وجدانی که بیدار شد
برای شمایی که تردید دارید!
دکتر سیدعلی علویخیلی از شهروندان علاوه بر نظافت، بخشی از امور منازل را به شرکتهای خدمات واگذار میکنند. شستوشوی فرش یکی دیگر از دغدغههای پیشروی شهروندان است. مجرمانی که در پوشش قالیشویی، فرشهای مردم را سرقت و آگهیهایشان را در فضای مجازی منتشر میکنند. وقتی مشتری با آنها تماس میگیرد با وانت یا نیسان به آدرس مورد نظر میروند. آنها لباس فرم میپوشند، رسید مشتری را صادر میکنند و با مهارتی که دارند اطمینان مشتری را به خود جلب میکنند و فرشها را با خود میبرند و دیگر به تماسهای مشتریان پاسخ نمیدهند. شهروندانی که قصد دارند فرشهایشان را به قالیشویی بسپارند، بهتر است قبل از این کار از اصالت آگهی اطمینان پیدا کنند و قبل از اقدام به این کار راهی آدرس مورد نظر شوند تا مجبور نباشند پلههای ادارههای پلیس و دادگستری را بالا و پایین کنند.
افراد سالخورده یا زنان تنها، بهترین سوژههای مورد نظر مجرمان هستند. این دسته از افراد، خصوصاً سالخوردگان توانایی مقابله با مجرمان را ندارند برای همین وقتی در معرض خطر قرار میگیرند به شدت آسیبپذیر میشوند.
این دسته از مجرمان از شمارههای اعتباری استفاده میکنند و بعد از ارتکاب جرم هیچ ردپایی از خود بهجا نمیگذارند. با این حال بعد از مطرح شدن شکایت، پلیس با شیوههایی که بهکار میگیرد آنها را شناسایی و دستگیر میکند
هویت فاخر و ایرانیان
سینا واحد
اگر شخص یا جستوجوگری یا پرسشگری بخواهد بداند که سرچشمه همیشهجوشان و پرفوران «حب وطن» یا «وطنپرستی» ایرانیان، از کدامین گذرگاه تاریخی آغاز میشود و چنان باران بهاران بر سر جامعه و ملت «شکوهریزان» میشود، باید نگاهی به «قدرت تاریخی ایام» ایرانی بیندازد. برخی از ایام، از روزگاران بسیار دور دارای شخصیت عاطفی، هویتی و تاریخی شده است و در چشمانداز زندگی و تکاپوهای اجتماعی به یک «شخصیت برجسته» و به یک «هویت فاخر» تبدیل شدهاند.
ایام دهه محرم، قرنها پیش از حکومت مقتدر صفویان به یک شخصیت برجسته در احساسات ملی ایرانیان، تبدیل شده بود و محتشم کاشانی، شاعر بزرگ و مرثیهسرای والامقام، فقط نمایشگر زیبایی و تلألؤ این «شخصیت برجسته» شده بود. برخی پژوهشگران فرهنگ و تاریخ ایران از یک فرضیه غلط و سیاه در تاریخ ایران سود میبرند تا بتوانند بزرگی و شکوه پرزرق و برق این «ایام هویتی و تاریخی» را کمرنگ کنند و با تضعیف قدرتمندی تاریخی آن، آنان را ضعیف و نحیف جلوهگر کنند و راه آسیبرسانی دشمن و دشمنان را به بنیادهای احساسات ملی هموار سازند. پس از تجدید قرارداد نفت «دارسی» در سال۱۳۱۲ شمسی و افزایش توان مالی دولت و دربار رضاشاه پهلوی و تحول ناگهانی سیاستهای حکومت خفهکننده پهلوی، حمله به «شخصیت ایام ملی» و «روزهای جاودانه هویت ملی» آغاز شد و تا آنجا که توان داشتند به دهه محرم و شعبان و جشن بزرگ ایرانیان برای تولد وارث بزرگ حضرت فاطمه (س)، حملهها... و حملهها... و دشمنیهای فراوان کردند وازهرگونه جشن و سرور ملی جلوگیری بهعمل آوردند و در روزنامهها و نشریات و نیز «پروپاگاندای ضدایرانی» از این ایام بهعنوان «رفتارهای خرافی و جاهلانه» یاد کردند و ساعات و ثانیههای دریای احساسات زیباییپرستانه و فرحناک ایرانیان عصر پهلوی را از تکاپو، هیجان و شادمانی ملی دور ساختند. به این منوال روزگاری را که تلختر از هرچه تلخی در عالم است، به حیات ملی جامعه ایرانی الصاق کردند. در این آتشبازی و آتشافروزی با حساب و کتاب و بیرون آمده از «اتاقهای فرماندهی جنگ علیه اقتدار ایرانیان»، یکی از نویسندگان و «رسانهداران» آن دوران، بهنام احمد کسروی، گلولههای آتشین در دست گرفت و به سوی حافظ شیراز بهعنوان سرچشمه خرافات و عقبماندگی ایرانیان شلیک کرد تا با دسترسی به «مرگ حافظ» و «مرگ شخصیتی» این ایام را به دشمنان ایران تقدیم کند. اما آن حقیقت تابناک و بیمانندی که دشمنان پرحیله و مکر ایران ازآن غافل بودند وهنوز هم در همان پیله غفلت نشستهاند و حیلهپراکنی و سیهنگری تولید میکنند، این است که «ایام فرحبخش ملی» هیچگاه به خاموشی، بدحالی و کمجانی سر تسلیم فرونمیآورد و پرتوبخشی و فروزانسازی، قلبها و روحها را رها نمیسازد! اگر بخواهیم براساس واقعیات تاریخی همه قرنهای گذشته درباره قدرت، حیات و نفوذ این «ایام پرشخصیت و پرقدرت» سخن بگوییم، باید این کلمه استوار وحرف قطعی را اظهار کنیم که هیچ قدرت و هیچ دشمنی توان رودررویی با «ایام محرم» و «ایام شعبان» را ندارد و هرجنگ و نبرد و حیلهگری علیه این ایام پرشکوه ایرانیان، جز شکست و زمین خوردن و بلند نشدن، حاصلی در برابر چشم تاریخ ندارد. بنابراین، پس از فروپاشی حاکمیت ضدایرانی پهلوی و با آزاد شدن ایران، این ایام مقدس به فضای زندگی جامعه گسترده ایرانی بازگشت و به نقش «طائر قدسی» خویش در ذهنیت دریایی مردم و جامعه ایرانی ادامه داد. هنگامی که مردم ایران درجشن بزرگ نیمه شعبان از هزاران دلمحبوبی و دلخواهیهای کوچک و بزرگ دست برمیدارند و دل را میشویند تا یک کلمه زیبا و قدسی را مهمان دل خویش و دل خانه و شهر کنند، یعنی «زندهباد ایران مهدی» و «زندهباد فردای ایران» و زندهباد: «شب هویت فاخر ایرانی».
ناصر ایمانی
دقت داشته باشیم که این افراد تایید صلاحیت شدهاند و باید بتوانند آزادانه حرفها و نقطه نظرات خود را بیان کنند و ما نمی توانیم برای افرادی که از این فیلترهای سخت گذشته اند و تایید صلاحیت شده اند محدودیت قائل شویم تا نتوانند نظرات خود را مطرح کنند. در ارتباط با حمله به ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداها در شهرستان معتقدم مقوله ای بنام امنیت به قدری مهم است که من اساسا گاهی اوقات فکر می کنم که این حملات برنامه ریزی شده و مشکوک بنظر می رسد. یعنی حتی اینطور نیست که بگوییم برخی افراد، افراد رادیکال در جامعه هستند و مثلا یک تندروی هایی را انجام می دهند.این حرف تندروی های سیاسی بنظر بنده به یکی دو دهه پیش برمیگردد. در این ده بیست سال گذشته این موضوع به قدری توسط نهادهای مختلف ، افکار جامعه و نظرات رهبری تبیین شده است که فکر می کنم این گونه رفتارها را نمی توان رادیکالیسم افراطی بدون فکر گذاشت.بنده بیشنر فکر می کنم که حتی اینها مشکوک به یک حرکت های برنامه ریزی شده و با نقشه برای بر هم زدن امنیت سیاسی و امنیت روانی جامعه است.من به اینها نگاه ساده ای ندارم ،چون با توجه به تاکیدات رهبری در مورد امنیت انتخابات و اینکه سالها ست که همه تریبون ها،صاحب نظران ، دلسوزان ،اندیشمندان و جریان های سیاسی کشور در مزمت این حرکت های افراطی و آثار سوء آن بر جامعه بسیار صحبت کرده اند و عملا نتایج سوء این رفتارها در سال های گذشته دیده شده است بنابراین این موضوع تبیین شده است و از این مرحله ها به بعد باید بیشتر بر این باور باشیم که این حرکات دیگر رادیکالیسم نیست و یک حرکت های برنامه ریزی شده برای بر هم زدن امنیت سیاسی و فکری جامعه است.
نباید به صرف حمله به ستاد یک کاندیدای اصلاح طلب ،مسئله اصلاح طلبان و اصولگرایان را وارد این ماجرا کنیم. اگر یک جریان اصول گرا علیه یک جریان دیگر اصول گرا این حرکت را انجام می داد ما آن را تقبیح نمی کردیم؟حتما تقبیح می کردیم. بحث بر سر این جناح و آن جناح نیست ،بحث بر سر این است که به هر حال با این حرکات امنیت سیاسی و روانی جامعه بهم می خورد و وقتی این امنیت به هم بخورد تردیدی نیست که قطعا یکی از نتایج آن کاهش مشارکت خواهد بود.
مسئله مشارکت برای ما اهمیت بسیار زیادی دارد ،از این رو باید مسئله امنیت فیزیکی و روانی افراد و کاندیداهای مختلف که تایید صلاحیت شده اند برایمان اهمیت ویژه ای داشته باشد تا بتوانند در سایه این امنیت روانی ، فیزیکی و سیاسی حرف های خود را ولو با یک مقداری مایه های تند به مخاطبین خود منتقل کنند.باید به آنها در این چند روزی که تا انتخابات باقی مانده و زمان تیلیغات است این امنیت داده شود تا از هیچ چیزو حتی عواقب نظرات خود نهراسند و بتوانند مطالب خود را بهراحتی بیان کنند که این باعث افزایش مشارکت و تحریک مردم برای حضور در صحنه خواهد شد .چه برسد به اینکه این کانداها امنیت فیزیکی هم نداشته باشند .دقت داشته باشیم که این افراد تایید صلاحیت شده اند و باید بتوانند آزادانه حرفها و نقطه نظرات خود را بیان کنند و ما نمی توانیم برای افرادی که از این فیلترهای سخت گذشته اند و تایید صلاحیت شده اند محدودیت قائل شویم تا نتوانند نظرات خود را مطرح کنند.
حنیف غفاری
بنیامین نتانیاهو اخیرا مدعی شده اگر توافق آتشبس چندهفتهای بین رژیم اشغالگر قدس و حماس حاصل شود، صرفا ممکن است حمله نظامی اسرائیل به شهر رفح را «تا حدودی» به تعویق بیندازد و مدعی شد که پیروزی کامل در این منطقه تنها چند هفته پس از شروع دوباره حملات به دست خواهد آمد! در این میان نکات و ملاحظاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی ازکنار آنها گذشت: نخست اینکه اساسا نتانیاهو از ابتدای جنگ غزه، با برقراری هرگونه آتش بسی ( چه از جنس موقت و چه دائم) مخالف بوده و حتی برخی اعضای کابینه وی مانند بن گویر و اسموتریچ وی را تهدید کرده بودند که هر گونه اقدامی در این خصوص منتج به خروج آنها از کابینه ائتلافی و اضطراری خواهد شد.
با این حال اکنون نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس و همراهانش در حال زمینه سازی برای آتش بس موقت هستند! دلیل این مسئله مشخص است: رژیم صهیونیستی به هسیچ یک از اهداف اعلامی و حتی پنهان خود در جنگ غزه دست پیدا نکرده و فرسایشی شدن نبرد کاملا به ضرر تل آویو بوده است.
نکته دوم آنکه اگر نتانیاهو و جو بایدن، مطابق ادعاهای واهی مطرح شده خود را در مرحله تسلط کامل بر نوار غزه می دیدند، اساسا تن به هیچ گونه آتش بسی نمی دادند! نباید فراموش کرد که در جریان برگزاری مذاکرات، مقامات آمریکایی و صهیونیستی در ابتدا تلاش کردند تا در ازای آزادی همه اسرای رژیم صهیونیستی، آتش بسی ۶ هفته ای را منعقد سازند اما اکنون به وضوح آگاه هستند که خبری از آزادی همه اسرای صهیونیست نخواهد بود. در چنین شرایطی باید متوجه استیصال متنی و فرامتنی واشنگتن و
تل آویودر جنگ غزه ماند. بهانه های مطرح شده حقوق بشری از سوی مقامات کاخ سفید، صرفا جهت کاهش نارضایتی و خشم عمومی نسبت به مشارکت آمریکا در نسل کشی غزه صورت گرفته است. بایدن طی ماه های اخیر محبوبیت خود را در برخی ایالات مهم و سرنوشت ساز ( که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ را تعیین خواهند کرد ) از دست داده است. بنابراین، اساسا امکان نداشته و ندارد که صهیونیستها و آمریکایی ها بر مبنای آنچه امروز ادعا می کنند( مانند انگیزه های انسانی و حقوق بشری) تن به آتش بس موقت داده باشند! آنچه واشنگتن و تل آویو را وادار به پذیرش این روند ساخته، قدرت میدانی مقاومت فلسطین و خشم جهانی نسبت به اقدامات وحشیانه صهیونیستها می باشد.
نکته سوم، معطوف به مواردی است که در آتش بس موقت مطرح شده و گفت و گوها حول آنها جریان دارد. یک مقام ارشد از مصر که به همراه قطر میانجی رژیم اشغالگر قدس و حماس هستند اظهار نموده که پیش نویس توافق آتشبس شامل آزادی حداکثر ۴۰ زن و گروگانهای مسنتر در ازای آزادی ۳۰۰ اسیر فلسطینی است .بنابراین، در این مرحله از آتش بس خبری از آزادی سربازان و افسران صهیونیست و حتی برخی شهرک نشینان نیست. به نظر می رسد نتانیاهو و کابینه رژیم اشغالگر صهیونیستی چاره ای جز عبور از خطوط قرمز ادعایی اولیه خود پیدا نکرده اند!
1- مجلس قانونگذار است یعنی هر آنچه از اقتصاد و فرهنگ و علم و دانش در کشور میگذرد باید تحت قوانین موضوعه مجلس باشد و درست است که لوایح را دولت به مجلس تقدیم میکند اما مجلس هم میتواند اصلاحات لازم را به عمل آورد و هم میتواند طرحهای لازم را رأسا آماده کند و به تصویب برساند. مجلس باید این شأن را درک کند که اقدامات صورتگرفته در کشور ناشی از مصوبات خوب یا مصوبات ناکافی یا عملنکردن به آنهاست و خود را مسئول آنچه در کشور میگذرد بداند.
2- مجلس به بیان امام خمینی (ره) در رأس امور است. به نظر میرسد مجلس و شاید دیگران این مهم را فراموش کرده باشند و گاه و بیگاه از زبان برخی نمایندگان شنیده میشود که این تنزیل را پذیرفتهاند و به مرور زمان به یک نهاد معمولی و تماشاگر جامعه تبدیل شده است.
3- ریاست محترم مجلس چند بار گفتهاند که باید تصمیمات مهم و سخت اتخاذ شود و البته نگفتهاند که عامل این تصمیمات سخت کدام نهاد یا فرد است اما در مقام ریاست قانونگذاری طبعا میدانند که تصمیمات سخت و مهم نوعا توسط مجلس باید اتخاذ شود. ایشان اشاراتی هم راجع به هدر دادن (نه بدمصرفی) سالانه مقادیر معتنابهی ارز داشتهاند اما هرگز چنین مسائلی در مجلس مطرح نشده و هیچ تصمیم مهم و مشخصی در مجلس اتخاذ نشده است. البته گاهی تحت شرایط سیاسی و غوغاسالاری مصوبهای از مجلس میگذرد که معلوم نیست تا چه حد کشورمان از آن منتفع یا متضرر شده است. در مجلس جدید باید معلوم شود تصمیمات مهم و سخت کدام است و درمورد آن از طریق لایحه یا طرح اقدام شود تا کلام رئیس مجلس عملا منعقد شود.
4- ریاست محترم مجلس گفتهاند از 22 قول مجلس 20 قول به نتیجه رسیده است و دو قول دیگر هم بهزودی عملی میشود. اولا ما تاکنون قولهایی از مجلس دریافت نکردهایم. مجلس هم قولی را به تصویب نرسانیده مگر رئیس مجلس چنین کاری کرده باشند که البته نمیتواند بهعنوان قول مجلس تلقی شود. شاید قولهایی که ایشان در زمان نامزدی ریاستجمهوری دادهاند منظور نظر ایشان بوده که البته هیچیک عملی نشده است. مجلس جدید و رئیس آن به یاد داشته باشد که مجلس جای قولدادن نیست بلکه مجلس محل وضع قوانین تأثیرگذار بر حفظ و صیانت از کشور و ارائه امید به آینده برای آحاد مردم ایران است. قولهایی که نامزدها به مردم در هنگام انتخابات میدهند همه و همه برای اخذ رأی بیشتر است و خود میدانند که بهعنوان قول مجلس نمیتواند تلقی شود.
5- کلمه مجلس یعنی محل جلوس یعنی محل نشستن. بنابراین مجلسیان جدید به یاد داشته باشند که در جلسات رسمی و غیررسمی یا محرمانه در مجلس نباید راه بروند و از جمله در پشت سر هیئترئیسه جمع شوند یا تظاهرات کنند و پلاکارد ارائه دهند و آتشبازی راه بیندازند.
بلکه باید بنشینند و به کلام دیگران گوش دهند و با زبان خود اعلام نظر کنند. امری که عمدتا در مجلس فعلی نقض شده است و بسیاری اوقات دیده شده که وقتی نمایندهای صحبت میکند دیگران به سخنان او بیتوجهاند و به کار دیگری جز گوشدادن مشغول هستند. متأسفانه سنت حمله کلامی، فریاد و حتی پرخاش و قیافه حمله بدنی گرفتن از همان مجالس اول مطرح شده است، نمایندگان مجلس باید احساس امنیت در بیان مطالب خود را داشته باشند.
6- دغدغه اصلی مجلس علیالاصول باید حفظ ایران و نظام جمهوری اسلامی باشد. در طول سخنان نمایندگان مجلس اعم از نطق قبل از دستور یا اظهار نظر در طرح لوایح و طرحها این دغدغه دیده نشده است. اگر در این امر تشکیکی باشد کافی است به سخنان نمایندگان، ریاست مجلس و سایر کسانی که میکروفن مجلس در چهار سال اخیر در اختیار آنها قرار گرفته دقت کرده و کلمه «حفظ ایران» را در آن جستوجو کنیم تا ببینیم چند بار این عبارت را به زبان آوردهاند. گمانم اگر هیچ نباشد، به زحمت به تعداد انگشتان یک دست برسد. تصویب برنامههای توسعه همهجانبه که از ابتدا و زمان تصویب اجرای آن مبهم است و عملی نیز نشده و بودجههای سالانه انبساطی که اعتراف به کسر بودجه کلان آن دارند، از نشانههای توجهنکردن به سرنوشت آینده کشور و نبود دغدغه «حفظ ایران» است. اگر دغدغه حفظ سرزمین ایران و پایداری مام میهن و زیربناهای اصلی سکونت، رشد و باروری اقتصادی و فرهنگی در مجلس نباشد، کدام مرجع باید این دغدغه را داشته باشد. آیا سخنان مختلفی که بیشتر برای جلب توجه همشهریان برای ذخیره آرا دوره آینده مجلس است، شایسته نمایندگانی است که وظیفه اصلی آنها وضع قوانین برای پایداری کشور و نظارت بر اجرای آن است. وظیفه نمایندگی مجلس بسیار خطیر است و وظیفه نمایندگان است که در درجه اول به وظیفه خود آگاه و معترف و پایبند باشند تا با تصمیمات لازم امید به حفظ و ارتقای ایران و آینده ایران و جوانان آن جامه عمل بپوشد. به امید داشتن چنین مجلسی.