جنگ غزه برای چه به راه افتاد؟ برخلاف آنچه تصور شده است، جنگ غزه در واکنش به عملیات سنگین فلسطینیها در غلاف غزه در ۱۵ مهرماه سال قبل روی نداده است.
بر اساس اسنادی که از دفتر نخستوزیر رژیم غاصب درز کرده است، حداقل از اردیبهشت ماه، یعنی چهار ماه پیش از عملیات فلسطینی طوفانالاقصی چنین جنگی با همین شدت و اهداف در نظر گرفته و تصویب شده و زمان اجرای آن آغاز ۲۰۲۴ بوده است که طوفانالاقصی آن را سه ماه جلو انداخته است. شروع عملیات سنگین و پیگیرانه رژیم صهیونیستی درست یک روز پس از عملیات فلسطینیها هم از آماده بودن طرح عملیاتی رژیم حکایت میکند؛ چرا که تهیه یک طرح عملیاتی و هماهنگی داخلی و خارجی آن در زمانی یک روزه میسر نیست، آن هم در شرایطی که ارتش، سرویسهای اطلاعاتی و دولت غاصب در شوک شدید عملیات طوفانالاقصی بودهاند. نخستوزیر عراق که چند روز پس از عملیات فلسطینیها با بلینکن، وزیر خارجه آمریکا دیدار داشته است، از قول او میگوید: «فردای عملیات فلسطینیها که من به تلآویو سفر کردم، اسرائیل را فروپاشیده دیدم.»
افق این جنگ چیست؟
۱- این جنگ یک افق فلسطینی و یک افق صهیونیستی دارد. در افق فلسطینی، این جنگ وضع کلی فلسطینیها را به دو دوره پیش و پس از طوفانالاقصی تقسیم میکند. فلسطینیها در وضعیت ابتکار و تهاجم به رژیم صهیونیستی قرار گرفته و در این موضوع به وحدت رسیدهاند. آخرین نظرسنجیها در غزه و کرانه باختری نشان میدهد، بیش از ۸۰ درصد ساکنان کرانه و بیش از ۷۵ درصد ساکنان غزه با وجود پیامدهای سنگین جنگ، از عملیات طوفانالاقصی با افتخار یاد میکنند و گروههای مختلف فلسطینی از جهاد اسلامی تا فتح بر تکرار آن به منزله تنها راه تحقق آرمان فلسطین اتفاقنظر دارند. بر این اساس، باید گفت این جنگ اگر چه تضییقات و محدودیتهای زیادی به فلسطینیها نه فقط در غزه، بلکه در کرانه باختری هم تحمیل کرده است، بدون تسلیم و عقبگرد طرف فلسطینی، تا زمانی نه چندان معلوم ادامه مییابد.
فلسطینیها در جریان جنگ با وجود آنکه هزینههای سنگین انسانی و مادی متحمل شدند، در چند موضوع به وضعیت بهتر دست پیدا کردند؛ وحدت گروههای فعال، وحدت کرانه، قدس و غزه، وحدت فرماندهی حین جنگ، برکشیده شدن حماس به مثابه کل فلسطین، ادامه مسیر با وجود شهادت رهبران، کنار زدن مداخلات خائنان عربی در امور فلسطین، نفوذ در مجامع حقوقی بینالمللی و جلب حمایت آنان، جلب نظرات دولتها به قضیه فلسطین، بهدست آوردن افکار عمومی جهانی، ایجاد اختلالات در جبهه خارجی مدافع رژیم غاصب، بهدست آوردن سطحی از حمایت قدرتهای بزرگ جهان و به ویژه برخوردار شدن از یک حمایت عملیاتی بسیار مؤثر منطقهای شامل حزبالله، ایران، یمن و عراق، از جمله موقعیتهای بهدست آمده مقاومت در این جنگ است که عمده آنها تا پیش از این جنگ دستنیافتنی تلقی میشد.
۲- جنگ غزه در افق رژیم غاصب باید تا تحقق اهداف صهیونیستی از طریق جنگ و نه از طریق مسالمتآمیز ادامه پیدا کند. رژیم به صراحت آن را جنگ سرنوشت خوانده و معتقد است، تلآویو بدون پیروزی مطلق نظامی در این جنگ نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. تحلیل آنان این است که اگر فلسطینیها بتوانند خطوط اطلاعاتی، امنیتی و نظامی رژیم غاصب را بشکنند و برتری قدرتهای اطلاعاتی، نظامی و تکنولوژیک صهیونیستها نتواند مانع حرکت فلسطینیها شود، همانطور که در هفت اکتبر نشده است، تابآوری مقابل آن دشوار و بلکه ناممکن خواهد بود. در چنین وضعیتی، هیچ صهیونیستی قادر به اعتماد به قدرت ارتش، دستگاههای اطلاعاتی و دولت نیست و خروج دستهجمعی آنان از فلسطین، به ویژه اشکنازیهای اروپاییتبار طی دوره یک تا دو ساله حتمی است؛ خروجی که آرمان اسرائیل را ویران خواهد کرد. پس واضح است که دولت جعلی و بقیه اجزای رژیم حتی آنان که مخالف نتانیاهو هستند و آنان که نومیدانه از دستیابی به پیروزی در این جنگ سخن میگویند، چاره کار را جز پیروزی مطلق نظامی در این جنگ نمیدانند. بر این اساس پیشبینی میشود این جنگ لااقل طی یک سال آینده با فراز و نشیبهایی ادامه پیدا میکند.
تأثیر حزبالله و ایران بر جنگ غزه
حزبالله از آغاز به یک رکن جنگ غزه تبدیل شد. جنگ در جبهه شمال بخشی از جنگ غزه و در ادامه آن است. حدود سه لشکر از ۱۲ لشکر زمینی و بخش بزرگی از قدرت رزم هوایی رژیم صهیونیستی در شمال درگیر دفع حملات حزبالله هستند. مقاومت لبنان به موازات تشدید اقدامات رژیم علیه غزه، اقدامات خود را تشدید کرده و البته برای مدیریت داخلی، هر اقدام خود را به یک اقدام ضد لبنانی رژیم پیوست و مستند کرده است، در میان اقدامات موثر حزبالله باید به عملیات سنگین «اربعین» اشاره کرد که در پاسخ به تشدید اقدامات رژیم در رفح و دیرالبلح و در ذیل عنوان انتقام از شهادت «ابومحسن فؤاد شکر»، فرمانده ارشد حزبالله صورت گرفت. این عملیات و اقدامات مشابه آن از سوی ایران، یمن و عراق دو تأثیر بر دو سوی ماجرا دارد؛ فلسطینیها با این عملیاتها اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند و بر امیدشان به پیروزی بر دشمن افزوده شده و در نتیجه در برابر فشار دشمن، مقاومت بیشتری میکنند. تأثیر این عملیاتها بر رژیم غاصب این است که خود را در مخمصهای گرفتار میبینند که راه حل مؤثری برای متوقف کردن آن ندارند. این وضعیت آنان را در تنگنای انتخاب بین ادامه جنگ یا تن دادن به راهحلهای مسالمتآمیز و در نتیجه دست برداشتن از آرزوهای بزرگ در جنگ قرار میدهد.
مذاکرات آتشبس
آتشبس در غزه توپی است که در اختیار رژیم غاصب قرار دارد و حسب تجربه، طرف فلسطینی در این موضوع نقش چندانی ندارد. اگر طرف فلسطینی به همه آنچه طرف صهیونیستی از او طلب میکند تن دهد، این جنگ ـ و نه بهطور کلی درگیری ـ به پایان میرسد؛ اما رژیم صهیونیستی چه میخواهد؟ خلع سلاح مقاومت، تسلیم آن، خالی شدن غزه از جمعیت فلسطینی، مسدود شدن گذرگاهها، الحاق غزه به سرزمینهای تحت سیطره رژیم و ... که اینها از طرف فلسطینی قابل پذیرش نیست و لذا مذاکراتی که چنین اهدافی پشت آن است، نمیتواند به سرانجام برسد.
اما آیا رژیم صهیونیستی قادر به حفظ گارد فعلیاش درباره مذاکرات خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش منفی است؛ از این رو و با وجود موضع صلبی و سلبی رژیم صهیونیستی در مذاکرات میتوان به شرایطی رسید که ناگزیر به عقبنشینی باشد.