صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۵  ، 
کد خبر : ۳۷۶۳۰۰
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

گاوبازی ترامپ در آمریکای فرسوده 

او در حالی به قطعی برق در ایران اشاره کرد که فقط روز قبل از آن، ۹۰۰ هزار خانوار آمریکایی برق نداشتند و خبرگزاری بلومبرگ نوشته بود: «۸۹ میلیون آمریکایی [بیش ازیک چهارم جمعیت] ساکن ایالات غربی تا خلیج مکزیک، در معرض بزرگ‌ترین تهدید کمبود برق قرار دارند»

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

گاوبازی ترامپ در آمریکای فرسوده 

محمد ایمانی
1)توسعه، هنگامی پیشرفت واقعی است که درونزا و بومی باشد، و نه عاریه‌ای و آمیخته با تحقیر و تاراج منابع. نمی‌شود اراده و اختیار (آزادی) را بزرگ‌ترین گوهر وجودی انسان شمرد، اما به اسم توسعه، نسخه بردگی و برّه‌گی یک ملت را در نسبت با دولت‌های دیگر تجویز کرد. استقلال، همان آزادی در محیط خارجی است، اما برخی شبه‌لیبرال‌ها، با زبان بی‌زبانی و گاه صریح، می‌گویند برّه یا گاو بودن چه عیبی دارد؟! کشور مستعمره، در هیچ قاموسی، توسعه‌یافته محسوب نمی‌شود.
2) غربگرایان، سرعتگیر توسعه هستند. اگر طرف خارجی بگوید برنامه هسته‌ای نداشته باشید، اینها بلافاصله ضریب می‌دهند که: برنامه هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟ اگر غربی‌ها بگویند علاوه‌بر نابودی مقدمات تولید انرژی هسته‌ای، مصرف سوخت فسیلی در نیروگاه‌ها را هم کاهش دهید، اینها تمکین می‌کنند؛ چنان که یک دهه قبل کردند، اما حالا طلبکار شده‌اند! هفته گذشته وقتی ترامپ در ریاض، درباره برخی چالش‌ها به ایران طعنه زد، اینها همنوایی کردند.
3) ترامپ با وجود تحقیر عربستان، تلاش کرد الگویی در مقابل ایران ترسیم کند: «هرگز سخاوت شما را فراموش نمی‌‌کنم. بن سلمان، فوق‌العاده‌ است. عربستان یک تریلیون دلار در آمریکا سرمایه‌گذاری می‌کند. درحالی که شما در حال ساخت آسمان‌خراش هستید، ساختمان‌‌های تهران در حال ویران شدن هستند». او در حالی به قطعی برق در ایران اشاره کرد که فقط روز قبل از آن، ۹۰۰ هزار خانوار آمریکایی برق نداشتند و خبرگزاری بلومبرگ نوشته بود: «۸۹ میلیون آمریکایی [بیش ازیک چهارم جمعیت] ساکن ایالات غربی تا خلیج مکزیک، در معرض بزرگ‌ترین تهدید کمبود برق قرار دارند». داگ برگم، وزیر کشور آمریکا نیز چندی قبل هشدار داد: «با چالش ‌های بزرگی در تولید برق رو به ‌رو هستیم و احتمالا با قطعی گسترده مثل اسپانیا مواجه خواهیم شد». 3 هفته قبل اسپانیا، پرتغال، فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان و لهستان با بحران قطعی گسترده برق حتی تا ده ساعت و بعضا سراسری مواجه شدند و هرج و مرج گسترده پدید آمد. به گزارش شبکه دولتی انگلیس: «میلیون‌‌ها نفر با قطعی برق گسترده‌ مواجه شدند. قطار‌ها متوقف و هواپیما‌ها زمین‌گیر شدند. ترافیک، مختل و شبکه اینترنت و تلفن همراه قطع شده، کسب ‌و کارها در تاریکی فرو رفته، و خرید‌های وحشت‌ زده، گزارش شده. این تجربه، برخی را به قرون وسطی برگرداند». اما آیا سیاستمداری در اروپا یا آمریکا، زبان به تحقیر کشور خود و تحسین دشمنان گشود و شرط توسعه را تبدیل شدن به مستعمره و گاو شیرده بدانند؟!
4) ترامپ بر خلاف آداب دیپلماسی، به اراجیف‌گویی علیه ایران پرداخت و بدیهی‌ترین اصل دوران مذاکره، یعنی نمایش حُسن نیت را زیر پا گذاشت. اما برخی نشریات زنجیره‌ای، ضمن سانسور مواضع خصمانه وی، تیتر زدند: «رقص دیپلماسی»، «بده بستان در حجاز» و «اول تجارت، بعد سیاست». غربگرایان وانمود می‌کردند توافق با ترامپ، موجب آمدن ۲۰۰۰ میلیارد دلار سرمایه به ایران می‌شود. اما ترامپ، شرط سفر به عربستان را ستاندن ۶۰۰ میلیارد دلار پول (نه سرمایه‌گذاری در ریاض) عنوان کرد. او در گذشته هم، از عربستان به عنوان گاو شیرده یاد کرده بود و حالا می‌خواست بخشی از کسری بزرگ مالی آمریکا را جبران کند.
5) با این وجود، «الف- ز» عضو تیم گرداننده یکی از نشریات زنجیره‌ای نوشت: «برخی در کشور ما فکر می‌‌کنند که این سرمایه‌گذاری نوعی هبه، و به عبارتی، باج‌‌دهی است، حال آنکه بهترین راه استفاده از سرمایۀ مازاد، سرمایه‌گذاری در خارج است». اما آیا کسی شنید که سعودی‌ها بگویند با این قرارداد، دو میلیون شغل در کشور خود ایجاد کردیم؟ بلکه بن سلمان گفت: «با این توافق، دو میلیون شغل برای آمریکایی‌ها ایجاد کردیم و این نزد خدا، کار بزرگی است»! بله حتما بزرگ است، آن هم در حالی که با وجود صادرات ۵ میلیون و ۶۷۱ هزار بشکه نفت، 30 درصد جمعیت ۳۲ میلیون نفری این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند و حلبی‌آبادها در ریاض برپاست؛ و در حالی که بمب‌های چند تنی آمریکا بر سر مردم بی‌دفاع غزه فرو می‌ریزد و روزانه چند صد نفر را به خاک و خون می‌کشد. این، حتما شراکت در جنایت است و مرتکبان را منفور ملت‌های مسلمان منطقه می‌کند.
6) آیا «گاو بودن»، مزیت است؟! لابد باور نمی‌کنید که شبه‌تحلیلگر همان روزنامه زنجیره‌ای، در‌باره مزیت نسبی بنویسد: «برخی افراد، دولت‌های حاشیه خلیج ‌فارس را عقب ‌مانده توصیف می‌‌کنند. همین کشورها بخصوص عربستان، به رغم بسیاری نقایص توانسته‌اند در کنار استفاده از تکنولوژی‌های جدید،‌پرستیژ بین‌المللی بی‌‌مانندی نیز به دست آورند. چرا آنها بعد از افتضاح سر به نیست کردن قاشقچی توانستند احترام گذشته را بازسازی و مضاعف کنند و به صورت یکی از با‌پرستیژ‌ترین کشورها در آیند؟[!؟] الان کدام کشور است که مثل عربستان مورد احترام شدید سران بسیاری دیگر از کشورها باشد؟ علت اصلی، فهم مزیت‌‌های مطلق و نسبی خود و شناخت منطق تحولات و قدرت انعطاف و مانور در برابر آن است که سعودی‌ها ظاهراً کلید آن را پیدا کرده‌اند».
7) روزنامه مذکور در تحلیل دیگری، حق را به جانب ترامپ داد و نوشت «خیلی‌ها متعجبند که چرا ترامپ تصمیم گرفته به نام خلیج عربی رسمیت بخشد، آن هم در شرایطی که مذاکرات در جریان است. وقتی منافع اقتضا کند، ترامپ چرا باید به تاریخ وفادار باشد؟ باید کاری کرد که ایران هم مثل امارات و عربستان جذاب شود. باید از نفرت‌‌پراکنی نسبت به آمریکا خودداری کنیم. ترامپ، زلنسکی را از کاخ سفید بیرون انداخت، اما زلنسکی بر خشم خود غلبه کرد و توانست ورق را برگرداند. او قرارداد مواد معدنی [واگذاری اجباری نیمی از معادن اوکراین] را امضا کرد. زلنسکی، الگوی بهتری است تا شوونیست‌های احساسی آرمانگرا»! سردبیر همین روزنامه، سال 1399 در نشریه صدا و درباره تحقیر رئیس‌جمهور صربستان از سوی ترامپ نوشت: «فرض كنيم او همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده نشسته؛ اگر منافع چنين اقتضايي كند، بايد تمسخر كرد، يا عقلانيتي سياسي خواند؟»!
8) نه کشورهای مستعمره و بی‌اراده، که حتی آمریکای غارتگر هم الگوی توسعه نیست. در این باره، زمامداری خرد آشفته‌ای مثل ترامپ، برای عبرت گرفتن کفایت می‌کند. اما از زاویه‌ای دیگر، آمریکا تمام دنیا را غارت کرده و بنابراین نباید بدهکاری بالا بیاورد. اما با ۳۶.۲ هزار میلیارد دلار بدهی، بدهکارترین دولت دنیاست و به علت همین بحران شدید، آداب دیپلماسی را زیر پا گذاشته و علنا از متحدان باج می‌خواهد. طبق آمار رسمی، پیش‌بینی می‌‌شود نسبت بدهی آمریکا به تولید ناخالص داخلی تا سال ۲۰۳۵، به ۱۳۴ درصد برسد. در همین حال، شمار گرسنگان نیازمند کوپن غذایی، از مرز ۵۰ میلیون نفر گذشته است؛ یک نفر از هر ۶ آمریکایی. از زاویه سوم، مدتهاست در ادبیات جهانی از تعبیر «آمریکای فرسوده» استفاده می‌شود و رویای «قرن جدید آمریکایی» رنگ باخته است. ترامپ، لاف زیاد می‌زند اما 8 سال قبل، پس از پیروزی در انتخابات، درباره این فرسودگی به ABC NEWS اذعان کرده بود: «ایالات متحده در حال فرو پاشیدن است. ما هزینه ساخت یک مدرسه در بروکلین یا لس‌آنجلس را نداریم. می‌‌خواهم مطمئن شوم دیگر هیچ کس در خیابان به خاطر بیمه و فقر نخواهد مرد. پل‌های ما ویران شده‌. پول ساخت یک مدرسه را نداریم. با ۶ تریلیون دلاری که در جنگ خاورمیانه هزینه کردیم، می‌‌توانستیم کشور را دو بار بازسازی کنیم. به وضع جاده‌ها، پل‌ها، تونل‌ها و فرودگاه‌‌ها نگاه کنید که شبیه اماکن فرسوده و از رده خارج هستند».
9) اما در پایان دولت اول او، فرسودگی‌ها شدت گرفت، چنان که نانسی پلوسی، رئیس‌مجلس نمایندگان، تیر ماه ۱۴۰۰ هشدار داد: «زیرساخت‌ها، جاده‌ها، پل‌ها و شبکه آب ما رو به زوال هستند و شبکه برق در برابر قطعی‌ها، آسیب‌پذیر است». همچنین، جو بایدن رئیس ‌جمهور وقت، در ویسکانسین گفت: «ما در مورد زیرساخت‌ها، دچار چالش زیادی هستیم. از هر ۵ مایل بزرگراه و جاده‌، یک مایل در وضع بد قرار دارد. البته وضع برخی ایالت‌ها به مراتب بدتر است. از ساخت حدود۵۰ درصد پل‌ها، بیش از ۵۰ سال گذشته. فقط در ویسکانسین، بیش از هزار پل، دچار مشکلات ساختاری است؛ حالا ببینید که در سراسر آمریکا وضع چگونه است. عبور کامیون از روی ۶۰۰ پل در ویسکانسین ممنوع است. به میلواکی نگاه کنید. آب شهر، به سرب آلوده است و می‌تواند آسیب‌های زیادی به سلامتی افراد وارد کند. آب ۱۰ میلیون خانه به سرب آلوده است و آب ۴۰۰ هزار مدرسه در معرض خطر آلودگی قرار دارد».
چند ماه قبل هم، به خاطر آتش‌سوزی در لس‌آنجلس و ناتوانی دولت در مهار آن، ۱۳۵ میلیارد دلار خسارت به زندگی مردم وارد شد. در آغاز سرمای زمستانی، برق خانه‌های 1/5 میلیون نفر قطع، و تامین گاز با مشکل رو‌به‌رو شد. بیش از ۲۷ هزار هکتار زمین سوخت، ده‌ها هزار خانه تخریب شد، چند صد هزار نفر مجبور به ترک خانه‌ خود شدند و سارقان، به جان خانه‌ها افتادند. همزمان، آتش‌نشانی، به استفاده از کیف دستی، مخروط‌‌های ترافیکی و سطل‌ آب فرو کاسته شده بود!
10) رژیم منفور پهلوی در ایرانِ 33 میلیون نفری، چهار برابر امروز (6 میلیون بشکه) نفت می‌فروخت؛ چیزی شبیه جمعیت و صادرات نفت امروز عربستان. اما فقر در جامعه ایرانی بیداد می‌کرد و حلبی‌آباد‌ها بیخ گوش تهران ساخته شده بود. مسعود بهنود از همکاران نشریات قبل از انقلاب، سال 1382 در گفت‌ وگو با «قاصدك آنلاين» (تورنتو) گفت: «اصلاً نوع گفتمان در زمان شاه جور ديگري بود. حتي در جمع چند نفره هم، كسي كمتر از اعليحضرت نمي‌گفت، نوشتن كه هيچ. از نخست وزير و وزرا هم حتي نمی‌‌‌شد انتقاد كرد. هويدا هر سال كه شاه به سن‌موريس براي اسكي مي‌رفت، سردبيرها را مي‌خواست و مي‌گفت شاه دو ماهي مي‌‌خواهند استراحت كنند و خسته شده‌اند. اگر جواديه، آب و يا بم، نان ندارد، هميشه نداشته‌‌اند. در اين دو ماه هيچ خبر منفي ننويسيد. هويدا مي‌‌گفت ‌اشكالي ندارد مردم روزنامه شما را نخرند، پولش را مي‌‌دهيم. بعد از انقلاب حتي در بدترين دوران مطبوعات، موقعي كه ماها مخفي شده بوديم، سانسور اين ‌طوري نشد، يعني به اين‌ ترتيب كه نماينده ساواك بيايد بغل دست من، تيتر بخواند».
11) کشور ما، مشکلات کم ندارد. و در این مشکلات، دشمنی دشمنان، و غفلت و انحراف یا کوتاهی برخی مدیران، نقش مهمی داشته است. اما پیشرفت‌ها چند ده برابر و بسیار چشمگیر بوده است، پیشرفت‌هایی که با وجود کینه و کارشکنی دشمنان به دست آمده است؛ از جمله: رتبه اول شتاب علمی با 11 تا 13 برابر متوسط سرعت رشد در دنیا، صعود ۳۵ پله‌ای در تولید علم و رسیدن به رتبه 16 جهانی، کسب رتبه 64 شاخص جهانی نوآوری در بین 133 کشور، رتبه 78 شاخص توسعه انسانی سازمان ملل در میان 193 کشور، رتبه اول آسیا و پنجم جهان در فناوری لیزر، رتبه هفتم جهان در تولید نانو دارو، رتبه چهارم در درمان ناباروری، جزو دو کشور موفق در درمان تالاسمی و تولید دریچه قلب، رتبه پانزدهم در حوزه چشم‌پزشکی، رتبه دوم تولید سلول‌های بنیادی، یکی از ۱۰ کشور برتر در زمینه جراحی‌‌های قلب و مغز، رتبه نخست منطقه در حوزه هوافضا و حضور در جمع ۹ کشور برتر جهان در زمینه پرتاب ماهواره، قدرت اول موشکی و پهپادی منطقه، جزو معدود کشورهای دارنده چرخه کامل سوخت هسته‌ای، افزایش تعداد دانشجویان از حدود ۱۰۰ هزار نفر در سال 1357 به 3/5 تا 4 میلیون نفر، افزایش هیئت علمی زن در دانشگاه‌ها از 100 نفر به ۲۱ هزار نفر، رشد تعداد پزشکان زن متخصص از 590 نفر به 30 هزار نفر، و افزایش سن امید به زندگی از ۵۵ سال به ۷۶ سال. مدیران ما هر جا به ایمان و اراده و توانمندی‌های ملت ایران اعتماد کردند، توانستند پیشرفت‌های خیره‌کننده‌ای را تدارک کنند؛ اما هر جا که این اعتماد، به سمت دشمن منحرف شد، دچار در جا زدن و مشکلات ناشی از آن شدیم.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

الگوی شکست‌خورده امریکا برای کشور‌های عربی

مصطفی قربانی

رهبر معظم انقلاب در دیدار معلمان (۱۴۰۴/۰۲/۲۷) با اشاره به تلاش دولت امریکا برای تحمیل الگویی به کشور‌های عربی که لازمه آن وابستگی مستمر به امریکاست، فرمودند: «مطمئناً این الگو شکست خورده است و به همت ملت‌های منطقه هم امریکا از این منطقه خواهد رفت و هم غده سرطانی رژیم صهیونی که مایه فساد و جنگ و اختلاف است، ریشه‌کن خواهد شد.»
الگوی تحمیلی امریکا به کشور‌های عربی منطقه را می‌توان «توسعه برون‌زا» دانست، یعنی توسعه در عین وابستگی که اگرچه به رشد منجر می‌شود، اما فاقد ثمرات لازم از جمله تقویت درجه استقلال و عزت ملی است. ویژگی بارز این نوع الگو آن است که در ذات خود فاقد اثربخشی است، زیرا از آنجا که بنیان‌های مستحکمی ندارد و نیرو‌های محرکه‌اش ریشه در دنیای خارج دارد، قادر به بالندگی مستقلانه نیست، به همین دلیل است که رئیس‌جمهور امریکا هم بدون لکنت زبان و با صراحت اعلام می‌کند که اگر چند روزی از این کشور‌ها حمایت نکنیم، قادر به ادامه حیات نخواهند بود. مسلم است که چنین الگویی به صورت ذاتی عقیم بوده و در دنیای پیچیده کنونی نمی‌تواند ستونی برای حفظ بنیان‌های یک کشور باشد یا آن را وارد اردوگاه رقابت برای کسب و توسعه قدرت کند. ناگفته پیداست که این الگو با اندک نوسان و تلاطمی از خارج هم به راحتی فرومی‌ریزد. 
در نقطه مقابل، الگوی جمهوری اسلامی را می‌توان «توسعه درون‌زا» دانست که بر اساس آن، این نظام، قوی شدن را در سایه اتکا بر ظرفیت‌های داخلی خود پایه‌ریزی کرده است، به همین دلیل اگرچه نتایج مادی این الگو در حد انتظار حاصل نشده است، اما هم استقلال و عزت ملی را به خوبی تأمین و هم قدرت مقاومت و استحکام نظام و کشور را به مراتب تقویت کرده است، به‌گونه‌ای که جمهوری اسلامی ایران در برابر سهمگین‌ترین فشار‌های خارجی نه تنها قادر به تداوم حیات بوده، بلکه در این شرایط، دستاورد هم خلق کرده و در برخی حوزه‌ها مانند حوزه دفاعی و علمی وارد اردوگاه قدرت‌های بزرگ هم شده است، بنابراین حرکت بر مدار الگویی که جمهوری اسلامی برای خود تعریف کرده، اگرچه با فشار‌های مضاعف خارجی هم مواجه شده است، اما در مقایسه با الگوی تحمیلی امریکا به کشور‌های عربی منطقه، به مراتب کارآمدتر است. با توجه به آنچه گفته شد، امریکا با الگوی تحمیلی خود به کشور‌های عربی و تلاش برای توسعه و نمایش برخی بزک‌ها در این کشورها، درصدد است با بی‌اعتبارسازی الگوی جمهوری اسلامی ایران، آن را به عنوان یک الگوی معتبر و قابل اتکا از دسترس ملت‌های منطقه خارج سازد، این در حالی است که الگوی موردنظر امریکا برای کشور‌های منطقه، نه تنها قادر به تأمین مسائل عمده کشور‌های منطقه از جمله تأمین قدرت درون‌زا، پیشرفت علمی، استقلال و نقش‌آفرینی در ترتیبات نظام بین‌الملل نیست، بلکه با قرار دادن این کشور‌ها در زیرمجموعه نظم مطلوب امریکایی در منطقه، با عزت ملت‌های منطقه در تعارض است. به تعبیر دقیق‌تر، از جمله پیامد‌های خسارت‌بار الگوی تحمیلی امریکا برای کشور‌های عربی منطقه، سکوت مرگبار آنها در برابر جنایت‌های رژیم‌صهیونیستی در غزه، لبنان، سوریه و حتی سقوط شتابان آنها به سوی عادی‌سازی روابط با این رژیم است؛ موضوعی که با خواسته‌ها و آرمان‌های والای ملت‌های منطقه مطابقت ندارد، به همین دلیل الگو و نظم تحمیلی امریکا به این کشورها، همانند لانه عنکبوت سست است و شکنندگی ذاتی دارد و به دست ملت‌های منطقه فروخواهد ریخت.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

امنیت و توسعه در منطقه، تجزیه ناپذیر است

علیرضا عنایتی

دیروز و امروز، در هفته پایانی اردیبهشت‌ماه برای مرکز مطالعات وزارت خارجه ایران ایامی به‌یادماندنی است. اصحاب فکر و اندیشه و سیاست و اقتصاد از خلیج‌فارس و دیگر نقاط در این دو روز در تهران گرد هم آمدند تا با همفکری و تبادل آرا و اندیشه از امنیت، توسعه، سیاست و اقتصاد در خلیج‌فارس و غرب آسیا سخن بگویند و الگو‌های همگرایی را به بحث وگفت‌وگو و بررسی بگذارند.

جمهوری اسلامی ایران براساس مبانی، ارزش‌ها و منافع خود همواره گفت‌و‌گو و تبادل آرا را یکی از نقاط کانونی سیاست خارجی خود می‌داند. گفت‌وگوهموارکننده دیپلماسی وصلح بوده وعدم گفت‌وگوموجبات تعمیق سوء‌برداشت‌ها و سوء‌تفاهمات و واگرایی و بی‌اعتمادی بوده است. نفع همه بازیگران در منطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس کاستن از دور باطل تنش‌های منطقه‌ای و افزودن عنصر همکاری و هم‌افزایی برای رسیدن به امنیت پایدار است. بیش از چند‌دهه تجربه ناموفق واگرایی، تنش و جنگ متأثر از مداخله عامل خارجی منتج از یک فوبیای برساخته غیرواقعی، همه بازیگران منطقه را به لزوم تغییر در نگرش و رویکردی نوین مبتنی بر گفت‌و‌گو و همکاری سوق می‌دهد. خلیج‌فارس نیازمند یک پارادیم جدید است تا بتواند خود را همصدای دیگر نهاد‌های منطقه‌ای و جهانی مطرح کند. در این دیدگاه یک خلیج‌فارس وجود دارد و هشت کشور حاشیه‌ای که در ساخت آن مسئولیت مشترک دارند. جمهوری اسلامی همواره امنیت در خلیج‌فارس را یکپارچه و فراگیر عنوان کرده است. شمال وجنوب خلیج‌فارس مشترکادر تنش وبحران زیان می‌بینند ویاشریک منافع توسعه وامنیت خواهندبود. در خلیج‌فارس، هم امنیت تجزیه‌ناپذیر است وهم توسعه. امنیت وتوسعه پایدارمرهون همبستگی وهمکاری همه بازیگران آن است. جمهوری اسلامی همواره ثبات، توسعه امنیت وآرامش درمنطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس را هم‌راستا با ثبات و توسعه خود می‌داند و هرگونه عامل تنش و ناامنی درمنطقه را مخل ثبات و توسعه خود تعریف کرده است. امنیت و توسعه منطقه‌ای، مفاهیم پیوسته و غیر‌قابل‌تفکیکی‌هستند. مارس ۲۰۲۳ و احیای مناسبات دو کشور بزرگ و اثرگذار منطقه، یعنی ایران و عربستان نشان داد که هیچ مسیری به‌جز گفت‌و‌گو و تعامل راهگشای مسیر مسدود دیپلماسی نیست. موفقیت دیپلماتیک ریاض و تهران آثار مثبتی در مناسبات دوجانبه و شعاع منطقه‌ای به‌همراه داشته‌است. احیای مناسبات تهران و عربستان، افزایش تعاملات بین ایران با کویت و امارات متحده عربی درسطوح مختلف از جمله مراودات نظامی، ارتباط مؤثر با بحرین و تعمیق همکاری‌ها با قطر و عمان جملگی شواهد خردورزی عمومی در منطقه است. توان و ظرفیت منطقه با هشت کشور ساحلی خلیج‌فارس به‌عنوان حلقه وصل شرق، غرب، شمال وجنوب می‌تواند فراترازبخش روابط دوجانبه تجربه جدیدی را درقالب همکاری این کشورهانشان دهد. گفت‌و‌گو ونشست تهران با حضور مهمانان، به‌ویژه مهمانان خلیج‌فارس ا‌زجمله پادشاهی عربستان سعودی و شورای همکاری می‌تواند نقطه شروع این رویکرد جدید باشد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

استیضاح وزیر راه و شهرسازی در سراب آب و آبادی

علی اعطا
 

تابستان گذشته در جلسه رأی اعتماد به وزیر راه و شهرسازی، نماینده محترمی که امروز به عنوان یکی از صحنه‌‌گردانان استیضاح احتمالی وزیر شناخته می‌شود، جمله معناداری در انتهای سخنرانی خود مطرح کرد. او گفت: «به‌هرحال خانم صادق وزیر می‌شود اما من این حرف‌ها را گفتم تا یک سال دیگر نگویند چرا حرفی نزدی». این عبارات، معنای آشکاری دارد. اولا، نشان می‌دهد که این نماینده محترم مجلس، جناب آقای منان‌رئیسی، در همان روز رأی اعتماد وزیر راه و شهرسازی، تصمیم خود را برای طراحی استیضاح وزیر در آینده‌ گرفته است؛ در همان جلسه، تاریخ حدودی استیضاح را نیز تعیین کرده و به مخاطبان وعده آن را داده است و نیز قصد دارد با ذکر زمان موعود، شمشیر داموکلس استیضاح را بالای سر وزیر، معلق نگه دارد.

این روند، شائبه استیضاحی‌ سیاسی - و نه بر مبنای اشکالات عملکردی وزیر - را به ذهن متبادر می‌کند.  در‌ روزهای اخیر وقتی محورهای مطرح‌شده از سوی استیضاح‌کنندگان را دیدم، از نحوه تنظیم محورها به نظرم آمد استیضاح‌‌کنندگان یا با دست خالی به میدان آمده‌اند یا ترجیح داده‌اند نکات مؤثری که قصد مطرح‌کردن آنها را دارند، به جلسه استیضاح موکول کنند. این هر دو احتمال‌ نشان می‌دهد این استیضاح، بیشتر سیاسی است. هرچند استیضاح، حتی اگر سیاسی باشد نیز حق مجلس است. با ترسیم مختصات صحنه‌، ذکر نکاتی را ضروری دانستم.

۱- چنانکه مطرح شد، گمان می‌کنم این استیضاح تصمیمی پیشینی بوده‌ است. وزیر محترم با همان صداقت و صراحت جلسه رأی اعتماد، همچنان بر همان دیدگاه‌های پیشین پا می‌فشارد. چیزی تغییر نکرده است. اقلیتی که به او رأی مخالف داد، تصمیم به استیضاح گرفته است.

 

۲- سیاست‌مدار واقعی آن هم در جایگاه نمایندگی مجلس کسی است که در درجه اول به منافع ملی بیندیشد. گیریم فرزانه صادق استیضاح شد، از‌ وزارتخانه رفت و در نبود آن وزیر دیگر، تیم فوتبال دولت، 9نفره شد! در شرایط مذاکرات رفع تحریم‌ها و در شرایطی که احتمالا بخش مهمی از مسائل پس از توافق احتمالی، مرتبط با حوزه حمل‌ونقل هوایی، دریایی، مسیرهای تجاری و... خواهد بود، آیا نمایندگان محترم مجلس گمان دارند چنین استیضاحی در جهت منافع ملی است؟ اگر ضرورت ایجاب کرد وزارت راه و شهرسازی در این مسئله پراهمیت، حضور مؤثر داشته باشد اما آقای منان‌رئیسی به‌ واسطه وعده استیضاح وزیر ظرف یک سال که در جلسه رأی اعتماد عملا به عنوان تهدید مطرح کرده بود، استیضاح را به جریان انداخت، مردم درباره ایشان چگونه قضاوت خواهند کرد؟

۳- محورهای هشت‌گانه استیضاح عموما با کلی‌گویی تنظیم شده است و البته برخی از آنها، پاسخ بسیار روشنی دارد که بسیار بعید و دور از ذهن است نمایندگان مجلس محترم از آنها بی‌اطلاع باشند. ممکن است برخی از نمایندگان استیضاح‌کننده، قصد کرده‌ باشند مواردی خارج از محورهای مکتوب در جلسه مطرح کنند. چنین کاری اگرچه منع قانونی ندارد، اما انصاف ‌و تعهد نسبت به مصالح عمومی حکم می‌کند این عرصه عریض و طویل وزارت راه و شهرسازی، اشکالات و ابهامات را با دقت و ‌جزئیات بیشتری به صورت مکتوب مطرح کنند تا شائبه استیضاح سیاسی بیش از این تقویت نشود.

۴- استیضاح‌کنندگان از «عدم تسلط فنی» وزیر سخن گفته‌اند. چنین سخنی عجیب و دور از ذهن است. وزیر راه و شهرسازی شخصی است که از پایین‌ترین رده‌های کارشناسی تا معاونت وزیر (در دو دوره دولت روحانی و رئیسی) را طی کرده و به جایگاه وزارت رسیده است. این عبارت را از نماینده مخالف وزیر راه و شهرسازی، جناب آقای نقدعلی، در جلسه رأی اعتماد نقل می‌کنم که گفتند: «ایشان تخصص لازم را دارند و کسی نمی‌خواهد تخصص ایشان را زیر سؤال ببرد».

به عبارتی، حتی مخالفان نیز در تخصص وزیر محترم، شبهه نکردند. طبیعی است که هیچ شخصی را نمی‌توان برای این جایگاه در نظر گرفت که تجربه کارشناسی و مدیریتی را در تمام بخش‌های تخصصی وزارتخانه دارا باشد. بنابرین، سخن از عدم تسلط وزیر، حرفی نیست که مقبول نظر هیچ فرد منصفی قرار داشته باشد و طرح چنین عبارات لرزانی از سوی استیضاح‌کنندگان، مناسب نیست. ۵- از جمله نکات محل اختلاف میان رویکرد استیضاح‌کنندگان و وزارت راه و شهرسازی، مسئله تأمین زمین برای احداث مسکن است. اخیرا یکی از استادان جوان شهرسازی که در سه، چهار سال اخیر، صادقانه و با خلوص نیت به نفع دیدگاه آقای منان‌رئیسی و دوستانشان در راستای توسعه افقی شهرها شمشیر می‌زد، اعتراف تلخی کرد. او نوشت: «عده‌ای ذی‌نفود فشار می‌آوردند که تقریبا به اندازه نصف شهر کنونی [همدان] زمین‌هایشان الحاق شود».

واقعیت این است که در پس دغدغه دلسوزانه و البته خام‌اندیشانه الحاق زمین به شهرها برای تأمین و ارزان‌سازی زمین، چنین رانت‌هایی نیز نهفته است و استیضاح‌کنندگان حتما این نکته را می‌دانند. کسانی که مبانی تئوریک توسعه افقی شهرها را پخت‌وپز می‌کردند و کسانی که آن را به سند و قاعده و قانون تبدیل می‌کردند، تصور می‌کردند با این کار، رؤیای تحقق شهر اسلامی تعبیر می‌شود. در بیابان‌های حاشیه شهرها، سراب آب و آبادی می‌دیدند. ایرادی ندارد، می‌‌توان سراب دید. اما وقتی در جایگاه قانون‌گذار و سیاست‌گذار قرار می‌گیریم، حق نداریم مردم و بیت‌المال را در سراب غرق کنیم. قدرت قانونی استیضاح وزیر، چنین حقی به ما نمی‌دهد. و نکته‌ای در پایان سخن، به گمانم دفاع از وزیر راه و شهرسازی از این منظر که ایشان «تنها وزیر زن» کابینه پزشکیان است، جفا به ایشان است.

برخی مدعی می‌شوند تبعیض مثبت جنسیتی تنها عامل معرفی و رأی به ایشان به عنوان وزیر بوده است. توجه ندارند که وزیر، از بهترین گزینه‌هایی است که به عنوان یک جوان مجرب که مراتب کارشناسی و مدیریت را طی کرده است، در مقام وزارت قرار دارد. گیریم با او در محورهایی اختلاف کارشناسی، سیاسی و مدیریتی داشته باشیم، محورهای استیضاح برای افکار عمومی قانع‌کننده نیست و نسبتی با شرایط سیاسی و اقتصادی و مدیریتی امروز کشور و نیز گفتمان وفاق ندارد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

راز شلوغی یک مزار

حسین سعیدی

حرم مطهر امام رضا (علیه‌السلام) این روزها شاهد موجی از زائران است که با اشتیاق فراوان، به دنبال یافتن مزار شهید آیت‌ا... سید ابراهیم رئیسی در اولین سالگرد شهادتش هستند. پرسش «مزار شهید رئیسی کجاست؟» به یکی از پرتکرارترین سوال ها از خادمان حرم در همه شب و روزهای سال تبدیل شده است. ازدحام جمعیت در اطراف مزار، گویای عمق ارادت و قدرشناسی مردم به این شخصیت برجسته و محبوب است. حضور پرشور زائران از اقصی نقاط ایران و حتی از کشورهای دیگر، نشان از فراگیری محبوبیت و تاثیرگذاری خدمات ارزشمند ایشان دارد. این جا، در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم (ع)، زائران با قرائت فاتحه و نثار گل، یاد و خاطره این خادم مخلص را گرامی می‌دارند.
اما چه عاملی باعث این همه توجه و ارادت به شهید رئیسی شده است؟ پاسخ در سلوک زندگی، خدمات ارزنده و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر ایشان در طول دوران خدمتگزاری در آستان قدس رضوی، قوه قضاییه و دوران کوتاه اما پربار ریاست جمهوری نهفته است.
مدیریت آستان قدس رضوی در دوران ایشان، تحولات چشمگیری را به همراه داشت. این تحولات شامل سامان دهی و توسعه زیرساخت‌های حرم مطهر و تسهیل زیارت زائران، تأسیس بنیاد کرامت رضوی و ارائه خدمات گسترده اجتماعی، درمانی و معیشتی به محرومان، توسعه فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی، مدیریت بهینه اموال و موقوفات، راه‌اندازی طرح‌های اقتصادی و اشتغال‌زا و مبارزه جدی با فساد مالی از طریق شفاف‌سازی و برخورد با تخلفات بود. علاوه بر این، توجه ویژه‌ای به مسائل اجتماعی، از جمله توسعه خدمات درمانی و بهداشتی، حمایت از ازدواج جوانان و رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی صورت گرفت. ارتباط مؤثر با مردم از طریق برگزاری جلسات و دیدارهای مردمی و ایجاد فضای صمیمی نیز از اولویت‌های این دوره مدیریتی بود. در مجموع، نگاه ویژه به محرومان و مستضعفان و تلاش برای رفع مشکلات آنان، از ویژگی‌های بارز این دوران محسوب می‌شود.
مبارزه بی امان با فساد و تلاش برای احقاق حقوق مردم، از ویژگی‌های بارز دوره ریاست قوه قضاییه شهید رئیسی بود. ایشان با رویکردی قاطع و بدون اغماض، به مبارزه با فساد سیستماتیک پرداختند و با تدابیر هوشمندانه، اعتماد مردم به دستگاه قضایی را افزایش دادند.
دوران ریاست جمهوری اگرچه فرصت کوتاه بود، اما اقدامات موثر و قابل توجهی در این دوره انجام شد. توجه ویژه به حوزه اقتصاد و تلاش برای حل مشکلات معیشتی مردم و دنبال کردن طرح‌های اقتصادی با رویکرد حمایت از تولید داخلی و ایجاد اشتغال، از جمله مهم‌ترین برنامه‌های ایشان بود. همچنین، در این دوره، شاهد توجه ویژه به حوزه فرهنگ و هنر و حمایت از هنرمندان و فعالان فرهنگی بودیم. توجه به زیرساخت‌های فرهنگی و تلاش برای ارتقای سطح فرهنگ عمومی، از دیگر اقدامات ایشان در این زمینه بود. استکبارستیزی و دفاع از منافع ملی، نیز در این دوره به عنوان یک رویکرد اساسی در سیاست خارجی دولت دنبال شد.
یکی از بارزترین ویژگی‌های شهید رئیسی، مردم‌داری و توجه ویژه به محرومان و مستضعفان بود. ایشان همواره در میان مردم حضور داشتند و به مشکلات آنان گوش فرا می‌دادند. تلاش برای رفع فقر و محرومیت و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه، از جمله اولویت‌های اصلی دولت ایشان بود.
شهید رئیسی، به توانایی و ظرفیت جوانان اعتقاد راسخ داشت و همواره تلاش می‌کرد تا از تجارب و ایده‌های جوانان متخصص و متعهد، در اداره امور کشور استفاده کند. ایجاد فرصت‌های شغلی برای جوانان و حمایت از استعدادهای جوانان، از جمله اقدامات ایشان در همه دوره‌های مدیریتی‌شان بود.
امروز، مزار شهید رئیسی در حرم مطهر رضوی، نمادی از خدمت صادقانه، ایثار و استقامت است. شلوغی پیوسته اطراف مزار گواهی بر محبوبیت و ارادت مردم به این شخصیت برجسته است. زائران با حضور در این مکان مقدس، ضمن ادای احترام به مقام شامخ ایشان، با آرمان‌های والای او تجدید پیمان می‌کنند. یاد و خاطره این شهید بزرگوار، همواره الهام‌بخش راه خدمت به مردم و اعتلای ایران اسلامی خواهد بود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

سبیل نفی سبیل

مسعود پیرهادی
در روزگار پرهیاهویی که استعمار نو با لباسی متفاوت، اما نیتی همانند گذشته، در پی نفوذ و سلطه است، بازخوانی مفاهیم اصیل استقلال، عزت و سلطه‌ناپذیری نه فقط یک وظیفه ملی، بلکه ضرورتی ایمانی و انسانی است. قرآن کریم و سیره اهل بیت علیهم‌السلام پر است از توصیه‌هایی که زندگی با عزت را بر زیست ذلیلانه ترجیح می‌دهند. چنان‌که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «الموت فی عزٍّ خیرٌ من الحیاة فی ذلّ»؛ مرگ با عزت بهتر از زندگی با خواری است.

آیات بسیاری از قرآن کریم به وضوح مؤمنان را از پذیرش ولایت و سلطه کفار بر حذر می‌دارند. «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»؛ خداوند هرگز برای کافران راه سلطه بر مؤمنان قرار نداده است. این اصل، فقط شعار نیست. طرحی است الهی برای زندگی سربلند و کریمانه امت. در ورای این آیه، نه فقط تکلیف مسلمین مشخص شده، بلکه ساختار و الگوی کلی حیات عزتمندانه نیز ترسیم گردیده است.
در تجربه تاریخی نیز، ملت‌هایی که استقلال را به بهای رنج، جنگ، تحریم و فشار حفظ کرده‌اند، در نهایت بر قله‌ای ایستاده‌اند که آزادگی در آن معنا یافته است. ملت‌هایی هم که به ظاهر  راحتی را با تن‌دادن به سلطه انتخاب کرده‌اند، اگر چه شاید لحظه‌ای رفاه دیده باشند، اما در عمق جان خود عزت را باخته‌اند و میراثشان جز تحقیر و وابستگی و عقب‌ماندگی نبوده است.
امروز، واژه‌هایی چون استعمار و استثمار دیگر با چهره‌های نظامی و پرچم‌های برافراشته نمی‌آیند. اکنون سلطه‌گری می‌تواند در لباس قراردادهای اقتصادی، معاهدات سیاسی، یا حتی ترویج سبک زندگی و القای معیارهای فرهنگی بیگانه جلوه کند. درست در همین نقطه است که اگر استقلالِ فکری، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نداشته باشیم، دچار همان سرنوشتی می‌شویم که امت‌های غفلت‌زده شدند.
اهل بیت علیهم‌السلام در برابر حاکمان ستمگر نه تنها سازش نکردند، بلکه بزرگ‌ترین هزینه‌ها را پرداختند تا مکتب‌شان، مکتب عزت و آزادگی باقی بماند. کربلا بزرگ‌ترین جلوه همین اصل بود؛ که حق، اگر تنها هم بماند، باطل را به زانو درمی‌آورد، اگر یارانش اهل ایستادگی باشند. 
امام حسین علیه‌السلام در کلامی روشن، خط تمایز میان مکتب ما و مکتب اهل دنیا را ترسیم کرد: «ألا وان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین؛ بین السلة والذلة، وهیهات منا الذلة.»
در دوران ما نیز هرجا ملت ما بر استقلال و عزت ایستاد، عزتمندتر شد. هرگاه از دشمن نهراسید، جلو رفت. اما هر زمان که تردید و ضعف نشان دادیم، هزینه‌ها سنگین شد. پس باید مراقب باشیم که فشارها، سختی‌ها و محاصره‌ها، ما را از مسیر عزت خارج نکند. صبر، حکمت، تدبیر و مقاومت، لازمه زیستن در جهانی است که در آن نفع‌پرستی و قدرت‌طلبی، بسیاری را به ستم‌گری کشانده است.
در پایان، باز باید به این کلام قرآنی پناه برد که: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین.» این وعده خداوند است که مؤمنان اگر ایمان بیاورند و راه حق را در پیش گیرند، سرانجامشان سرافرازی است؛ نه فقط در دنیا، که در آخرت نیز. راه استقلال، راه عزت و سلطه‌ناپذیری است؛ راهی که هزینه دارد، اما بی‌شک، بی‌پاداش نمی‌ماند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

درباره دلایل اظهارات ترامپ علیه ایران در عربستان
لفاظی در صحرای عربی

ابوالفضل ولایتی

سرانجام و پس از گمانه‌زنی‌های متعدد پیرامون اهداف و سیاست‌های احتمالی دنبال شده از سوی ترامپ در سفرش به سعودی، رئیس‌جمهور آمریکا و هیات همراهش روز سه‌شنبه وارد ریاض شده و با حضور در برنامه‌های متعدد با مقامات ارشد سعودی دیدار و گفت‌وگو کردند.
فارغ از توافق‌های انجام شده در حوزه‌های تکنولوژیک، نظامی، فناوری و سرمایه‌گذاری میان طرفین، آنچه بیش از هر مساله‌ای ذهن مخاطبان ایرانی را به خود مشغول کرد، اظهارات و گزافه‌گویی‌های گزنده ترامپ در قبال ایران و ایرانیان بود؛ اظهاراتی تند با چاشنی تحقیر که بدون دستاوردی برای طرف آمریکایی، صرفا فضای مذاکرات حاکم میان طرفین را به تیرگی کشانده و بر میزان بدبینی مذاکره‌کنندگان ایرانی به طرف آمریکایی خواهد افزود.
نگاهی به رویکرد ترامپ در قبال ایران دست‌کم از فردای گفت‌وگوهای غیرمستقیم عراقچی - ویتکاف گواه آن است که وی با هدف حصول توافق مدنظر خویش، تلویحا از بیان لفاظی‌های گزنده علیه ایران پرهیز کرده بود تا بدان جا که بعضا از سوی شماری از جریان‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی و رقبای داخلی‌اش نسبت به بی‌اعتنایی به سیاست براندازی در ایران مورد انتقاد قرار گرفته بود. برآيند مواضع ترامپ در ریاض نشان می‌دهد وی بی‌وقفه و بی‌پروا از هر فرصتی برای تاختن به ایران بهره برده است. مقایسه وضعیت زندگی شهروندان ۲ سوی خلیج‌فارس، طرح ادعای تهدید فراگیر ایران برای کشورهای عربی منطقه، دست نهادن بر موضوع حساس نام خلیج‌فارس  و طرح ادعای تلاش تهران برای قبضه آن، یادآوری اختلافات تهران و ریاض در یمن، سوریه و لبنان، متهم کردن ایران به اشاعه تروریسم و منبع اصلی بی‌ثباتی در منطقه، خطر دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای برای همسایگان و... کرارا در اظهارات روز سه‌شنبه ترامپ قابل مشاهده است؛ گویی مخاطب ترامپ در زمان حضورش در شبه‌جزیره عربستان، بیش از آنکه مقامات، شهروندان و شرکت‌های اقتصادی سعودی باشند، مردم و مقامات ایرانی بوده‌اند.
* چرایی هجمه شدید ترامپ علیه ایران
اردیبهشت ۱۴۰۲ را می‌توان نقطه‌ عطفی در معادلات منطقه‌ غرب آسیا قلمداد کرد. مقطعی که دولت پیشین جمهوری اسلامی ذیل ارتقای مناسبات با همسایگان و با میانجی‌گری چین، اقدام به برقراری مناسبات دیپلماتیک با عربستان سعودی کرد. برآيند روابط تهران و جهان عرب گواه آن است که طرفین در طول ۲ سال اخیر به میزان چشمگیری در مسیر همگرایی گام نهاده‌اند. ناکامی ریاض در دستیابی به اهداف از پیش تعیین‌شده در جنگ یمن، توأمان با تداوم بحران در سوریه، لبنان، فلسطین و عراق و تداوم سیاست خصمانه ایالات‌متحده علیه ایران درباره پرونده هسته‌ای ایران، تهران و ریاض را به سوی مصالحه و آشتی منطقه‌ای سوق داد.
ریشه تمایلات ریاض برای دگرگونی در سیاست خارجی‌اش به وقوع بهار عربی در منطقه و بی‌اعتنایی دولت وقت آمریکا در حمایت از خودکامگان حاکم بر سرزمین‌های عربی بازمی‌گردد. پافشاری اوباما بر مهار چین ذیل سیاست هندوپاسفیک و کاهش اهمیت خاورمیانه نزد مقامات کاخ سفید، بیش از پیش بر دامنه‌ نارضایتی شیخ‌نشین‌های عرب افزود؛ امری که مقامات سعودی را به سوی برقراری توازن در سیاست خارجی خود سوق داد. انعقاد قراردادهای نظامی با چین، هند و روسیه و عضویت ریاض در پیمان بریکس، واکنشی بود که محمد بن‌سلمان در پاسخ به سیاست خارجی واشنگتن اتخاذ کرد. حملات لفظی بایدن علیه بن‌سلمان پس از وقوع قتل خاشقجی و انتقادات فزاینده به نقض حقوق بشر در یمن از سوی ائتلاف عربی به رهبری سعودی و خروج انصارالله از لیست گروه‌های تروریستی از سوی دولت پیشین آمریکا، عملا زمینه تحولی بنیادین در سیاست خارجی عربستان را رقم زد.
در چنین بستری دولت سعودی ضمن ایجاد توازن در سیاست بین‌المللی خود، در پی کاهش تخاصم در منطقه و افزایش همگرایی در روابطش با تهران گام نهاد.
وقوع حادثه هفتم اکتبر و تداوم حملات دهشتناک رژیم صهیونیستی در غزه بی‌اعتنا به هشدارهای بین‌المللی و در سایه سکوت توأم با رضایت دولت پیشین آمریکا و حمایت بی‌دریغ دولت کنونی، نارضایتی اعراب را نسبت به سیاست واشنگتن و نادیده انگاشتن مطالبه خاتمه بخشیدن به حملات صهيونيست‌ها به غزه برانگیخت. طرح موضوع کوچ اجباری فلسطینیان از باریکه‌ غزه از سوی ترامپ، بیش از هر مساله‌ای، اعراب را مجاب کرده در راستای تامین مصالح خویش، در مسیر توازن قوا در منطقه گام بردارند. محمد بن‌سلمان مکررا از تاسیس دولت مستقل فلسطینی به عنوان یکی از شروط سه‌گانه ریاض برای شناسایی رژیم صهیونیستی نام برده است.
تداوم جنگ در غزه، زمینه همگرایی فزاینده تهران و ریاض را در مقطع کنونی فراهم آورده است. در چنین بستری است که ملک سلمان بر خلاف رویه سلفش (ملک عبدالله) که خواستار له کردن سر مار (اشاره به ایران) و حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران شده بود، در مسیر تعامل با ایران گام نهاده و ضمن تاکید بر مخالفت ریاض و دیگر شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس  با حمله به ایران، از ممانعت کشورهای یاد شده جهت بهره‌گیری آمریکا از حریم هوایی، دریایی و پایگاه‌های واشنگتن در کشورهای منطقه جهت تسهیل حمله به ایران خبر داده است.
مراد از اشاره به پیشینه روابط تهران و ریاض از آن رو است که دونالد ترامپ در چنین بستری در سفرش به عربستان سعودی، جمهوری اسلامی ایران را آماج حملات و لفاظی‌های خود قرار داده است. در ادامه به مهم‌ترین اهداف ترامپ از بیان مواضع شدیدا ضدایرانی‌اش در ریاض خواهیم پرداخت.
* سنگ‌اندازی در مسیر مناسبات تهران و جهان عرب
مقایسه تحرکات و تعدد پایگاه‌های نظامی آمریکا همچنین فروش عظیم تسلیحات آمریکایی به کشورهای عرب منطقه در طول دهه‌های اخیر نشان می‌دهد موج‌سواری بر تنش میان ۲ سوی خلیج‌فارس، نقشی بسزا در پیشبرد سیاست‌های ایالات‌متحده در غرب آسیا داشته است. مقامات کاخ سفید روز سه‌شنبه در پی حضور ترامپ در ریاض اظهار کردند آمریکا و عربستان سعودی بزرگ‌ترین قرارداد فروش تجهیزات دفاعی در تاریخ را به ارزش تقریبی ۱۴۲ میلیارد دلار امضا کردند.
به واقع بر خلاف دوران پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران که سیاست کلان آمریکا بر محور سیاست دوستونی نیکسون استوار بود، منافع کاخ سفید در عصر حاضر، در گرو ممانعت از نزدیکی تهران و ریاض ارزیابی می‌شود. بیان لفاظی‌هایی نظیر تلاش ایران برای مداخله در امور کشورهای عربی و قبضه سراسر منطقه در اظهارات ترامپ، با هدف دمیدن بر شکاف‌های منطقه‌ای و ممانعت از تقویت همگرایی در منطقه انجام شده است.
ترامپ با بازخوانی تاریخ  تحولات منطقه از منظر خود و با هدف تحریک دولت‌های عربی در نشست روز سه‌شنبه در ریاض اظهار داشت: «تراژیک‌ترین بخش ماجرا این است که آنها (ایران) کل منطقه را با خود به پایین کشیده‌اند».
* جلب همراهی اعراب در پرونده هسته‌ای ایران
سیاست تحمیل صلح از طریق قدرت، قدمتی دیرینه در رویکرد روسای جمهور وابسته به حزب جمهوری‌خواه آمریکا دارد. دونالد ترامپ با ترسیم برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران به عنوان خطری برای جامعه بین‌المللی بر آن است زمینه ایجاد اجماعی جهانی علیه کشورمان را رقم زند. در این میان همسایگان ایران به دلیل اشتراکات فرهنگی و مذهبی و مراودات اقتصادی، همچنین نقش کلیدی در اتخاذ هر سیاستی علیه ایران (اعم از دستیابی به توافق یا حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای) نقشی حائز اهمیت خواهند داشت.
ترامپ در اظهارات گستاخانه‌اش در ریاض، کوشید برنامه هسته‌ای ایران را تهدیدی فراگیر برای کشورهای منطقه به تصویر کشد. وی با اشاره به گفت‌وگوهای جاری میان تهران و واشنگتن اظهار داشت: «اما اگر رهبران ایران این (توافق مدنظر ترامپ) را رد کنند و به حمله به همسایگان‌شان ادامه دهند، ما چاره‌ای نخواهیم داشت جز اینکه فشار حداکثری شدیدی وارد کنیم تا صادرات نفت ایران را به صفر برسانیم».
تهدیدزا قلمداد کردن سیاست‌های تهران در حوزه‌های نظامی، هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای از سوی ترامپ با هدف واداشتن شیخ‌نشین‌های منطقه به همکاری تمام‌عیار با واشنگتن در برابر مواجهه با پرونده هسته‌ای ایران است.
* به جریان انداختن مجدد پرونده عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی
دونالد ترامپ در خلال مبارزات انتخاباتی خویش صراحتا اظهار داشته بود در صورت پیروزی در انتخابات، زمینه عادی‌سازی روابط میان حکومت‌های عربی - اسلامی با رژیم صهیونیستی را دنبال خواهد کرد. وی در نشست روز سه‌شنبه در ریاض به مساله یادشده پرداخت و گفت: رویای من این است که عربستان سعودی به توافق آبراهام بپیوندد... عربستان در زمان خودش به توافق آبراهام خواهد پیوست.
در مقطع کنونی و با توجه به سیاست‌های خصمانه و زیاده‌خواهانه دشمن صهیونیستی در باریکه‌ غزه و تلاش برای واداشتن اعراب ساکن در کرانه باختری و نوار غزه به خروج از این مناطق، توأمان با مداخلات و حملات روزانه ارتش صهیونیستی در لبنان و سوریه که به اشغال بخش‌هایی از خاک سوریه انجامیده، رویای عادی‌سازی روابط ریاض و تل‌آویو در بدترین وضعيت ممکن خود قرار گرفته است.
لفاظی‌های روز گذشته ترامپ علیه ایران و متهم کردن کشورمان به مداخله در امور اعراب با طرح مباحثی واهی چون نقش آمریکا در جلوگیری از اشاعه تروریسم صادره از سوی ایران به منطقه و ترسیم کشورمان به عنوان منبع بی‌ثباتی در خاورمیانه و گره زدن چنین ادعاهایی به حمله هفتم اکتبر حماس به سرزمین‌های اشغالی با هدف ایجاد جبهه‌ای واحد متشکل از اعراب و رژیم صهیونیستی جهت مقابله با آنچه بلندپروازی‌های ایران نامیده می‌شود انجام شده است. به واقع از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مقامات کاخ سفید و رژیم صهیونیستی با دمیدن بر شکاف‌های مذهبی در منطقه، تهران را به جای رژیم اسرائیل در جایگاه خصم کلیدی اعراب منطقه به تصویر کشیده‌اند.
* ممانعت از نفوذ چین و روسیه در منطقه
عضویت عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر در سازمان بریکس در سال گذشته میلادی را می‌توان اقدامی شگرف و قابل ملاحظه در سیاست بین‌المللی جهان عرب قلمداد کرد. میانجی‌گری پکن میان تهران و ریاض و نقش سعودی در میانجی‌گری اخیر میان روس‌ها و آمریکایی‌ها توأمان با بی‌اعتنایی آنان به تحریم‌های وضع شده علیه روسیه از سوی جهان غرب، زنگ خطر را برای ایالات متحده به عنوان یگانه قدرت بین‌المللی صاحب نفوذ در منطقه به صدا در آورده است.
در چنین بستری و با توجه به روابط مستحکم جمهوری اسلامی ایران با چین، هند و روسیه، هرگونه تقویت همکاری‌ها میان تهران و شیخ‌نشین‌های عرب منطقه، عملا به کاهش نفوذ تاریخی آمریکا در منطقه منتهی خواهد شد. به واقع جمهوری اسلامی به واسطه روابط تنگاتنگ با پکن و مسکو، می‌تواند در جایگاه پل و رابط میان اتحادیه عرب و دولت‌های شرقی عمل کرده و بستر مناسبی را برای افزایش همکاری‌های منطقه‌ای میان تهران و اعراب با قدرت‌های شرقی فراهم آورد؛ سیاستی که به ۳ دهه حکمفرمایی تمام‌عیار کاخ سفید در جامعه جهانی خاتمه خواهد بخشید.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات