرالیا برای توسعه صنعت تولید و صادرات موشک است. ریچارد مارلز، وزیر دفاع استرالیا این پروژه را پس از دیدار با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا و لوید آستین، رئیس پنتاگون اعلام کرد.مارلز با ستایش از این ابتکار بهعنوان تقویت پایگاه دفاعی و صنعتی کشور به خبرنگاران گفت: «امیدواریم تا دو سال دیگر شاهد آغاز ساخت موشک در استرالیا باشیم.
ما واقعا از اقداماتی که در رابطه با ایجاد یک شرکت سلاحهای هدایتشونده و مهمات انفجاری در کشور انجام میدهیم خرسندیم.»بر اساس گزارش یورونیوز، در این پروژه، استرالیا سیستمهای موشک پرتاب چندگانه هدایتشونده یا GMLRS را توسعه خواهد داد.آستین گفت که این طرح به ایالاتمتحده کمک میکند تا «پیشینه فناوری و پایگاه صنعتی دفاعی خود را تقویت کند.»
وی افزود که ایالاتمتحده تا سال ۲۰۲۵ به استرالیا کمک خواهد کرد تا سیستمهای موشکی هدایتشونده چند پرتابی تولید کند.
واشنگتن اکنون برای کمک به استرالیا برای ایجاد صنعت موشکی داخلی تقریبا از صفر شروع خواهد کرد تا بتواند یک خط تولید قابلاعتماد برای نیروهای مسلح خود در این مسیر ایجاد کند.جنگ در اوکراین ضعفهای بسیاری از زنجیرههای تأمین نظامی غرب را آشکار کرده و بهطور پیوسته ذخایر موشک و مهمات دیگر را کاهش داده است. استرالیا در حال حاضر بازسازی نیروهای مسلح خود را آغاز کرده است و به سمت قابلیتهای حمله دوربرد در تلاش برای دور نگهداشتن دشمنان احتمالی مانند چین است.دیدار دوروزه مقامات استرالیایی و آمریکایی که روز شنبه به پایان رسید، بهشدت بر امنیت منطقهای و همکاری نظامی متمرکز بود زیرا متحدان دیرینه برای مهار قدرت رو به رشد چین در منطقه اقیانوس آرام تلاش میکنند.دیدارهای این دو روز نشان داد که عملیات و پروژههای مشترک افزایش خواهند یافت.
کانبرا موافقت کرد که پایگاههای نظامی را در شمال کشور که ازنظر استراتژیک مهم است بازسازی کند و به واشنگتن اجازه دهد میزبان تمرینهای آموزشی نیروهای آمریکایی باشند.واشنگتن و کانبرا همچنین درباره پیشرفت معاهده امنیتی اوکوس (AUKUS) که طبق آن استرالیا زیردریاییهای هستهای خود را توسعه میدهد گفتوگو کردند.هر دو طرف تلاش کردند تا احتمال تلاش کنگره آمریکا برای جلوگیری از انتقال دانش نظامی حساس به استرالیا را کماهمیت جلوه دهند.مارلز گفت که معتقد است درنهایت یک تعهد قوی دوحزبی به توافق، میان قانونگذاران آمریکایی وجود دارد. در روزهای اخیر شماری از قانونگذاران آمریکایی سؤالاتی را درباره چرایی فروش زیردریاییهای آمریکا به استرالیا مطرح کردهاند.وی تأکید کرد: «این توافق نهتنها منافع راهبردی آمریکا بلکه منافع استراتژیک مشترک بین دو کشور را نیز پوشش میدهد.»
هجمهای علیه چین
بدون شک در ماورا و فرامتن این اقدام مشترک آمریکا و استرالیا، انگیزهای ضد چینی خودنمایی میکند! طی سالهای اخیر تمرکز واشنگتن بر حیاطخلوت و محیط پیرامونی پکن دوچندان شده و استرالیا یکی از بازیگرانی است که نقش همپیمان آمریکا و ناتو را در این معادله ایفا میکند.انعقاد پیمان جنجالی اوکاس میان سه کشور استرالیا، آمریکا و انگلیس نیز در همین راستا قابلتحلیل و ارزیابی میباشد. نباید فراموش کرد که تشدید تحرکات نظامی-امنیتی آمریکا در اقیانوسیه و دریای آرام، لزوما نمیتواند از سوی چینیها بیپاسخ بماند.