آیا مصلحتسنجی با در نظر گرفتن معیارهای متعدد، در نهایت به سود مردم خواهد بود یا خیر؟ در واقع گویا این سؤال، از این ذهنیت برخاسته است که مصلحت همیشه باید بهنفع مردم باشد و منفعت مردم پای معیارهای گوناگون، مانند مخالفت نکردن با کتاب و سنت الهی و یا حفظ نظام و... ذبح شده است! به عبارت دیگر، تنها چیزی که اهمیت ندارد، منفعت مردم است و فایده و سود مردم به یکی از معیارهای جزئی در کنار معیارهای گوناگون دیگر تبدیل شده و در عمل تحتالشعاع آنها قرار گرفته است. این در حالی است که کشورهای توسعه یافته، اگر به مصلحتسنجی دست میزنند، جهت تأمین منافع مردمِ خود این کار را میکنند.
این تحلیل هم از نگاه معرفتی و هم از منظر تجربی اشتباه است. از نگاه معرفتی اشتباه است، زیرا منفعت را در سود مادی و روزمره خلاصه کرده است. طبق این نگاه، صنعت هستهای ایران، چون موجب تحریمِهای کنونی شده باید تعطیل شود. به تعبیر برخیها، با وجود نفت فراوان ایران و فروش آن، به انرژی پردردسر هستهای نیازی نداریم؛ اما مشکل اینجاست که این تصویر و ارزیابی از تحریمها و انرژی فسیلی و صنعت هستهای کاملاً اشتباه است؛ زیرا تحریمها ارتباطی به صنعت هستهای ندارند و ما اگر صنعت هستهای هم نداشتیم، باز هم این تحریمها را تجربه میکردیم؛ کما اینکه در دهه هفتاد که صنعت هستهای ایران وجود نداشت، «تحریمهای داماتو» تصویب شد.
حتی اگر بپذیریم تحریمها به دلیل صنعت هستهای است و اگر از این صنعت دست برداریم، تحریمها برطرف میشوند، باز هم باید توجه کنیم سختیهایی که اکنون به دلیل تحریمها تحمل میکنیم، به مراتب کمتر از سختیهایی است که بعد از اتمام انرژی فسیلی و نیاز به منابع جدید انرژی تجربه خواهیم کرد. در چنین شرایطی، با توجه به معیارهای گفته شده، طبیعی است منفعتِ مقطعی و ناپایدار چندساله را باید به دلیل منفعتِ قطعی و پایدار و همیشگی کنار بگذاریم؛ بنابراین تأکید بر انرژی هستهای نهتنها به مصلحت مردم خواهد بود و دست برداشتن از آن، بهضرر مردم است. حال اگر معیارهای پیشگفته را رعایت نکنیم، ممکن است به این نتیجه برسیم که برای چند سال محدود و بهطور موقت، از هستهای شدن دست برداریم به امید اینکه در آینده، کشورهایی که اکنون به دلیل هستهایشدن، ما را تحریم میکنند هنگام تمام شدن نفت، انرژی هستهای را به ما میدهند. شاید چنین محاسبهای بسیار بچهگانه و مضحک بهنظر برسد؛ ولی این محاسبه در عالم واقع اتفاق افتاده است.