منطقه قفقاز جنوبی در سالهای اخیر دستخوش تحولات ژئوپلیتیکی پرشتابی بوده که معادلات قدرت را در این منطقه حساس تغییر داده است. در این میان، «جمهوری آذربایجان» به منزله یکی از بازیگران کلیدی، مورد توجه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای قرار گرفته است. روابط نزدیک و رو به گسترش این کشور با رژیم صهیونیستی، ابعاد جدیدی به پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی افزوده و نگرانیهایی را در میان کشورهای همسایه، از جمله کشورمان برانگیخته است.
نظر به انتشار گزارش تحلیلی ویژهای که به تازگی اندیشکده بگین- سادات (یکی از مهمترین مراکز امنیتی مطالعات استراتژیک در اراضی اشغالی) با عنوان «آذربایجان: یکی از ارکان سیستم امنیت منطقهای اسرائیل» منتشر کرده و چرایی اهمیت حوزه قفقاز و خاصه جمهوری آذربایجان برای رژیم صهیونی را بیان کرده است، عمق و دامنه روابط باکو ـ تلآویو بیش از پیش آشکار شده است. نکته مهم اینجاست که گزارش مورد اشاره با هدف ارائه به دولت جدید دونالد ترامپ تهیه شده و در آن آذربایجان به منزله یکی از ارکان کلیدی در راهبرد منطقهای رژیم اشغالگر قدس معرفی شده است؛ لذا بررسی این گزارش و تأمل در گزارههای کلیدی آن برای کلیه سیاستمداران و کارشناسان مرتبط با سیاست خارجی و امنیت ملی کشورمان ضروری است.
باید به این نکته دقت داشت که جمهوری آذربایجان، به واسطه موقعیت ژئواستراتژیک خود به منزله پل ارتباطی میان آسیا و اروپا، ذخایر انرژی و همسایگی با قدرتهای منطقهای، چون ایران، روسیه و ترکیه، همواره از اهمیت ژئوپلیتیکی ویژهای برخوردار بوده است، اما تحولات سالهای اخیر، به ویژه جنگ دوم قرهباغ و پیامدهای آن، جایگاه این کشور را بیش از پیش در کانون توجهات منطقهای و بینالمللی قرار داده است.
باکو از نگاه تلآویو
افزون بر آنچه بیان شد، نقشآفرینی پررنگ رژیم صهیونی در تحولات قفقاز جنوبی و به ویژه در جمهوری آذربایجان، به عاملی تعیینکننده در شکلگیری معادلات جدید قدرت در منطقه تبدیل شده است. رژیم صهیونی با سرمایهگذاریهای گسترده در حوزههای نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی در آذربایجان و به پشتوانه لابیگریهای گسترده در ایالات متحده، به ویژه لابیهای صهیونی و کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC)، نفوذ خود را در این کشور افزایش داده و از آن برای پیشبرد اهداف خود در منطقه استفاده میکند.
گزارش اخیر اندیشکده بگین- سادات که به قلم سروان «الکساندر گرینبرگ»، افسر سابق اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونی منتشر شده است، به صراحت آذربایجان را یکی از ستونهای امنیت منطقهای رژیم صهیونی معرفی میکند و دلایل متعددی را برای اهمیت استراتژیک این کشور برمیشمارد. وی بر این گزاره تأکید دارد که همسایگی آذربایجان با ایران و روسیه، این کشور را به یک پایگاه بالقوه برای عملیاتهای اطلاعاتی و نظامی علیه این دو کشور تبدیل میکند.
گزارش اندیشکده بگین- سادات به نقل از منابع گوناگون، از جمله «فارین پالیسی»، به حضور گسترده مأموران اطلاعاتی اسرائیل در آذربایجان و استفاده از خاک این کشور برای عملیاتهای جاسوسی علیه ایران اشاره میکند، برای نمونه مینویسد: «در فوریه ۲۰۱۲، آسوشیتدپرس خاطرنشان کرد که آذربایجان به پایگاه مهمی برای سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل تبدیل شده است!»
علاوه بر همسایگی، «الکساندر گرینبرگ» مدعی شده است حضور جمعیت بزرگ آذریزبانان در ایران، عامل جذابیت دیگری برای اسرائیل است! وی صریحاً مدعی شده است، رژیم صهیونیستی میتواند از این اهرم برای تحریک نارضایتیهای قومی و بیثباتسازی ایران استفاده کند. همچنین بخش عمدهای از نفت مصرفی رژیم را آذربایجان تأمین میکند و این مسئله به ویژه در وضعیت بحرانی، اهمیت حیاتی برای رژیم صهیونی دارد. وی با اشاره به اظهارات مقامات صهیونیست، تأکید دارد که آذربایجان بزرگترین تأمینکننده منابع انرژی رژیم صهیونیستی است و در زمان جنگ غزه، صادرات نفت خود به اسرائیل را ۵۵ درصد افزایش داده است!
گزارش اندیشکده بگین- سادات با اشاره به اینکه آذربایجان یکی از بزرگترین واردکنندگان محصولات نظامی رژیم صهیونی است، تصریح میکند، ۶۰ تا ۶۹ درصد واردات نظامی آذربایجان در دهه ۲۰۱۰ از اسرائیل بوده و قراردادهای جدیدی نیز امضا شده است. مهمتر از همه، آذربایجان و رژیم صهیونی، هر دو نظام اسلامی کشورمان را یک تهدید در نظر گرفته و در این زمینه همکاریهای گستردهای دارند؛ اما نکته جالب توجه اینجاست که اندیشکده بگین- سادات، به صراحت به حضور مأموران اطلاعاتی رژیم صهیونی در خاک آذربایجان اعتراف کرده و مدعی شده است که تهدید «ایران» عامل متحدکننده باکو و تلآویو است.
افزون بر موارد فوق، گزارش اندیشکده بگین سادات به نقش آذربایجان در میانجیگری بین ترکیه و رژیم صهیونیستی اشاره کرده است و به نقل از منابع صهیونیستی و آذربایجانی تأکید میکند، رئیسجمهور آذربایجان در تلاش است روابط ترکیه و اسرائیل را بهبود بخشد.
در گزارش دوم که مدتی پس از گزارش اول وی در اندیشکده بگین- سادات منتشر شده است، پیشنهادهایی برای مشارکت آذربایجان در بازسازی غزه و احیای اماکن مقدس مشترک ادیان ارائه شده که نشاندهنده تلاش رژیم صهیونیستی برای استفاده از ظرفیت آذربایجان به منزله یک ابزار فرهنگی و اقتصادی در جوامع اسلامی است. به همین دلیل به طور مشخص در گزارش اخیر این جمله قید شده است: «آذربایجان باید در «باشگاه توافق ابراهیم» گنجانده شود.»
همانگونه که مشخص است، آنچه در این اندیشکده منتشر شده است از نگاه ویژه صهیونیستها به قفقاز جنوبی پرده برداشته است. افزون بر این، همزمانی انتشار این گزارش با شروع تحرکات منطقهای دولت ترامپ و احتمال اتخاذ سیاستهای جدید در قبال روسیه، این گزاره را تقویت میکند که ممکن است به زودی شاهد فتنههای جدیدی در منطقه باشیم.
باید به این نکته توجه داشت که ترامپ میتواند زمینه را برای شروع فصل جدیدی از تحولات ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی فراهم کند؛ چرا که با توجه به سابقه حمایتهای ترامپ از رژیم صهیونی، افزایش نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه قفقاز و به ویژه در جمهوری آذربایجان دور از انتظار نیست. این موضوع میتواند به تشدید رقابتها، تحریک مجدد پرونده کریدور زنگزور و افزایش تهدیدهای امنیتی علیه کشورمان منجر شود. به ویژه آنکه در گزارش دوم اندیشکده بگین سادات، به لزوم لغو «بخش ۹۰۷» که مانعی در برابر توسعه روابط آمریکا و آذربایجان است، اشاره شده است. این ماده قانونی در چارچوب قانون حمایت از آزادی در سال ۱۹۹۲ به دلیل درگیری نظامی بین آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قرهباغ وضع شده و تا به امروز هر ساله تمدید و مانع حمایت اقتصادی و نظامی گسترده ایالات متحده از باکو میشود.
در چنین وضعیتی، کشورمان در راستای حفظ منافع ملی خود و پیشگیری از فتنهجوییهای آینده دشمن، نباید نظارهگر تحکیم موقعیت رژیم در مرزهای شمالی خود باشد؛ از اینرو لازم است همه گروههای سیاسی کشور با درک عمیق از تهدیدهای احتمالی، منافع ملی را اولویت خود قرار دهند و با اتخاذ یک رویکرد جامع، با این تهدیدها مقابله کنند. این رویکرد باید شامل تقویت دیپلماسی فعال با کشورهای منطقه، به ویژه ارمنستان و روسیه باشد. دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور باید با رصد دقیق تحولات، هرگونه تحرک مشکوک را شناسایی کنند. تقویت توان دفاعی کشور در مرزهای شمال غربی، به ویژه در حوزه پدافند هوایی و موشکی و توسعه توانمندیهای پهپادی و جنگ الکترونیک میتواند بازدارندگی لازم را ایجاد کند؛ اما مهمتر از همه، حفظ وحدت و انسجام ملی است که دشمن چشم طمع ویژهای به آن دارد!
راهبرد «همکاری و هوشیاری»
تصمیمگیران کشور از هر طیف و جناحی باید با درک واقعیتهای ژئوپلیتیکی منطقه، منافع ملی خود را در بلندمدت دنبال کنند. این منافع نه در تقابل با همسایگان، که در همکاری و تعامل سازنده با آنها تأمین میشود. کشورمان باید با تقویت روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با کشورهای منطقه، به ویژه ارمنستان و با استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک خود، به حل و فصل مسالمتآمیز مناقشات و ایجاد یک نظام امنیتی پایدار در قفقاز جنوبی کمک کند. این همکاریها میتواند شامل پروژههای مشترک اقتصادی، توسعه زیرساختهای حملونقل، همکاریهای فرهنگی و تبادل اطلاعات باشد. در عین حال، کشورمان باید با هوشیاری، تحرکات رژیم صهیونی و متحدانش را زیر نظر داشته باشد و با اتخاذ تدابیر لازم، از نفوذ و گسترش حضور این رژیم در مرزهای خود جلوگیری کند.
گزارشی که به آن پرداخته شد، نشان میدهد رژیم صهیونی، آذربایجان را به منزله یک مهره در بازی بزرگ ژئوپلیتیکی خود میبیند؛ لذا با توجه به این واقعیت، کشورمان باید با بازنگری در سیاستهای خود در قبال قفقاز جنوبی، رویکردی جامع و چندبعدی را در پیش گیرد که هم به حفظ منافع ملی کشورمان کمک کند و هم به ثبات منطقه یاری رساند. این رویکرد باید مبتنی بر دیپلماسی فعال، همکاریهای اقتصادی، تقویت بنیه دفاعی و هوشیاری امنیتی باشد؛ چرا که آینده قفقاز جنوبی، در گرو همکاری و تعامل سازنده کشورهای منطقه است و کشورمان میتواند با ایفای نقش فعال، به ایجاد یک نظام امنیتی پایدار و مبتنی بر منافع مشترک کمک کند.