دلایلی برای رای دادن
دکتر کمیل خجستهبهبود اقتصاد در بهارستان آینده
مهدی سعیدی
چند روز دیگر انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار خواهد شد و مردم نام گزینههای مورد علاقه خود را در قالب رأی در صندوقهای خواهند ریخت و در نهایت آنکه بیشتر رأی آورد پیروز انتخابات خواهد شد. اما آنچه در این میان قابل توجه است، دقت در این حقیقت است که همه این رفت و آمدها برای بهبود اوضاع کشور بوده و باید تلاش گردد بهترینها بر صندلی قدرت بنشینند تا امیدوار باشیم که با تصمیمات بهتر، شرایط را برای رسیدن به روزهای بهتر فراهم کنند.اهمیت نقشآفرینی جوانان در انتخابات
مجتبی تاجیک
مهمترین مسأله در انتخابات نامزدهای مجلس شورای اسلامی، مربوط به حوزه قانونگذاری نامزدها در صحنه اجتماع و پرداختن به موارد مهمی همچون ازدواج، اشتغال، مسکن، هویت، امید و امنیت و... است. زمان مطرحشدن این مسائل، کلمه جوان را میتوانیم بهدنبال آن مطرح و عملا برای آنان صحبت کنیم چرا که معمولا برای غیر آنان مصداق زیادی پیدا نمیکند.
یک چنین قوه بسیار مهمی که سرنوشت جوانان را رقم میزند، اینکه چه افرادی با چه نگاه، طرح و برنامهای قرار است بر این مسند بنشینند و در مسائلی که مهمترین موضوع جامعه و جوانان است، اثرگذار باشند، باید برای جوانان نیز دارای اهمیت باشد. زمانی که به شکایتهای اجتماعی، گفتگوها و مطالبهگریهای جوانان نگاه میکنیم، عمدتا پیرامون همین موضوعات است. «برای ازدواج جوانان چه کردهاید؟» یا «مسکن جوانان را چگونه میخواهید تامین کنید؟» ازجمله جملاتی است که از زبان جوانان بارها شنیدهایم. پاسخ به این جملات و تعیین تکلیف کردن آن در انتخابات پیشرو بسیار مهم است؛ اینکه قرار است در آینده این مسائل چه تحولی داشته باشد و چگونه رشد کند؟ به هر حال موضوع انتخابات مجلس، جوانان بوده چرا که مجلس برای ارائه راهکار درخصوص مسائل مختلف جامعه تشکیل میشود و مهمترین مخاطب این مسائل جوانان هستند. در فرآیند تحول دولتها و تمدنها و مسیر شکلگیری آنان، اقشار مختلفی با سابقه بالا و افرادی مانند جوانها نقشآفرینی میکنند. اگر قصد ما تغییر و تحول در نظام قانونگذاری و سیاستگذاری و مسیر اجرا باشد، گروهی که به چنین تحولاتی میل بیشتری دارد و کمتر گرفتار پیشفرضها، عادتها و سنتها میشود، اتفاقا جوانان هستند. این به آن معنی است که اگر حضور جوانان را در انتخابات داشته باشیم، میتوانیم آدمهایی خلاق و با افقی متفاوت را در میان نامزدها داشته باشیم. اما اگر اینگونه رقم نخورد، احتمال این وجود دارد که افرادی در مجلس حضور پیدا کنند که بیشتر گرفتار چهارچوبها و سنتهای گذشته هستند. نقش جوانان در انتخابات بهصورت کلی تحولآفرینی در نظام قانونگذاری و سیاستگذاری کشور است. شاید دیگر گروههای سنی هم به این موضوع علاقهمند باشند، اما تجربه نشان داده که اساسا تحول از چهارچوب بیرون زدن و تلاش برای دیدگاههای متفاوتی است که در میان قشر جوان شکل میگیرد. دراین فصل از انتخابات است که چنین موقعیت تاریخیای برای جوانان رقم میخورد تا با آدمهای متفاوتی به معنای انتخاب راهبردها، مسیرهای جدید، تحولی و خلاقانه مواجه شویم. دراین انتخابات است که جوانان باید نقش خود را ایفا کنند. چنانچه درسابقه اجرایی کشور عمدتا افرادی متصدی هستندکه به لحاظ تجربی حداقل سابقه اجرایی دارند؛ برای مثال در دولت فعلی وزرای جوان زیاد داریم، اما برای نسل جوان به جز نقشآفرینی در گروههای مردمی مختلف، مهمترین و تاثیرگذارترین عرصه و مقطع، حضور آنان در انتخابات است.
صلاح الدین خدیو
سال میلادی جاری به نوعی سال انتخابات جهانی است. در بیش از پنجاه کشور جهان با چهار میلیارد نفر جمعیت، انتخابات برگزار می شود.اپیدمی انتخابات آمریکا، روسیه، هند، پاکستان، ایران، مکزیک و اتحادیه اروپا را در بر می گیرد.احتمالا مهم ترین آنها، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر است که به ماراتن بایدن و ترامپ بدل می شود.مضحک ترین انتخابات هم در روسیه برگزار خواهد شد که طی آن که پوتین با پوتین رقابت می کند! در ماههای ابتدایی سال در سه کشور تایوان، آذربایجان و پاکستان انتخابات برگزار شد.
انتخابات تایوان به عنوان یک کشور کاملا دمکراتیک، به نمایشی خیره کننده از دمکراسی تبدیل شد.در نقطه مقابل آن، آذربایجان به اقتدارگرایی مطلق العنانش لباس انتخابات پوشاند.انتخابات پاکستان اما به عنوان یک رژیم ترکیبی، دارای رگه هایی از اصالت و سلامت بود و نامزدهای وابسته به نخست وزیر دربند، اکثریت آرا را بدست آوردند. نتایج غیرمترقب های که در پاکستان بدست آمد، اسلام آباد را نامزدی شایسته برای دریافت عنوان اقتدارگرایی انتخاباتی – فی المثل در قیاس با تایپه به مثابه یک دمکراسی انتخاباتی می نماید.در حالیکه صرف برگزاری رای گیری نمی تواند چیزی از ماهیت اقتدارگرایی غیر انتخاباتی باکو و مسکو عوض نماید! ایران هم که طبق رده بندی دمکراسی سال ۲۰۲۳ اکونومیست با ایستادن در رتبهی ۱۵۰ وضعیت نامناسبی دارد، در روزهای آینده شاهد دو انتخابات مجلس و خبرگان خواهد بود.انفجار انتخابات در سال ۲۰۲۴ به معنای انفتاح و شکوفایی دمکراسی نیست که از قضا در دو دهه اخیر منظما در حال پس رفت بوده است.
ستاره اقتدارگرایی که سرنمون اصلی آن حزب کمونیست چین و معجزه اقتصادی آن در تلفیق دولت مستبد و بازار آزاد است در حال درخشش است و جذابیت آن برای کشورهای غیردمکراتیک وسوسه انگیز!در بسیاری از کشورها، انتخابات در غیاب ساز و کارهایی که آن را به مناظرهای آزاد و سازنده میان دیدگاه های رقیب تبدیل می کند، صرفا یک نمایش رای گیری است.با این اوصاف شکسته شدن رکورد انتخابات در سال ۲۰۲۴ بیشتر نوعی همه گیری رای گیری است. درست مانند همه گیری کرونا و ایبولا و آنفلوانزا که نشان از ضعف ساختارهای بهداشتی و خدمات درمانی عمومی با کیفیت دارد، اپیدمی انتخابات در بستر اقتدارگرایی روزافزون نیز قسمی بیماری سیاسی است.
سوگمندانه لیبرال دمکراسی های غربی هم در حال تجربه قسمی رکود دمکراتیک و دست و پنجه نرم کردن با عوارض پیری سیستم های سیاسی خود هستند.در این کشورها بعضا گرایش عمومی رای دهندگان در سایه رکود اقتصادی ناشی از کرونا و تبعات ناخوشایند جهانی شدن در فضای ملی و مساله مهاجرت، عموما به سود راست افراطی ناسیونالیست است.
صد البته بحران سیستم های اقتدارگرا در این زمینه بسی حادتر است. اگر در کشورهای دمکراتیک با مساله بحران آگاهی و انتخاب نادرست از سوی رای دهندگان مواجه هستیم، در نظام های غیر دمکراتیک با دشواره دستکاری در اراده عمومی و سلب آزادی و اختیار از رای دهندگان، باید دست و پنجه نرم کرد.هم قافیه بودن دو اصطلاح همه گیری و رای گیری، محمل مناسبی است تا از رهگذر دو واژه هم آوای دیگر، تضاد اقتدارگرایی و دمکراسی را برملا کرد.الگوی آرمانی این نوع انتخابات عمدتا در ترکیه به عنوان یک رژیم ترکیبی دیده می شود. جایی که حزب حاکم هر بار قبل از انتخابات با ماجراجویی های خارجی و آرایش های جنگی به تحریک افکار عمومی می پردازد تا کم کاری های خود در حوزههای سیاسی و اقتصادی را پنهان نماید.این قسمی راهزنی سیاسی است که در بسیاری از کشورهای جهان نظیر اسرائیل و روسیه رایج است.
یک. چندی پیش در گفت و گو با رسانه ها از جاماندگان سهام عدالت سخن گفتم. بنابر آمارهای رسمی، تقریبا از هر ۴ شهروند ایرانی، یک نفر سهام عدالت دریافت نکرده است. شهروندان فاقد سهام عدالت ترکیبی از سه گروه اصلی هستند که شامل خانواده های تحت پوشش سازمان های حمایتی با جمعیت ۴/۸ میلیون، افراد تحت پوششی که اختیار سهامشان را از دست داده اند با جمعیت ۱/۶ میلیون و افراد کم درآمدی که از ابتدا سهام عدالت نگرفته اند می شود و جمعیت گروه سوم با ۱۹ میلیون نفر از سایر گروه ها بیشتر است. این مورد، تبعیضی بزرگ است اما تنها بی عدالتی در تخصیص سهام عدالت به اینجا ختم نمی شود.
دو. پیش از این در تاریخ ۲۶ خرداد ۹۹ و در نخستین روزهای نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی در سرمقاله ای با عنوان «عدالت را به سهام عدالت برگردانیم» از جفای بزرگی در حق سهامداران عدالت در روزنامه« رسالت» نوشتم. در حقیقت در سهام عدالت چند
بی دقتی بزرگ رخ داده، اول آن که برخی از کم درآمدها جامانده اند و برخی دیگر گرفته اند که به آن احتیاجی ندارند. اشکال دوم آن که در بین خود گیرندگان این سهام هم مسیر طی دو دهه به گونه ای پیش رفته که قابل دفاع نیست. یعنی هم باید از جاماندگان سهام عدالت دفاع کرد که سهام بگیرند و هم از گیرندگان دفاع کرد که به حقوق خود به درستی برسند.
سه. سهام عدالت در مجموع تصمیم درستی بود که با اشکالات بسیار زیادی پیاده سازی شد. سال ۸۴، مقرر شد در جهت افزایش سهم بخش تعاون در اقتصاد کشور و کاهش فقر، سهام برخی از شرکت های بزرگ دولتی در قالب سهام عدالت به مردم واگذار شود و ۴۹ میلیون نفر را شامل می شد. همان زمان دقت نشد که برخی افراد نه با دولت یا دستگاه ها رابطه استخدامی دارند و نه تحت پوشش سازمان های حمایتی اما کم درآمدند و به سهام عدالت احتیاج دارند. به ۴۹ میلیون مشمول، نفری یک میلیون تومان سهام تعلق گرفت و قرار شد این یک میلیون، به منزله بدهی هر شهروند به دولت تلقی شده و از سود خود سهام در بازه ای ۱۰ ساله تسویه گردد اما مسیر به گونه ای دیگر پیش رفت.
چهار. یازده سال بعد، دولت اعلام کرد سود سهام طی یک دهه برای تسویه یک میلیون تومان کافی نبوده و تقریبا نیم میلیون تومان از بدهی باقی مانده است. هرچند عجیب است اما این محل بحث ما نیست. اصل قیمت سهام یک میلیونی در این بازه از یک میلیون به حدود ۱۶ میلیون تومان رسیده بود اما دولت طلب ۵۰۰ هزار تومانی خود از هر شهروند را به جای نرخ سال ۹۵ و ۹۶، به نرخ سال ۸۴ از حساب مردم برداشت کرد. یعنی دولت برای پرداخت مبلغ نیم میلیون تومان اطلاعیه داد اما به علت اطلاع رسانی ضعیف و عدم اعتماد مردم اکثریت حاضر نشدند مبلغی واریز کنند و سهام ۱۶ میلیون تومانی آن ها به ۸ میلیون تومان کاهش یافت!
پنج. چرا اکثریت مردم حاضر نشدند ۵۰۰ هزار تومان باقی مانده را خودشان تسویه کنند؟ باز هم اینجا مقصر مردم نیستند. هر شهروند حاضر است بابت چیزی پول پرداخت کند که آن را متعلق به خود می داند، حال آن که تا آن روز، اساسا سهام عدالت باز نشده و امکان خرید و فروش آن فراهم نشده بود. یعنی مردم نسبت به آن حق تسلیط نداشتند و عمومشان اصلا حسی نسبت به آن نداشتند و تازه دولت دعوت کرده بود که نیم میلیون تومان هم بدهند. طبیعی بود که اغلب مردم چنین کاری نکنند که نکردند. یعنی دولت اقدام به اعتمادسازی نکرد و در نهایت هم از فضای حاصل، استفاده ای کرد که در شأن مردم و متناسب با هدف اولیه سهام عدالت نبود.
شش. مدیریت سهام عدالت حداقل ۱۰ اشکال فنی دیگر دارد که در روزنامه
« رسالت» به آن پرداخته شده اما دو اشکال اصلی فوق، باعث شده اند که سهام عدالت به مظهر بی عدالتی تبدیل شوند. جالب آنجاست که بدانیم به همان میزانی که در حق مردمی که سهام شرکت ها را دریافت کرده اند ظلم شده، در حق خود شرکت های دولتی هم ظلم شده و مثلا برخی از آن ها سهامدار راهبردی خود را از دست داده اند و در عمل نه دولتی مانده اند و نه واقعا خصوصی شده اند چون هنوز هم مردم نقشی در آن ها ندارند.
هفت. این مسئله اگرچه جفای آشکاری در حق مردم است اما موارد مشابه کوچک تری هم دارد که یک نمونه اش، پرداخت مبلغ بسیار کمتر از انتظار به عنوان سود سپرده گذاران برای حج است. آیا دستگاه های دولتی یا نظام بانکی در هنگام دریافت مطالبات از مردم هم همین گونه عمل می کنند یا همه چیز را با نرخ تورم تعدیل می کنند؟ مردم خانواده حکومتند و دولت سرپرست آنهاست، آیا کسی با خانواده خود این طور رفتار می کند؟ چرا حتی در طرح های حمایتی و پیشروانه ای همچون سهام عدالت، در نهایت به گونه ای عمل می شود که بخشی از مردم حس کنند با آنها به درستی برخورد نمیشود؟
سیدجواد طباطبایی، فیلسوف و اندیشمند سیاسی ایراناندیش، در چنین روزی یک سال پیش در آمریکا درگذشت. متفکری که چهار دهه با تحقیقات نظری در حوزه اندیشه سیاسی و تأمل درباره ایران زوایای تازهای در اندیشه سیاسی ایرانیان گشود.
جواد طباطبایی در چهار دهه گذشته با طرح پروژه بزرگ و گسترده و چندوجهی خود به بازاندیشی و آسیبشناسی تاریخ اندیشه سیاسی در ایران بهویژه در سدههای اخیر پرداخت. اندیشه سیاسی ایرانشهر و زوال اندیشه سیاسی و انحطاط سیاسی در ایران مهمترین و کانونیترین بخش آرای سیدجواد طباطبایی است که در دهههای گذشته این نویسنده با چارچوب نظری منسجم به صورت جدی به آن پرداخت و نتایج این پروژه بزرگ، انتشار دهها جلد کتاب و مقاله و مصاحبه از سوی یکی از پرکارترین و اثرگذارترین اندیشمندان سیاسی تاریخ معاصر ایران است. بررسی انتقادی طباطبایی از مواجهه ایران با دوران جدید و مدرنیته و نقادی دستهای از نویسندگان و روشنفکران که با طرح مباحث ایدئولوژیک برای حل معضل جدیدی که به واسطه ظهور تجدد برای ایرانیان حادث شده بود، ازجمله تلاشهای ستودنی طباطبایی است. در بیشتر آثار طباطبایی به شکلی نوشتهها و آرای این گروه از نویسندگان مورد انتقاد و بررسی قرار گرفته است. تاریخاندیشی طباطبایی موجب شده تا فراتر از مفاهیم جدید مانند ملیگرایی مدعی باشد که پیش از ظهور مفاهیم جدیدی نظیر ناسیونالیسم، ملت ایران امکان ظهور یافته باشد. طباطبایی تأکید میکند ایرانیان نه بهعنوان بخشی از جهان اسلام، بلکه بهعنوان زائدهای در «بیرونِ درون جهان اسلام» قرار دارند. براساساین طباطبایی از تداوم بیسابقه ایران در مقایسه با دیگر اقوام و در نهایت از اندیشه سیاسی ایرانی سخن میگوید. از همین منظر است که در کنار فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی و سیاستنامهنویسی و شریعتنامهنویسی مورد توجه و آسیبشناسی طباطبایی قرار میگیرد و زوال اندیشه سیاسی در چنین رویکرد نظری معنا و بسط مییابد تا آن را از ملیگراییهای مرسوم دور کند؛ چراکه در ایدئولوژی ملیگرایی جدید جایی برای نظریه انحطاط نیست. طباطبایی با نقادی انقطاع فکری با سنت که ناحیهای از اندیشههای ایرانیان در تاریخ معاصر را تشکیل میدهد، تقلید تمام و کمال از تجارب دیگران را نیز یکسره نقد و تأکید میکند که اندیشه ایرانشهر بهعنوان پدیداری از اندیشه ضمن نقد تجارب پیشین، به بازتولید خود میپردازد. اگر در دوران آغاز سیطره اعراب بر ایران، ایرانیان در مواجهه پیچیدهای با اعراب مهاجر و مهاجم با رجوع به سنت اندیشه سیاسی ایرانشهر در قالب سیاستنامهها و نیز در قالب شعر و ادب ایرانی مانند کاری که فردوسی یا حافظ کرد، به بازاندیشی در هویت ایرانی پرداختند و با دو پایه زبان و ادب فارسی بهعنوان کالبد جان و روان مردمانی که در سدههای متمادی و طولانی هستی خود را در آن دمیده و زنده نگه داشته است و نیز با پایه دیگر یعنی اندیشه سیاسی ایرانشهر به بازسازی خود پرداختند. از نظر طباطبایی دستکم از دوره ساسانی ایرانیان به خودآگاهی تاریخی درباره ایرانیت خود در قالب ایرانشهر رسیده بودند. برای طباطبایی نظریه وحدت در کثرت برآمده از چنین رویکردی است؛ یعنی ایران بهعنوان یک ملت تاریخی و نه یک ملت برآمده از تحولات دنیای مدرن صدها سال پیش از دنیای جدید بر صحنه سیاسی جهان ظهور پیدا کرده است. به سخن طباطبایی احتمال دارد ایرانیان «کهنترین قومی هستند که خود را بهعنوان ملت فهمیده و در «میهن» خود نیز دولتی را تأسیس کردهاند که میتوان آن را «دولت ملی» خواند». براساساین میتوان گفت که «ایران تاریخ پایهای» دارد. از دیدگاه طباطبایی این نکته هم مورد توجه قرار گرفته است که البته ایران یک واقعیت متکثر است و وحدت در کثرت، هم وحدت وجودی ایرانیان را نمایان میکند و هم نمایانگر کثرت ایران است که متشکل از اقوام ایرانی و ادیان و مذاهب مختلفی است. این نگرش به تاریخ سیاسی ایران و البته تأکید بر زوال اندیشه سیاسی در ایران پس از استیلای ترکان مهاجر به یکی از مهمترین اجزای بررسیهای تاریخی طباطبایی منجر شد.
برای جواد طباطبایی ایرانزمین، سرزمین و نام عام همه ایرانیان است که دارای مرزهای سیاسی یک کشور است که هرکس بخواهد آن را بر هم زند، به ماجراجویی ناسیونالیستی دست زده است؛ اما مرزهای فرهنگی آن نیز همان مرزهایی است که به طور تاریخی بودهاند. ایران سیاسی واحدی سیاسی است و برای فهم و دفاع از ایران به ضرورت باید ملی اندیشید؛ اما ملی اندیشیدن زمانی و به شرطی ممکن است که مبنای ملت و ملی اندیشیدن بهدرستی فهمیده شود و دفاع از تاریخ سیاسی ایران کنونی و وحدت سرزمینی آن در چارچوب منافع ملی باید همهجانبه و تمامعیار باشد. این ملت واحد در وحدت تاریخی و سیاسی آن، یگانه و تجزیهناپذیر است و تمایز میان دو مفهوم ملت بهعنوان «وحدت در وحدت» و «وحدت در کثرت»، مهمترین معیار ایضاح فرقه میان «ملیگرایی»های آغاز دوران جدید و فهم ملی «قدیم» ماست. در این چارچو باهمیت امر ملی و منافع ملی در اندیشه سیاسی ایرانشهر در دستگاه فکری طباطبایی برجسته میشود.
یکی دیگر از اجزای فکری جواد طباطبایی بر مشروطه متمرکز است. برای طباطبایی در فقدان مواجهه فلسفی ایرانیان با تحولات دنیای جدید و ناتوانی نظام کهن اندیشگی برای مواجهه با بحران پیشامد جدید بهویژه پس از شکست بزرگ ایرانیان مقابل روسیه تزاری و از دست دادن قفقاز، مشروطه در پی مبدلکردن فقه بهعنوان نظام حقوق شرع به حقوق جدید بود تا بتواند تعارض میان فهم کهن دینی و اندیشه جدید را از میان بردارد تا «نظام قانونی حکومت قانون» ایجاد شود و در نتیجه شالوده ملیت و دولت در معنای جدید آن در ایران پی افکنده شد. طباطبایی تأکید میکند که جنبش مشروطهخواهی، با تأسیس حکومت قانون، ایران را به دوران جدید وارد و بدینسان همه شئون کهن آن را نوآیین کرد.
در ایران، این نوشدن به معنای خلق از عدم نبود، بلکه همه مواد نوشدن در تاریخ فرهنگی ایران وجود داشت و مشروطیت صورتی نوآیین به آن مواد داد که ایضاح این تحول با مفهوم «جدید در قدیم» از طرف طباطبایی بیان شد. البته در بیان چیرگی گفتارهای روشنفکران و ایدئولوژی اندیشان بر سپهر سیاسی و نظام اندیشگی در ایران طباطبایی نقادانه نوشت که این دسته از کنشگران سیاسی یا اهالی ایدئولوژی، آشوبهای فکری موجود در میان ایرانیان را تعمیق کرده و در غیاب نظام علمی و دانشگاهی این نقالان و رمالان هستند که به مرجع مردم مبدل شدند و به قول توکویل در جریان انقلاب فرانسه نمایشی هولناک در آزادی در تخریب و ویرانسازی هر چیز روی داد، بیآنکه تأمل کنند جایی که ایستادهاند کجاست؟
برای طباطبایی همواره این نکته بدیهی بود جایی که ایستادهایم، ایران است. جواد طباطبایی در شرایطی به ایران اندیشید و درباره ایران تأمل کرد که راه بر تدریس و تحقیق او در دانشگاههای کشور بسته شد. شرایط کاری و مالی برای استمرار فعالیتهای طباطبایی با موانع و محدودیتهای بسیاری مواجه بود و قدرش دانسته نشد؛ اما همه این رنجها و محرومیتها و سنگاندازیها موجب نشد تا ذرهای درباره ادامه کار و فعالیتش تردید کند. تا آخرین روزها و ساعات زندگی همچنان درباره ایران تأمل کرد. اگرچه روزگار و زمانه در ایران با طباطبایی مهربانی نکرد، درشتی کرد و جفا کرد و عرصه را بر او سخت و دشوار کرد؛ اما طباطبایی سخاوتمندانه همه زندگی خود را وقف ایران و تأمل درباره ایران کرد. سخت کوشید و در دشواریهای جانکاه زندگی هم از تلاش و تأمل درباره ایران دست برنداشت و میراثی گرانقدر عرضه کرد. تا آنکه در برابر درد و رنجهای فروان و بیماری نفسگیر جان به جانآفرین سپرد و ما را با میراث بزرگی از اندیشه و تأمل درباره ایران تنها گذاشت. در غم از دست دادن استاد و اندیشمندی مهربان و وطنخواه اگرچه گذر زمان تسلیبخش است؛ اما یک سال است که همچنان در غم و اندوه فراق طباطبایی غمگینیم. یادش به جاودانگی ایران، به خیر و نیکی