بررسیهای آماری پایگاه علمی Google Scholar از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۴ نشان میدهد که استفاده از نام جعلی «A.r.a.b.i.a.n Gulf» به شکل نگرانکنندهای در منابع علمی رشد کرده است. بر اساس این ارزیابی در سال ۱۹۹۱، تنها ۱۱ درصد از مقالات و کتابهای حاوی واژهی «Persian Gulf» همزمان از نام جعلی استفاده کرده بودند
وقتی از جنگهای ژئوپلیتیکی سخن میگوییم، اغلب به نبردهای مسلحانه، رقابتهای تسلیحاتی، منازعات مرزی یا درگیریهای نظامی فکر میکنیم. اما در جهان امروز، بسیاری از نزاعهای سرنوشتساز نه در میدان نبرد، بلکه در میدان زبان و واژهها رخ میدهند. واژههایی که در نقشهها، کتابها، مقالهها و گزارشهای علمی تکرار میشوند، نهتنها توصیفکنندهی واقعیت، بلکه شکلدهندهی آن نیز هستند. در این میان، یکی از منازعات خاموش و خطرناک، تلاش نظاممند برای تحریف نام تاریخی و معتبر «خلیج فارس» است. نبردی که بهتدریج از سطوح رسانهای و تبلیغاتی فراتر رفته و اکنون به قلب تولید دانش در جهان، یعنی دانشگاهها و مراکز پژوهشی بینالمللی نفوذ کرده است.

بررسیهای آماری پایگاه علمی Google Scholar از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۴ نشان میدهد که استفاده از نام جعلی «A.r.a.b.i.a.n Gulf» به شکل نگرانکنندهای در منابع علمی رشد کرده است. بر اساس این ارزیابی در سال ۱۹۹۱، تنها ۱۱ درصد از مقالات و کتابهای حاوی واژهی «Persian Gulf» همزمان از نام جعلی استفاده کرده بودند، اما این نسبت در سال ۲۰۲۳ به بیش از ۴۱ درصد رسیده است؛ یعنی از هر ۱۰ مقالهای که دربارهی این منطقهی استراتژیک نوشته میشود، حدود ۴ مقاله، نام تحریفشده را به کار میبرد. روند رشد این استفاده نهتنها آهسته متوقف نشده، بلکه با شتابی فزاینده در حال تثبیت در ادبیات علمی جهان است. برای مثال، در بازهی ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵، این نسبت از ۲۴ درصد به بیش از ۳۲ درصد رسید و در دههی بعدی با سرعت بیشتری افزایش یافت. چنین آماری بیانگر یک واقعیت مهم است: تحریف واژگانی نام خلیج فارس دیگر محدود به عرصههای غیررسمی نیست، بلکه بهطور خزنده در ساختار رسمی تولید علم نیز جای گرفته است.

اما چرا این مسئله تا این حد اهمیت دارد و بایستی به آن توجه ویژه داشته باشیم!؟ ممکن است برخی تصور کنند که دعوا بر سر یک نام، مسئلهای نمادین یا حتی احساسی است. این در حالی است که در علم ژئوپلیتیک، نامها فقط برچسبهایی برای اشیاء یا مکانها نیستند، بلکه حامل پیام، روایت تاریخی، نوعی مالکیت سیاسی و بستری برای اعمال قدرت نرم هستند. اگر در منابع علمی بینالمللی، استفاده از نام جعلی به مرور غالب شود، نسل آیندهی متخصصان، سیاستگذاران و دانشگاهیان در سراسر جهان با یک تصویر تحریفشده از موقعیت تاریخی و حقوقی کشورمان در منطقه مواجه خواهند شد. این تحریف بهتدریج تبدیل به روایت مسلط و پذیرفتهشده خواهد شد و بازیابی حقیقت در این شرایط، کاری بسیار دشوار خواهد بود.
نگاهی دقیقتر به دلایل بروز این وضعیت، ضعفها و ناکامیهای جدی در حوزهی سیاستگذاری علمی در داخل کشور را نمایان میسازد. در درجهی نخست، فقدان تولید محتوای علمیِ هدفمند و سازمانیافته با محوریت خلیج فارس از سوی نهادهای دانشگاهی کشورمان، یکی از علل اصلی عقبماندگی در این میدان است. با وجود آنکه کشورمان، ایران مهمترین بازیگر ژئوپلیتیکی در خلیج فارس است، اما تولید علمی در این زمینه اغلب محدود به معدود پژوهشهای پایاننامهای یا مقالات پراکنده و غیرسازمانیافته است. برخلاف کشورمان، برخی کشورهای عربی حاشیهی جنوبی خلیج فارس، با بهرهگیری از سرمایهگذاری وسیع، توانستهاند شبکهای از ژورنالها، کنفرانسها و پروژههای پژوهشی بینالمللی را تغذیه کرده و در آنها واژهی جعلی را نهادینه کنند.
از سوی دیگر، ساختار علمی کشور ما نیز اغلب فاقد حساسیت راهبردی نسبت به مفاهیم پایهی هویتی در تولید علم است. در بسیاری از موارد، پایاننامهها، مقالات و پروژههای پژوهشی بدون نظارت دقیق از منظر هویتی و واژگانی به چاپ میرسند و حتی در مواردی، پژوهشگران ایرانی نیز به دلیل اقتضائات انتشار بینالمللی، از نام تحریفشده استفاده میکنند. این وضعیت، نشانهای از نبود سازوکار راهبری هویتی در ساختار آموزش عالی کشور است.
در این میان، دانشگاهها و مراکز علمی کشور، بهعنوان مهمترین نهادهای تولید و انتشار دانش، نقشی بیبدیل در مقابله با این روند دارند. لازم است که دانشگاهها با اتخاذ رویکردی فعال، بهجای واکنشهای انفعالی، به بازیگری اثرگذار در بازسازی روایت علمی دربارهی خلیج فارس تبدیل شوند. نخستین گام در این مسیر، بازتعریف مأموریت پژوهشی دانشگاهها و هدایت پروژههای تحقیقاتی به سمت موضوعاتی با محوریت خلیج فارس است؛ از مطالعات ژئوپلیتیکی گرفته تا محیط زیست، تاریخ، حقوق بینالملل، اقتصاد انرژی و روابط منطقهای. همچنین، لازم است در دانشگاههای مادر کشور، پایگاههای دادهای جامع با محوریت خلیج فارس طراحی شود که در آن منابع تاریخی، دادههای حقوقی، اسناد سازمان ملل، مقالات علمی و تحلیلهای بومی گردآوری و قابل استفادهی محققان داخلی و خارجی باشد.
افزون بر آن، نیاز است تا انتشار هدفمند پایاننامهها و مقالات علمی با ترجمهی دقیق به زبان انگلیسی و دیگر زبانهای پر مخاطب از جمله اسپانیایی و چینی در دستور کار قرار گیرد. صرف تولید محتوای علمی کفایت نمیکند؛ بلکه باید این تولیدات وارد میدان رقابت جهانی در ژورنالهای معتبر شوند. این امر مستلزم تقویت نهادهای پشتیبان ترجمه، ارائهی مشوقهای مالی، و تسهیل فرآیندهای ارزیابی و چاپ است.
برگزاری سالانهی کنفرانسهای علمی بینالمللی با محوریت خلیج فارس نیز میتواند بستر مناسبی برای تعامل پژوهشگران ایرانی و خارجی فراهم کند و استفاده از نام صحیح را در متون رسمی علمی تثبیت نماید. در کنار آن، طراحی واحدهای درسی در رشتههایی نظیر جغرافیای سیاسی، روابط بینالملل، علوم سیاسی و حقوق بینالملل با عنوان «مطالعات ژئوپلیتیکی خلیج فارس» میتواند آموزش نسل آیندهی نخبگان را با حساسیتهای هویتی و واقعیتهای تاریخی این منطقه همراه کند.
شایسته است که نهادهای مسئول در حوزهی علم، فناوری و فرهنگ همچون وزارت علوم، فرهنگستان علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، و وزارت امور خارجه، با همکاری یکدیگر، سازوکاری برای رصد سالانهی وضعیت نام خلیج فارس در منابع علمی جهانی طراحی کنند. انتشار یک «گزارش سالانه وضعیت خلیج فارس در متون علمی جهان» با اتکا به دادههای Google Scholar، Scopus و سایر پایگاهها میتواند هم هشداردهنده باشد و هم زمینهساز سیاستگذاری دقیقتر.
در پایان بایستی بر این نکته تاکید کرد که ما در عصری زندگی میکنیم که روایتها بیش از واقعیتها تأثیرگذارند و واژهها، بسترهای قدرت نرم را شکل میدهند. در چنین عصری، محافظت از نامها، پاسداری از مرزهای ذهنی و هویتی است. خلیج فارس فقط یک نام نیست؛ یک میراث تاریخی، یک شناسنامه فرهنگی و یک میدان راهبردی است که اگر در عرصهی علم از دست برود، در دیگر عرصهها نیز تضعیف خواهد شد. در واقع سکوت در برابر تحریف هویت خلیج فارس، بهویژه از سوی دانشگاهها، نهتنها یک غفلت علمی، بلکه یک خیانت به حافظهی تاریخی ملت است، پس امروز بیش از هر زمان دیگری، علم ایرانی باید در دفاع از حقیقت، سخن بگوید.