«هنگام مطالعه قرآن به آیهای برخورد کردم که به نظرم خشن آمد! ابتدا این آیه را برای شما میخوانم و بعد نظرم را درباره آن میگویم. آیه ۵۶ از سوره نساء که چهارمین سوره قرآن است. میگوید: آنان که به آیات ما کافر شدند به زودی آنان را در آتش دوزخ میاندازیم که هر چه پوست تن آنها بسوزد، برای آنان پوست دیگری جایگزین میکنیم تا (سختی) عذاب را بچشند، که همانا خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است».
اگر ۶ ماه پیش این آیه را میخواندم و نظرم را میپرسیدند به شما چیز دیگری میگفتم. شاید میگفتم خیلی سنگین است و کسی که چنین رفتاری با انسانها داشته باشد، خدا نیست(!). اما بعد که دیدم چه بلایی بر سر مردم فلسطین آوردهاند. اسرائیل را دیدم با بمبهای میلیاردی که دولت ما [آمریکا] در اختیارش گذاشته است چه بلایی بر سر مردم فلسطین میآورد، متوجه شدم مجازاتی که در این آیه آمده است کاملاً عادلانه است و اکنون این آیه را درک میکنم. معذرت میخواهم به خاطر رفتاری که دولت ما علیه مردم فلسطین داشته است. ما در این جنایت شریک هستیم. واقعاً متاسفم».
۲- جنایات وحشیانهای که رژیم صهیونیستی در غزه مرتکب شده و کماکان ادامه دارد به گواهی تمامی مورخان و صاحبنظران در طول تاریخ حیات بشر سابقه نداشته است. قتل عام مردم عادی و زنان و کودکان. بمباران خانهها، بیمارستانها، مدرسهها، مهد کودکها و هرنقطهای از غزه که در آن نشانی از حضور انسانها بوده است. زنده به گور کردن صدها بیمار و همراهان آنها با دستهای بسته و... اسرائیل نه فقط یک رژیم جعلی است، بلکه به هیچیک از قواعد اخلاقی و انسانی و قوانین بینالمللی نیز پایبند نبوده و نیست. بمباران اردوگاه مردم غیرنظامی در رفح و قتل عام زنان و کودکان با بمبهای یک تنی GBU-39 اهدایی آمریکا و به آتش کشیدن و سوزاندن آنان در یکشنبه شب همین هفته... فقط یک نمونه از جنایات وحشیانه صهیونیستهاست. روزنامه آمریکایی واشنگتنپست در این خصوص از قول خبرنگار اعزامی خود مینویسد
«والدین زنده زنده در آتش میسوختند و بچهها از ما میخواستند که آنها را نجات بدهیم ولی هیچ وسیلهای نبود. اجساد سوخته زنان و کودکان در میان چادرهای سوخته
و ....»... اتحادیه اروپا اعلام کرد که باید در ارسال سلاح به اسرائيل تجدید نظر کنیم! و یکی از سخنگویان کاخ سفید که نمیخواست نامش فاش شود به خبرنگار واشنگتنپست گفت: اسرائیل حق دارد! و البته باید اقدامات لازم را برای محافظت از غیرنظامیان به کار گیرد»!... همین!
۳- بیداری و برانگیختگی افکار عمومی در غرب و شرق جهان و قیام دانشجویان و اساتید دانشگاهها علیه جنایات رژیم صهیونیستی که اظهارات نقل شده از آن خانم آمریکایی نمونهای از آن است، اگرچه بزرگترین و سنگینترین ضربه علیه صهیونیستهای وحشی است و این رژیم منحوس را که انگلگونه از کشورهای غربی استفاده میکند به نابودی قطعی میرساند ولی جهان اسلام نیز باید همانند ایران اسلامی توان و ظرفیت خود را برای مقابله با این رژیم وحشی به میدان آورد. چگونه؟
۴- در این کلام گرهگشای امام راحل -رضوانالله تعالی علیه-
دقت کنید. حضرت ایشان روز بیست و چهارم مرداد ماه سال ۱۳۵۸ در جمع یک هیئت دیپلماتیک که از سوریه به دیدار ایشان آمده بودند، میفرمایند: «هرچه ضعف در مسلمین و فساد در ممالک اسلامی است، از حکومتهای [وابسته] است. حکومتها به واسطۀ خودخواهی که دارند معالأسف برای اجانب به طور نوکری عمل میکنند و برای ملت خودشان آقایی میکنند، و تمام مفاسد را همین نوکری و آقایی در ممالک مسلمین ایجاد کرده است.
ملتها باید با دولتهایی که برخلاف مصالح اسلامی و مصالح ملتها عمل میکنند همان معامله را بکنند که ملت ایران با شاه مخلوع کرد. و اگر این مطلب در آنجاهایی که دولتها برخلاف مسیر ملتها عمل میکنند عمل بشود، حل مشکلات میشود و دست اجانب از ممالک اسلامی کوتاه میشود. و من از خدای تبارک و تعالی مسئلت میکنم که یا حکومتها را به هوش بیاورد که موافق اسلام و مصالح مسلمین عمل کنند، یا ملتها را بر آنها غلبه بدهد که آنها را قلع و قمع کنند... اگر مسلمین مجتمع بودند، هرکدام یک سطل آب به اسرائیل میریختند او را سیل میبُرد».
۵- خدای مهربان بر درجات شهید امیرعبداللهیان بیفزاید که برقراری روابط دوستانه و محترمانه با کشورهای اسلامی را مانع از گوشزد کردن وظایفی نمیدید که برای مقابله با جنایات رژیم صهیونیستی بر عهده دارند و تاکنون بر زمین مانده
است. آن شهید بزرگوار و اسوه فراموشنشدنی یک
وزیر خارجه تراز انقلاب اسلامی، بر حسب ضرورت از افشای همکاری برخی از کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی نیز خودداری نمیکرد. اکنون نیز از وزارت خارجه کشورمان انتظار میرود که رهنمود گرهگشای امام راحل
و خلف حاضر آن بزرگوار را با جدیت و بهگونهای هوشمندانه دنبال کند و ملتها را در کشورهای اسلامی نسبت به وظایفی که دولتهای آنها بر عهده دارند آگاه کند تا به فرموده حکیمانه حضرت امام(ره) یکی از دو رخداد حیاتبخش به وقوع بپیوندد «یا حکومتها را به هوش بیاورد که موافق اسلام و مصالح مسلمین عمل کنند، یا ملتها را بر آنها غلبه بدهد که آنها را قلع و قمع کنند».
حکومتهای دستنشانده و به قول حضرت امام «نوکران آمریکا» که به کشورهای اسلامی تحمیل شدهاند، پوشالیتر از آنند که در مقابل قیام ملتهای مسلمان خود توان ایستادگی داشته باشند. این واقعیت را در پرچمهای برافراشته به مقاومت مردم فلسطین و لبنان و یمن و عراق و پیشتازی و پرچمداری ایران اسلامی در این عرصه به وضوح میتوان دید.
۶- حالا یک بار دیگر متن سخنان آن خانم آمریکایي که در صدر یادداشت پیشروی آمده است و ترجمان خواسته صدها میلیون از مردم جهان برای مجازات سخت و به درک فرستادن رژیم صهیونیستی و سرکردگان وحشی این رژیم است، را بخوانید.... چه احساسی دارید؟!... کاش اندکی از شعور و هوشمندی این خانم آمریکایی در قاموس برخی از سران دستنشانده کشورهای اسلامی نیز وجود داشت!... که ندارد!
کار سخت رئیس جمهور آینده
کورش شجاعی -shojaee@khorasannews.com
از«وداع تاریخی»مردم با رئیس جمهور محبوب و مردمی کشورمان یک هفته میگذرد ،وداع با رئیس جمهوری که در راه خدمت مومنانه و صادقانه به مُلک و ملت به همراه 7 تن دیگر از فرزندان ایران،«شهید خدمت»شدند و نامشان در تاریخ این سرزمین ماندگار شد. در حادثه بسیار تلخ سقوط بالگرد سید ابراهیم رئیسی و همراهان گران قدرش،حین انجام خدمت گرچه ملت سرمایههایی ارزشمند را از دست داد و عمیقا به سوگ نشست اما شهادت این عزیزان مانند دوران حیاتشان پر از برکت از یکسو ویک دنیا درس برای خادمان راستین ایران و ایرانی است. نمیدانم در جریان این حادثه تلخ و جانگداز چه تعداد از مسئولان و مردم به این نکته مهم اندیشیده اند که اگر در کشور دیگری چنین اتفاقی میافتاد ،آن کشور احتمالا دچار چه بحرانهایی میشد اما به لطف خداوند و به برکت خون شهیدان واستحکام بنای جمهوری اسلامی و اتکاء آن به لطف لایزال الهی و پشتوانه اساسی«مردمی بودن» در چنین حادثه جانگداز و سختی و در شرایطی حساس که رئیس قوه مجریه به ملکوت اعلی میپیوندد،حتی خدشهای در امور جاری کشور پدید نیامد چه رسد به ایجاد بحران،بحرانی که شبکههای معاند در تحلیل هایشان بسیار بر آن تاکید میکردند. اما نکته مهم و درس اساسی در این ماجرا برای مسئولان کشور این است اگر مسئولی مومنانه ،صادقانه ،کمر همت برای خدمت به دین و میهن ببندد،خدای ارحم الراحمین او را کفایت میکند و برترین پاداشها را نصیب او میفرماید،عزت و محبوبیت همیشگی،در بین مردم و تاریخ کشور و عروج شهادت گونه بالاترین مزد خدمت است که روزی « رئیسی عزیز »و همراهانش شد. آن تشییع میلیونی و آن اشکهایی که بر گونههای مردم جاری شد و عزاداریهای پرشکوه مردم کشورهای دیگر در رثای رئیسی نشانهای از عزت و محبوبیت در بین مردم و عروج در لباس خدمت به دین و میهن نشانی از شهادت در راه دین و مُلک و ملت است. اما این روزها کشور برای انتخاب رئیس جمهور نهم پس از عروج «سید شهیدان خدمت» آماده میشود.انتخاباتی بسیار مهم و سرنوشت ساز که شرکت پرشور و حداکثری و آگاهانه در این انتخابات نه تنها تجدید عهد و پیمانی دوباره با شهیدان وامام امت و رجایی و باهنر و رئیسی و البته رهبری فرزانه انقلاب و ناخدای با کفایت کشتی انقلاب و ایران عزیز است، بلکه گام و حضوری تاریخ ساز و سرنوشت ساز برای حل مشکلات و رساندن کشور به قلههای پیشرفت و تعالی است ،مردم که در همه سالهای انقلاب و دفاع مقدس وسالهای پس از آن تاکنون در همه عرصهها علی رغم برخی دلخوریها و نارضایتیها خصوصا در عرصه مدیریت اقتصادی کشور حضوری چشمگیر و حماسی داشته اند اما در این مقال نگارنده سخنی با نامزدهای ریاست جمهوری آینده را ضروری میداند. 1- شرایط منطقه بسیار حساس است نامزد ریاست جمهوری نهم باید با درک کامل شرایط کشور و منطقه و جهان پای در عرصه رقابت بگذارد،قطعا تعامل از سر عزت ،حکمت و مصلحت با کشورهای جهان و خصوصا کشورهای منطقه و به ویژه همسایگان از اساسی ترین اصول سیاست خارجی کشورمان است که رئیس دولت نهم باید برنامهای مدون برای این مهم داشته باشد. 2-همت اساسی برای حل مشکلات اقتصادی دولتهای گوناگون کارهای فراوانی برای حل مشکلات اقتصادی کشور در عین تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه کشورمان انجام داده اند.بخشی از موثرترین این کارها را در مدت کوتاه ریاست جمهوری شهید رئیسی عزیز شاهد بودیم ،داشتن برنامهای کاملا کارشناسی با استفاده از ظرفیت حداکثری نخبگان کشور برای حل این مشکلات ضروری انکارناپذیر است. 3-سامان دهی اوضاع فرهنگی واجتماعی با وجود همه اقداماتی که تاکنون انجام شده اما قدر مسلم از وضعیت آسیبهای اجتماعی،اعتیاد،طلاق و ... گرفته تا تجرد میلیونها دختر وپسر ایرانی در سن ازدواج،مشکلی اساسی است که دولت آینده باید عزمی جزم و برنامهای اساسی برای حل آن داشته باشد. سخن در این مقولهها را به فرصتی دیگر وامی گذارم وبه نکته اصلی دیگری اشاره میکنم. 4-کار سخت رئیس جمهور آینده بدون شک با ویژگیهایی که سید ابراهیم رئیسی این شهید بزرگوار خدمت داشت،کار رئیس جمهور نهم بسیار سخت خواهد بود.اشارهای اجمالی به برخی خصوصیات رئیس جمهور شهید ،حساسیت و سختی کار رئیس جمهور آینده را آشکارتر میکند. الف -مردمی بودن بارزترین ویژگی رئیسی عزیز «مردمی»بودن او بود،مردمی بودن، یعنی در بین مردم بودن وبا مردم زندگی کردن و حرف مردم را با گوش خود شنیدن و مشکلاتشان را با عمق وجود در ک کردن و... ب-وفادار به ارزشها و آرمانهای انقلاب آن چه در گفتار و رفتار رئیسی در همان مدت کوتاه رئیس جمهوری دیده میشد ،وفاداری واقعی به ارزش و آرمانهای اصلی انقلاب و پیمان وثیق داشتن با شهیدان این سامان بود همان ارزشی که هم نزد خداوند انسان را عزیز میکند و هم نزد مردم. ج- باورمند به توانمندی سرمایه انسانی کشور رئیسی توانمندی نیروی انسانی کشور را به عنوان ارزشمندترین سرمایه و ثروت ایران باور داشت و در راه شکوفایی این استعدادها و سپردن کار به ایشان کارهای فراوانی انجام داد. د-امیدوار سید ابراهیم عزیز به آینده کشور امیدوار بود. امید در حرفها و عملکردش موج میزد ،هم خودش اهل امید و امیدواری بود و هم در پراکندن نور امید در دل جامعه فعال و کوشا بود. ه-خستگی ناپذیر و پرکار سید شهیدان خدمت بسیار پرکار و خستگی ناپذیر بود، آن چه در توان داشت برای خدمت دین ومیهن و ملت انجام میداد ،خدوم بودن از خصوصیات او بود. و-مومن و متواضع سید ابراهیم عزیز خادم الرضا بود هم مومن ، هم متواضع ،هم متحفظ،هم ولایتمدار در گفتار و کردار ،هم اهل مشورت و هم ... ز-سید ابراهیم هم بی نقص نبود البته که رئیسی عزیز مثل همه انسانها و مسئولان ،ممکن الخطا بود و توانش نیز محدود وبرخی انتخاب و انتصاب هایش نیز نه چندان دقیق و مناسب ،اما پرواضح است که نوع اشتباه احتمالی هر فرد و تاثیر اجتماعی، سیاسی ،فرهنگی ،اقتصادی هر تصمیمی متناسب با جایگاه فرد تصمیم گیرنده و اثر کوتاه مدت یا بلند مدت آن موضوعی است که باید با وجدان و انصاف درباره آن قضاوت کرد. امید که همه مسئولان از جمله رئیس جمهور آینده به همه آن چه که برای تداوم عزت و استقلال ایران عزیز و تامین هرچه بیشتر منافع ملی و رسیدن به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی لازم است مومن و وفادار و البته عامل باشد.
«شهید جمهور» الگوی سیاستورزی متقی
دکتر مریم احمدینژاد*
سیاست توأمان باتقوا یکی از نقاط کانونی ادبیات سیاسی و شعائر انقلاب اسلامی است که از ابتدای پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۱۳۵۷ در کلام و سیره امامین انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است. با عبور ملت ایران از مرحله انقلاب اسلامی و نظام اسلامی، حال در گام سوم انقلاب، مرحله دولتسازی در حال تکوین و توسعه است و در این میان ترسیم نظام سیاسی و حاکمیتی اخلاقمدار از اوجبواجبات و ستون اصلی اتمام و تکمیل ساختار حاکمیت الهی در افق تمدنی است.
با گذشت ۴۵ سال از عمر جمهوری اسلامی ایران، نظام حکمرانی به ویژه در اعتلای شاخصهای عملکردی و اخلاقی رکن اجرایی کشور سیر صعودی داشته و در هر دهه، عمق بصیرت ملی برای حرکت متعالی جمعی به سوی تمدن بیش از پیش خود را نمایان ساخته است. در این میان، رئیسجمهور شهید ایران، آیتالله رئیسی پایهگذار مکتب سیاستورزی باتقوا بودهاند که سیر حرکت ملت ایران را روشنتر از هر زمان دیگر به سوی جامعه اسلامی متخلق و متعالی رهنمون ساختهاند.
آقای رئیسی چنان پرتلاش و در عین حال وارسته و اخلاقمدار بودند که به رغم همه چالشها و مصائب داخلی، مردم قدرشناس جانفشانی ایشان شدند؛ فردی که با وجود فرصت اندک گامهای بلند و مؤثری برای آواربرداری از مسائل پیش رو و مشکلات تلنبارشده برداشت.
ملت بیدار ایران تشییع و بدرقهای را برای مقام ارشد اجرایی کشور رقم زد که در طول تاریخ ایران کمتر مشابه آن به چشم میخورد.
حضور میلیونی ملت قدرشناس ایران برای ساعات متمادی در خرداد گرم سال جاری برای ادای احترام به پیکری بود که مسیر خدمت به کشور و ملت را برگزید و بهای آن را با فدای جسم و جان خود در دورترین نقطه جغرافیایی این کشور داد.
در مراسم تشییع پیکر شهید جمهور و سایر شهدای خدمت، عزاداران بسیاری حتی به خیابانهای اصلی نرسیدند و در خیابانهای فرعی منتهی به خیابان اصلی با جمعیت متراکمی مواجه شدند تا حتی تصاویر هوایی نیز نتوانست عمق حضور آنها را به درستی ثبت کند؛ جمعیتی از همه اقشار ملت که با دلی داغدار از فراق و اشکریزان رئیسجمهور شهیدشان را بدرقه کردند.
برکت شهادت این مرد ماندگار، بصیرتافزای ملتی است که از جان و دل به انقلاب اسلامی مشتاقند.
رئیسی عزیز همچون ققنوسی بود که آتش توهین و تحقیر، حریف حقیقت ایمان او نشد.
در دورهای که هیاهوهای مجازی، واقعیتها را در ذهن آحاد جامعه بشری وارونه کرده بود، ایمان استوار وی، همچون نوری حریف رسانههای معاند شد و توانست این پیام را به جهان بشریت ارسال کند که مردم ایران دلبسته انقلاب و آرمانهای انقلاب هستند.
او که زندگیاش با تلاش خستگیناپذیر همراه بود، عروجش نیز اگر چه جبران نخواهد شد، منتها الگویی است برای حکمرانی اخلاقی در دنیایی که اخلاق حلقه مفقوده سیاست است.
شهید جمهور درسهای بزرگی به ملت و خصوصاً حکمرانان جوامع داد، از جمله صبوری، دفاع همراه ادب و احترام و حفظ آبروی دیگران در شرایط قدرت؛ درسهای بزرگی از جنس عمل که امروز ملت اخلاقمدار ایران را متخلقتر به اخلاق اسلامی خواهد کرد و الگویی برای بازیگران سیاست آینده ایران خواهد شد.
حال به نظر میرسد این ملت شریف که در شرایط سخت تحریم و گرانی از رئیسجمهور پرتلاش و اخلاقمدار خویش قدردانی کردهاند، شایستگی درک عصری بهتر و متعالیتر یعنی عصر ظهور را دارند.
آری به برکت ظرفیتی که خونهای شهیدانی، چون سلیمانی و رئیسی به این ملت بخشید، ملت ایران با مردم زمان امیرالمؤمنین (ع) متفاوتند و قطعاً شایستگی درک بهترین حکمرانی تاریخی را خواهند داشت، انشاءالله.
* عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا
سید رضا صدرالحسینی / کارشناس روابط بینالملل
در روزهای اخیر شاهد چند تحول قابل توجه در حوزه مسائل منطقه با تاکید بر مسائل مقاومت بودهایم. برای نمونه میتوان به اجلاس فرماندهان و مسئولان عالی رتبه همه جریانهای مقاومت در تهران اشاره کرد که با حضور مقامات ارشد سیاسی و نظامی کشورمان برگزار شد.
در واقع پس از حضور و ادای احترام مقامات ارشد مقاومت بر پیکر شهدای خدمت به ویژه رئیس جمهور و وزیر خارجه بلافاصله اجلاسی در خصوص تداوم مسیر مقاومت در تهران برگزار و در آن تاکید شد مسیر رئیس جمهور و وزیر خارجه شهید کشورمان ادامه خواهد داشت. افزون بر این افزایش فعالیت در میادین مختلف را نیز این روزها شاهد هستیم. ارتش ملی یمن، مقاومت عراق و گردانهای القسام فعالیتهای قابل توجهی داشتهاند تا آنجا که تلآویو توسط مقاومت فلسطین مورد اصابت موشک قرار گرفته است. علاوه بر این گردانهای القسام نیز در مناطقی که رژیم صهیونیستی ادعا میکرد تحت تصرف آنهاست، عملیاتهای قابل توجهی انجام داده که منجر به کشته شدن و اسارت تعدادی از نظامیان ارتش رژیمصهیونیستی شده است. در این میان لازم به یادآوری است که تحولات مهم دیگری نیز در حوزه بینالملل اتفاق افتاده است. به رسمیت شناخته شدن دولت فلسطین از سوی مجمع عمومی سازمان ملل یکی از این اتفاقات است که در مرحله بعد پرونده این مهم به شورای امنیت سازمان ملل خواهد رفت. این در حالی است که تعدادی از کشورهای اروپایی نیز به طور رسمی دولت فلسطین را به رسمیت شناختهاند. البته باید به موضوع حکم دادگاه لاهه و دستگیری نخستوزیر رژیم صهیونیستی و تعدادی از فرماندهان ارشد آن به جرم نسلکشی نیز اشاره کرد. در واقع برای اولین بار در تاریخ ایجاد رژیم صهیونیستی شاهدیم ۱۲۲کشور اعلام کردهاند که در صورت تصویب رای قطعی دادگاه لاهه این حکم را اجرا خواهند کرد؛ بنابراین میتوان گفت در روزهای اخیر حرکت رو به جلو و جهشی را در حوزه مقاومت شاهد بودهایم. در حالی که شاهد کاهش محبوبیت رژیم صهیونیستی هستیم، به نظر میرسد این اتفاق سبب افزایش اعتماد به نفس رزمندگان فلسطینی نیز شده است، تا آنجا که اعتراضات دانشجویی در کشوری مانند آمریکا از سطح دانشگاهها به سطح دبیرستانهای این کشور نیز کشیده شده است. لازم به یادآوری است که این روزها شاهد افزایش جنایات رژیم صهیونیستی نیز هستیم. در واقع بمباران اردوگاههای آوارگان غزه با بمبهای آتشزا یکی دیگر از نشانههای نسلکشی و جنایت مستمر رژیم صهیونیستی است. به عبارت دیگر ازاین اقدام وحشیانه رژیم صهیونیستی میتوان به عنوان هولوکاست واقعی در اردوگاههای آوارگان غزه یاد کرد، زیرا رژیم صهیونیستی چادرهای آوارگان فلسطینی را در نیمه شب مورد حمله قرار داده و زنان و کودکان بسیاری را به آتش و خون کشیده است. به نظر میرسد با توجه به اینکه مقامات این کشور از نظر راهبردهای سیاسی و نظامی به بن بست رسیدهاند، دست به قتل عام بازماندگان غزه زدهاند.
آینده متفاوت چین و اروپا
علی بمان اقبالی
باید اذعان نمود که مقاصد انتخاب شده توسط رئیس جمهور چین در اروپا – فرانسه، صربستان و مجارستان – دارای اهمیت روایی قوی هستند. سفر شی، که پس از سفر اولاف شولز، صدراعظم آلمان به پکن و پیش از سفر ولادیمیر پوتین به چین در اوایل ماه می ۲۰۲۴ انجام شد، جاه طلبیهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی چین را نشان می دهد که مانند روسیه، تا حدودی هدف استراتژیک اصلی جدا کردن اروپا از اتحادیه را دارد. که به نوعی تقویت کننده ایده امانوئل ماکرون با عنوان خود مختاری استراتژیک اروپا است.
این سومین سفر رهبر چین به اروپا است. اولین سفر در سال ۲۰۱۴ بود که مانند سال ۲۰۱۹ انجام شد، زمانی که وی از ایتالیا و فرانسه بازدید کرد و قراردادهای تجاری مهمی از جمله قراردادی به نفع فرانسه برای خرید ۳۰۰ هواپیمای ایرباس به ارزش ۳۰ میلیارد یورو امضا شد. همچنین در رم نیز توافقنامه ای امضا شد که در نتیجه آن ایتالیا اولین کشور G7 بود که به طرح کمربند و جاده (BRI) پیوست. با این حال، در این بین، همه چیز به طور قابل توجهی تغییر کرده است و در دسامبر ۲۰۲۳، ایتالیا تصمیم گرفت پروژه BRI را کنار بگذارد و از تمدید تفاهم نامه امضا شده پنج سال پیش خودداری کند. پروژه بزرگ استراتژیک دیگر چین برای اروپای شرقی، به اصطلاح توافقنامه همکاری ۱+۱۶ که در مقطعی حتی به ۱+۱۹ تبدیل شد، نیز پس از اینکه لیتوانی و جمهوری چک نه تنها تصمیم به خروج، بلکه برای توسعه روابط نزدیکتر با تایووان گرفتند، از هم پاشید.
بر کسی پوشیده نیست که امانوئل مکرون دیدگاه مشترکی با شی مبنی بر اینکه هژمونی ایالات متحده – همچنین همراهی بی شرط و قید اروپا با سیاست خارجی ایالات متحده – باید با نظم جهانی چند قطبی جایگزین شود، دارد. در عین حال که سفرهای اخیر مکرون به هند و برزیل “ثابت میکند که فرانسه می خواهد در خط مقدم این تغییر جهانی باقی بماند، البته نظم چند قطبی، از نظر چین و روسیه، عمدتاً به معنای به رسمیت شناختن حق مشروع آنها در حوزههای نفوذ در مناطق مورد علاقه شان است و اگر چه اتحادیه اروپا از نظر تجاری علاقه زیادی به پکن دارد، چینیها آن را به عنوان یک بازیگر ژئوپلیتیک جدی نمیگیرند و آن را نوعی ضمیمه ایالات متحده می دانند. این واقعیت ملموس اشت که نخبگان چین و حتی عموم مردم به طور کلی نگران روابط با ایالات متحده هستند و بطور کلی میتوان گفت چین در راستای رقابت با واشنگتن دوست دارد بگوید خواهان اروپای قوی و حتی روسیه قدرتمند میباشد.
همچنین میتوان انتخاب صربستان و مجارستان در مسیر سفر شی جین پینگ به اروپا را نیز با هدف تضعیف هر چه بیشتر روابط ترانس آتلانتیک و حتی همگرایی اتحادیه اروپا ارزیابی نمود. البته هر دو کشور بخشی از پروژه BRI هستند و به عنوان نقاط نفوذ چین در بالکان غربی و در اتحادیه اروپا دیده میشوند. چین ترجیح می دهد روابط دوجانبه را با کشورهای اتحادیه اروپا که تسلط بر آنها بسیار آسان تر است به عنوان یک کل ایجاد کند. علاوه بر این، رویکرد دوجانبه بر انسجام اتحادیه اروپا در مورد اقدامات تنبیهی علیه چین تأثیر میگذارد.
محلات ریشههای شهرند
ترانه یلدا
هفته گذشته یکی از فعالان شهر و شورا خبر داد که رسانهای اینترنتی متعهد شده است با ایفای نقش پل ارتباطی بین شهروندان و مسئولان شهری، فضایی برای تبادل نظر و افزایش آگاهی و دانش عمومی در زمینه زندگی شهری و حقوق شهروندی فراهم کند. این در حالی است که در تهران ماههاست شهرداری حتی نیمنگاهی به اعتراضات و خواستههای شهروندان و متخصصان نمیاندازد. ابراهیم علیپور، شورایار و همکار قدیمی شورای شهر معتقد است راه طیشده در مسیر مشارکتهای شهروندی و فهم درست از حقوق و تکالیف شهری، کج و کوتاه بوده و مسیر پیشرو، سربالایی و سنگلاخ است. او میگوید: هنوز «خرد جمعی - تصمیم جمعی - کار جمعی» نداریم و با قواعدش آشنا نیستیم. میپرسم: 25 سال پیش با آن شور و شوق شورایاریها را در تمام محلات تهران به راه انداختید. پس چه شد آن همه سال تجربه؟ مگر خود شما نبودید که شش، هفت سال پیش آمدید تا این تجربیات را در کنار پرویز پیران، طراح شورایاریها با ما در میان بگذارید؟ تا بارها تکرار کنیم این اصل را که همه چیز باید از محلات شروع شود. هر محله خواسته محوری خودش را با شورا یا انجمن محلی خودش دنبال کند و در تعامل درست با شهرداری به آن خواسته دست یابد؟ متأسفانه همه چیز به خوبی و خوشی پیش نرفت و روحیه مشارکتی و شبکهای در مقابل روحیه دستوری سلسلهمراتبی رنگ باخت. شورایاریها بهانهجویانه به بنبست خوردند و تعطیل شدند. هیئتامناهای جدید حاصل طرح نظامنامه (نوعی جایگزین جدید برای طرح شورایاری) نیز گویا زیاد موفق نیستند. شهرداری گاهی با سامانه «من شهردارم» حفظ ظاهر میکند، اما کافی نیست. متأسفانه موضوع مشارکت محلی کلاف سردرگمی شده است.
آقای کاظمیان، شورایار سابق که قبلا توانسته بود طی سالها تلاش و تعامل با شهرداری، مردم محلهشان را گرد هم جمع کند، برایشان فضای سبز زیبایی بهعنوان پاتوق عصرهای تابستان درست کند و با کمک شورایاران به مشکلات محله برسد، میگوید: زمانی که ما بودیم تا ۱۱ شب دستهدسته جمعیت میآمد و میرفت. محله زنده بود. اما این دوره هیئتامنا را از محله دیگری آوردهاند و ما مستعمره محله پاییندستمان شدهایم. تازه به خاطر دوری راه، اغلب هیئتامنا به جلسه نمیآیند و عملا هیچ. بله، خیلیها مثل کاظمیان خسته شدند و رها کردند. ولی هنوز حرفش که میشود آتش میگیرند و آه میکشند... . البته خاطرات محله هنوز باقی است و خانم اقدم، رئیس سابق سرای محله میگوید جمعی که در زمان او تحت عنوان کانون سالمندان محله شکل گرفته بود، هنوز فعال است و جلسات ادبی و تورهای گردشگری برگزار میکند. خانمها هنوز با هم ورزش میکنند و سعی میکنند روحیه گروه سالمندان محله (با 68 درصد جمعیت سالمند در محله) را سرزنده نگه دارند. اقدم معتقد است اگر چند بار اهالی یک محل به هر بهانهای، مانند اجرای یک رویداد هنری یا نمایش محلی یا فیلم در سرای محله دور هم جمع شوند، آدمهای علاقهمند از داخل همان جمع سر برمیآورند و به تدریج به جمعهای محلی شکل خواهند داد. آری، راه و کار محلات سهل و ممتنع است. اکنون سؤال این است: چرا نباید سعی کنیم در محلات دوباره گروههای محلی CBO یا سام (سازمان اجتماعمحور) درست کنیم؟ در محله سنگلج چند جوان پرتلاش سعی کردند و شد! مهدی گوهری مینویسد: کار ابتدا از «دفتر توسعه محله» آغاز شد، اما تشکیل انجمن ایده ماندگارتری بود که با مشارکت اهالی و معتمدان محلی به خوبی پیش رفت. امروز اتاق فکر انجمن سنگلج جلسات هفتگی دارد و کارهایی میکند که باعث همراهی و سرزندگی مردم است. این انجمن با دانشجویان معماری و مرمت دانشگاه ارتباط دارد که ضمن محلهگردی در سنگلج، به مرمت و توانمندسازی این محله قدیمی تهران نیز فکر میکنند. لازم به یادآوری است که ستاد سمنهای شورای شهر نیز از این تشکلهای کوچک محلی حمایت میکند. جلسات جالبی هم برای همافزایی در ساختمان قدیمی و زیبای خیابان خاقانی میگذارد که من هم چندین بار رفتهام. تشکلهای محلی نعمتاند. مردم محلات مسائل مشترک بسیاری دارند و همسایهبودن در محلات شهر بزرگ مزیت محسوب میشود. از مطالبه برای کمبودهای فیزیکی و خدماتی که بگذریم، مردم محله خوب است با هم برای مواجهه با زلزله هماهنگ شوند. اما از آن جالبتر ایجاد فضاهای محلی برای شادی و ورزش است. در این میان، الهام مولویزاده، شورایار سابق محله جمهوری، مشکل را در عدم دقت کافی و غفلت در شناخت بافت اجتماعی محلات هنگام تدوین ساختار و محتوای طرح نظامنامه محلات میداند. او میگوید: در برخی محلات بافت تجاری غالب است و نیاز بود هیئتامنا ترکیبی از نمایندگان اصناف باشند. برخی محلات بافت اداری یا سیاسی دارند. شاید در محلاتی دیگر ترکیبی از هیئت علمی دانشگاهها یا مسئولان مراکز فرهنگی یا نظامی مؤثر باشند. در برخی محلات حضور نمایندگان اتباع و مهاجران یا نمایندگان اقلیتهای مذهبی در شورا لازم است. صندوقهای محلی نیز با دورهمی و قرعهکشی، همیشه سرمایه اجتماعی فوقالعادهای در محلات ایجاد کردهاند. اگر مردم محله در سرا یا پارک محلی جمع شوند و برنامه کوچکی داشته باشند مثلا آموزش درباره گیاهان و حیوانات، نجوم، آشپزی، مدرسه بچهها و... آیا این نیازی به اجازه دارد؟ برای من مثل روز روشن است که کارهای فرهنگی برای جوانان و بازارچه یا جلسات خانمها، همه مستقل از شورا و با اندک هماهنگی با سراها میتوانند شروع خوبی باشند. شهرداری هم باید بفهمد گلایهها از سر دلسوزی است و باید یکجایی با شهروندان به تفاهم و آشتی برسد.
پربارکردن زمان!
محمدکاظم انبارلویی
امام خامنهای دام عزه در پیام افتتاحیه ششمین دوره مجلس خبرگان فرمودند :
«در نظام اسلامی، حکمرانی ، بشری و هدفها الهی است»!
سپس ۶ هدف از اهداف الهی را به شرح زیر نام بردند :
عدالت،کرامت انسانی ، آبادی زمین ، زندگی توحیدی ، عروج آدمی به مرتبت قرب خدا و پربارکردن زمان!
مفهوم و معنای ۵ هدف از این اهداف الهی اگرچه جای تبیین بسیار دارد اما برای اذهان آشنا است. اما مفهوم پربار کردن زمان چیست ؟ این اولین باری است که رهبری به این کلمه در مورد اهداف الهی نظام تفوه میفرمایند.
زمان چیست؟ نسبت آن با تاریخ کدام است؟ آیا زمان همان تاریخ است؟
اینکه ما در چه زمان و عصری زندگی میکنیم و چه وظایف و تکالیفی به عهده ماست که میخواهیم بر زمان «بار» کنیم ، این ، نقطه کانونی بحث است.
ظهور انقلاب اسلامی و طلوع امام خمینی (ره) در سپهر تاریخ معاصر یک پدیده استثنایی است که به سرنوشت انسان معاصر پیوند خورده است. امامین انقلاب طی نزدیک به نیم قرن ، بشریت را به یک دوراهی آشکار رساندهاند که یا باید در سمتوسوی «شرّ» یا در سمت «خیر» قرار گرفت . ملت ایران و رهبری هوشمند آن به گواهی جامعه جهانی و نخبگان و آگاهان جهان ، مسیر «خیر» را نمایندگی میکنند و آمریکا و بهویژه صهیونیستها در جایگاه نماینده «شرّ» ایستادهاند.
فریاد ملتها و حتی دولتها در پنج قاره جهان بلند است که نمیخواهند به جریان شر و اشرار جهانی کمک کنند، رودرروی آنها ایستادهاند و با صدای بلند تبری خود را از آنها اعلام میکنند. امروز در ۱۲۰ کشور پرچم آمریکا و اسرائیل را آتش میزنند و از مظالم استبداد جهانی تبری میجویند!
زمان بهسرعت میگذرد و حوادث جهانی به ما دیکته میکند که از ثانیهها و لحظات و از ظرفیتهای زمان برای پیشبرد این حرکت الهی که به پایمردی امامین انقلاب در تاریخ معاصر آغاز شده حداکثر استفاده را بکنیم.
امروز جهان متوجه گفتمان انقلاب اسلامی در سپهر سیاست جهانی است. پیامهای انقلاب اسلامی را دنیا بهخوبی دریافت میکند و واکنش نشان میدهد. هیچ فرصتی را نباید در پربارکردن این «زمان» از دست داد.
به یادآوریم شهیدحاج قاسم سلیمانی را که گفت ۳۰ سال است نخوابیدهام و به چشمهایم نمک میپاشم تا بیدار بمانم تا مبادا سر دختربچه معصومی را در قلمرو داعش از تن جدا کنند. او شب و روز نداشت و در مبارزه با ستم و شرّ جهانی سرازپا نمیشناخت ، حتی از ثانیهها نمیگذشت. او در پی پربارکردن زمان بود!
شهید ابراهیم رئیسی و یاران وفادارش در فرصتی که برای خدمت پیدا کرده بودند سرازپا نمیشناختند از شرق کشور به غرب کشور از شمال تا جنوب به میان مردم میرفتند ، از تمام ظرفیت ارتباطات جهانی بهره میگرفتند و تا آنجا که توان داشتند با تلاش و خدمت خود « زمان » را « پر بار » میکردند .
اینکه میلیونها تن از ایرانیان حتی غیر ایرانیان از هندوستان و کشمیر گرفته تا سواحل دریای مدیترانه در سوگ شهیدان خدمت اشک ریختند پاسداشت ارزش پربار کردن «زمان» بود.
اگر زمان را به «عمر» ترجمه کنیم یا اینکه زمان را به تعبیر برخی، همان «هستی» یا «جوهر وجود» بدانیم پربار کردن آن معنایی خاص پیدا میکند.
عمر را هم چه در شخص «حقیقی» و چه شخص «حقوقی» و یا «عمر اجتماعی» معنا کنیم، پربار کردن آن در ارتفاع و ارتقای حکمرانی در نظام اسلامی نقشی بیبدیل خواهد داشت .
شهدای انقلاب بهویژه شهدای معاصر، حججیها ، سلیمانیها ، رئیسیها و آلهاشمها پیشرانها و الگوهای پربار کردن زمان در عصر ما هستند . حضور میلیونی ملت ما در گرامی داشت آنها ، در صفحات زرین تاریخ معاصر بهعنوان روزهای حماسی ثبت میشود. این حضور حماسی نیز در بارور کردن زمان و تحقق زندگی توحیدی و عروج آدمی به مرتبت قرب الهی تعیینکننده است.
این مقطع از زمان ، یک فرصت استثنایی و تاریخی برای تحقق آرمانهای الهی است، حتی یکلحظه را نباید از دست داد.
مروری بر کارنامه شهید امیرعبداللهیان در روزهای بحرانی غرب آسیا
راهبلد تصمیمهای سخت
سمیرا کریمشاهی
این روزها بررسی کارنامه شهید دکتر حسین امیرعبداللهیان بیشتر بر مجاهدتهای او در عرصه حمایت از فلسطین متمرکز شده است، البته به درستی او صدای کودکان مظلوم و بیپناه فلسطین در مجامع بینالمللی نامیده میشود اما دکتر امیرعبداللهیان در سابقه دیپلماتیک خود نقاط درخشان متعددی دارد که مرور آنها خالی از لطف نخواهد بود. قرن بیستویکم رخدادهای مهم خاورمیانهای را در خود جای داده که هرکدام به تنهایی میتواند نوعی گذار از وضعیتی به دوران دیگری باشد و سر آغاز تاریخ جدید برای منطقه غرب آسیا نام بگیرد. به تبعیت از آن تصمیمگیری و کنشگری برای بازیگران منطقهای و بینالمللی حیاتی و ضروری میشود تا در تحولات نظمی بتوانند جایگاه متناسب با خود را بیابند، البته به موازات تحولات و ارتباط آن با بازیگران، اعمال تصمیمها چندان کار آسانی نیست. در این میان جمهوری اسلامی ایران ۲ بزنگاه مهم در سطح تصمیمگیری سخت و پیچیده را تجربه کرد که توانست با درایت و هوشیاری جمعی از این پیچهای تاریخی عبور کند. یعنی حمله اشغالگرانه آمریکا به عراق و جنگ در سوریه که اگرچه اکنون نگاه تاریخی به آنها سهل است، در زمانه خود با درهمتنیدگی متغیرها به منظور اخذ تصمیم چگونگی برخورد با رخداد مواجه بود. واضح است در چنین مواقعی در کنار تحولات میدانی، دستگاه دیپلماسی نقش پیشران را در حل معادلات شکلگرفته دارد. شهید امیرعبداللهیان از جمله افراد موثر در پیشبرد ۲ پرونده در میدان دیپلماسی بود. یکی از ابعاد تصمیمگیری با درجه سختی بالا در این ۲ رخداد، فشارهای داخلی و بینالمللی جهت وادار کردن ایران به رفتاری بود که در ظاهر به دنبال صلح و امنیتزایی است اما در عمل نه تنها منافع ملی ما و ملتهای منطقه را تامین نمیکرد، بلکه بر دامنه بحرانهای فعال موجود میافزود. برای مثال هرچند اکنون با بازخوانی سیر تحولات، واضح است طرح آمریکا برای اشغال خاک عراق و دخالت در تعیین سرنوشت ملت آن کشور نتیجهای جز جنایت و خسارت بر ملت عراق که تاکنون آثار آن باقی است، نداشته و خبری از آبادانی و جاری و ساری ساختن صلح و دموکراسی نیست اما در سالهای اولیه قرن بیستویکم و سپس آغاز حمله، جریان مسلط رسانهای غرب چنان زمینهسازی کرد که حتی در داخل کشور جریانهای غربگرا مرعوب چنین حضوری از آمریکا در منطقه شدند. تا جایی که گروهی از آنها با بیانیه معروف «بهار بغداد» بر سرنوشت انسان عراقی زیر چکمههای اشغالگران آمریکایی غبطه میخوردند! در چنین فضایی و فشاری که بر تصمیمگیران و دستگاه دیپلماسی ما وارد میشد انتخاب مسیر درست و قرار نگرفتن تحت تاثیر مطالبات کاذب امری بس دشوار بود که عبور موفق از آن نیازمند وجود دیپلماتهای هوشیار با درک چگونگی تامین منافع ملی بود. در چنین شرایطی دکتر امیرعبداللهیان به عنوان دستیار وزیر وقت خارجه در امور عراق از جمله افرادی بود که به رغم فشارهای داخلی و بینالمللی مبنی بر همکاری با آمریکا به صرف موقعیت پیشآمده در سرنگونی صدام، معتقد به پیشبرد پرونده عراق با تکیه بر ملت و گروههای نزدیک به ایران و نه از طریق همکاری با آمریکاییها بود. شهید امیرعبداللهیان در مصاحبهای میگوید: مرز مشترک و همسایگی با عراق، پیوندهای فرهنگی و دینی و انسجامبخشی به معارضان عراقی که بخش غالب آنها تحت حمایت ایران بودند دستان ایران را پر کرده بود اما در مقابل آمریکاییها صرفا متکی به زور بودند، لذا در چنین شرایطی هماهنگی و همکاری با آمریکا بیمعنی است.
با گذشت زمان، هنگامی که عراقیها طعم شعارهای توخالی آمریکا با عنوان توسعهبخشی عراق و دموکراسیسازی را با خونهای عزیزان خود چشیدند، از ایران به عنوان تنها روزنه امید باقیمانده برای نجات درخواست کردند وارد مذاکره با طرف آمریکایی شود. اصرار گروههای عراقی باعث شد ایران با شروطی که مقام معظم رهبری تعیین کردند از جمله سهجانبه بودن مذاکرات و حضور هیات عراقی و مذاکره صرفا برای عراق، پشت میز مذاکره بنشیند. دکتر امیرعبداللهیان از اعضای اصلی تیم مذاکرهکننده ایرانی و مسؤول کمیته سیاسی - امنیتی مذاکرات سهجانبه با آمریکاییها بود. دیپلمات شهید و هیات تحت نظر او در مذاکرات کمیته سیاسی - امنیتی اجازه ندادند آمریکاییها به هدف خود در تروریستی نامیدن گروههای نظامی شیعه دست یابند. از سویی طرف آمریکایی علاقهای به بررسی پرونده تروریستهایی همچون القاعده حاضر در عراق در این مذاکرات نداشت. طبق پیشبینی رهبر انقلاب، چون آمریکاییها نمیتوانستند زیادهخواهیهای خود را به کرسی بنشانند بعد از ۳ دور مذاکره میز را ترک کردند. دکتر امیرعبداللهیان با تاکید بر اینکه نوع حضور تیم ایرانی انتقال تجربهای برای گروه عراقی در مواجهه با آمریکاییها بود، درباره دستاورد مذاکرات در این راستا اعتقاد داشت: «مهمترین نکتهای که ابهت آمریکاییها را جلوی چشمان عراقیها فروریخت، فرار آمریکاییها از میز مذاکره بود. این بدترین قسمت داستان بود. آمریکا با آن ابهت، با 170هزار نیروی نظامی در عراق، عصاره آدمهایش مثل معاون ژنرال پترائوس که کل نخبگان و استراتژیستهای پنتاگون برای مذاکره پشت این آدم بودند و خود آقای رایان کراکر و بدنه کارشناسی خود را آماده کرده بودند اما در این مذاکره عراقیها دیدند آمریکا با رفتاری غیرمنطقی و ضعیف، از میز مذاکره فرار کرد و این بزرگترین افتضاحی بود که از نظر سیاسی و اعتباری جلوی عراقیها به بار آوردند، بنابراین بزرگترین کمکی که ما به عراقیها کردیم این بود که شناختشان از آمریکاییها کاملتر و واقعیتر شد».
تحول مهم دیگر، آغاز بحران در سوریه و تبدیل شدن آن به یک نبرد بینالمللی بود. دشواری شرایط تصمیمگیری برای ایران حتی از دوران اشغال خاک عراق هم پیچیدهتر بود.
بهار بغداد که آوردهای جز خزان برای منطقه نداشت اکنون با جعل کلیدواژه بهار عربی در سوریه خودنمایی میکرد. بسیاری در داخل و حکام منطقهای از ایران انتظار داشتند با موج ایجادشده همراهی کند. شهید امیرعبداللهیان در گفتوگویی با تاکید بر عزم راهبردیای که نشأتگرفته از درک رهبری از تحولات بود، وضعیت تشتت آرا در داخل را تایید میکند: «از بزرگان ما، از نظامیان گرفته تا سیاسیون حتی افراد پا به رکاب ما در حوزه مقاومت در مقاطع سختی دچار تشکیک و تردید شده بودند که اگر نگاه و دستورها و هشدارهای صریح ایشان [مقام معظم رهبری] نبود، به جرأت میتوانم بگویم ما در همان یک سال اول، حوزه استراتژیک سوریه در غرب آسیا را از دست داده بودیم». ایران به رغم هشدارهایی که به دولت سوریه داده بود اعتقاد داشت سرنگونی نظام سوریه بر اساس یک نقشه و توطئه خارجی است و تاکید بازیگران خارجی بر روی آنچه خواست مردم سوریه عنوان میشود صرفا یک تله برای پیشبرد اهداف خود است.
اما فضا چنان آشفته و صحنه پیچیده شده بود که بعضی از دولتهای دوست ایران سعی داشتند با تاکید بر مواضع انقلاب اسلامی مسیر غلط و درست را نشان ایران دهند. دکتر امیرعبداللهیان در خاطراتی که از روزهای بحرانی سوریه ثبت کرده، از فشار روانی که سعی میشد به هیات رایزن و دیپلماتیک ایران وارد کنند، میگوید. از ایشان نقل شده است احمد داوود اغلو و شیخ حمد، وزرای خارجه وقت ترکیه و قطر تاکید داشتند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام(ره)، مخالف ظلم بودند و بعد استدلال میکردند آقای بشار اسد مورد قبول مردم کشورش نیست و نتیجه میگرفتند شما به تبعیت از رهبر خود باید به سرنگونی آقای بشار اسد رضایت دهید، یا اینکه کار به جایی رسید که داوود اغلو هفتهای ۳ مرتبه با وزیر خارجه ما، دکتر صالحی تماس میگرفت و نسبت به قریبالوقوع بودن سرنگونی بشار اسد هشدار میداد. رایزنیهای دیپلماتیک کشورمان در چنین فضای سنگینی باید انجام میشد و با وارد شدن بحران سوریه به فاز مسلحانه و ضرورت ورود مستشاران ایرانی به این کشور، گزاره لزوم هماهنگی میدان جنگ با دیپلماسی بیش از پیش قوت گرفت.
شهید امیرعبداللهیان در مقام معاونت عربی و آفریقای وقت وزارت امور خارجه، با آغاز تحولات انقلابهای عربی از 1390 مسؤول مستقیم پرونده تحولات منطقه بود و بخش دیپلماسی سوریه در بحرانیترین روزها و سالهایش او و همکارانش را با خود درگیر کرد. رایزنیهای منطقهای، میزبانی از طرفهای سوری، دفاع از مواضع ایران در نشستهای بینالمللی، تقویت هماهنگی با تحولات نظامی، آماده کردن طرحهای حل بحران سوریه و رایزنی با نمایندگان سازمان ملل در امور سوریه از جمله اقداماتی بود که توسط دکتر امیرعبداللهیان در دوره ۵ سالهای که در خط مقدم دیپلماسی پرونده سوریه قرار داشت پیگیری شد.
در این میان یکی از مهمترین اقدامات ایران یعنی متقاعد کردن روسیه به منظور پیوستن به ائتلاف مقاومت در سوریه رقم خورد. این امر مهم علاوه بر رایزنیهای نظامی، نیازمند پشتیبانی دیپلماتیک بود که تیم ایرانی با مسؤولیت دکتر امیرعبداللهیان عهدهدار کار شد. به گفته خود شهید، بیش از 20 جلسه 5 ساعته مذاکره با هیات روس به رهبری میخائیل بوگدانف، معاون ریاستجمهوری در امور خاورمیانه انجام شد. از اقدامات دیپلمات شهید، تغییر سطح ملاحظات طرف روس از هزینههای نظامی به منافع منطقهای طرفین بود که با امنیت در سوریه قابل تامین است. دکتر امیرعبداللهیان روند پیشرفت مذاکرات را اینگونه شرح میدهد: «در مذاکرات با آقای بوگدانف، وقتی گفت چه کسی میخواهد هزینه این کار را تامین کند، به ایشان گفتم آقای بوگدانف! آقای پوتین میگوید من میخواهم روسیه را به اقتدار برگردانم و به دنبال روسیه مقتدر هستم. شما آیا میخواهید برای اقتدار روسیه هزینه بکنید یا نه؟ اگر نمیخواهید هزینه کنید، خب! مثل لیبی، شما را بیرون میاندازند. مگر شما میتوانید به روسیه مقتدر بازگردید و برای آن هزینهای نکنید؟ شما شناخت درستی از سوریه ندارید. همانطور شناخت درستی از لیبی نداشتید و سرتان کلاه رفت... خب! مذاکره کردن با این افراد و در چنین شرایطی خیلی سخت بود. خیلی در مذاکرات چکشکاری شد و در نهایت یک مذاکره هم در سطح بالای نظامی انجام شد تا بالاخره روسها به این تصمیم رسیدند».
مرور خاطرات شهید و ارتباط تنگاتنگ او با سپاه قدس و شخص سردار شهید سلیمانی نشان از درک دکتر امیرعبداللهیان از این اعتقاد بود که دیپلماسی و میدان به مانند ۲ بال در صورت هماهنگی میتوانند محرک کنشگری برونمرزی در راستای منافع ملی باشند اما غالب شدن نگاهی در دستگاه دیپلماسی که تلاش داشت میدان را در مقابل دیپلماسی قرار دهد و دوگانه تقابلی کاذبی ایجاد کند، به کار شهید امیرعبداللهیان در معاونت عربی پایان داده شد. هرچند این به معنی پایان تلاشهای شهید در حوزه بینالملل نبود. تمرکز او در این سالها بر کشورهای عربی و همسایگان باعث شد طی ۳ سال حضور در مقام وزیر امور خارجه بتواند به طور عملی و جدیتر ضرورت تلاش برای همگرایی منطقهای و سیاست همسایگی را دنبال کند. عادیسازی روابط با عربستان، استقبال کشورهایی همچون ترکیه و امارات به منظور تقویت روابط با ایران، درخواست بحرین و اردن برای ترمیم روابط، پیگیری عادیسازی روابط با مصر و سفر وزیر خارجه مصر به ایران، سفر رئیسجمهور تونس به ایران به عنوان اقدام بیسابقه در طول حیات دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و پوشش دیپلماتیک کمنظیر از عملیات «وعده صادق» تنها بخشی از تلاشهای برخاسته از اعتقادی بود که به اهمیت جایگاه منطقه و دوری از انزوای منطقهای ایران پیبرد. چه بسا او نباشد اما ایران همچنان تا سالها بهرهمند از ثمره خدماتش خواهد بود.
منابع
- کتاب «صبح شام»، روایتی از بحران سوریه. خاطرات دکتر حسین امیرعبداللهیان
- مصاحبه دکتر امیرعبداللهیان با نشریه تبیینی - تحلیلی «مسیر». شماره اول، مهرماه 1398