نسبت مصلحت با تفکر انقلابی از موضوعات مهمی است که در تبیین رفتار سیاسی جامعه ایران و نظام جمهوری اسلامی نقش محوری دارد. در نگاه اول ممکن است تصور شود که «مصلحت» به منزله یک مفهوم عملگرایانه با روحیه انقلابی که مبتنی بر آرمانخواهی، مقاومت و مرزبندی با جریانهای مصلحتگرایانه کلاسیک است، در تعارض قرار دارد؛ اما واقعیت این است که مصلحت در منظومه فکری انقلاب اسلامی نه در برابر آرمانگرایی، بلکه در کنار آن معنا پیدا میکند. از این منظر، مصلحت نه عقبنشینی از اصول، بلکه عقلانیتی است که تداوم مسیر انقلابی را تضمین میکند. تفکر انقلابی متکی بر مجموعهای از اصول، چون عدالتخواهی، استقلال، استکبارستیزی و مردمسالاری دینی است. در این میان، مردمسالاری دینی یکی از ستونهای اصلی نظام جمهوری اسلامی است که در آن مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، در چارچوب ارزشهای دینی تعریف میشود. این مدل از حکمرانی، برخلاف دموکراسیهای صرفاً لیبرال، مرزهای ارزشی دارد و مردم در آن نقش اساسی ایفا میکنند، اما این نقش با هدایتهای شرعی، اخلاقی و مصلحتی توازن مییابد. مصلحت در این چارچوب، به منزله یکی از ابزارهای اجتهادی در فقه سیاسی، جایگاهی ویژه دارد. نگاه فقیهان و رهبران انقلاب به مصلحت، ناظر بر تأمین مصالح عمومی، حفظ نظام و صیانت از بنیانهای دینی و اخلاقی جامعه است. به عبارت دیگر، مصلحت بهمعنای اولویت دادن به آنچه استمرار حیات جامعه و نظام را تضمین میکند، حتی اگر بهطور مقطعی برخی آرمانها به تعویق افتد یا تاکتیکها تغییر کند.
در موارد متعدد، مردم ایران نشان دادهاند که نسبت به درک مصلحت کلان نظام، آگاهی و همراهی دارند. نمونه بارز آن، مشارکت مردم در انتخابات، حتی در شرایطی است که به عملکرد برخی از مسئولان یا روندها انتقاد دارند. این رفتار نشانهای از بلوغ سیاسی جامعه و پذیرش این واقعیت است که مردمسالاری دینی نیازمند مشارکت فعال در چارچوب نظام و پذیرش تدابیر مصلحتمحور است. مردم، با رأی دادن، نهفقط در تعیین مسئولان، بلکه در حفظ موجودیت نظام سیاسی که برآمده از انقلاب اسلامی است، سهیم میشوند. از این رو باید توجه داشت که مصلحتگرایی نباید به بهانهای برای توجیه انفعال، محافظهکاری یا عدول از ارزشها تبدیل شود. آنچه در تفکر امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب معیار مصلحت معرفی شده، بر پایه حفظ اصول و حرکت در مسیر آرمانهاست، نه عقبنشینی از آنها. به همین دلیل است که هرجا از مصلحت سخن رفته، تأکید بر حفظ چارچوب انقلابی و دینی نیز وجود داشته است. بنابراین، تفکر انقلابی و مصلحت، اگرچه در ظاهر دوگانهای متضاد بهنظر میرسند، اما در عمل، مکمل یکدیگرند. تفکر انقلابی، انرژی و جهت حرکت را تأمین میکند و مصلحت، عقلانیت استمرار این حرکت را تضمین میکند. مردمسالاری دینی به منزله تجلی عینی این نسبت، نیازمند آن است که مردم هم از آرمانخواهی و هم از واقعبینی برخوردار باشند. بههمین دلیل، مشارکت آگاهانه مردم در صحنههای مختلف سیاسی، از جمله انتخابات، تظاهرات و مطالبهگری، همزمان نشانهای از پایبندی به اصول انقلابی و درک صحیح از مصلحت عمومی است.