ریچارد هاس، یک دیپلمات، تحلیلگر سیاسی و نویسنده آمریکایی است که در حال حاضر ریاست شورای روابط خارجی ایالات متحده را بر عهده دارد. او یکی از متخصصان برجسته در زمینه سیاست خارجی و روابط بینالملل است و بهویژه در موضوعات مرتبط با امنیت جهانی، دیپلماسی و سیاستهای ایالات متحده شناخته میشود. هاس سابقه گستردهای در دولت ایالات متحده نیز دارد و به عنوان مشاور ارشد در مسائل خارجی در دورههای مختلف خدمت کرده است.
او در دورههای مختلفی مشاور وزارت امور خارجه ایالات متحده بوده و در طول مدت فعالیتش به تحلیل و ارزیابی سیاستهای خارجی این کشور پرداخته است. هاس همچنین در دولت جورج بوش پسر به عنوان هماهنگکننده سیاستهای امور خارجه و رئیس دفتر برنامهریزیهای سیاسی وزارت امور خارجه ایالات متحده فعالیت کرده است. این تحلیلگر آمریکایی در تاریخ ۶ ژانویه ۲۰۲۵ در مجله فارین افرز مینویسد:
ایران کشوری است که به سختی میتوان دربارهاش فکر کرد که در مدت زمانی کوتاه به اندازه آنچه از دست داده، تأثیر خود را از دست داده است. اخیرا، ایران مهمترین بازیگر منطقهای در خاورمیانه بود و تأثیر بیشتری نسبت به مصر، اسرائیل، عربستان سعودی یا ترکیه داشته است. با این حال، در مدت چند ماه، بنای اثرگذاری ایران فروریخته است. ایران اکنون ضعیفتر و آسیبپذیرتر از هر زمان دیگری در چند دهه اخیر است، احتمالاً از زمان جنگ دهسالهاش با عراق یا حتی از زمان انقلاب ۱۹۷۹ به این سو تاکنون ایران در چنین شرایطی قرار نگرفته است.
این ضعف ایران، مجدداً بحث درباره نحوه برخورد ایالات متحده و شرکای آن با چالشهای ناشی از ایران را به راه انداخته است. برخی فرصت را برای حل تمام ابعاد تهدید—هم توان هستهای تهران و هم فعالیتهای منطقهای آن—در یک اقدام واحد میبینند. دیگران حتی به اندیشیدن به پایان دادن به جمهوری اسلامی به طور کلی نیز فکر میکنند. با این حال، تجربه به احتیاط در استفاده از نیروی نظامی یا تحریمهای اقتصادی و همچنین تلاشهایی برای سرنگونی سیستم سیاسی موجود و جایگزینی آن با سیستمی بهتر هشدار میدهد.
چالشهای پیش رو بزرگ هستند. آنچه که تصمیمگیری میشود، پیامدهای عمدهای نه تنها برای خاورمیانه بلکه برای باقی جهان، از جمله بازارهای انرژی خواهد داشت؛ و برای ایالات متحده، این امر کمک خواهد کرد تا تعیین کند که تا چه حد میتواند بالاخره وعدهای که مدتها درباره تغییر جهت نظامی خود از خاورمیانه به اولویتهای دیگر، به ویژه بازدارندگی تجاوزات چین در منطقه هند-آرام، داده شده را محقق کند.
ظهور و افول
این دوماهنامه علمی آمریکایی ادامه میدهد:
نفوذ منطقهای تهران عمدتاً از طریق تأمین مالی و مسلح کردن گروههای میلیشیا در غزه، عراق، لبنان، سوریه، یمن و دیگر مناطق جریان داشت. این گروهها به مخالفت با اسرائیل (و هرگونه توافقنامه میان اسرائیل و فلسطینیها) پرداخته و منافع ایالات متحده و غرب را تهدید میکردند. به طور کلیتر، اینها ابزارهایی بودند که ایران بهوسیله آنها سعی داشت خاورمیانه را به تصویر خود شکل دهد. این استراتژی غیرمستقیم تأثیر ایران را در سرتاسر منطقه افزایش داد در حالی که به تهران این امکان را میداد که از پاسخهای مستقیم یا حداقل حداقل کردن آنها اجتناب کند.
ایران در چند سال گذشته در شرایط استراتژیک بسیار پیچیدهای قرار گرفته است. با وجود اینکه در دهههای اخیر نقش مهمی در خاورمیانه ایفا کرده و بهویژه در حمایت از نیروهای نیابتی و برنامه هستهای خود شناخته میشود، اما اکنون با چالشهای داخلی و خارجی بسیاری مواجه است. فشارهای اقتصادی، و سیاستهای خارجی مشکلآفرین باعث تضعیف موقعیت ایران شده است. این وضعیت اکنون فرصتی برای ایالات متحده و همپیمانانش ایجاد کرده است تا رویکردهای جدیدی برای محدود کردن تهدیدات ایران اتخاذ کنند. در این مقاله، نویسنده به تحلیل تهدیدات ایران و سیاستهای مؤثر برای مقابله با آنها پرداخته است.
مجله مسائل خارجی آمریکا در یادداشت خود مینویسد:
در چند سال اخیر، ایران بهویژه در منطقه خاورمیانه با کاهش نفوذ خود مواجه شده است. ایران که بهطور سنتی از طریق حمایت از گروههای نیابتی در کشورهای مختلف نفوذ خود را حفظ میکرد، اکنون با مشکلات مهمی مواجه شده است. علاوه بر این، کاهش قدرت نظامی، اقتصادی و اجتماعی باعث شده است که ایران نتواند مانند گذشته نفوذ و قدرت خود را در کشورهای همجوار گسترش دهد. ایران در سالهای اخیر در سوریه، عراق، لبنان و یمن نقش مهمی ایفا کرده است، اما اکنون با تهدیدات جدی از سوی اسرائیل، ایالات متحده و برخی کشورهای عربی روبهرو است.
اندکی بیش از یک سال بعد، آن پیروزی تاکتیکی برای ایران به شکست استراتژیک تبدیل شد. عملیاتهای نظامی مستمر اسرائیل، حماس را به حدی تضعیف کرد که دیگر نیروی مؤثری برای اجرای عملیاتهای مشابه حمله ۷ اکتبر نداشت. اسرائیل به این حملات با سلسلهای از حملات به حزبالله پاسخ داد که رهبری و انبارهای تسلیحاتی آن را نابود کرد و آن را بسیار ضعیفتر کرد و مجبور کرد که درخواست دیرینهاش برای برقراری آتشبس با اسرائیل را همزمان با آتشبس در غزه کنار بگذارد.
آغاز افول قدرت منطقهای ایران با آنچه بهنظر میرسید یک پیروزی برای ایران باشد، رقم خورد یعنی زمان حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، بنظر میرسید ایران پیروزی جدید خود را آغاز کرده است. میزان مشارکت ایران در این حملات هنوز مشخص نیست، اما این مسئله که منجر به کشته شدن حدود ۱۲۰۰ اسرائیلی و بهگروگان گرفتن حدود ۲۰۰ نفر شد، و نمیتوانست بدون مشارکت طولانیمدت ایران و حماس و حمایت از آن صورت گیرد. حملهای که اسرائیل را غافلگیر و شرمسار کرد و برای مدتی به حماس این امکان را داد که ادعا کند تنها نهاد فلسطینی است که قادر به مقابله با اسرائیل است، نه تنها برای حماس بلکه برای ایران که حامی اصلی آن بود، سودمند بود.
اما شرایط به گونهای رقم خورد که این تحولات زمینهساز برکناری اسد شد. حزبالله دیگر در موقعیت حمایت از رژیم نبود، رژیمی که برای حفظ قدرت به شدت به این گروه وابسته بود. با تمرکز منابع و توجه روسیه بر اوکراین، نیروهای ضد اسد، که به رهبری اسلامگراها و با حمایت ترکیه بودند، بهسرعت حکومت اسد را، سرنگون کردند. با بیثباتی در سوریه، اسرائیل نیز فرصت را برای نابود کردن بیشتر تجهیزات نظامی اسد غنیمت شمرد.
ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیرتر از گذشته است. در سال ۲۰۲۴، دو بار (اولین بار در آوریل و سپس دوباره در اکتبر)، ایران بهطور مستقیم با استفاده از ترکیب پهپادها و موشکها به اسرائیل حمله کرد در واکنش به حملات اسرائیل به پایگاههای ایرانی در سوریه و ترور یک فرمانده حماس در تهران. حملات ایران آسیب کمی وارد کرد؛ و اسرائیل دوباره پاسخ داد، با نابود کردن سامانههای دفاع هوایی، انبارهای مهمات و اجزای حیاتی از زیرساختهای صنعتی دفاعی ایران، در حالی که توانایی خود را برای عملیات نظامی بر فراز ایران با آزادی تقریبی نشان داد.
اندیشکده روابط بین الملل و سیاست خارجی ایالات متحده معتقد است: با وجود این ناکامیها، سه نگرانی عمده برای برنامههای ایران در سطح بین المللی بوجود آمده است که عبارتند از:
۱. برنامه هستهای ایران: ایران بهطور مداوم میزان اورانیوم غنیشده خود را افزایش داده و به غنای بالاتر دست یافته است. این پیشرفتها ایران را در آستانه تولید سلاحهای هستهای قرار داده است. نگرانیهای جهانی این است که ایران ممکن است بهزودی به سلاح هستهای دست یابد و این تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل و دیگر کشورهای منطقه باشد.
۲. حمایت از گروههای نیابتی: ایران بهطور مستمر از گروههای تروریستی و شبهنظامی مانند حزبالله، حماس، و حوثیها حمایت میکند. این گروهها تهدیدی جدی برای منافع آمریکا و کشورهای متحد آن در خاورمیانه بهشمار میآیند. حمایت ایران از این گروهها بهویژه در لبنان، یمن، سوریه و عراق، موجب بیثباتی در این کشورها شده است.
۳. وضعیت داخلی و بهویژه حقوق زنان و آزادیهای فردی
چالشهای آینده
نویسنده پیشنهاد میدهد که ایالات متحده باید رویکردی ترکیبی از دیپلماسی و تهدید نظامی اتخاذ کند. دیپلماسی باید بهدنبال دستیابی به توافقهایی باشد که برنامه هستهای ایران را محدود کند و حمایت ایران از گروههای نیابتی را کاهش دهد. از طرف دیگر، ایالات متحده باید به ایران نشان دهد که در صورت عدم پایبندی به این توافقات، از نیروی نظامی استفاده خواهد کرد. این تهدید به ایران کمک میکند تا به مذاکرات پایبند بماند و نتایج مطلوب حاصل شود.
اگرچه ایران با مشکلات زیادی روبهرو است، اما همچنان برای ایالات متحده و متحدان آن چالشی جدی بهشمار میآید. با این حال، فرصتهای استراتژیک برای مقابله با این تهدیدات وجود دارد، و ایالات متحده باید این فرصتها را غنیمت بشمارد. بهطور خاص، دستیابی به توافقی جامع با ایران که برنامه هستهای آن را محدود کند و حمایت از گروههای نیابتی را کاهش دهد، باید اولویت اصلی سیاست خارجی آمریکا باشد. در این راستا، دیپلماسی و تهدید نظامی باید بهطور همزمان و مکمل یکدیگر به کار گرفته شوند.
در نهایت، نویسنده بر لزوم اتخاذ سیاستی واقعبینانه و در عین حال قوی برای مقابله با تهدیدات ایران تأکید میکند. ایران باید تحت فشار قرار گیرد تا برنامه هستهای خود را محدود کند و حمایت از گروههای نیابتی را کاهش دهد. در عین حال، ایالات متحده باید آمادگی داشته باشد تا در صورت عدم همکاری ایران، از ابزارهای نظامی استفاده کند. فرصتهای استراتژیک برای محدود کردن تهدیدات ایران موجود است و ایالات متحده باید از آن بهرهبرداری کند تا امنیت منطقهای و جهانی را حفظ کند.