در جهانی که اطلاعات به مثابه سلاحی نامرئی عمل میکند، جنگ ترکیبی به مثابه راهبردی چندوجهی، از میدان نبرد فیزیکی به عرصههای سایبری، روانی و رسانهای گسترش یافته است. «دونالد ترامپ» رئیسجمهور ایالات متحده که بار دیگر سکان هدایت کاخ سفید را در دست گرفته، با تکیه بر سیاستهای تهاجمی و تحت عنوان «فشار حداکثری» با رویکردی که ترکیبی از فشار اقتصادی، تهدید نظامی و عملیات روانی را در بر دارد، بار دیگر ایران را در کانون توجه خود قرار داده است. در چنین وضعیتی، ضرورت تبیین بهنگام و روایت صحیح از سوی فعالان رسانهای داخلی نهتنها یک انتخاب، بلکه یک الزام استراتژیک است که میتواند سرنوشت این تقابل را رقم بزند.
اهمیت فعالیت رسانهای و بازار زلنسکیسازی
درباره اهمیت فعالیت رسانهای باید گفت، عقبماندگی رسانهای ایران در برابر اقدامات تهاجمی دونالد ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوریاش، میتواند به سناریویی خطرناک منجر شود که از دل آن افرادی، همچون زلنسکی متولد میشود؛ سناریویی که در آن، ضعف در روایتسازی فعالرسانهای داخلی این پیام را کانالیزه میکند که ایران چارهای جز تن دادن به مذاکره تحت فشار ندارد.
ترامپ با ابزارهای پیشرفته رسانهای، از تهدیدهای نظامی تا عملیات روانی، تلاش دارد ایران را ضعیف و منزوی نشان دهد. اگر ایران نتواند با واکنش سریع و روایت قدرتمند، این تصویرسازی را خنثی کند، قافیه را باخته و مشابه اوکراین در آستانه بحران ۲۰۲۲، در موضع انفعال قرار میگیرد؛ یعنی تبدیل ایران به کشوری که تحت فشار روانی و رسانهای سنگین، بهتدریج از درون تضعیف شده و در عرصه جهانی منزویتر شود. ترامپ با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای پیشرفته، از تهدیدهای علنی تا روایتسازی در شبکههای اجتماعی، تلاش دارد ایران را به مثابه تهدیدی جهانی جا بیندازد.
اگر فعالان رسانهای ایران نتوانند با سرعت و هماهنگی لازم، روایت صحیح و پیشدستانهای ارائه دهند، این عقبماندگی فضا را برای تسلط روایت خصمانه آمریکا باز میکند. زلنسکیسازی در اینجا به معنای شکلگیری یک تصویر تحریفشده از ایران است که افکار عمومی داخلی را ناامید و جهانیان را علیه آن متحد کند. تجربه اوکراین نشان داد، ضعف در جنگ روایتها، زمینهساز مداخلات خارجی و فشارهای اقتصادی ـ سیاسی میشود. برای جلوگیری از این سناریو، ایران نیازمند آرایش رسانهای تمامعیار، تولید محتوای حرفهای و واکنش سریع به اتهامات است. در غیر این صورت، خطر انزوا و تضعیف تدریجی، بیش از پیش جدی خواهد شد.
به این موضوع هم باید توجه داشت که در جنگ ترکیبی، زمان عاملی تعیینکننده است. هر تأخیری در پاسخگویی به ادعاها و اتهامات، فرصتی طلایی به حریف میدهد تا روایت خود را تثبیت کند. برای نمونه، وقتی ترامپ در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و ایران را به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای متهم کرد، واکنشهای اولیه ایران بیشتر دفاعی و با تأخیر بود. این در حالی است که ایالات متحده با استفاده از نشستهای مطبوعاتی، بیانیههای رسمی و انتشار اسناد ادعایی، موفق شد روایت خود را در سطح جهانی جا بیندازد.
آرایش تمام عیار رسانهای
موفقیت در برابر جنگ ترکیبی نیازمند یک آرایش تمامعیار رسانهای است؛ یعنی سازماندهی همه ظرفیتهای موجود در یک جبهه متحد. این آرایش شامل رسانههای رسمی، شبکههای اجتماعی، دیپلماسی عمومی و حتی هنر و فرهنگ میشود. دولت ایران باید یک ستاد مرکزی رسانهای تشکیل دهد که وظیفه آن هماهنگی میان نهادها، رصد لحظهای تحولات و تدوین راهبردهای کوتاهمدت و بلندمدت باشد. این نیروها باید توانایی تولید محتوا به زبانهای مختلف، تحلیل دادهها و پیشبینی روندها را داشته باشند.
نگاهی به تجربههای گذشته نشان میدهد، ایران در برخی موارد توانسته با تبیین بهموقع، دست بالا را در عرصه رسانهای داشته باشد. ایران باید از این درسها بهره بگیرد و با پیشبینی اقدامات بعدی ترامپ، خود را برای هر سناریویی آماده کند؛ چه این سناریو تشدید تحریمها باشد، چه تهدید نظامی یا عملیات روانی گستردهتر.