ابوالفضل صفری
شهادت، مرز میان فنا و بقاست، چراکه پروردگار فرموده است: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ». مردان خدا، با خون خویش، حیات جاودانه یافته و در دل تاریخ، فانوسهایی فروزاناند که مسیر آزادگان را روشن میکنند. شهید سید حسن نصرالله نهتنها یک رهبر سیاسی و نظامی بلکه اسطورهای از جنس ایمان، استقامت و مبارزه بود که نامش در دفتر مقاومت جاودانه شد. تشییع باشکوه او، نه مراسمی برای سوگواری، بلکه تجدید پیمانی با آرمانهای والای مقاومت و شکستن توهماتی بود که افول جبهه مقاومت را در سر میپروراندند.
حزبالله لبنان، نهتنها یک گروه سیاسی بلکه جریانی ریشهدار در باورها و جانهای شیفتهای است که امنیت، عزت و سربلندی خود را در پرتو مقاومت یافتهاند. تشییع سید حسن نصرالله، تجلی وفاداری مردمانی بود که مقاومت، آنها را احیا کرده و به ایشان فخر و صلابت بخشیده است. این حضور گسترده نشان داد که حزبالله برخلاف تحلیلهای نادرست در داخل و خارج لبنان، همچنان جریانی تعیینکننده است که نفوذ آن نهتنها کاهش نیافته، بلکه ریشههای آن در میان مردم، عمیقتر از همیشه شده است.
دشمنان مقاومت، از سالها پیش در تلاش بودند تا با تبلیغات، تحریمها، فشارهای اقتصادی، جنگ اطلاعاتی و نظامی، حزبالله را تضعیف کرده و جایگاه مردمی آنرا متزلزل سازند. آنها گمان میکردند که با فشارهای داخلی و خارجی، میتوانند این جریان را از پای درآورند. در جریان جنگ اخیر نیز دشمن به صراحت گفت که میخواهد شیعه لبنان را آواره نماید، همانگونه که اهل سنت غزه را آواره کرد. دشمن، مردم جنوب را آواره نمود، خانهها و روستاها و شهرها را ویران کرد، جنایتها مرتکب شد، میخواست حزبالله را در قلبها و اذهان بیدار مردم جنوب لبنان سر ببرد و با از بین بردن پشتوانه مردمی حزبالله، کار مقاومت را یکسره نماید. دشمن میخواست هیچ مأمنی برای حیات حزبالله باقی نگذارد، اما مردم لبنان چه در جنگ و چه در بازگشت به جنوب، غیرت به خرج داده و با عبور از مرکاواهای صهیونیستها، به خانههای ویران شده خود بازگشتند، پرچمهای عزت و مقاومت را دوباره برافراشتند و دیروز نیز پیکر آیتالله شهید را با حضور بیمانند خود تشییع نمودند. حماسه تشییع، نشان داد که خون شهید، نیرویی مضاعف به مقاومت بخشیده و این امر برهمزننده محاسبات دشمن است. دشمنی که از همان لحظه انتشار خبر تشییع نصرالله، تلاش کرد با تفرقهافکنی و ناامنسازی، از شکوه این بدرقه تاریخی بکاهد، اما حضور میلیونی مردم در خیابانهای بیروت، مشابه حماسه تشییع سردار شهید سلیمانی، پیام روشنی داشت: مقاومت زندهتر از همیشه است و شهادت رهبران، نه پایانی بر این مسیر، بلکه نقطه آغازی برای فصلی جدید از مبارزه خواهد بود.
حزبالله همواره نشان داده که آماده ورود به هر مرحلهای از مبارزه است. تشییع باشکوه سید حسن نصرالله، بهنوعی اعلام آمادگی مجدد مقاومت برای مقابله با تهدیدات آینده بود. پیام این حضور گسترده، برای دشمنان، واضح است: هرگونه توطئه علیه حزبالله و لبنان، با پاسخ قاطع و حضور پرقدرت مردم مواجه خواهد شد. این حماسه، نهتنها نمایش قدرت بر مبنای بسیج مردمی، بلکه پشتوانهای برای ارتقای روحیه و قدرت رزم حزبالله نیز بود. حزبالله و مقاومت با اتکای بر حماسه تشییع سید شهید، با انگیزهای مضاعف و مشروعیتی بالاتر وارد صحنه نبردهای آینده خواهند شد. دشمن در خاک لبنان حضور داشته و محور غربی- عبری نیز درصدد تجزیه منطقه به نفع سلطه بیشتر برای رژیم صهیونیستی است. این وضعیت بدان معناست که معرکه آینده، زودتر از تصورات، شکل خواهد گرفت. حزبالله، در تجدید عهد با فرماندهان شهید و با اتکای بر سیل خروشان مردمی، اکنون آمادهتر از همیشه است تا در هر عرصهای، وارد عمل شود.
مراسم تشییع شهید سید حسن نصرالله، تنها یک رویداد داخلی در لبنان نبود، بلکه انعکاسی جهانی داشت. کشورهای منطقه و همه بازیگران فعال در صحنه غرب آسیا، این مراسم را تحت نظر داشتند. این تشییع، پیام روشنی به متحدان و دشمنان مقاومت فرستاد: محور مقاومت همچنان استوار و زنده است و شهادت فرماندهانش، این جریان را منفعل و منحرف نخواهد کرد. برخی از تحلیلگران غربی اذعان دارند که این مراسم نشاندهنده شکست پروژه منزویسازی حزبالله و کاهش نفوذ آن در لبنان است. به عبارتی، این رویداد، نهتنها به یک مسئله داخلی لبنان محدود نشد، بلکه تأثیرات گستردهای در معادلات منطقهای داشت.
تشییع آیتالله شهید سید حسن نصرالله، لحظهای تاریخی بود که بار دیگر نشان داد مقاومت، زنده و پویاست. حزبالله، برخلاف توهمات دشمنان، همچنان در قلوب و اذهان مردم لبنان جای دارد و نفوذش فراتر از محاسبات سطحی بدخواهان است. تشییع سید شهید، نهتنها اعلام پایبندی به آرمانهای مقاومت بود، بلکه آغازگر عصری جدید در مسیر مبارزه و مقاومت بود. این حماسه، یادآوری کرد که خون شهید، خاموشی نمیآورد، بلکه انگیزهای تازه برای ادامه راه است. حزبالله و محور مقاومت، با این روحیه، آماده رویارویی با دشمن شده و عهد خود را با سید شهید به سرانجام خواهد رساند. انشاءالله.
حسن بهشتی پور
در بحث مربوط به اف ای تی اف اولین معضلی که ما در اطلاع رسانی شاهدش هستیم بحث عضویت ایران در اف ای تی اف است. عده ای مرتب این ادعا را مطرح می کنند. درحالی که ایران اصلاً شرایط لازم را برای عضویت در اف ای تی اف ندارد و اصولاً به دلایل مختلف مایل نیست که عضو اف ای تی اف بشود. با این حال به غلط در اخبار بحث موافقت با عضویت ایران در اف ای تی اف دائما تکرار می شود ، درحالی که اصل بحث راجع به عضویت نیست. ایران فقط قرار است مقررات اف ای تی اف را اجرا کند.
تنها اجرای مقرراتFATF بین کشورهای جهان مطرح است . این مقررات در یک مورد ۴۰ بند مشخص دارد و در یک مورد دیگر تحت عنوان اقدام های ویژه ۹ بند را شامل میشود. از آنجا که اجرای مقررات مبارزه با تروریسم از طریق مقابله با پول شویی است و این ایده بهترین راه مهار تروریسم از طریق مقابله با منابع درآمدی ان است، برخلاف ادعای نویسنده مورد استقبال کشورهای جهان قرار گرفته است و تاکنون بیش از ۱۹۰ کشور جهان مقررات مورد نظر را در سه سطح متفاوت اجرا کردند. ۳۹ کشور که عضو شدند همه این مقررات را کامل اجرا کردند. تعداد کشورهای عضو در حال حاضر به ۳۹ کشور و گروه شورای همکاری خلیج فارس رسیده است. ۱۵۰ کشور دیگر بیشتر ان مقررات را اجرا کردند و یا در حال تطبیق دادن شرایط خود با اجرای کامل این مقررات هستند، گروه آخر تنها سه کشور یعنی ایران ، کره شمالی و میانمار هستند که از نظر گروه FATF مقررات اصلی را انجام نداده و در شرایط سیاه یا بالاترین ریسک قرار گرفته اند.
شرایط عضویت در این گروه بین المللی بسیار دشوار ست.
به همین دلیل طی ۳۵ سالی که از تشکیل ان می گذرد، تاکنون تنها ۳۹ کشور که اغلب آنها از کشورهای توسعه یافته هستند به علاوه یک گروه شورای همکاری خلیج فارس به عضویت کامل آن در آمدند. بنابراین گروه اقدام مالی بین المللی برای اینکه یک کشور عضوش بشود کلی شرایط سخت برای آن کشور قائل است و ایران هم نه آن شرایط را دارد و نه خودش داوطلب عضویت در چنین گروهی هست. پس مسئله چی هست؟ مسئله رعایت مقرراتی هست که اف ای تی اف به تدریج از سال های قبل به دنیا ابلاغ کرده است . البته ایده اصلی این گروه این است که بهترین راه مبارزه با تروریسم قطع کمک های مالی به گروه های تروریستی است. زیرا اگر دنیا موفق بشود که راه های کمک رسانی به تروریسم را قطع بکند دیگر تروریسم نمی تواند فعالیت بکند، چون تروریسم به منابع مالی نیاز دارد و اگر منبع مالی نداشته باشد خود به خود از بین خواهد رفت.
«باید از چارچوب خارج شد و از بیرون به مسئله نگاه کرد تا راهحل پیدا شود» (مسعود پزشکیان- 1403/12/05).
1- دولت چهاردهم در وضعیتی متناقض یا پارادوکسیکال گیر کرده و اسیر شده است؛ وضعیتی که البته در دولتهای دارای گرایش اصلاحطلبی در گذشته نیز سابقه داشته است. اما شدت آن در این دولت و منظومه فکری و عملی رئیس آن بسیار بیش از دولتهای قبل است. وضعیتی که در آن باید تفرقه و پراکندگی قدرت در نظام حکمرانی کاهش و در قالب پروژه «وفاق» در قوه مجریه تجمیع و به هماهنگی و همکاری تبدیل شود و همزمان با آن، بخشی از قدرت فراهمآمده از این مسیر، به جامعه منتقل و از شکاف دولت با مردم کاسته شود که در سالهای اخیر بر شدت آن افزوده شده است. تصور آن بود که با اجرای همزمان این دو پروژه «ایجاد همبستگی در بالا» و «رضایت اجتماعی در پایین» و با توجه به وجود برنامههای بالادستی مانند «برنامه هفتم توسعه» میتوان بر حیاتیترین ابرچالش امروز جامعه ایران یعنی ابرچالش اقتصادی غلبه کرد.
ابرچالشی که خود را در قالب تورم بالا و رشد اقتصادی پایین و فقر و نابرابری و ناترازیهای بانکی و تأمین اجتماعی و انرژی و محیط زیست و... نشان میدهد، اما این روش در دو مقطع دولتهای هفتم و هشتم (دولت آقای خاتمی) و دولت یازدهم (دولت اول آقای روحانی) تا حدودی موفق بود. شاید به سبب آنکه شکافهای درون ساختار قدرت و نیز بین دولت و مردم و نهادهای مدنی و سیاسی هیچگاه به شدتِ چند سال اخیر نبوده و دیگر آنکه دولت نیز هیچگاه چنین فقیر و به سبب تحریمهای بینالمللی و سوءسیاستها و ناکارآمدیهای داخلی، دچار تنگناهای مالی و درآمدی نبوده است تا بتواند با هزینهکرد منابع از زیر فشار مطالبات معطلمانده جامعه تا حدودی خارج شود و نفسی تازه کند.
2- مشکل آنجا بروز کرد که در سطح بالا و ایجاد وفاق، پروژه دولت با موانع جدی مواجه شده و اولین نشانه آن «استیضاح وزیر اقتصاد» است که هرچند احتمال موفقیت آن کم و بیشتر یک زورآزمایی و وزنکشی جریانهای سیاسی درون ساختار قدرت است، اما میتواند آغاز پایان پروژه وفاق نیز باشد. در سطح جامعه نیز افزایش روزانه قیمت دلار و سکه و اجارهخانه و دارو و... بهویژه اقلام خوراکیها که دهکهای پایین را بیشتر آزار میدهد (میانگین تورم ماهانه 6.7 درصدی بهمن ماه) و نیز نبود گشایش در فضای سیاست خارجی و حتی همسانشدن ادبیات دولت با ادبیات رقیب انتخاباتی و جریانهای تندرو و همچنین تداوم بلاتکلیفی در فضای فرهنگی و اجتماعی و ادامه فیلترینگ و... عملا دولت را دچار سرگشتگی کرده و وضعیتی بس ناگوار را رقم زده است.
نمونه این سرگشتگی دولت را میتوان در همین اظهارات اخیر آقای پزشکیان درباره افزایش اختیارات استانداران مشاهده کرد که از سوی بسیاری از کارشناسان به «فدرالیسم» ترجمه و تفسیر شد و ایشان را وادار به توضیح کرد که «این استنباط نادرست است و ما هرگز از فدرالیسم حرف نزدهایم و آنچه از آن دفاع میکنم، تمرکززدایی همه امور در پایتخت و تفویض امور اجرائی به استانهاست» (ایران- 12/05). در این موضوع مسئله آن بود (سوای خطرات جدی و راهبردی که در این گفتار وجود دارد) که دولت کدام اختیارات را میخواهد واگذار کند؟!
مگر دولت درحالحاضر دارای چگونه قدرتی است؟! و آیا این تفویض اختیار بیشتر از سر خود بازکردن مشکلات و ارجاع آنها به استانداران نیست که در موقعیت بسیار ضعیفتری در سلسله مراتب قدرت قرار دارند و امکان تأثیرپذیری آنان از گروههای ذینفوذ قدرتمند، بیشتر است؟! دولت چهاردهم از یک سو در تکاپوی تمرکز قدرت در دستان خود با جلب رضایت و شراکت دیگر نیروهای صاحب قدرت در حاکمیت است و از سوی دیگر درصدد توزیع این قدرت بین جامعه و کاهش سنگینی بار دولت. نمونه دیگر این سرگشتگی دولت در همایش «سامانه مؤدیان» ظهور کرد که در آن جناب پزشکیان در جایگاه تبیینکننده و شاید مطالبهگر ظاهر شده و از اینکه «یک نفر پنج الی شش یا 10 مسکن دارد، یک نفر چیزی ندارد.
باید از آن کسی که مسکن متعدد دارد، مالیات بگیریم...» (12/05) گلایه کرد، گلایههایی که مخاطب اول آن خود دولت است! دولتی که باید قدرت آن را داشته باشد، این مسئله را با اجرای اصول: «عدالت مالیاتی، اعتماد به دولت در هزینهکرد مالیاتها، سهلالوصول بودن مالیات و رعایت اصل هزینه و فایده» (عبدالناصر همتی- همان) حل کند. مالیاتهایی که رقم دریافتی آن از مردم هر سال بیشتر میشود «نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی از 5.7 درصد در سال 1400 به 7.7 درصد در سال 1402 افزایش یافته و نسبت مالیات به هزینههای اجرائی از 40 درصد به 73 درصد رسیده است» (رئیس سازمان امور مالیاتی- همان) اما از شفافسازی چگونگی هزینهکرد و هزینه-فایده و عدالت مالیاتی خبری نیست و نهادها و ارگانها و بنیادهایی که مالیاتستانی از آنها جای سؤال و ابهام بسیار دارد و دولتی که تمایل یا قدرت سرشاخشدن با آنها را ندارد.
3- دولت چهاردهم دولتی «تنهاست»، شاید تنهاترین دولت پس از انقلاب؛ نه بدنه بوروکراتیک و نظام اداری آن پس از شوکهای مختلف (از طرد و نفی کارشناسان برجسته تا جایگزینسازیهای سیاسی، نه شایستهسالارانه و قوانین و مقررات مخل آزادی و رقابت و...) قابل اتکاست و نه جریانهای سیاسی و مدنی و اجتماعی رغبت و توان حمایتگری از دولت را دارند و نه فضای خارجی امکان بازیگری و بنبستشکنی را با توجه به حدود اختیارات قوه مجریه به دولت میدهد. «دولتی تنها» که اگر بر تنهاییاش غلبه نکند، ادامه مسیر چهارساله برای آن بعید به نظر میرسد. اما راهحل، جلب مشارکت جامعه از طریق زمینهسازی برای ایجاد و تقویت احزاب، نهادهای مدنی و صنفی و رسانهها و... و در یک کلام «جامعه مدنی» است؛ نیرویی که در میانه (بدنه هرم) و حد فاصل دولت (رأس هرم) و مردم (قاعده هرم) قرار میگیرد و ایجاد «دولت ملی مدرن» را امکانپذیر میکند. دولتی که نه قدرت در آن، چنان پخش است که به ناکارآمدی بینجامد و نه آنچنان متصلب که ساختاری استبدادی را مستقر کند. راهحل مسعود این است!
بهروز بیهقی
فائزه ظهوری
تنها 3 دقیقه طول کشید تا بیروت از انهدام 6 ساختمان منطقه ضاحیه بر خود بلرزد، غبار آوار انفجاری مهیب بر چهره جنگزدهاش بنشیند و سکوت هولناکی تنها چند دقیقه تمام شهر را فرا گیرد تا زنان برای شیون کردن به خود بیایند. مقر فرماندهی حزبالله هدف جنگندههای صهیونیستی بود که با دستور نتانیاهو از نیویورک، 85 بمب سنگرشکن 2 تنی با گازهای ممنوعه حاوی سیانور را روانه تنها یک نقطه از شهر کردند تا مطمئن شوند چیزی از «سید مقاومت» حتی در دهها متر زیر زمین باقی نمیماند. فردای آن روز نیز صدای شیون زائران و مجاوران حرمهای مطهر امام علی(ع)، امام رضا(ع) و حضرت زینب(س) همزمان با تأیید خبر شهادت سیدحسن نصرالله از منارهها و گلدستهها به آسمان برخاست و به سرزنان عزاداری کردند و آنهایی که قامت به نماز بسته بودند، برآشفتند و اشک ریختند. عزای عمومی چندروزهای در بسیاری از کشورهای اسلامی اعلام و راهپیماییهای میلیونی علیه این جنایت در سراسر دنیا برگزار شد.
* 8 مهر 1403، ضاحیه؛ بس که راه عشق را افتان و خیزان میروم
بعدتر که توانستند پیکر پاک و با صلابت شهید را بدون حتی یک خراش از اعماق زمین بیرون بیاورند، علت شهادت شدت موج ناشی از انفجار و استنشاق گازهای سمی تشخیص داده شد. قدرت مسمومیت این گازها به اندازهای بود که وقتی یکی از نیروهای دفاع مدنی با ناباوری از شهادت دبیرکل حزبالله و با تصور اینکه با زدن ماسک خودش به صورت سیدحسن نصرالله میتواند او را نجات دهد، ماسک از صورت برداشت، خودش به شهادت رسید.
* 5 اسفند 1403؛ ضاحیه سزاوارترین سرزمین برای خاکسپاری «سید مقاومت»
از اینجا به بعد بود که جهان مقاومت به هم ریخت و هر یک از ملتهای مسلمان میخواست سید حزبالله در کشور آنها تشییع و به خاک سپرده شود. گمانهزنیهای زیادی هم درباره زمان و مکان آن شنیده شد؛ از نجف، کربلا و دمشق گرفته تا قم، مشهد و تهران اما سید مقاومت متعلق به بیروت بود؛ پس برگزاری مراسم تشییع او هر جایی خارج از این سرزمین سزاوار نبود. تعویق در زمان برگزاری مراسم تشییع نیز به گفته مقامات حزبالله به علت تهدیدات گسترده رژیم صهیونیستی و احتمال هدف قرار دادن مراسم یا محل خاکسپاری بود که با تدابیر انجام شده به اسفندماه موکول شد.
هجوم آزادگان جهان به لبنان با حضور میلیونی طرفداران جبهه مقاومت و با بیش از 800 شخصیت عالیرتبه و چهره از بیش از 65 کشور دنیا به منصه ظهور رسید و مراسم تشییع سیدمان را تاریخی و فراموشنشدنی کرد. جوانان لبنانی از روز قبل از مراسم با پای پیاده از جنوب، راهی بیروت شدند تا بگویند اگر نصرالله رفته، لکن «انّا علی العهد». این حضور بیش از همه از آن جهت باشکوه بود که هر آیینه احتمال حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به پروازهای ورودی یا محل مراسم در ورزشگاه کمیل شمعون میرفت.
* پرواز هر جنگنده؛ میلیونها مشت گره کرده
همینطور هم شد؛ تنها ساعتی از آغاز مراسم نگذشته بود که همزمان با ورود پیکرهای پاک شهدا، جنگندههای صهیونیستی بر فراز ورزشگاه به پرواز درآمدند تا با شکستن دیوار صوتی، دلهای تشییعکنندگان را خالی کنند اما زهی خیال باطل! خروش مردم با دیدن نمایش نظامی صهیونیستها بالا گرفت و غریو «الموت لاسرائیل» در تمام ورزشگاه طنینانداز شد. گویی دشمن فراموش کرده هرچه جماعت مقاومت را تهدید کند، نتیجه عکس میگیرد! یدیعوت آحارانوت، معاریو و هاآرتص از رسانههای صهیونیستی نیز اعتراف کردند نمایش آنها تأثیری در ادامه روند مراسم نداشته است.
* مراسم وداع با مجاهد کبیر مقاومت؛ عهد عزت
فضای ورزشگاه شمعون یکپارچه به رنگ زرد درآمده و تعداد شرکتکنندگان در این مراسم حدود 1.5 میلیون نفر تخمین زده میشود و بهرغم خیل جمعیت - آن هم در حالی که جاماندگان از طریق پخش زنده شبکههای خبری عربی و داخلی مراسم را دنبال میکنند - نظم عجیبی در برگزاری مراسم به چشم میخورد.
برخی شبکههای تلویزیونی غربی از جمله فرانس24، این مراسم را قدرتنمایی ایران و حزبالله توصیف کردهاند. خبرگزاری رویترز نیز در انعکاس این مراسم گفته است صدها هزار نفر در حومه بیروت به حسن نصرالله رهبر حزبالله ادای احترام کردند. البته اگر بخواهیم پا را فراتر از مرزهای این کشور بگذاریم و مراسمهای نمادین همزمانی را که در سراسر دنیا برای سیدالشهدای مقاومت برگزار شد حساب کنیم، تعداد تشییعکنندگان فراتر از اینها خواهد رفت.
* تا ابد؛ سلاح مقاومت هرگز بر زمین نمیافتد؛ قطعاً سننتصر!
مراسم تشییع ساعتها به طول انجامید و سیل جمعیت که انتهای آن ناپیدا بود، چیزی از خستگی نمیفهمید. موج تشییع رفت و رفت تا به مرقد آماده شده سیدحسن نصرالله رسید، خانه ابدی دبیرکل شهید؛ جایی که آغاز فصل جدیدی از مقاومت از آنجا رقم خواهد خورد و سلاحهایی که هرگز از فرق سر رزمندگان مقاومت پایینتر نخواهد آمد تا زمانی که صهیون از جغرافیای منطقه حذف شود.
اما سهم من که از تهران نظارهگر اخبار لحظه به لحظه و پخش زنده مراسم تشییع سیدحسن نصرالله از شبکههای المیادین، المنار، الجزیره، العالم و چند شبکه داخلی بودم و غبطه خوردم به حال دوستانی که در مراسم بودند، شاخه گلی از روی تابوت پیکر باصلابت شهید بزرگ مقاومت است که فردا به دستم خواهد رسید.