امیدوار به سندی برای صنعتی شدن
مهدی حسن زادهسید محمود صدری
این روزها موشک ویا مردم یک موضوع داغی شده است .این جنجال غیر منطقی یاد آور بحث تعهد وتخصص زمان بنی صدر است. در آن زمان روشن بود که یک بحث انحرافیست وامروز نیز معلوم است که محلی از اعراب ندارد چرا که قراردادن مردم در مقابل موشک وبر عکس یک امر انحرافی وبی اساس است. بازدارندگی نظامی در هر کشوری یک نیاز حیاتی برای ادامه زیست آن کشور ومردمش میباشد .بازدارندگی نظامی همچون گلبولهای سفید در برابر هر نیروی مهاجم است .تضعیف بدن به معنای ورود میکروب وبیماری ویا مرگ است. ایران نیز هر زمان که ضعف داشته است مورد هجوم اقوام بیگانه وحشی همچون مغول ویا تسلط قدرتها واشغال کشور مثل جنگ جهانی دوم شده است .
همه کشورها در جهان امروز ودر قدیم واز بدو تاریخ بشریت سیاست بازدارندگی را اعمال کرده اند .در زمان جنگ سرد توازن وحشت از وقوع جنگ بین شوروی وآمریکا جلوگیری میکرد .اکنون نیز اگر آمریکا به چین وروسیه حمله نمیکند بخاطر ترس از توازن قدرت هسته این دو کشور است .
روشنفکران قبل از انقلاب چون از شرایط منطقه وبین الملل مطلع نبودند سیاستهای نظامی شاه را مورد انتقاد قرار میدادند. آنها مخالف شاه مستبد وخود رای بودند ولذا هر سیاستی که او دنبال میکرد را منکر میشدند .مرحوم مهندس سحابی که از افراد پاک ودرستکار وانسانی شریف بود در اواخر عمر به این اشتباهات اعتراف کرده است . بعضی از روشنفکران ومخالفان شاه آنقدر در جهل بودند که سیاست او در ظفار ودر مقابل صدام را نفی میکردند.چپها وکمونیستها پا را فراتر گذاشته طرفدار رژیم جنایتکار بعث عراقبودند .
اکنون نیز بخشی از منتقدان حکومت اسلامی به سیاستهای موشکی ونظامی انتقاد وارد میکنند ویا بطور کلی خواستار عدم استمرار این سیاست می باشند .
این مخالفت ناشی از تضاد آنها با حاکمیت دارد .همانگونه که مخالفان شاه همه سیاستهای درست وغلط او را در یک مجموعه قرار میدادند وآنرا در راستای منافع کشور نمیدانستند عده ای از ناراضیان فعلی نیز هر اقدام حکومت اسلامی را محکوم میکنند .
قدرت پیدا کردن کشورها با هر سیستمی در نهایت بنفع مردم وآن کشور است .حکومتها در نهایت تاریخی دارند اما کشور وجامعه باقی میماند .شاه رفتنی شد اما فانتوم ها وهوا نیروز او در اوایل جنگ تنها نیروی بازدارنده پیشروی سربازان صدام بودند . اگر قرارداد اف شانزده ها لغو نشده بود صدام در مخمصه جدی تری قرار میگرفت .اف چهارده ها هنوز بعنوان اصلی ترین پاسدار هوائی کشور میباشند .
پوتین جدا از ماهیت غیر انسانی اش مرد بسیار با هوش ومیهن دوستی است اودر چندین سال پیش در برابر نظامیان اظهار داشت : اگر قدرت هسته ای روسیه وجود نداشت در دوران پس از فروپاشی، کشور به اضمحلال دچار میشد ولی قدرت هسته ای در آن دوران کشور را نجات داد
یک. ۹ روز تا دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری باقیمانده و طبیعتا مهمترین مسئله همه کنشگران این عرصه در بازه زمانی پیشرو، مشارکت است. مشارکت قوی و مؤثر، از یک جهت تهدیدهای بسیاری را خنثی میکند و از طرف دیگر، علاوه بر اینکه وسیلهای اقتدارساز و رافع خطر است، نفس حضور درصد بالایی از مردم در انتخابات در یک نظام مردمسالار، هدف است.
دو. در سالهای اخیر، تا سخن از مشارکت میشود، همه نگاهها به سمت جریانهای سیاسی میرود و مشارکت یا عدم مشارکت، سیاسی تفسیر میشود. این در حالی است که مشارکت در شرایط فعلی، بیش از آنکه پدیدهای سیاسی باشد، مسئلهای اجتماعی است.
سه. گزاره بند قبل احتیاج به استدلال و اثبات دارد و نیازمند بیان نمونههاست. پیمایشهای مختلف نشان میدهد که از میان واجدان شرایط رأی در ادوار مختلف، حدودا ۲۰ درصد آرا متوجه جریان مشهور به اصولگرا و ۲۰ درصد اصلاحطلب است.
۶۰ درصد باقیمانده آرا معمولا ناشی از سلایق شخصی، فضای غالب و عمدتا غیرسیاسی است. دلیل غیرسیاسی بودن این اکثریت هم آن است که در سال ۸۰ به آقای خاتمی و در سال ۸۴ به آقای احمدینژاد مایل میشود، درحالیکه این دو شخصیت از منظر سیاسی کاملا نامتجانساند.
چهار. انتخاباتی پرشور و با مشارکت بالا تلقی میشود که عمده عناصر غیرجریانی و غیرسیاسی پای صندوق بیایند. درست است که ایجاد دوقطبی میان دو جریان ۲۰ درصدی جامعه ایران، میتواند محرک ۶۰ درصد غیرسیاسی باشد -مشابه آنچه در سال ۸۸ رخ داد و
۸۵ درصد واجدان، رأی دادند- اما ایجاد دوقطبی تنها راه تقویت مشارکت نیست. باید به سراغ بخشهای غیرسیاسیتر جامعه هم رفت. این یعنی امروز، حتی اگر کاندیداهای حداکثری جریان اصلاحطلب تأیید شوند یا خودشان حاضر باشند در میدان حضور یابند، احتمالا باز هم توان تکاندادن بدنه حامیان خود و سمپاتها را نخواهند داشت.
پنج. احتمالا شما هم در اطرافیان خود چنین افرادی را دیدهاید؛ اگر در گذشته برخی از شدت معترضبودن، سیاسیبودن یا عدم پذیرش فضای حاکم، پای میدان انتخابات نمیآمدند، امروز افرادی از طبقات متوسط یا محروم ممکن است نخواهند پای صندوق بیایند. حتی ممکن است این افراد، از وفاداران کامل به انقلاب اسلامی و مثلا عضوی از بسیج هم بوده باشند. باید برای بالا بردن مشارکت در همه طیفهای جامعه تلاش کرد، اما تلاش برای طیف اشارهشده ضروریتر است.
شش. پس از انحلال شورای شهر اول تهران با نظر وزارت کشور دولت آقای خاتمی، مردم تهران از این نهاد بسیار ناراضی بودند و پایینترین نرخ مشارکت در تمام ادوار با حدود ۱۳ درصد ثبت شد. اما با کارآمد شدن این شورا در دورههای بعد و کاهش اختلافات بیمورد، این نهاد در میان مردم جایگاه پیدا کرد و درصد مشارکت در انتخابات ادوار بعدی آن چندین برابر شد. این یعنی عموم مردم (همان اکثریت غیرسیاسی مردم) به همان میزان که با فرد یا جریانی عقد اخوت ندارند و با مشاهده عملکرد ضعیف ناراضی میشوند، بههمان میزان با مشاهده خدمت زود راضی میشوند و پای کار میآیند.
هفت. تکلیف چیست؟ در همین یک هفته باقیمانده تا پایان مهلت تبلیغات انتخابات، هر یک از ما که به ضرورت حضور مردم در میدان واقف است، باید با مردم عادی کوچه و بازار سخن بگوید و این کار را از اطرافیان خود شروع کند. اگر هر یک از ما، چند نفر از اطرافیان خود اعم از دوست، همسایه، همکار یا … را به مشارکت در انتخابات دعوت کنیم، فضای کشور تغییر اساسی خواهد کرد. مردم، یکایکشان حق دارند. علاقهمندان به آرمانهای اساسی این کشور یعنی استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت باید این فداکاری را داشته باشند که حتی اگر بدانند فردی در صورت قانعشدن به حضور، علیه خودشان رأی خواهد داد، این کار را انجام دهند. دعوت مردم به حضور ممکن است خیلی هم راحت نباشد. باید پای حرف مردم نشست، غرور خود را شکست، انتقادات و درد دلها را شنید و حق را به مردم داد. گاهی برخی کلمات را آنقدر گفته و شنیدهایم که در معنای دقیقشان کمتر تدقیق کردهایم. مردمسالاری یعنی مردم، سالارند.
علی قلیزاده
همزمان با گسترش سایه انتخابات مجلس در اسفندماه بر عرصه سیاسی ایران ما، یک پرسش حیاتی در سراسر کشور مطرح شده است: مشارکت کنیم یا نه؟ این دوگانه، بحثهای آتشینی را به ویژه در میان اردوگاه اصلاحطلبان به پا کرده است که در بیانیه جبهه اصلاحات و بیانیه «روزنهگشایی کنیم» توسط ۱۱۰ فعال سیاسی و مدنی اصلاحجو نمود یافته است. این مقاله با استفاده از طیفی از چارچوبهای نظری، سوابق تاریخی و واقعیتهای پیچیده سیاست ایران و ضمن بررسی انتقادی شایستگیهای رویکرد مشارکتجویانه و تأثیرات گستردهتر آن بر آینده دموکراسی در ایران، به بررسی استدلالهای ارائهشده در بیانیه «روزنهگشایی کنیم» و ترسیم مسیر راهبردی این بیانیه برای مشارکت در انتخابات میپردازد.
مشارکت دموکراتیک: فانوسی در دوران سخت: در قلب بیانیه «روزنهگشایی کنیم»، اعتقاد راسخ به قدرت بنیادین مشارکت دموکراتیک، حتی در سیستمهای ناکامل، وجود دارد. این بیانیه بازتابی است از استدلالهایی که توسط آدام پرژوورسکی در آثار مختلف حول دموکراسی و توسعه در جوامع مختلف منتشر کرده و پذیرفته است که حتی انتخابات ناقص نیز میتوانند به عنوان سنگبنای مهمی در فرایند دموکراتیزهشدن تدریجی عمل کنند. این بیانیه استدلال میکند که با مشارکت فعال، اصلاحطلبان میتوانند از سیستم موجود – هرچند محدود – برای تقویت صدای خود، طرفداری از تغییر و تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاستی در موضوعات مرتبط با رفاه و آرزوهای مردم ایران استفاده کنند.
فراتر از یک رأی: مشارکت راهبردی: این بیانیه فراتر از یک فراخوان ساده برای رأیدادن در انتخابات است و بر اهمیت مشارکت راهبردی در کل فرایند انتخاباتی تأکید میکند. این به معنای تشکیل ائتلافها، استفاده از فضای انتخاباتی، مطرحکردن مطالبات اصلاحطلبانه، افزایش آگاهی عمومی و پرورش تفکر نقادانه، نقد دولتها و مجالس پیشین نزدیک به جریانهای میانهرو و اصلاحطلب، بررسی انتقادی برنامههای نامزدهای میانهرو در انتخابات آتی و میزان همراستایی آنها با ایدئالهای اصلاحجویانه و پاسخگو نگهداشتن منتخبان به وعدههایشان است. این بیانیه بر لزوم یک رویکرد راهبردی که با اهداف بلندمدت اصلاحی همراستا باشد و تأثیر تلاشهای اصلاحطلبانه را به حداکثر برساند، تأکید میکند.
میراث مبارزه: احترام به گذشته، شکلدادن به آینده: صندوق رأی در ایران، همانطور که در بیانیه برجسته شده، هم یک ابزار اجتماعی و هم نمادی از تلاشی طولانیمدت برای مطالبات دموکراتیک ملت ایران است. حق رأی نماد آرزوهای نسلهایی است که برای داشتن صدایی در شکلدهی به سرنوشت ملت خود تلاش کردهاند.
بیانیه «روزنهگشایی کنیم» استدلال میکند که تحریم این حق، نه تنها رأیدهندگان را محروم میکند بلکه به اصول مردمسالاری که در پی تحکیم آن است نیز صدمه میزند. هر رأی دادهشده، صرفنظر از نتیجه فوری، به تقویت فرایندهای دموکراتیک در جامعه کمک میکند. رأی «روزنهگشا» با اهداف و انتظارات حداقلی، در انتخاباتی که کاملا آزاد نیست میتواند پیام قدرتمندی از سوی منتقدان وضع موجود به ساختارهای قدرت بفرستد که رأیدهندگان، با وجود همه محدودیتهای انتخابات همچنان مشارکتجو و متعهد به دنبالکردن آیندهای دموکراتیکتر هستند و آنچنان که در بیانیه به زمینههای تاریخی اشاره شده است، مشارکتهای گشایشآفرین در شرایط عسرتِ سیاست به تشکیل اقلیتهای راهگشا در مجلس شورای ملی شانزدهم (۱۳۲۸) و مجلس شورای اسلامی پنجم (۱۳۷۴) و دولتهای توسعهآفرین در ۱۳۷۶ و ۱۳۹۲ انجامیدهاند و مردمسالاری و توسعه در ایران را چند گام به پیش بردهاند.
منطق عمل جمعی: ائتلافسازی ملی: نویسندگان این بیانیه به چالشهای قابل توجهی که در سیستم انتخاباتی ایران وجود دارد، اذعان دارند و محدودیتهای اعمالشده توسط شورای نگهبان و محدودیتهای گستردهتر در ساخت سیاسی کشور را واقعیتهای انکارناپذیری میدانند، با این حال، نسبت به بدبینی به اصل نهادهای انتخابی و دوری از مشارکت هشدار میدهند. در این راستا میتوان به «منطق عمل جمعی» منکور اولسون اشاره کرد که به خطرات «سواری رایگان» میپردازد- شرایطی که افراد به دلیل بیاثرپنداشتن عمل خود، از مشارکت صرفنظر میکنند و در نهایت صدای جمعی اصلاحجویان را ضعیف میکنند. به جای آن، این بیانیه بر اهمیت «عمل جمعی» همه جریانهای توسعهگرا تأکید و از رویکردی حمایت میکند که ضمن پذیرش محدودیتها، به دنبال استقاده از مسیرهای موجود برای تغییر است. بیانیه روزنهگشایی در رویکردی عملی پیشنهاد میکند که «نامزدهایی که توسعهگرا و اصلاحگر هستند، واجد تخصص و تجربه و صلاحیتهای سودمند برای نمایندگی مجلساند و به منافع ملی، خیر همگانی، سلامت اقتصادی و پرهیز از فساد و ویژهخواری تعهد دارند، میتوانند مورد حمایت شهروندان توسعهگرا و دغدغهمندِ زندگی بهترِ ایرانیان قرار بگیرند. بهرغم کاهش ثبتنام نامزدهای باکیفیت و متکثر و همه حذفهای غیرعادلانه، هنوز در رقابت برای بیش از دهها کرسی مجلس دوازدهم چنین نامزدهای میانهرو، اصلاحجو و سالم حضور دارند که راهیابی تعداد هر چه بیشتری از آنها به مجلس میتواند بر امکانات توسعهگرایان و زندگیدوستان ایران بیفزاید و تفاوتی معنادار در مصوبات مجلس آینده ایجاد کند».
مقاومت غیرخشونتآمیز: ابزاری برای اعتراض و حرکت به پیش: این بیانیه پتانسیل صندوق رأی را به عنوان ابزاری برای هم اعتراض و هم پیشرفت در مسیر توسعه و مردمسالاری در ایران به رسمیت میشناسد. در یک سیستم با ساختار مشابه ایران، انتخابات میتواند سکویی برای بیان مخالفت و چالش با وضع موجود فراهم کند. این با یافتههای اریکا چنووث و ماریا استفان در «چرا مقاومت مدنی کار میکند» همراستاست، جایی که آنها اثربخشی روشهای غیرخشونتآمیز، از جمله رأیدادن اعتراضی و راهبردی، در دستیابی به تغییرات سیاسی را نشان میدهند. با مشارکت راهبردی، اصلاحطلبان میتوانند نواقص سیستم را آشکار کنند، خواستهای رأیدهندگان را برجسته سازند و احتمالا پایگاهی برای اصلاحات بیشتر به دست آورند. آنچنان که در ادبیات «مقاومت مدنی» تأکید شده، عمل رأیدادن خود میتواند به عنوان یک شکل از مقاومت غیرخشونتآمیز در نظر گرفته شود که به حرکت گستردهتری برای تغییر درون سیستم کمک میکند.
فراتر از تحریم انتخابات: آموختن از تجربیات جهانی و واقعیتهای ملی: مطالعات متعددی، مانند «تهدید کن اما مشارکت کن: چرا تحریم انتخابات ایده بدی است» از مؤسسه بروکینگز، وجود دارد که با بررسی دهها مورد تحریم انتخابات در کشورهای با سیستمهای غیردموکراتیک و نیمهدموکراتیک نتیجه میگیرند که تحریم انتخابات اساسا ایده شکستخوردهای است. این تحقیقات استدلال میکنند که تحریمها اغلب خطر مشروعیتزدایی از جنبشهای مخالف، اهدای پیروزی آسان و بدون چالش به نامزدهای مخالف مردمسالاری و توسعه و کاهش مشارکت رأیدهندگان در انتخاباتهای آینده را به همراه دارند. این مطالعات نشان میدهد که کمپینهای تحریم انتخابات بهندرت به دموکراسیسازی موفق منجر میشود. در حالی که شواهد تجربی حاکی از آن است که شرکت در انتخابات، حتی انتخابات ناقص، شانس بیشتری برای پیشرفت تدریجی دموکراتیک دارد. رویکرد تحریم انتخابات در ایجاد اتحاد در نیروهای مخالف با مشکلات مواجه میشود. تحریم انتخابات اغلب نیازمند انسجام داخلی قوی در میان احزاب مخالف است که دستیابی به آن در چشماندازهای پراکنده سیاسی میتواند چالشبرانگیز باشد. مشکل دیگر تحریم انتخابات پیامدهای ناخواسته برای مشارکت رأیدهندگان است. بیتفاوتی و انفعال به دنبال تحریم افزایش مییابد و بسیج رأیدهندگان در انتخابات آینده را دشوارتر میکند. به جای دوری از مشارکت، بیانیه «روزنهگشایی کنیم» از آموختن از تجربیات جهانی و سازگارکردن استراتژیها با شرایط ایران حمایت میکند.
مسیر پیشرو: حرکت در عدم قطعیت با هدف مشخص: انتخاب – برای مشارکت یا عدم مشارکت – همچنان پیچیده و با ریسکها و عدم قطعیتهایی همراه است. راهبری در این مسیر پیچیده، شجاعت، تفکر راهبردی و درک دقیق از عرصه سیاسی ایران و بینالملل را میطلبد. در حالی که نتیجه نهایی انتخابات اسفند به احتمال زیاد به نفع اصولگرایان خواهد بود، مشارکت دقیق و استراتژیک در آن میتواند با ایجاد اقلیتی قدرتمند به حرکت به سوی آیندهای روشنتر و دموکراتیکتر برای ایران کمک کند و برای انتخابات ریاستجمهوری بعدی روزنهای برای بازگشت ایران ما به میانهروی بگشاید. همانطورکه بیانیه تأکید میکند تغییر و پیشرفت نیازمند حضور و دخالت مداوم ما در عرصههای سیاسی و اجتماعی است. با این روحیه تزلزلناپذیر تعاملی و مشارکتجویانه است که شهروندان ایرانی میتوانند مسیر خود را از درون هزارتوی سیاست ترسیم کنند و با هدف و عزم راسخ از عدم قطعیتها استقبال کنند. برای پایانبندی این مقاله از این بخش بیانیه استقاده میکنم که «به تعبیر رسای مرحوم عزتالله سحابی «صبر اصلاحطلبانه و تحمل حرکت تدریجی از گلولهخوردن هم سختتر و گاهی از شهادت هم باارزشتر است». در شرایط عسرتِ کنونی سیاست در ایران، ما با کسری نارضایتی و بحران و آرزوهای جمعی نیکو مواجه نیستیم و باید برای کاهش کسری راه حل، کاهش کسری ظرفیت گشایشگری عملی مصلحان، کاهش کسری حد وسط سیاسی (برای ساختن توافقهای ملی و ائتلافهای حل مسئلهای گسترده و قوی)، کاهش کسری قدرت متشکل جامعه، کاهش کسری اندازه طبقه متوسط، کاهش عملی انواع تهدیدها و فشارها به ایران و نابرابریها و تبعیضها و فقر و کاهش کسری کیفیت حکمرانی به شکل گام به گام دستاورد و ظرفیت بسازیم».
هر چند رسد آیت یأس از در و دیوار/ تا ریشه در آب است امید ثمری هست