تصمیمگیری در مدار عقلانیت و توجه به مصلحت و میانهرویی در اقدام و حرکت، آوردههایی دارد که در حکمرانی و فعالیت سیاسی میتوان محصول آن را چید. در دو شماره گذشته از این سلسله یادداشتها به هفت مورد از این آوردهها اشاره شد. در مطلب پایانی پیشرو مابقی دستاوردهای کاربست عقلانیت و مصلحت در تداوم حرکت انقلاب و نظام اسلامی تبیین میشود.
۸ـ پرهیز از محافظهکاری
یکی از آثار عقلانیت در رفتار سیاسی، شجاعت و اعتماد به نفس و فاصله گرفتن از محافظهکاری است. عقلانیت نسبتی با اعتدال دارد، لذا در عین حال که ما را از افراطگری دور میکند، از آن سو ما را از انفعال و تفریط و محافظهکاری پرهیز میدهد. به واقع، در عمل ما با دو نوع عقلانیت مواجه هستیم؛ عقلانیت انقلابی و عقلانیت محافظهکارانه. عقلانیت انقلابی عقلانیتی است که در نگاهی راهبردی و دورنگر، پایبندی بر اصول و آرمانهای انقلابی را راه نجات و صلاح جامعه میداند و بر ایستادگی بر اصول تأکید دارد. هر چند در مسیر تحقق آرمانها، گاه نرمش قهرمانانه را نیز تجربه میکند و مبتنی بر شرایط زمان تصمیم میگیرد. برخلاف عقلانیت محافظهکار که چندان تعصبی بر اصول ندارد و بر دستاوردهای آنی و کوتاهمدت نظر دارد و منفعت مادی زودگذر را اساس تصمیمات خود میداند و با سختیها در مسیر دستیابی به اهداف خیلی زود منفعل میشود و به راحتی از اهداف و آرمانها دست میکشد! لذا باید توجه داشت که حاصل عقلانیت انقلابی، محافظهکاری نیست و این اتهامی نارواست که عقلانیت را مرادف محافظهکاری بگیریم. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در نقد عقلانیت محافظهکارانه میفرمایند: «عقلانیت و محاسبه که میگوییم، فوراً به ذهن نیاید که عقلانیت و محاسبه به معنای محافظهکاری، عقلگرایی و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکاری فرق دارد... تا میگوییم محاسبه و عقلانیت، عدهای میگویند مواظب باشید، دست از پا خطا نکنید، عقل را رعایت کنید؛ نبادا یک حرف آنچنانی بزنید که در دنیا آنطوری بشود؛ نبادا یک کار آنچنانی بکنید که دنیا صفآرایی کند. اینها عقلانیت محافظهکارانه است؛ من به این اصلاً اعتقاد ندارم؛ بنابراین اگر بخواهید عدالت را به درستی اجرا کنید، احتیاج دارید به محاسبه عقلانی و بهکار گرفتن خرد و علم در بخشهای مختلف، تا بفهمید چه چیزی میتواند عدالت را برقرار کند و اعتدالی را که ما بنای زمین و زمان را بر اساس آن اعتدال خدادادی میدانیم و مظهرش در زندگی ما عدالت اجتماعی است، تأمین کند.» در نگاه رهبر حکیم انقلاب اسلامی «محافظهکار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمیتابد و از تحول و دگرگونی میترسد؛ اما عقلانیت اینطور نیست؛ محاسبه عقلانی گاهی اوقات خودش منشأ تحولات عظیمی میشود.» در این زمینه نمونههای متعددی از اقدامات عقلانی را میتوان برشمرد که عقلانیت انقلابی تحول و دگرگونی عظیمی در جامعه ایجاد کرده است. نمونه برجسته این وضعیت را میتوان در نهضت اسلامی ملت ایران مشاهده کرد. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در این زمینه میفرمایند: «انقلاب عظیم اسلامی ما ناشی از یک عقلانیت بود. اینطور نبود که مردم همینطور بیحساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیم آنچنانی را ساقط کنند؛ محاسبات عقلانی و کار عقلانی و کار فکری شده بود.» بدون شک همه مصلحان اجتماعی کسانی هستند که وضع موجود را مطلوب ندانسته و به دنبال تحول و دگرگونی و لااقل اصلاح بوده و برای تغییر قدم برمیدارند؛ لذا هر تحولخواه و انقلابی را که حاضر نیست تسلیم نظم ناعادلانه موجود شود، نمیتوان به مخالفت با عقلانیت متهم کرد. آیتاللهالعظمی خامنهای معتقدند: «حالت خوابرفتگی و تن دادن به آنچه در جریان عمومی سیاسی و اقتصادی دنیا دارد میگذرد و تسلیم شدن به آن، خطر بزرگ جامعه ماست و اگر کسی درست بفهمد و بیندیشد، میفهمد که باید با یک تحرک و تحول، این وضع را دگرگون کرد؛ هم در زمینه مسائل اقتصادی، هم در زمینه مسائل سیاسی؛ بنابراین عقلانیت با محافظهکاری فرق دارد. محاسبه عقلانی را با محاسبه محافظهکارانه به هیچوجه مخلوط نکنید؛ اینها دو چیز است.» همین فهم از نسبت میان عقلانیت، افراطگرایی و محافظهکاری موجب شده تا حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای محافظهکاری را «قتلگاه انقلاب» بدانند و رسماً اعلام بدارند: «من معتقدم محافظهکاری و اکتفای به آنچه که داریم و نداشتن همت و بلندپروازی در همه زمینههای فکر و فرهنگ، قتلگاه انقلاب است.» ایشان همچنین همواره مخاطبان خود از اقشار مختلف را به دوری از محافظهکاری دعوت میکنند. برای نمونه، در جمع دانشجویان میفرمایند: «شما دانشجوهای بسیجی را توصیه میکنم به اینکه محافظهکار نشوید و همواره دانشجو و بسیجیـ به همان معنای مثبت و پُرخون و پُرتپشـ باقی بمانید.» رهبری به نهادهای انقلابی توصیه میکنند که مراقب باشند به دام محافظهکاری نیفتند و روحیه پویایی و جوانی و انقلابیگری را در خود حفظ کنند. برای نمونه در دیدار مجمع عالی فرماندهان سپاه توصیه میکنند: «به هیچ وجه نگذارید سپاه پیر و محافظهکار بشود.»
۹ـ تشخیص درست اولویتها و اصلیـ فرعی کردن مسائل
یکی از آوردههای رشد عقلانیت و درک مصلحت، توانایی تشخیص صحیح اولویتها و اصلی و فرعی کردن امور است. عقل حکم میکند که امور گام به گام پیگیری شود و در این مسیر اولویت با آنهایی باشد که مسائل اصلی کشورند و مسائلی فرعی در جایگاه پایینتری قرار گیرند؛ ملاحظه مهمی که میتواند موجب حرکت متوازن و صحیح کشور در مسیر پیشرفت و توسعه باشد و غفلت از آن در تراز کلان جامعه میتواند به فرصتسوزی و حیف و میل منابع ملی بینجامد و منافع ملی را تهدید کند. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در شرح انقلابیگری به همین مهم اشاره میکنند و در وصف نماینده انقلابی میفرمایند: «انقلابی چیست؟... دنبال حل مشکلات اساسی کشور بودن؛ یعنی واقعاً اساسیترین مسائل را نگاه کنید، آنها را [دنبال کنید]. من به تعبیر بهتر بگویم، در مسائل کشور، مسائل اصلی وجود دارد، مسائل فرعی وجود دارد؛ تا وقتی مسائل اصلی پیش پای ماست، نوبت به مسائل فرعی نمیرسد.» رهبر حکیم انقلاب اسلامی در تبیین این مهم به سیره حضرت امام خمینی (ره) تمسک جسته و به اهمیت این موضوع در سیره سیاسی حضرت امام (ره) این چنین اشاره میدارند: «امام اولویتها را رعایت میکرد؛ تمرکز بر اولویتها میکرد. فرض بفرمایید در دوران مبارزات، اولویت امام مقابله با رژیم سلطنت بود و مسائل حاشیهای را وارد میدانِ کار خود نمیکرد؛ در دوران جنگ تحمیلی، اولویت امام مسئله جنگ بود؛ امام بارها این را فرموده بودند که جنگ در رأس امور است، دفاع مقدس در رأس امور است، و واقع هم همین بود. متمرکز بر یک مسئله دارای اولویت میشد و حواشی را وارد میدان اهتمام خود نمیکرد.» یکی از عوارض عدم درک صحیح اولویتها، ایجاد اخلال در دستگاههای تصمیمگیر و اجرایی کشور است. این امر موجب میشود مجموعهها آنچنان غرق حواشی شوند که مأموریتهای ذاتی و اصلی خود را فراموش کنند و عوارض آن به جامعه سرریز شود. رهبر حکیم انقلاب اسلامی ضمن گلایه از این وضعیت که گریبانگیر برخی از نهادها و دستگاههای کشور در دولت یازدهم شده بود، در جمع دانشجویان میفرمایند: «گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و ... دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید این همه ما مسئله فرهنگی در کشور داریم... [اما]ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئله اصلی؛ نامهنگاری میکنند! پیداست که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئله اصلاً بیاعتبار بیاهمیت فرعی را بهعنوان یک مسئله اصلی، درشت میکنند.»