«بزالل اسموتریچ» وزیر دارایی و «بن گویر» وزیر امنیت داخلی رژیم اشغالگر، همچنان بخش مهمی از معادلات جنگ غزه و لبنان را در کابینه نتانیاهو تعریف و مدیریت میکنند. اسموتریچ رهبر جریان موسوم به «صهیونیستی مذهبی» و بن گویر رهبر جریان موسوم به «صهیونیسم ملی» در اراضی اشغالی بوده و ارتباط بسیار نزدیکی با اوانجلیستها و نومحافظهکاران آمریکایی دارند. تغییر نام عملیات «شمشیر آهنین» به «جنگ رستاخیز» در یک سالگی طوفانالاقصی، یکی از اقدامات زوج سیاسی بن گویرـ اسموتریچ در راستای بسط دامنه و عمق منازعات جاری در منطقه است. این دو سیاستمدار نیز مانند نتانیاهو تنها در «فرامتن جنگ» قدرت تنفس حداقلی پیدا میکنند و پایان جنگ غزه و لبنان، مترادف با پایان آنهاست!
همگان معتقدند، رژیم اشغالگر قدس در رسیدن به سه هدف کلان خود در جنگ غزه، یعنی «اشغال نوار غزه»،«حذف حماس» و «آزادی اسرا» شکست خورده و تعمیم جنگ به جبهه شمالی اراضی اشغالی نیز برخلاف پیشبینیهای اولیه صهیونیستها، صرفاً منتج به گسترش شدت و سرعت واکنش حزبالله لبنان در عمق استراتژیک اراضی اشغالی (به ویژه حیفا) شده است. در مدیریت یک بحران، سه مؤلفه باید در کنار یکدیگر قرار گیرد: «تسلط بر ابعاد ماهوی و مصداقی بحران»، «اراده و قدرت لازم برای کنترل بحران» و در نهایت «استفاده از بهترین ابزارها و تاکتیکها برای مدیریت بحران». نتانیاهو و کابینهاش از هر سه مؤلفه بیبهره هستند.
در آن سوی آتلانتیک، آمریکاییها با نگرانی مضاعفی صحنه نبرد در اراضی اشغالی را رصد میکنند، واشنگتن از یکسو خود را به حمایت مطلق راهبردی، تاکتیکی و عمیاتی از رژیم اشغالگر صهیونیستی ملزم میداند و از سوی دیگر، تلاش میکند از هزینههای سهمگین و پیامدهای اجتنابناپذیر بازی خونین و محکوم به شکست صهیونیستها در منطقه تا حدی فاصله بگیرند! این همان پارادوکسی است که در سیاست خارجی آمریکا و دولتهای اروپایی در قبال رژیم اشغالگر قدس به چشم میخورد. واقعیت امر این است که راهبرد «ارتقای سطح بحران در منطقه»، منبعث از قدرت بازی صهیونیستها در جنگ غزه و لبنان نبوده و اتفاقاً ، انعکاسی از شکست تلآویو در دستیابی به اهداف خود در طول یکسال اخیر تلقی میشود. استراتژیستهای غربی و صهیونیستی نسبت به استمرار این روند و شکست مشترک تلآویو ـ واشنگتن در جنگ غزه و لبنان هشدار دادهاند؛ چراکه پیشفرضهایی که پس از وقوع عملیات طوفانالاقصی به اجزای منظومه عملیاتی و جنگی تلآویو و واشنگتن در قبال ساکنان مظلوم و بیدفاع غزه تبدیل شدند، پس از یک سال به چالش کشیده شده و استراتژی «مقاومت فعال»به مثابه یک روح راهبردی کلان در جبهه مقاومت تثبیت شده است. چنین قاعدهای درباره لبنان نیز صادق است. مقامات تلآویو و آمریکا تصور میکردند شهادت سید مقاومت بحرانهای عمیق و ماهوی در جریان مقاومت لبنان ایجاد کرده منجر به انهدام آن خواهد شد؛ اما برخلاف پیشبینی دشمنان، حزبالله در طول یک هفته اخیر صدها صهیونیست را در جبهه شمال به هلاکت رسانده و قدرت تسلط خود بر متن و فرامتن میدان نبرد را به رخ واشنگتن و تلآویو کشیده است.