سریال «شغال» را باید نمونهای بارز از تولیدات شبکه نمایش خانگی دانست که با تلفیق الگوهای روایی و نمایشی واپسگرا و مطرود از نظر فرهنگ مترقی ساخته شده است. این اثر نه تنها درگیر تکرار فرمولهای نخنمای پیشین است، بلکه با زیر پا گذاشتن صریح غیرت و ترویج مفاهیم ضد خانواده، تصویری مخدوش و خطرناک از آسیبهای اجتماعی ارائه میدهد. در واقع، «شغال» با تکیه بر کلیشه سریالهای مبتذل ترکیهای و فضای لاتبازی و ناموسپرستی سطحی فیلمفارسیهای پیش از انقلاب، عملاً به ابزاری برای حمله به فرهنگ عمومی در رسانه داخلی بدل شده است.
در یکسو، مخاطب با روابط عاطفی چندضلعی و دراماتیزاسیونهای افراطی و سانتیمانتال روبهروست که یادآور سریالهای ماهوارهای ضدخانواده ترکیهای و آمریکای جنوبی است؛ رابطههایی که عموماً بر محوریت روابط و عشقهای ممنوعه، خیانت و معاملات عاطفی بنا میشود. از یک طرف شاهد هتک حرمت یک دختر جوان به دست پسری است که بعدا متوجه میشود معشوق برادرش است و قصد ازدواج دارند و از سوی دیگر، خود این پسر محبوبی دارد که فرد دیگری هم به او علاقهمند است! دختری که مورد تعرض قرار گرفته و با برادر فرد هتاک رابطه عاطفی دارد، پسرخالهای دارد که عاشقش است. این پسرخاله هم دوستی دارد که عاشق دختر همسایهشان است و همان دختر، مورد علاقه فرد دیگری است و.... این نوع طراحی روابط عاطفی در سریال «شغال»، کپی سریالها عامهپسند ترکیه است. بخشی از ماجرا هم روایت یک لات خشونتطلب و ناموسپرست است که با دعوا و درگیریهای فیزیکی در کافه و قهوهخانه یا فضاهای مشابه، شکلی ضعیف شده از آثاری، چون «قیصر» در سینمای قبل از انقلاب را یادآوری میکند. این تلفیق، نه تنها هیچ نوآوریای به همراه ندارد، بلکه در نهایت، یک معجون بیجان از دو الگوی طرد شده و ضدپویایی فرهنگی را پیش روی مخاطب قرار میدهد که از هرگونه ارزش هنری و دراماتیک و مفهوم عمیق تهی است.
ضعف ساختاری «شغال» از همان صحنه افتتاحیه هویداست. فرمولی تکراری که شامل میز پوکر، مشروبخواری و مصرف موادمخدر است و برای معرفی «شخصیتهای شرور» استفاده میشود، نه تنها هیچ تازگی ندارد، بلکه ملالآور و یادآور نمونههای پیشین (مانند «از یاد رفته») است. این «شابلون ثابت» در شبکه نمایش خانگی، حساسیت اولیه خود را از دست داده و صرفاً به یک ابزار دمدستی برای وقوع حادثهای تاریک تبدیل شده است. بدتر آنکه، سریال بهگونهای عمل میکند که مصرف الکل و مواد نه به نشانه «شرارت»، بلکه به عنوان زمینهای قابل بخشش برای انجام امور منفی قلمداد میشود. این نگاه، درباره یک عمل ضداخلاقی و دور از انسانیت هم در این سریال جریان دارد؛ تجاوز همراه با خشونت و ضرب و شتم، جرم و گناهی نزدیک به قتل به شمار میآید.
جدیترین و خطرناکترین نقطه ضعف «شغال»، رویکرد آن به مسئله تجاوز و پیامدهایش است که عمیقاً ضد خانواده و نافی غیرت عمل میکند. نمایش بیپرده و بیرحمانه صحنه تجاوز در قسمت اول، به جای تبدیل شدن به یک روایت انتقادی و حقطلبانه، صرفاً به یک مؤلفه سانتیمانتی و محرک نمایشی تبدیل میشود. سریال به وضوح به مخاطب القا میکند که میتوان آبرو، امنیت روانی و حق قربانی را با «ازدواج با پسر دیگر خانواده متجاوز» (یعنی یک معامله عاطفی/مالی) تهاتر کرد. این روایت، علناً با آموزههای دینی و ملی در خصوص حفظ کرامت و غیرت در برابر ستم در تعارض است و به نوعی عادیسازی و تجارت با آبرو را ترویج میکند.
تصمیم شخصیت قربانی به ازدواج با برادر متجاوز و نیمهکاره ماندن مراجعه به مراجع قانونی، پیامی خطرناک را مخابره میکند: در صورت ثروتمند بودن متجاوز، تجارت عشقی و مالی بر عدالت و قانون اولویت دارد. این رویکرد، توصیه سریال به قربانیان تجاوز است که با خانواده متجاوز «معامله مالی» کنند، نه اینکه حق خود را از طریق قانون پیگیری کنند و در نتیجه، به سمت تطهیر متجاوزان و تشویق به سکوت میرود. افزون بر این، واکنش مادر شخصیت قربانی، که نه پناه دادن به فرزند، بلکه نفی موضوع شکایت به بهای حفظ آبرو است، ستونهای حمایت خانوادگی را فرومیریزد. این سکانس، صراحتاً به مخاطب میگوید که آبرو باید به بهای خاموشی حقیقت و رها کردن حق قربانی نادیده گرفته شود و رنج قربانی را مضاعف میکند.
در مجموع، سریال «شغال» با تکیه بر این محتوا، در عمل مسئله اخلاق در سریالسازی ایرانی را نابود کرده است. این سریال، بار دیگر مسئله تنظیمگری و نظارت محتوایی بر محصولات نمایش خانگی را برجسته میکند.