صابر گل عنبری
در تور اردوغان به سه کشور عربستان، امارات و قطر که با موفقیت انجام شد. به نظر ایستگاه امارات مهمترین و متفاوتترین بود. از سه کشور پیشگفته روابط ترکیه با قطر در دو دهه اخیر به سطح شراکت راهبردی و تاریخی رسید اما با دو کشور دیگر تنشی و بحرانی بود و نوعی نزاع نیابتی میان آنها و آنکارا از خاورمیانه تا شمال آفریقا جریان داشت.
در واقع، بن سلمان و بن زاید از یک سو و اردوغان از سوی دیگر چشم دیدن هم را نداشتند. در این میان روابط ریاض و آنکارا پس از قتل خاشقچی بحرانیتر شد و امارات نیز حتی به دست داشتن در کودتای نافرجام ۲۰۱۶ در ترکیه متهم شد. با این حال، با شکست بهار عربی و حذف اسلامگرایان از قدرت در کشورهایی که شاهد انقلاب بودند، عملا مهمترین عامل تنش به ویژه میان ترکیه و امارات از بین رفت و همین خود، زمینه را برای بهبود روابط ترکیه با مثلث عربستان، امارات و مصر فراهم کرد اما این کل ماجرا نبود. بلکه پس از آن در طول دو سال اخیر، سیاست خارجی ترکیه نیز تحت تاثیر تحولات یک دهه گذشته به همان ریل واقعگرایی و پراگماتیسم دهه نخست هزاره سوم بازگشت. متعاقب آن آنکارا در دو سال اخیر از دُز نوعثمانیگری در سیاست خارجی خود کاست و با فاصله گرفتن از آرمانگرایی، در سایه مشکلات اقتصادی چند سال اخیر ناشی از افت مستمر ارزش لیر، دوباره اقتصاد را اولویت نخست سیاست خارجی ترکیه قرار داد.
اما در این میان آنچه تا حدودی غیر طبیعی و بیشتر قابل توجه و تامل است، شور و شعف عجیبی است که امارات برای نزدیکی به ترکیه از خود نشان میدهد؛ به گونهای که روابط دو کشور فرایندی سریع را در جهت شراکت راهبردی و عمق بخشی به آن طی میکند. در این راستا نیز گفتنی است که دیدار این هفته اردوغان و بن زاید در امارات پنجمین نشست میان آنها در دو سال اخیر است که حدود یک ماه پس از سفر بن زاید به ترکیه برگزار میشود. امضای شراکت جامع اقتصادی ماه مارس گذشته برای افزایش مراودات تجاری به ۴۰ میلیارد دلار، امضای توافقنامههای سرمایهگذاری امارات در ترکیه به ارزش ۵۰ میلیارد دلار در سفر اردوغان به ابوظبی، اعطای نشان «زاید» به عنوان عالیترین نشان اماراتی به رئیس جمهور ترکیه، همچنین پوشش گسترده سفر اردوغان از سوی رسانههای امارات، همه و همه برونداد این واقعیت است که روابط امارات و ترکیه در حال پیشرفت بیسابقهای است.
بعید به نظر میرسد دل بن زاید فعلا با اردوغان صاف شده باشد اما جهان سیاست دنیای منافع است و وقتی همین قطب نمای سیاست خارجی یک کشور باشد، با تعمیق روابط دلها نیز صاف میشود و کدورتها میتواند به مرور زمان از بین برود. اما درباره انگیزه امارات از توسعه تاریخی روابط با ترکیه میتوان به چند انگیزه و عامل احتمالی اشاره کرد.
نخستین انگیزه امارات از نزدیک شدن به ترکیه میتواند تنش پنهانی باشد که حدود یک سالی است میان بن زاید و بن سلمان به وجود آمده است. روابط این دو دوست صمیمی که قبلا متحدان جبههای منطقهای را در مقابل ترکیه و قطر هدایت میکردند، به دلایلی شکر آب شده است. از این رو، به نظر میرسد که یکی از دلایل مهم دورخیز بن زاید برای نزدیکی به ترکیه نگرانیهای او از سیاستهای احتمالی بن سلمان و نوعی موازنهسازی و یارگیری در این تقابل پنهان با ریاض باشد. اما انگیزه دوم میتواند نوعی تلاش امارات برای موازنهسازی منطقهای در مواجهه با ایران در سایه دلخوری ابوظبی از سیاستهای آمریکا در منطقه و متهم کردن آن به بیتوجهی به دغدغههای امنیتی کشورهای عربی خلیج فارس، آن هم در هنگامهای است که به نظر میرسد امارات بیشتر از قبل روی جزایر سه گانه با هدف رجوع به دیوان دادگستری بینالمللی متمرکز شده است.
به هر حال، فارغ از این که این دور برداشتن امارات برای توسعه بیسابقه روابط با ترکیه مشخصا معطوف به چه انگیزه یا انگیزههایی است اما برآیند آن در هم تنیده شدن بیشتر منافع ترکیه با کشورهای عربی خلیج فارس و به تبع آن تقویت و تثبیت حضور این کشور در این منطقه خواهد بود؛ حضوری که صرفا ابعاد اقتصادی ندارد و سالهای گذشته نیز با ارسال و احداث پایگاهی در قطر متعاقب قطعی روابط چهار کشور عربی با دوحه جنبه نظامی نیز به خود گرفت.
آقای مخبر، معاون اول دولت، هفته قبل از 700 بسته سرمایهگذاری در مناطق آزاد به ارزش 430 هزار میلیارد تومان رونمایی کرد. او در این مراسم از لازمه سرمایهگذاری سالانه 200 میلیارددلاری برای دستیابی به رشد هشتدرصدی سخن گفت که صد میلیارد آن باید از طریق منابع داخلی و صد میلیارد دیگر «حتما» باید از محل سرمایهگذاری خارجی تأمین شود. درباره بیمعنایی تحقق سهم صد میلیارددلاری سرمایهگذاری داخلی نیاز به استدلال زیادی نیست. نه چنین منابع عظیمی در دولت و نهادهای مالی و بازار سرمایه وجود دارد و نه موانع سترگی مانند قیمتگذاری دستوری و بیثباتیهای اقتصاد کلان و ضعف شدید سرمایه اجتماعی دولت و... اجازه تجهیز چنین منابعی را از طریق مازاد درآمدهای بنگاههای اقتصادی بخش خصوصی میدهد؛ اما درباره تأمین صد میلیارد دلار از طریق سرمایهگذاری خارجی نکاتی درباره اخبار همین یکی، دو هفته اخیر قابل ذکر است:
دو روز قبل وزیر خارجه آمریکا عنوان کرد که «دیگر به دنبال گفتوگو با ایران درباره برجام نیستیم. توافقی روی میز بود، ایران یا نتوانست یا نخواست با آن موافقت کند». او هرچند از دیپلماسی بهعنوان بهترین گزینه برای حل مسئله هستهای یاد کرد؛ اما استفاده از گزینههای دیگر را نیز رد نکرد. در مجموع به نظر میرسد عجالتا برجام به بایگانی سپرده شده است و تحریمهای بینالمللی با شدت و ضعفهایی ادامه خواهد داشت. از سوی دیگر گردش بیشتر سیاست خارجی کشور به سمت شرق با افزایش همکاریهای اقتصادی و سیاسی با روسیه و چین و عضویت در پیمان شانگهای و نیز همکاریهای منطقهای و فرامنطقهای و مستثنا شدن اروپا و آمریکا و متحدان آنها در نقاط مختلف جهان از دایره شمول علاقه سیاست خارجی کشورمان (بند الف- ماده 101 برنامه هفتم توسعه)، موضوع دیپلماسی اقتصادی کشور را بیش از هر زمان دیگری به محل مناقشه جریانهای سیاسی تبدیل کرده است. چنانکه آقای رئیسی پس از سفر به سه کشور آفریقایی و عقد قراردادهایی برای تهاتر محصولات پتروشیمی با کالاهای اساسی، مورد انتقادهای بسیار قرار گرفت و دیپلماسی دولت سیزدهم اسباب تشدید عقبماندگی کشور از روند جذب سرمایه و تکنولوژی عنوان شد. چنانکه 70 دیپلمات سابق وزارت خارجه در نامهای سرگشاده نبود توازن در مناسبات منطقهای و جهانی را سبب خسارات جبرانناپذیری به منافع کشورمان دانستند. در همین یکی، دو روز اخیر نیز وزیر اسبق خارجه کشورمان به همجهتنبودن سیاست خارجی با نیازها و ضرورتهای اقتصای کشور اشاره کرد و گفت: «اگر مثل همه کشورهای دنیا دادوستد داشتیم، اینهمه ضرر و زیان نمیدادیم. مخازن نفتی که با برخی کشورهای همسایه به صورت مشترک داریم، چون ما تکنولوژی نداریم، دارند نفت ما را میبرند ...
نمیتوانیم با اغلب بانکهای مهم دنیا رابطه داشته باشیم و همه چیز برای ما گران تمام میشود... شرایط معیشتی مردم، شرایط خوبی نیست ... شرایط اجتماعی ما خیلی سخت شده و بخش مهمی از آن مربوط به محدودیتها و تحریمهاست و باید از این وضعیت خارج شویم» (صالحی، 31/4)؛ اما رسانههای اصولگرا و طرفدار دولت ضمن واکنش تند به این سخنان و دیگر انتقادها، هریک به نوعی به ستایش از سیاست خارجی دولت سیزدهم پرداخته و این سیاستها و حتی تحریمها را اسباب افتخار دانستند. چنانکه روزنامه دولت در صفحه اول خود به نقل از فاکسنیوز تیتر زد: «ایران کلاس دورزدن تحریمها برگزار میکند» و به نقل از یک کارشناس مؤسسه بنیاد دفاع از دموکراسی نوشت: «ایران کلاس پیشرفتهای در زمینه دورزدن تحریمها برگزار کرده و روسها دارند از برخی تاکتیکهایی که ایرانیها در آن تبحر دارند، استفاده میکنند» (ایران، 1/5). همچنین روزنامه دیگر اصولگرا متن بیانیه 200 نماینده مجلس را منتشر کرد که در آن از سیاست خارجی دولت سیزدهم تمجید و رویکرد دولت در این حوزه «رویکردی صحیح و دارای دستاوردهای ملموس و درخورتوجه در ابعاد مختلف سیاسی و امنیتی و تجاری و اقتصادی» عنوان شده است. فارغ از این بحثهای سیاسی و از منظر اقتصادی چنانکه بسیار گفته شده، بزرگترین چالش کشورمان در زمینه توسعه ملی در دو، سه دهه اخیر و سالهای آینده تبدیل اقتصاد نیمهسنتی-نیمهصنعتی متکی به درآمدهای نفتی به اقتصادی صنعتی، پویا، مولد و درآمدزا، استوار بر صادرات کالاهای ساختهشده با ارزشافزوده بالاست؛ یعنی همان ضرورتی که در سند چشمانداز 1404 که دو سال دیگر موعد آن به سر میرسد، مورد تأکید قرار گرفته است (در چشمانداز 20ساله، ایران کشوری است توسعهیافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه... .) مقصودی که چنانکه در این سند حاکمیتی آمده است، لازمه آن «تعامل سازنده و مؤثر در روابط بینالملل» است. درواقع گذار از اقتصاد معیشتی به اقتصاد توسعهیافته بهعنوان یک ضرورت تاریخی از طریق دستیابی به سرمایه، فناوری پیشرفته، مدیریت نوین صنعتی با مشارکت در زنجیرههای تولید و در پیوند با نهادها و فرایندهای اقتصاد آزاد و بازار جهانی ممکن میشود. در این گذار تاریخی، سیاست خارجی نقشی اساسی دارد و بسیاری بر این اعتقادند که ارتباط کارکرد سیاست خارجی با راهبرد توسعه صنعتی تقریبا تناظری یک به یک است؛ چراکه راهبرد توسعه صنعتی در اصلیترین مسئولیت خود، مشخصکننده چگونگی تعامل بین صنایع داخلی و بازارهای جهانی است.* متأسفانه دهههاست که کشورمان تحت تأثیر پارادایمهای عمدتا چپگرایانه و بهظاهر اخلاقگرایانه (ظلمستیزی و مبارزه با تبعیض در عرصه جهانی و...) و مبتنی بر تضاد منافع کشورهای پیشرفته با کشورهای در حال توسعه و در قالب الگوهای «خودکفایی» و «جایگزینی واردات» از حرکت برای جذب سرمایه و فناوری و گسترش بازار بازمانده و از این گذر آسیب فراوان دیده است. این در حالی است که جهان امروز جهان «اشتراک منافع» است و همان کشورهای پیشرفته نیز برای کالاهای خود نیازمند بازارهای صادراتی کشورهای در حال توسعهاند که این نیز خود نیازمند افزایش درآمد این کشورهاست. در جهان امروز گسترش ارتباط جهانی نهفقط سبب تضعیف منافع ملی نمیشود؛ بلکه کشورهایی توانستهاند مردم خود را به رفاه برسانند که سیاست خارجی همسو با این پارادایم و حضور در زنجیره تولید و ارزش جهانی را اتخاذ کنند. راه توسعه مشخص است و ابزار آن هم اگر حقیقتا رهرو این راهیم و سرمایه عظیم هزار میلیارد دلاری را برای تحقق آن از سرمایهگذاران داخلی و خارجی طلب میکنیم، پس حقوق و خواستهای مشروع آنان را به رسمیت بشناسیم و زمین و قواعد این بازی بزرگ را برای همه بازیگران فراهم و سامان دهیم.
استراتژی توسعه صنعتی، مسعود نیلی و همکاران، 1382
مسعود پیرهادی
۱. اسم کوفه بد دررفته است؛ تاحدیکه ادعا میکنیم «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند»؛ بالاخره نه خطبههای امیرالمؤمنین علیهالسلام فراموش میشود نه کوچههای غریبنوازش با سفیر اباعبدالله از یادمان میرود؛ اما تعارف را کنار بگذاریم؛ ما اهل کجاییم؟ ما وقتی معاذالله به معصوم جسارت میشود چه میکنیم؟ ما هنگامیکه به قرآن که عِدل اهلبیت علیهمالسلام است توهین میشود چه واکنشی نشان میدهیم؟
۲. وَ قالَ الرَّسولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذوا هٰذَا القُرآنَ مَهجورًا
و پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند.
این گلایه بابت وانهادن، دوری و متروک ساختن قرآن، یک بُعد ندارد.
دشمنان خدا و اولیاء شیطان، آرایش جنگی گرفتهاند و دشمنی میکنند. موضع آنها هم تهاجمی است؛ اما ما کماکان به بیانیه و تجمعات اعتراضی محدود، بسنده میکنیم. تعصب و غیرت ما نسبت به کلام خدا نشانهای از محبت ما به صاحب کلام و عدم مهجوریت آن است و چنانچه ما نسبت به دین خود و کتاب آسمانیمان رویگردان شویم و بیتفاوتی پیشه کنیم، بازنده ماییم وگرنه گَردی به ردای کبریایی باریتعالی نمینشیند. چرا ما میبازیم؟ چون خدا در همین قرآن به مؤمنان انذار داده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي الله بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ الله وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ذٰلِكَ فَضلُ الله يُؤتيهِ مَن يَشاءُ وَالله واسِعٌ عَليمٌ»
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هرکس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمیرساند)؛ خداوند جمعیّتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.
کار خدا معطل امثال ما نمیماند. فقط ما توفیق و فوز عظیم بندگی و ایمان را از دست میدهیم و بعد از ما گروهی که حقیقتا خدا را دوست دارند، میآیند و نشان میدهند که با کافران حربی چگونه باید برخورد کرد.
۳. قرآن، یکی از مهمترین محورهای وحدت امت اسلامی است؛ وقتی ما حول کتاب آسمانی قریب به دو میلیارد نفر نتوانیم وحدت منجر به فعل و ترک فعل داشته باشیم، کارکرد این سازمانها و اتحادیهها و جمعیتهایی که پسوند اسلامی در آخر عنوانشان دارند، چیست؟
دستگاه دیپلماسی و هر مجموعهای که مأموریت جهانی دارد این روزها نباید شب و روز داشته باشد تا این فاجعه بزرگ توهین به قرآن را تبدیل به یک درس عبرت برای دشمنان اسلام و مسلمین کند. هر چه ما بیشتر در مسیر دفاع از قرآن گام برداریم، هم به تکلیف الهی خود عمل کردهایم و هم تخریبهایی که نسبت به تشیع میشود را خنثی میکنیم.اگر ما پرچمدار دفاع از قرآن باشیم، تهمتهای دیگران در قبال شیعه، پیرامون دوری از قرآن، رنگ میبازد. ما باید جماعتی باشیم که مشمول گلایه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نباشیم؛ زندگی ما باید وقف و دائرمدار اسمورسم قرآن، ظاهر و باطن قرآن، متن و تفسیر قرآن و ثقل اصغر و اکبر باشد.
۴. اقدام بجای برخی هیئات، شاعران و مداحان اهلبیت عصمت و طهارت در تکریم و ترویج بیشتر قرآن در مجالس محرم، ماه حسین علیهالسلام را به ماه قرآن تبدیل کرد و این امر، بیشک آثار و برکات بزرگی بههمراه خواهد داشت.
اشتباهات و تأخیرهایی که در زمینه اجرای حکم سلمان رشدی مرتد واقع شد نباید تکرار شود و بهواقع باید آرایش جنگی مقابل دشمنان خدا بگیریم و از موضع انفعال خارج شویم تا مشمول مغفرت و رحمت پروردگار منان باشیم.